غول خفته عدممشارکتیها
پیش از این تصور میشد چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران به مانند انتخابات مجلس دوازدهم، کمرمق و با مشارکت پایین انجام گیرد؛ بهویژه که عدم همزمانی انتخابات شوراها با ریاستجمهوری، مزید بر علت میشود و عملاً آرای قومی و قبیلهای ناشی از آن نیز نقشاش کمرنگتر میشود. ازسوی دیگر نیز جبهه اصلاحطلبان ایران با شرطگذاری برای حضور در این انتخابات، حضورش را مبتنی بر تاییدصلاحیت یکی از کاندیداهای سهگانهاش کرد.
با اعلام لیست افراد تاییدصلاحیتشده توسط شورای نگهبان و تایید آقای پزشکیان بهعنوان یکی از گزینههای جبهه اصلاحات، موجی در فضای مجازی شکل گرفت و نمود بیرونی اندکی نیز یافت. درابتدا و با توجه به ترکیب افراد تاییدصلاحیتشده و اختلافات ظاهری در کاندیداهای جبهه انقلاب، خوشبینی بعضاً مفرطی را در هواداران جبهه اصلاحات بهوجود آورد.
اما در واقعیت امر و تا این مرحله از انتخابات، فضای حقیقی کمتر متأثر از شور فضای مجازی بوده است. برخی فرازها مانند صلابت و تسلط آقای ظریف در میزگرد گفتوگوی سیاسی باعث برانگیختگی بخشی از جمع متکثر و دارای اکثریت عدم مشارکتیها شد و برنامهریزان ستادی نیز سعی کردند از این روش استفاده کنند تا به نوعی این شوکها سبب شود جامعه عدممشارکتیها را راغب به حضور در صحنه انتخابات کند اما تا اینجای کار موفق نبوده است. عمده این عدم موفقیت به نظر میرسد به رویکردی منتسب است که جناب پزشکیان در روند انتخابات اخیر در پیش گرفتهاند.
بهرغم شعارهای عدالتمحور و ضدتبعیضی که ایشان به صورت ممتد بر آن تاکید دارد و به طور قطع بخشی از جامعه نیز با آن همراه است، اما گفتمان ایشان یک گفتمان درونچارچوبی است. ماحصل گفتمان درونچارچوبی، جذب رای در میان جامعه مشارکتی است. بدون شک در جامعهای که مشارکت پیشفرض آن است سبد رای آقای پزشکیان در اقلیت قرار دارد.
ایشان میتواند با تکیه بر آرای قومی و مذهبی بخشی از این امر را جبران کند اما بعید است که بتواند تعیینکننده تام باشد. حتی به فرض تعیینکننده بودن و انتخاب شدن، باز هم میزان آرای اخذشده به نسبت جمعیت واجد شرایط بسیار پایین خواهد بود و عملاً دست و پای بسته ایشان با شرایط موجود را بستهتر خواهد کرد. بنابراین با توجه به فرصت باقیمانده تا ۸ تیرماه، آقای پزشکیان و ستاد ایشان اگر هدفشان بهطور صرف فقط افزایش مشارکت نسبی نیست و عزم پیروزی در این میدان و ترسیم چشمانداز روشن و سپس گام برداشتن محکم در آن مسیر را دارند، باید گفتمانی را ارائه کنند که غول خفته عدممشارکتیها را بیدار کند.
این بیداری صورت نمیگیرد مگر اینکه گفتمان ایشان بر خواستههای این قشر تمرکز یابد و صادقانه در آن باب به گفتوگو با مردم بنشیند. مسائلی مانند حصر، نظارت استصوابی، حجاب و تبعات ناشی از آن بهویژه اعتراضات پاییز ۱۴۰۱، چشمانداز اقتصادی و راهکارهای عملی برای آنکه عملاً به تغییر رویکرد و ساختار نیازمند است از جمله مهمترین مسائل مورد توجه عدممشارکتیها است؛ مسائلی که بهطور منحصر در ید رئیسجمهور نیست اما توان چانهزنی بالایی را در اختیار دارد؛ بهویژه اگر اکثریت رای قابلتوجهی را کسب کند.
بر همین اساس تکیه بر این نکات و شکلگیری گفتمانی حول آن و ارائه صادقانه میتواند حداقل بخشی از جمعیت خاموش را همراه سازد. چراکه ماحصل عدم توجه به موارد فوق یا وعدههای بیسرانجام در این خصوص، باعث بیاعتمادی گسترده و منجر به شیوع ناامیدی شده است. در این بین اقناع مؤثر و واقعی رهبران عدممشارکت و ورود آنان به صحنه انتخابات نیز کارآمد است چراکه پایگاه خوبی در میان قشر عدممشارکتی دارند. این امر به نوبه خود باید مبتنی بر اقناع واقعی باشد و نه صرفاً بر روال همیشگی انتخاب بین بد و بدتر و تصمیمات ناگهانی و بدون چشمانداز؛ نگاهی که استدلال آن صرفاً بر حال و گذر از این موقعیت استوار است.
از سوی دیگر در این گفتمان باید همدلی با جامعه عدممشارکتی به صورت پررنگ مشاهده شود. این امر کمتر دیده شده است و رویکردی که در پیش گرفته شده است بیشتر بر انذار و یا از بالا به پایین بوده است. این نگاه شاید لایههای بیرونیتر عدم مشارکتیها را تحت تاثیر قرار دهد اما لایههای درونی را مصممتر در تصمیم خود بر عدم مشارکت مینماید.
اگر پزشکیان و همراهانش بتوانند این گفتوگوی صادقانه، همدلانه و با تاکید بر دغدغههای این طیف کثیر را در دستور کار خود قرار دهند، میتوانند به کسب پیروزی در این انتخابات و مهمتر از آن گام برداشتن در مسیر پیشبرد امور مورد توجه حامیان خود پس از انتخابات امیدوار باشند. در غیر اینصورت و با تاکید بر روند کنونی و تلاش صرف در جهت کسب رای در جامعه مشارکتی پیشفرض، شانس پیروزی ایشان کم است.