چاقهای زشت یا تپلهای مهربان؟
مرگ رضا داوودنژاد در آخرین روز تعطیلات نوروزی کام بسیاری از دوستداران او را تلخ کرد. آنچه در میان ابراز احساسات بسیاری از مردم و دوستان او دیده میشد، اشاره به چهره همیشه خندان و منش صادقانه و روحیه بذلهگویی دارد که او نهفقط در عموم فیلمهایی که بازی کرد از خود به نمایش گذاشت، بلکه گویی در زندگی واقعی او نیز جلوهای خاص داشته و به همین دلیل از او چهرهای به یادماندنی بهجا گذاشته است.
وجهی از این محبوبیت البته به فیزیک خاص آدمهای تپلی و مهمتر از آن تصوری که مردم درباره راستگویی و قلب مهربان این افراد نیز دارند، بازمیگردد. درست یا غلط، تپلیها خوشقلب و بامرام تصور میشوند و انگار بسیاری از ما به افراد تپلی بیشتر اعتماد داریم. شخصیت آدم تپلی اما در دهه اخیر بهخصوص در ایران از منظر زیباییشناسی بدن به طرز بیسابقهای مورد هجمه و هجوم قرار گرفته است و شاید به همین دلیل باشد که خیلیها ترجیح میدهند بهجای استفاده از واژه تپلی از کلمه «چاقی» استفاده کنند و از مضرات و گرفتاریهای عمدهای که چاقی برای سلامت آدمی به بار میآورد، سخن بگویند.
به هر روی میدانیم که گردش چرخ همیشه اینگونه نبوده و حتی زمانی در همین ایران خودمان پادشاه مملکت، سلطان صاحبقران، جناب ناصرالدینشاه همسران خود را از میان زنان چاق برمیگزیده است؛ امری که با انتشار تصاویر آن در فضای مجازی در سالهای اخیر بیشتر از آنکه مایه اعجاب بینندگان و تحسین زیبایی آن زنان شود، دستمایه شوخی و مزاح با فیزیک بدن آنها شده است.
غرض آنکه معیارهای زشتی و زیبایی عوض شده. البته تا حدودی و واقعاً نمیتوان گفت بهطور مطلق همه به یک زیباییشناسی خاص گرایش پیدا کردهاند. این البته احتمالاً در بیشتر ادوار تاریخ بشری کموبیش وجود داشته و در هر دورانی و در هر جغرافیایی، مردمان معیارهایی داشتهاند که خوشگلها را از زشتها جدا میکرده است. با این همه فرق اساسی ماجرای ما آدمیان عصر مدرن این است که اولاً امروزه معیارهای زیبایی و زشتی به مدد رسانههای جمعی و بسط فرآیند جهانیشدن، ابعادی ورای مرزهای محدود منطقهای پیدا کرده است و افرادی چون ستارگان سینما و موسیقی و... به الگوهای زیبایی در سطح جهانی بدل شدهاند و صنعت مد و لباس و... به شکلی عیان خود را در زندگی انسانها نمودار ساخته است، ثانیاً افراد بیشازپیش در معرض قضاوت دیگران قرار میگیرند زیرا بیشازپیش خود را در معرض نمایش میگذارند.
علمای علوم اجتماعی معتقدند، انسان جدید انسان خودبیانگر (Self-Expressive) است و برای همین است که مدام میبینید در اینستاگرام، خودش را جلوه میدهد. این وضعیت خودبیانگری البته میتواند به دو شکل کاملاً متفاوت خود را بروز بدهد؛ در وجه نخست، خودبیانگری به آنچه هانس بلومنبرگ «خودتصدیقگری» (self- Assertion) میداند و آن را مهمترین ویژگی انسان مدرن مینامد، بدل میشود. در چنین فرآیندی آدمیزاد با خودش در صلحی بهسر میبرد و معیارهایش را خودش برای خودش تعیین میکند.
در حالت دوم اما، کلیشههای غالب در رسانه، جامعه، عرف و سنت برای او تعیین میکنند که چگونه باشد و چه باشد و... در عصر سنت نیز چنین بود اما آدمی با این تحمیل مشکل کمتری داشت، زیرا آن وجه خودبیانگری نزد انسان سنتی اهمیت چندانی نداشت. در روزگار ما اما آدمها برای خودبیانگری خویش اهمیت زیادی قائل هستند و به راحتی از این حق خود نمیگذرند.
مشکل اما وقتی پیش میآید که میان آن معیارهای عام و تمایلات افراد تعارض پیش میآید. اینجا کم هستند کسانی که سپر نیاندازند و همرنگ جماعت نشوند. شاید به همین دلیل باشد که امروزه اینقدر مردم برای مراجعه به کلینیکهای زیبایی و باشگاههای تناسب اندام، سر و دست میشکنند و بسیاری از پزشکان و مربیان ورزش ترجیح میدهند در این حوزهها مشغول بهکار شوند.
زمانه ما، خودبیانگری را بهطرزی تنانه و بدنمندانه درک میکند و بدن آدمها مهمترین عامل در زندگی آنها شده. با همین بدنهاست که آنها میتوانند هنرمندی خوشتیپ، ورزشکاری حرفهای، مرد ایدهآل و زن نمونه بشوند؛ حتی گاهی بدون اینکه لب از لب بگشایند. ازهمینمنظر سیاست نیز در وهله نخست به مدیریت بدنها بدل شده است.
جالب آنکه همه مشکلات رضا داوودنژاد هم از وقتی شروع شد که برای معافشدن از خدمت سربازی، به اضافهکردن وزن دست زد و بعدتر در نبردی یکدههای، با عواقب آن دستکاری در بدن دستوپنجه نرم کرد. بااینهمه شاید صراحت و صداقت او در زمانه ما مثالزدنی باشد که در برنامهای تلویزیونی، از این «بزرگترین اشتباه زندگی خود» پرده برداشت؛ آمیزهای از خودبیانگری و ناخودتصدیقگری.