| کد مطلب: ۵۳۹۵۰

آخوندی: آینده ایران بستگی به فهم ما از امنیت دارد

وزیر پیشین راه و شهرسازی با بیان اینکه ایران نقش مهم و تعیین‌کننده در مسئله امنیت منطقه دارد، توضیح داد: آینده ایران بستگی به فهم ما از امنیت دارد و باید بتوانیم یک ترتیبات امنیتی در منطقه پیشنهاد کنیم که ضمن حفظ استقلال و قدرت منطقه‌ای ما، بتواند با خواسته کشورهای منطقه همراستا باشد.

آخوندی: آینده ایران بستگی به فهم ما از امنیت دارد

به گزارش هم‌میهن آنلاین و به نقل از ایرنا، «عباس آخوندی» وزیر اسبق راه و شهرسازی و از نظریه‌پردازان حوزه ایران در نشست «چیستی ایران، روابط خارجی و سیاست منطقه‌ای» که عصر روز یکشنبه ۴ آبان در پژوهشکدهٔ مطالعات استراتژیک خاورمیانه به ابتکار گروه مطالعات ایران برگزار شد؛ به بیان دیدگاه‌های خود در زمینه شرایط کنونی کشور و نیز مقایسه آن با دیگر کشورهای منطقه و جهان پرداخت. مشروح سخنرانی عباس آخوندی را در زیر می‌خوانید.

بحث من از منظر اقتصاد سیاسی خواهد بود و با بحث‌های مطرح شده کمی متفاوت است. در حال حاضر گفته می‌شود که ما از جهان تک‌قطبی و دو قطبی خارج شده و در یک جهان چندقطبی و سیال زندگی می‌کنیم. گرچه این حرف امروزه زیاد گفته و شنیده می‌شود اما ما باید به صورت عمیق دریابیم که منظور از آن چیست و چه اتفاقی در حال رخ دادن است، چه اتفاقی در جهان روی داده و ایران در کجای آن است.

برای بررسی این مهم باید دید که حدود ۳۰ سال پیش چین، آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه در چه نقطه‌ای قرار داشتند و الان در چه وضعیتی هستند. در حال حاضر از حدود ۱۰۶ هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی جهان سهم کشورها تقریباً به این صورت است: آمریکا حدود ۳۱ هزار میلیارد دلار، چین حدود ۱۹ هزار میلیارد دلار، اتحادیه اروپا حدود ۲۱ هزار میلیارد دلار است. روسیه به عنوان قدرت نظامی سهمی حدود هزار و چهارصد میلیارد دلار دارد و دیگر کشورهای بزرگ مثل آلمان، هند و ژاپن، حدود چهار تا پنج هزار میلیارد دلار سهم دارند.

باید این موضوع را با ۳۰ سال پیش مقایسه کنیم و بدانیم که سهم ۱۹ درصد الان چین چیزی حدود ۲ درصد بوده است که باید ملموس‌تر این تحولات اقتصادی در جهان را حس کنیم. سهم چین از تجارت کلی جهان به صورت ملموس تغییر پیدا کرده و این کشور به عنوان «کارخانه بزرگ دنیا» رشد شتابنده داشته است و آمریکا با نرخ رشد منفی ۲ درصد رشد کاهنده داشته است و بنابراین داستان قدرت اقثصادی در جهان بسیار مهم است و باید در عدد و رقم آن را نشان داد.

اگر شاخص صادرات را سال ۲۰۱۵ برابر با ۱۰۰ فرض کنیم و تغییرات را در بازه زمانی ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۴ در نظر بگیریم. در ۲۰۰۵، شاخص آمریکا حدود ۷۰ بود و در سال ۲۰۲۴ برابر با ۱۶۰ بوده که در ۲۰ سال دو برابر شده است. اگر شاخص را در ۲۰۱۵ صد فرض کنیم، چین در ۲۰۰۵ حدود ۴۱ بود که در ۲۰۲۴ به ۳.۸ رسیده و حدود ۴ برابر بزرگ شده است. اروپا و روسیه هم تقریبا ثابت مانده‌اند. سهم چین از تجارت جهان از حدود ۲ درصد به حدود ۱۲ درصد کل تجارت جهان رسیده است و روند اروپا با شیب کمی کاهش یافته است.

در حال حاضر دیگر شرق و غربی وجود ندارد

تصور بر این است که در حوزه نظامی دو قدرت اصلی جهان، آمریکا و روسیه هستند اما سرمایه‌گذاری چین در حوزه نظامی۱۲ درصد کل سرمایه‌گذاری نظامی جهان است. در واقع، بی‌سر و صدا چین در حوزه قدرت نظامی در حال پیشی گرفتن از روسیه و حتی در برخی زمینه‌ها از آمریکاست. این‌ها حوزه‌هایی هستند که تغییر در آن‌ها نشان می‌دهد که جهان در حال تغییر است و گرچه ذهنیت دو قطبی هنوز در تصورات ما از قدرت وجود دارد، اما جهان در عمل کاملاً چندقطبی و سیال است. در حال حاضر دیگر شرق و غربی وجود ندارد و هم از جهت قدرت نظامی، اقتصادی و قدرت سیاسی دیگر ایدئولوژی شرق و غرب وجود ندارد. این اعداد و ارقام اشاره شده هم برای فهم بهتر مفهوم سیال شدن جهان در ذهن مطرح شد.

نکته دوم راجع به بحث ظهور اقتصاد دیجیتال است که به منظور خروج از موضوعات انتزاعی باید درباره آن آگاه بود. باید دانست که اقتصاد دیجیتال اقتصاد جدیدی اسات که سهم آن در سال ۲۰۰۵ از کل اقتصاد جهان ۳ تا ۴ درصد بود و اکنون ۱۶ درصد از ۱۰۶ هزار میلیارد دلار اقتصاد جهان است. اندازه اقتصاد دیجیتال در جهان امروز ۱۶ تا ۱۷ هزار میلیارد دلار شده که تحول بزرگی در این ۲۰ سال است و چهار برابر افزایش یافته است.

در منطقه ما سهم اقتصاد دیجیتال از جی دی پی عربستان ۱۵ درصد یعنی ۱۰۰ میلیارد دلار در سال است که درپی رساندن آن به ۲۰ درصد و داشتن بخشی از هوش مصنوعی جهان در عربستان است. سهم اقتصاد دیجیتال امارات متحده عربی از اقتصاد این کشور ۱۰ درصد است که می خواهند در سال ۲۰۳۰ این رقم را به ۲۰ درصد برسانند. سهم اقتصاد دیجیتال ایران ۴ درصد از است که فاصله بسیار با منطقه دارد. بنابراین بخشی از تحولات محیطی، فناورانه هم است که باید در کنار تحولات حوزه نظامی و اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد که سه تحول بسیار بزرگ و مهم هستند.

نظم جهان لیبرال کلا در حال فروپاشی است

در بررسی چهار قدرت امروز جهان در این سه حوزه نتایج زیر به دست می‌آید. آمریکا در هر سه حوزه قوی است و چین هم نسبتا با قدرت در هر سه حوزه پیش می رود، اتحادیه اروپا هم در اقتصاد دیجیتال و اقتصاد کم و بیش قدرتمند است اما در حوزه نظامی قدرت رقابت با آمریکا را ندارد و در نهایت روسیه در اقتصاد دیجیتال و اقتصاد قدرتی محسوب نمی‌شود اما در حوزه نظامی سهم دارد. جابه‌جایی‌های بزرگی در حال رخ دادن است و کشورهایی مانند هند، برزیل، ژاپن و آلمان به سرعت در حال رشد هستند. آلمان ۵ درصد جی دی پی را به حوزه نظامی اختصاص داد و فرانسه و ژاپن و ایتالیا و اسپانیا هم به همین صورت. بنابراین آینده ۱۰ سال درباره قدرت مشخص نیست.

نکته مهم دیگر آن است که نظم جهان لیبرال کلا در حال فروپاشی است و این نظم به شدت در حال تغییر ماهیت است. زمانی آمریکا خود را نگهبان جهان لیبرال می دانست اما در حال حاضر اقتصاد آمریکا به سمت اقتصاد نئومرکانتیلیستی‌ قرن ۱۸ پیش می‌رود و به هیچ ارزش لیبرالی پایبند نیستند و به نظم «نئومرکانتیلیست» ‌ هستند و اگر پیش از این معنای ارزش برای مرکانتیلیست‌ها طلا و نقره و معادن بود برای این گروه تسلط بر زنجیره ارزش بسیار مهم است.

 

نتیجه‌گیری من از این بحث این است که ما در سطح جهان با تحولات بسیار نهادی و ساختاری مواجه هستیم که اساسا بر ما تاثیر دارد. اگر فرض کنیم کانون اصلی خواسته نظم نوین جهانی ایمنی زنجیره ارزش است، در این صورت امنیت این زنجیره اصلی‌ترین هدف نظم نوین جهانی است و یکی از کریدورهای اصلی این زنجیره ارزش از منطقه ما عبور می‌کند و از این رو تصور اینکه قدرت‌های بزرگ جهانی نسبت به این منطقه بی‌تفاوت هستند، دور از ذهن است.

اینکه زمانی گفته می‌شد آمریکا درصدد خروج از منطقه و سپردن هژمونی آن به اسرائیل است، با توجه به شرایط کنونی منتفی است و گرچه از اسرائیل حمایت می‌کند، اما قدرت‌های جهانی به هیچ عنوان منطقه ما را رها نمی کنند و درصدد تسلط امنیتی بر منطقه هستند که در آینده ایران اثر تعیین‌کننده خواهد داشت.

امنیت به موضوع اول منطقه تبدیل شده‌است

اگر قرار باشد سهم اقتصاد دیجیتال در منطقه ما به ۲۰ درصد اقتصاد کشورهای منطقه برسد؛ اگر قرار است که حجم تجارت خارجی کشورهای جنوب خلیج فارس که امروز چیزی حدود ۱۵۰۰ میلیارد دلار در سال است و نیز ۱۰ صندوق توسعه کشورهای منطقه با مجموعه ۳ هزار میلیارد دلار ثروت حفظ شده و افزایش یابد، بنابراین منطقه باید در شرایط پایدار قرار گیرد و همین موضوعات ایجاب می‌کند که امنیت به موضوع اول منطقه تبدیل شود. بنابراین هم کشورهای منطقه و هم قدرت‌های جهان به امنیت به عنوان مهمترین مسئله منطقه می‌نگرند.

ایران کجای داستان قرار می‌گیرد؟ سهم ایران بازیگری اقتصادی، به شدت کاهش پیدا کرده و اکنون حدود ۴۰۰ میلیارد دلار است که سهم تعیین‌کننده‌ای نیست اما همچنان نقش مهم و تعیین‌کننده در مسئله امنیت داریم. بنابراین آینده ایران بستگی به فهم ما از امنیت دارد. اینکه آیا ما می‌توانیم یک ترتیبات امنیتی در منطقه پیشنهاد کنیم که ضمن حفظ استقلال و قدرت منطقه‌ای ما، بتواند با خواسته کشورهای منطقه همراستا باشد؛ کشورهایی که دنبال ریسک نزدیک به صفر در امنیت هستند. اگر بخواهیم، منطقه ما در هوش مصنوعی جهان و فناوری‌های نوین ارتقا یابد، باید ریسک عملی در این منطقه به سمت صفر گرایش داشته باشد. بنابراین، تمام پیچیدگی سیاست در آینده ایران بستگی به این دارد که بتواند شرایط امنی را هم برای قدرت‌های منطقه‌ای و هم جهانی ایجاد کند.

وقتی مراجع قانون‌گذاری متعدد باشد، یعنی دولت به طور واقعی وجود ندارد

بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه عراق بر این مسئله توجه داشتند که پس از صدام میان شیعیان و اهل سنت غیریت سازی صورت نگیرد و این در حالی است که ما در داخل، با حذف هویت ایران به دست خود، غیریت‌سازی کردیم. ما اعلام کردیم که کشور شیعه هستیم و با این شرایط درصدد رهبری جهان اسلام هستیم که هدف غیرقابل وصل بود و با واقعیت مغایرت داشت زیرا اکثریت جهان اسلام در رابطه با ما مشکل تاریخی داشتند. این غیریت‌سازی که امروز روی می‌دهد حاصل سواستفاده و موج‌سواری بیگانگان بر اشتباهات داخلی است.

نکته دیگر گرایش به سمت منطقه است و در این حوزه اصلی‌ترین پرسش کشورهای منطقه این است که آیا وقتی با ایران مذاکره می‌کنند، با یک دولت-ملت مذاکره می‌کنند؟ معتقدم آن‌ها کاملاً به این نتیجه رسیدند که ایران اساساً فاقد دولت-ملت است و اصلاً دولت وجود ندارد که مذاکره کنند. نمونه آن برجام است که مخالفت‌ها با آن از فردای امضا شروع شد و اگر تا پیش از آن شک داشتند، پس از آن مطمئن شدند که ایران اساساً فاقد دولت است.

اگر ما بخواهیم حرفی در منطقه داشته باشیم، چه در سطح ملی و چه داخلی، اصلی‌ترین مسئله این است که عملاً از مشروطه به این سو عملا فاقد دولت هستیم. وقتی مراجع قانون‌گذاری متععد داریم، یعنی دولت به طور واقعی وجود ندارد.

در نهایت تحولات جهانی ما را به سمتی هدایت می‌کند که باید غیرمتعهد باشیم. ما در این منطقه جز بی‌طرفی نباید موضعی داشته باشیم؛ نه می‌توان به طور کامل به غرب و نه به شرق گرایش داشت و نکته دوم، تشکیل دولت ملی است تا بر اساس آن بتوانیم تعهد ایجاد کنیم.

 

 

 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار