رازهای تسخیر/آرایش نیروهای سیاسی در زمان حمله به سفارت آمریکا
ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح دیروز(۱۳ آبان ۱۳۵۸) گروهی از دانشجویان که خود را پیرو خط امام معرفی کردند، سفارت آمریکا را در تهران اشغال کردند.
«ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح دیروز(۱۳ آبان ۱۳۵۸) گروهی از دانشجویان که خود را پیرو خط امام معرفی کردند، سفارت آمریکا را در تهران اشغال کردند. دانشجویان مزبور برای تصرف سفارت با مقاومت چندانی مواجه نشدند، فقط از طرف محافظین سفارت چند گاز اشکآور مورد استفاده قرار گرفت. این دانشجویان همگی بازوبند مخصوص داشتند و یک عکس از امام نیز بر سینهشان بود.
این گروه به نحو سازمانیافتهای سفارت را تصرف کردند و هیچگونه برخوردی به وجود نیامد. دانشجویان بلافاصله کمیتههای بررسی اسناد، عملیات، خدمات و اطلاعات تشکیل دادند و کار بررسی را شروع نمودند...دانشجویان اشغالکننده سفارت خواستار بازگردانیدن شاه که در حال حاضر تحت معالجه پزشکی است، به ایران هستند.»
این مطلب بخشی از گزارش روزنامه جمهوری اسلامی درباره اشغال سفارت آمریکا است که به تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۸ منتشر شد؛ رخدادی که بعد از گذشت ۴۶ سال همچنان از جمله بحثهای تاریخی است که گفته میشود بر سرنوشت سیاست خارجی ایران در همه سالهای پس از پیروزی انقلاب اثر گذاشته است؛ البته که در بزنگاههای مختلف با توجه به مشکلاتی که در پی رفتارهای بعدی دولتهای آمریکا اتفاق افتاد، بیاعتمادی به این کشور از سوی مردم هم مورد حمایت قرار گرفت.
اما مساله این است که به شکل عجیبی با گذشت چند دهه هنوز هم هرگونه ابراز نظر و موضعگیری نسبت به آن اگر همسو با همان نگاه روزهای آغازین این اتفاق و تصمیم دانشجویان خط امام نباشد، با واکنشهای تند و حتی تخطئهکننده بهویژه از سوی بخشی از اصولگرایان روبهرو میشود. وضعیتی که به خودی خود به دنبال ایجاد مارپیچ سکوتی بعد از قریب به 5 دهه نسبت به آن اتفاق است.
چندی پیش در میزگردی با حضور ابراهیم اصغرزاده از دانشجویان پیرو خط امام، فرخ نگهدار، از رهبران جنبش فدائیان خلق اکثریت و محمد حسین بنیاسدی، دبیر کل نهضت آزادی، موضوع اشغال سفارت مطرح شد (آبان 1403) و اصغرزاده گفت:«البته که آمریکا از زمان اشغال سفارت دیگر فضا را کنترل نکرد. هزاران اتفاق مانند اشغال سفارت آمریکا در دنیا افتاده است که هیچ کسی در ذهنش نیست.»
با توجه به اینکه گذر زمان و عبور از دالان تاریخ و نگاه کردن به هر واقعه از زاویه نتایجی که در بر گرفته و تاثیراتی که بر زندگی و وضعیت بعدی ما دارد، فرصتی برای ارزیابی عملکردها و در صورت نیاز تجدیدنظر در دیدگاهها را میدهد. البته همه اینها متضمن آن است که در ابتدا وضعیت را در چارچوب شرایط آن روزها بسنجیم.
روز واقعه و وضعیت ایران
«در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، من [اکبر هاشمیرفسنجانی] و آیتالله خامنهای در مکه بودیم، که خبر تصرف سفارت آمریکا را شبهنگام در پشت بام محل اقامتمان، هنگامی که آماده خواب میشدیم، از رادیو شنیدیم؛ تعجب کردیم، زیرا انتظار چنین حادثهای را نداشتیم. سیاستمان هم این نبود.
حتی اوایل پیروزی انقلاب که گروههای سیاسی، شعارهای خیلی تندی علیه آمریکا میدادند، مسئولان کمک کردند که آمریکاییهایی که در ایران بودند، بدون آسیبی به کشورشان بازگردند و خیلی از آنها اموالشان را هم بردند. یک بار هم که [در تاریخ 25 بهمن 1357]، گروهی مسلح به سفارت آمریکا حمله کردند و آنجا را به اشغال درآوردند، از طرف دولت موقت، نمایندهای [ابراهیم یزدی]، رفت و مسأله را حل و فصل کرد. بنابراین واضح بود که نه شورای انقلاب و نه دولت موقت تمایلی بهچنین اقداماتی نداشتند.
تحلیلمان این بود که با توجه به مورد مشابه قبلی، این مسأله نیز به سرعت حل و فصل خواهد شد. البته این نظر چیزی از نگرانیهای ما کم نکرد، زیرا با توجه به شناختی که از اوضاع و احوال کشور داشتیم، میدانستیم که پیامدهای حادثه چندان هم قابل پیشبینی نیست.
روزهای بعد، روزهای انتظار و نگرانی بود، تا اینکه به تهران آمدیم و در جریان جزئیات قرار گرفتم و مشخص شد که گروهی از دانشجویان معترض بدون اطلاع و هماهنگی با مسئولان به سفارت حمله کردهاند و آن را به اشغال خود درآوردهاند.
اکنون ما در مقابل یک عمل انجامشدهای قرار گرفته بودیم که امام نیز بعد از رویت اسناد و مدارک دخالتهای آمریکا در اوضاع داخلی ایران، آن را تائید کرده بودند.(پایگاه اطلاعرسانی خانه موزه آیتالله هاشمیرفسنجانی/۱۸ شهریور ۱۳۸۷)» این متن بخشی از خاطرات هاشمیرفسنجانی تصویری از وضعیت آن روزهای ایران است.
قریب به ۹ ماه از پیروزی انقلاب اسلامی و ۷ ماه از تعیین جمهوری اسلامی به عنوان نظام ایران گذشته، کشور هنوز در مراحل اولیه تثبیت نظام است، مجلس خبرگان قانون اساسی در حال برگزاری است و این به معنای آن است که بزرگان نظام مشغول تدوین و بررسی قانون اساسی هستند. در چنین شرایطی خبر از آن میشود که شاه برای درمان به آمریکا رفته است و همین جرقه اولین برنامهریزیها از سوی دانشجویانی که بعد از آن خود را پیرو امام مینامند را میزند.
برنامهای که به اذعان برنامهریزان آن قرار بود 4 تا حداکثر 7 روز ادامه پیدا کند اما در نهایت 444 روز به طول میانجامد. در این زمینه سیدمحمد موسویخوئینی، رهبر معنوی دانشجویان پیرو امام در اشغال سفارت آمریکا و دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در دیداری که در سال ۱۳۸۹ با شورای عمومی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران داشت، به وضعیت آن روزها اشاره کرده و داستان را اینگونه تعریف میکند:«به هر حال انقلاب پیروز شد.
دولت آمریکا تا دیروز شاه را دستنشانده خود در ایران داشت که منافع آمریکا را در ایران و در منطقه تامین میکرد، حال مردم ایران انقلاب کردند و خارجیها و بهخصوص آمریکا بهتر از هر کس دیگری میدانستند که این انقلاب بههیچوجه مرهون کمک هیچ دولت خارجی نبوده است...
با توجه به پیروزی انقلاب، آمریکاییها هم باید پیروزی انقلاب را به مردم تبریک میگفتند...اما این کار را نکردند و هر روز شروع به غوغاآفرینی در نقطهای از کشور کردند..بعد از پیروزی انقلاب هر روز درگیری بود... مردم با همه وجود در این بیست و چند سال(از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)آمریکاییها را شناخته بودند و فکر میکردند این اتفاقات در ایران نمیتواند زیر سر آمریکا نباشد. بعد از تسخیر لانه و انتشار اسناد هم کاملاً مشخص شد که اینها در آنجا دائم در حال طراحی برای شکست انقلاب و برگرداندن شاه بودهاند.
نکته دیگر هم این بود که دولت موقت هم دولتی نبود که با این نسل انقلابی که همه شور و شوق و گرمای انقلاب متعلق به آن بود میانه خوبی داشته باشد. به هر حال این اتفاق افتاد که یک ناهماهنگی میان دولت و این نسل بود... مجموعه این حوادث را کنار هم قرار دهید، ناگهان مردم مطلع شدند که آمریکا شاه را در داخل آمریکا پناه داده است... جمعی از ارتشیها، همچنین برخی از سرمایهداران وابسته به دربار و همچنین تعداد زیادی از عناصر موثر وابسته به رژیم شاه به آمریکا فرار کردهاند.
اولین چیزی که به ذهن مردم آمد، این بود که شاه را به عنوان محور آنجا بردهاند تا بقیه افراد فراری را دور او جمع کنند، از طرفی آمریکا هم که هنوز دولت پس از انقلاب را به رسمیت نشناخته، در نتیجه آنجا به عنوان یک دولت در تبعید اعلام موجودیت کنند و آمریکا هم آنها را به رسمیت بشناسد.آمریکاییها اعلام کردند که شاه مریض است و به خاطر بیماری به آمریکا رفته است.
دولت موقت درخواست کرد که با اعزام پزشکان متخصص مسئله مورد رسیدگی قرار گیرد تا معلوم شود اولاً اصل مسئله مریضی صحت دارد یا نه و ثانیاً اینکه آیا مریضی به گونهای بوده که باید شاه برای درمان حتماً راهی آمریکا میشده است؟ دولت آمریکا اگر هیچ برنامه خصومتآمیزی نداشت میتوانست چنین اجازهای را به پزشکان ایرانی یا حتی پزشکانی از دیگر کشورها برای بررسی مسئله بدهد.
اما آمریکاییها هیچ نوع همکاری در زدودن این شبهه و نگرانی از خود نشان ندادند...حال شما با همه این شرایط از یک طرف و آن همه تنفر مردم از آمریکا از طرف دیگر، در نظر بگیرید که عدهای به ذهنشان رسیده که فوریترین کاری که باید انجام داد، این است که برای رساندن صدای اعتراض خود به دنیا و شاید بسیج کردن افکار عمومی مردم آمریکا علیه دولت آمریکا برای دست برداشتن از این کارها، جایی را بگیریم که حسابی در دنیا سر و صدا کند.
اینجا حادثهای رخ داد به نام اشغال لانه یا تصرف سفارت آمریکا... بر اساس قراری که داشتیم به محض اینکه دیدند اوضاع درست است و مشکل خاصی نیست به من اطلاع دادند که من هم بروم...» در ادامه هم موسویخوئینیها به سیداحمد خمینی زنگ میزند و میگوید: «دانشجویان، سفارت آمریکا را فتح کردهاند.
من آنها را به خوبی میشناسم. از امام بپرسید که اگر با این اقدام مخالفند، ما خودمان اینجا را تخلیه کنیم.» احمد خمینی هم پاسخ میدهد «گوشی دست شما باشد.» و دقایقی بعد برمیگردد و میگوید «امام بین دو نماز ظهر و عصر بودند.
من پیغام شما را دادم و امام گفتند جای خوبی را گرفتهاند، بگویید محکم نگه دارند.» در همین روز آیتالله سیدجلالالدین طاهری، امام جمعه اصفهان، عبدالمجید معادیخواه و سیدعبدالکریم هاشمینژاد به سفارت رفته و با این دانشجویان دیدار میکنند و از همین لحظه حمایتها آغاز میشود.
تقریباً همه حمایت کردند
همزمان با اشغال سفارت آمریکا، بیانیهای هم از سوی وزارت خارجه ایران انتشار یافت که خبر از دیداری با نماینده آمریکا برای ارزیابی وضعیت جسمانی شاه و درمانش در آمریکا و همچنین استرداد او به ایران میداد که به موجبش «آمریکاییها همکاری لازم را با ایران» نداشتهاند.
در نهایت هم با تایید امام خمینی درحالیکه به نظر میرسید دولت موقت مهدی بازرگان با این کار مخالف بود (و یکی از دلایل استعفای دولت موقت هم گفته میشود همین موضوع است) اغلب جریانها، احزاب و تشکلهای سیاسی و گروههای مردمی و چهرههای شاخص انقلاب از آن تصمیم حمایت کردند. چنانچه بر اساس اطلاعات روزنامههای آن زمان در همان روز اول در کنار برخی چهرههای سیاسی، چهار تشکل سیاسی، مذهبی اعلامیه حمایتی خود از این تصمیم دانشجویان پیرو(خط) امام را صادر میکنند.
حوزه علمیه قم با انتشار اعلامیهای بیان داشت:«آمریکا آمریکا، مرگ به نیرنگ تو- خون شهیدان ما میچکد از چنگ تو. مرگ بر سه مفسدین-کارتر و سادات و بگین و صدها شعر دیگر علیه آمریکا و سران و وابستگان آنها. این صدای رعدآسای ملت علیه آمریکاست.
این فریاد خروشان ضدامپریالیستی خلق مستضعف ایران در تمام راهپیماییها بوده و هست. این خشم مادران و پدران و برادران و خواهران در جلوی رگبار گلوله شاه-کارتر است...ملت ما تلخی سلطه اجانب و مفتخواران نفتخوار خصوصاً آمریکا را کشیده است...ملت ایران بیپروا در مقابل دشمنان خود یعنی آمریکا و صهیونیسم بینالمللی ایستادگی کنند...حوزه علمیه قم نفرت خویش را از این ملاقات (ملاقات اعضای دولت موقت با برژینسکی نماینده دولت آمریکا) اعلام و با تمام نیرو از برادران و خواهران مسلمان خط امام که با در دست گرفتن این لانه جاسوسی سیا اعتراض همگی طرفداران خط امام را به جهانیان اعلام کردند شدیداً طرفدار مینماید.»
همچنین حزب جمهوری اسلامی نیز همان روز بیانیهای منتشر میکند که در بخشی از آن آمده است:«حزب جمهوری اسلامی عمل انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را در جهت اشغال سفارت آمریکا واکنشی مثبت و اجتنابناپذیر مردمی زجردیده و بپاخاسته میداند... این واقعیت انقلاب ماست و موج برخاسته از متن امت ما که حضور انقلابی خود را علیه امپریالیسم در هر صحنه ابراز میدارد؛ باشد که امپریالیسم شرق و غرب فریاد اسقلالطلبانه این ملت غیور مسلمان را جدی بگیرد و دست از توطئه و جنایت علیه آرمان مقدس اسلامی خلق ما بردارد. پیروز باد انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی. نابود باد دشمنان انقلاب بویژه امپریالیسم آمریکا».
در کنار این دو طبیعی بود که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز نسبت به این تصمیم دانشجویان خط امام و جو ایجادشده واکنش نشان دهد. این تشکل هم همان روز اول در بیانیهای با عنوان «حمایت از اشغال انقلابی جاسوس خانه آمریکا» اعلام کرد:«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با تبریک مکتبی به دانشجویان پیرو مشی امام، عمل قاطع آنان را که انعکاس خواستهای بحث مردم مسلمان ایران و تاکید مداوم امام خمینی مبنی بر مقابله با توطئهها، خیانتها و کارشکنیهای آمریکاست، تایید کرده و پشتیبانی کامل خود را از اهداف بحق آنان اعلام میدارد.»
در کنار این سه تشکیلات مشهور ماههای اول انقلاب، جنبش مسلمانان مبارز به رهبری حبیبالله پیمان نیز در همان روز اول از این حرکت دانشجویان پیرو خط امام حمایت کرد و در اعلامیه آن آمده است:«شما با اشغال لانه جاسوسی«سیا» و مقر طرح نقشههای شوم و ضدانقلابی و ضدمردمی، بار دیگر پیام شهدای به خون خفته خلق مسلمان ایران را بگوش جهانیان میرسانید، که تا نابودی کامل امپریالیسم جهانی، بسرکردگی آمریکا، نهضت انقلاب ما ادامه دارد... آمریکای جنایتکار باید شاه فراری را به دادگاههای انقلابی ایران تحویل دهد تا ... این بزرگترین جنایتکار تاریخ را به محاکمه کشد... خواهران و برادران مبارز شما با این حرکت انقلابی خود بار دیگر گفته امام را که «روابط با آمریکا را میخواهیم چه کنیم؟» مستحکمتر اعلام نمودهاید که خلق مسلمان ایران خواهان قطع کامل روابط با امپریالیسم آمریکا است.»
همچنین در اثنای اتفاقات همان روز، سیدمحمد بهشتی، در جلسه آن روز مجلس خبرگان قانون اساسی به ایراد سخنانی درباره ۱۳ آبان پرداخت و در بخشی از آن به حادثه اشغال سفارت آمریکا اشاره کرد و گفت:«ضمناً امروز عدهای از جوانان با ایمان برآشفته ملت که پذیرش شاه جنایتکار از طرف آمریکا را بحق توهین بزرگی به انقلاب و ملت انقلابی ما میدانند، بیش از این تاب نیاوردند و بعنوان اعتراض سفارت آمریکا را تصرف کردند و چند نفر از کارکنان آنجا را گروگان گرفتند. ما همیشه به عنوان کسانیکه همواره احساس مسئولیت میکردهایم به آمریکا و سایر قدرتهای استعمارگر گفتهایم که بدانید با فرد یا افراد طرف نیستید. با شخص امام یا علمای انقلابی طرف نیستید. با شورای انقلاب یا دولت انقلاب طرف نیستید. بلکه با ملت طرفید...
ما در عین اینکه میپذیریم که سفارت یک کشور و اتباع یک کشور در کشور دیگر باید امنیت داشته باشند و در عین اینکه قانون اسلام چنین امنیتی را تاکید و تضمین میکند، در عین حال میخواهیم بگوییم که زبان انقلاب هم زبان راست و صریح و روشنی است... جوانهای ما امروز به آنجا رفتند و گفتهاند که این شاه خائن دشمن ملت ایران را پس بدهید و این کارکنان سفارت ایران را از ما بگیرید، چون هر چه به زبان منطقی گفتند که چرا دشمن ما را در خانه خود پناه دادهاید... شما هنوز نفهمیدهاید...
بفهمید که جوانان انقلاب کشور ناچار میشوند با این زبان به شما بفهمانند...ما هم تاکید میکنیم...اگر آمریکا براستی زبان انساندوستی را میفهمد، این دشمن خلق را – تحویل دادگاه عدل و انتقام اسلامی ایران بدهد و بیش از این خود و ملت ما را به دردسر نیندازد... این تشخیصی است که ما میدهیم. نمیدانم نمایندگان عزیز ملت هم تشخیصشان همین است یا خیر؟» در پی این سخنان نمایندگان عضو مجلس خبرگان قانون اساسی هم حرفهای او را تایید کردند.
از فردای 13 آبان روزنامهها پر شد از بیانیههای حمایتی از این اقدام دانشجویان پیرو امام تا جایی که حتی خبر حمایت معلمان، دبیران و دانشآموزان مدارس مختلف، انجمنهای اسلامی و انجمنهای دانشجویان مسلمان کشورهای مختلف جهان از کانادا و آمریکا و انگلیس گرفته تا بقیه، حوزههای علمیه شهرهای مختلف، ادارات و سازمانهای مختلف و... در رسانهها منتشر شد.
در این بین نامههای سرگشاده فردی و دستهجمعی از سوی افرادی مانند سیاوش کسرایی، امیرهوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی و محمدتقی برومند، بهاءالدین خرمشاهی، احسان طبری، محمود اعتمادزاده، بهزاد فراهانی، و... نیز از جمله فعالیتهای حمایتی از این حرکت به قول آنها «سیاست استوار ضد امپریالیستی(نامه به تاریخ 16 آبان)» بود.

در مسیر اینکه تکصدایی در این موضوع به جهان مخابره شود، آیتالله حسینعلی منتظری در خطبههای نمازجمعه ۱۸ آبان آن سال «از ملت آمریکا میخواهد رسماً به دولت خود اعتراض کنند...که چرا آمریکا برای یک خائنی که متجاوز از پنجاه هزار نفر از ملت ایران را کشته و شکنجه داده و ثروتها را به غارت برده، آبروی آمریکا را در دنیا میبرد...» و پس از آن هم جمعیتی که به گفته رسانهها صدها هزار نفر بودند به سمت سفارت آمریکا میروند و شعارهای حمایتی خود را به گوش دانشجویان داخل سفارت میرسانند.
در این بین ابوالحسن بنیصدر که سرپرست وزارت خارجه شده است به سه زبان پیامی را به ملت آمریکا میدهد. هاشمیرفسنجانی، آیتالله خامنهای و... هم به انحای گوناگون در سخنانشان از این رخداد استقبال میکنند.
مثلاً آیتالله خامنهای در سخنان خود در مسجد دانشگاه تهران گفتند:«از آن اول میگفتند، انقلاب صادرشدنی نیست و ما قصد صدور انقلاب را نداریم؛ مبادا که ابرقدرتها بدشان بیاید...در اواخر فرمان تند امام به آمریکا برای پناه دادن به شاه مخلوع و بعد هم خبر شجاعانه برادران و خواهران در مورد سفارت رسید و روشن شد که ملت ما درصدد جهانی کردن انقلاب خود برآمدهاند و این درست است و این راه صحیح است و بسیار خوشحالکننده است(21 آبان 1358).»
همزمان آیات عظام مانند آیتالله دستغیب و آیتالله شیرازی و... نیز به تایید این تصمیم دانشجویان با نگارش نامهها به رهبری و سخنرانیها این موضع را اعلام میکنند. مثلاً آیتالله شیرازی در تلگرامی به امام خمینی اعلام میکند:«اقدامات قاطعانه و انقلابی دانشجویان عزیز مسلمان در اشغال سفارت آمریکا لانه فساد و مرکز توطئه علیه انقلاب اسلامی و به منظور استرداد شاه مخلوع مورد تایید اینجانب بوده است.(18 آبان)»
تقریباً درباره آن تصمیم در آن روزها به نظر میرسد اکثریت قابل توجهی همراه بودهاند و این فضا به گونهای بود که حتی نهضت آزادی ایران، که طی روزهای قبل مهدی بازرگان، دبیرکل آن به عنوان نخستوزیر دولت موقت استعفا داده بود و به نظر میرسید یکی از علل آن همین فعل ناگهانی دانشجویان خط امام است، بیانیه میدهد و در آن ضمن تشریح آنچه بر دولت موقت گذشته در بخشی از بیانیه مینویسد:«نهضت آزادی ایران با احساس مسئولیت در برابر خدا و خلق و به دور از گرایشهای گروهی پیشنهاد میکند...از فرصت پیشآمده به وسیله امت انقلابی استفاده کنند و مشی بنیادی ضدامپریالیستی را در جهت قطع کامل روابط استعماری با امپریالیستها و در وهله اول با امپریالیسم آمریکا، هر چه باشکوهتر و عمیقتر و همهجانبهتر دنبال کرده از اختلافها و چنددستگیها که نتیجهای جز ضعف و شکست در برندارد سخت بپرهیزند...
درود به امام خمینی رهبر نستوه و انقلابی امت، سلام بر روان جاویدان پدر طالقانی، مظهر همبستگی و حرکت همه قشرهای امت، درود بر خلق همیشه انقلابی و پیوسته مبارز ایران. نابود باد امپریالیسم جهانخوار به سرکردگی آمریکا(18 آبان).»
و اینک 1404
46 سال از آن روز که در خیابان تخت جمشید(خیابان طالقانی) دانشجویان تصمیم گرفتند که برای رساندن صدایشان به جهانیان سفارت آمریکا را اشغال کنند؛ گذشته است. 5 دهه پرفرازونشیب در سیاست خارجی ایران که البته ارتباط یا عدم ارتباط با آمریکا و نوع آن همیشه آثار خود را بر فعالیت بینالمللی و سیاست داخلیاش داشته است. اگرچه تا پیش از دولت اصلاحات حتی اگر مثلاً اخباری درباره مک فارلین میشنیدیم اما هرگونه احتمال از سرگیری ارتباط با آمریکا از سوی مسئولان نظام به کلی مردود و منتقی اعلام میشد.
پس از آن هم که بالاخره در دولت اصلاحات و با نوع نگاه سیدمحمد خاتمی تابوی اظهارنظر درباره احتمال مذاکره و رابطه با آمریکا شکست اما یک دوقطبی جدید شکل گرفت. آن هم باردیگر در دوگانه اصلاحطلب-اصولگرا (که طبیعتاً چندان قابل تعمیم به چپ و راست سنتی سالهای قبل خود نیست).

این دوگانگی آن زمان شکل و شمایل دقیقتری گرفت که پس از سالهای دولت اصلاحات به مرور اظهارنظرهای مختلفی له یا علیه آن تصمیم دانشجویان پیرو امام صورت گرفت در دهه گذشته ابراهیم اصغرزاده، از دانشجویان پیرو خط امام در اشغال سفارت آمریکا در گفتوگویی در دوران اصلاحات اعلام کرد: «من معتقدم هر کاری که برای دفاع از منافع کشورم باشد حتی اگر متضمن عذرخواهی باشد این کار را انجام خواهم داد.
قطعاً من ابراز همدردی میکنم با خانواده گروگانها ولی میخواهم این قضیه دوباره به یک جریان معکوس خودش تبدیل نشود، یعنی باعث تحقیر و سرافکندگی ملت ما نشود. چیزی نشود که دوباره به صورت دیگری تبدیل به یک عقده روانی بشود.
این مسائل باید به صورت منطقی حل شود(گفتوگو با بیبیسی فارسی).» و انتقادات و اعتراضاتی به او را نیز به میان آورد. با گذشت زمان کمکم خودانتقادیها و ارزیابی تاریخی درباره آن 13 آبان بیشتر و بیشتر شد. در این بین دو نکته مهم در رابطه با این تحلیلها البته بُعد انتقادی آن قابل تأمل است:
یکی از ایراداتی که به برخی تحلیلهای انتقادی میتوان گرفت این است که برخی منتقدان به نوعی رفتار میکنند که از ابتدا مشخص بوده که این تصمیم اشتباه است و به شکل دانای کل خود را با اطلاعات امروزی و دیدن آینده این تصمیم به آن روزها برمیگردانند و منتقد عملکردها میشوند؛ موضوعی که براساس مطبوعات آن زمان و آنچه به آن اشاره شد کمتر کسی یا شاید حتی باید گفت هیچ کسی در فضای سیاست داخلی ایران چنین موضع صریحی نگرفت و همه حتی (نهضت آزادی که این تصمیم را علت استعفای دولت موقت اعلام میکند) اگر در باطن مخالف بوده در ظاهر همصدا با جو انقلابی آن روزها شد.
مسئله بعدی انتقاد به آن حوادث در گذر زمان، یعنی آنکه حالا که به آن حوادث مینگریم آثار مثبت و منفی این تصمیم را بررسی و تحلیل کنیم و در نهایت نسبت به آن با گذر از حوادث موضع بگیریم. مانند همان سخنان ناطق نوری یا همان رفتاری که شاید از سوی خیلی از دانشجویان پیرو خط امام در سالهای پس از سال 1358 صورت گرفت.
مثلاً برخی دانشجویان خط امام در سالهای پس از آن نه مثل اصغرزاده عذرخواهی را مطرح کنند بلکه مثل عباس عبدی و سعید حجاریان با وجود دفاع از آن تصمیم ادامه آن به مدت 444 روز را نقد کنند یا مانند برخی اصلاحطلبان و برخی اصولگرایان قطع رابطه با آمریکا تا امروز را مورد نقد قرار دهند.
البته متاسفانه این نوع نقد که شاید بتواند در فضای سیاسی و سیاست خارجی کمک حال تصمیمگیران باشد معمولاً بهجای ایجاد فضای بحث آزاد و فرصت برای کاهش مخاطرات و هزینهها فرصتی برای حمله به آن که نظر متفاوت را ابراز کرده، میشود.