نشست افقهای سیاسی در دولت چهاردهم
راه توسعـه
در فاصله ده روز مانده تا برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، ستاد مرکزی مسعود پزشکیان در شهر تهران اقدام به برگزاری میزگردی با عنوان «نشست افقهای سیاسی در دولت چهاردهم» و با حضور سه عضو ارشد احزاب مطرح اصلاحطلب کرد.
گروه سیاسی: در فاصله ده روز مانده تا برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، ستاد مرکزی مسعود پزشکیان در شهر تهران اقدام به برگزاری میزگردی با عنوان «نشست افقهای سیاسی در دولت چهاردهم» و با حضور سه عضو ارشد احزاب مطرح اصلاحطلب کرد. آذر منصوری (رئیس جبهه اصلاحات و دبیرکل حزب اتحاد ملت)، محسن آرمین (نایبرئیس جبهه اصلاحات و رئیس دفتر سیاسی حزب توسعه ملی) و محسن هاشمی (عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی) سخنرانهای اصلی این نشست بودند. آنچه در زیر میخوانید، سخنرانی صورتگرفته توسط محسن آرمین و گزیدهای از مهمترین مباحث مطرحشده توسط منصوری و هاشمی است.
جلب مشارکت با تغییر رویکردها
آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات ایران و دبیرکل حزب اتحاد ملت
آیا شعار عدالت که دکتر پزشکیان مطرح کردند، منهای آزادی و به رسمیت شناختن حقوق کلیه شهروندان قابلیت تحقق و عملی شدن دارد یا خیر؟ پاسخ من خیر است. حتماً آقای پزشکیان به مسائل کشور، به شکافهایی که بین حاکمیت و ملت ایران شکل گرفته و به انواع چالشهایی که در سیاست خارجی و داخلی داریم، اشراف دارند. ما در یک شرایط متفاوت با همه ادواری هستیم که انتخابات برگزار شده است. ما حرکت اعتراضی 1401 را پشتسر گذاشتیم، چند سال حاکمیت یکدست را پشت سر گذاشتیم و با بیشترین میزان شکاف بین حاکمیت و ملت مواجه هستیم و اگر دلایل این شکاف را به درستی کالبدشکافی و آسیبشناسی نکنیم، راهحلها به نتیجهای نخواهد رسید.
امروز بزرگترین مسئله و چالشی که در ایران وجود دارد، شکاف دولت-ملت است. اساساً مسئله ما، چه در این انتخابات و چه در هر انتخابات دیگری، مسئله سیاسی است. در چنین شرایطی، ما سالهاست که حرف میزنیم، تذکر میدهیم، شعار میدهیم و تکرار میکنیم که با این سیاست خارجی ایران به هیچ عزت، حکمت و مصلحتی نخواهد رسید. با این نوع حکمرانی که بخشی از جامعه را نادیده میگیرد، شکاف حاکمیت-ملت ترمیم نخواهد شد. با این حکمرانی اساساً حقوق شهروندی، از جمله حق دسترسی به فرصتهای برابر هم تحقق پیدا نخواهد کرد.
امروز با بیشترین شکاف طبقاتی در کشور مواجه هستیم، جمعیت قابل توجهی از کشور ما زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند و بدون حل مسئله سیاسی کشور، اساساً مسئله اقتصادی حل نخواهد شد و دکتر پزشکیان بهتر از همه ما به این مسئله اشراف دارند. ما نمیتوانیم شعار و وعده و امید کاذب به جامعه بدهیم. البته که این انتخابات و تاییدصلاحیت دکتر پزشکیان را به فال نیک میگیریم، اما اگر این تاییدصلاحیت برای جلب مشارکت مردم به شرکت در انتخابات باشد و دولت آقای پزشکیان با موانعی که دولت آقای روحانی و آقای خاتمی مواجه بودند، مواجه شوند، دوباره سر نقطه اول باز میگردیم. همین مسئله است که رفتار آقای پزشکیان و مسیری که در این انتخابات در حال طی کردن هستند را قابل درک میکند.
ما برای حل مسئله سیاسی بیش از هر زمانی نیز نیاز به یک وفاق جمعی داریم. نیاز به آشتی بین جامعه و حاکمیت داریم. صحبت من با کسانی است که به دنبال مشارکت مردم در انتخابات هستند. فقط جلب مشارکت مردم به تنهایی کفایت نمیکند، اگر رویکردها تغییر نکند، جلب مشارکت نیز تحقق پیدا نمیکند. اگر بتوانیم با جامعه گفتوگو کنیم و بر راهحلها تمرکز کنیم فکر میکنم آقای دکتر پزشکیان میتواند پیروز این رقابت باشد.
در کنار بحث عدالت که به آن پرداخته میشود باید صحبت از حرف شهروندانی باشد که از تکلیفمداری عبور کردند، این جامعه به دنبال حقمداری است و میبیند کدام جریان و کاندیدا پشت تریبون از حق شهروندی که احساس میکند حق او نادیده گرفته دفاع میکند و فکر میکنم مسیری که پیش روی دکتر پزشکیان است و راهی را که انتخاب کردند این امکان را فراهم میکند.
راهی جز صندوق رای نیست
محسن هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران
رقیب اصلی دکتر پزشکیان، ۵ نامزد رقیب نیستند؛ بلکه رقیب اصلی همان عدم مشارکت مردم در حد لازم در انتخابات است. همهی تلاش ما و عزیزان و کسانی که دلشان برای ایران میتپد، باید بر این راه باشد که مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کنند. در سالهای اخیر بحث انتخابات تزئینی شکل گرفت و با ردصلاحیتهای گسترده شاهد دو انتخابات سال ۹۸ و ۱۴۰۰ بودیم که مشارکت به نزدیک ۴۰ درصد کاهش یافت و حتی در تهران آراء با مجموع آراء باطله به حدود ۱۶ درصد رسید.
با فرض اتفاقی که در سال ۱۴۰۰ رخ داد و آثار آن نیز مشخص شد، عدم مشارکت و بهویژه اعتراضات ۱۴۰۱ مشخصاً فاصله دولت-ملت را به قدری زیاد کرد که همه امیدها به سمت پایین سوق پیدا کرد و در نهایت شاهد بودیم که جبهه اصلاحات تصمیم گرفت در انتخابات اخیر که انتخابات مجلس و خبرگان بود، آنطور که باید شرکت نکند و حتی شاهد بودیم آقای خاتمی هم در این انتخابات رای ندادند. در جلسات حزبی و سیاسی کاملاً حس میشد که باید هنوز زمانی را طی و صبر کنیم تا ببینیم چگونه بتوانیم فاصله ملت و دولت را کم کنیم و دوباره امید را به جامعه برگردانیم. در پی اتفاقی که رخ داد، فرصت جدیدی را در اختیار قرار داد که انتخابات ریاستجمهوری زودهنگام با تاکید حاکمیت مبنی بر ثبات سیاسی در کشور رخ دهد.
این انتخابات فرصتی را در اختیار گذاشته که شاید بتوانیم ورود پیدا کنیم و کاری که قرار بود شش سال آینده انجام دهیم را الان انجام دهیم. طبیعی است که مردم الان آمادگی ندارند و نیاز به تلاش بیشتری داریم تا مشارکت بیشتر مردم اتفاق بیفتد. ایجاد انگیزه در این مدت کوتاه بین مردم کار مشکلی است چراکه صدای افرادی که انتخابات را تحریم میکنند الان توسط تلویزیونهای ماهوارهای و کسانی که خارج از کشور و حتی داخل کشور هستند به شدت بلند است و مردم را تحت تاثیر قرار میدهد که مشارکت در انتخابات چه فایدهای دارد؟ و به مردم القا میکنند که رای دادن شما هیچ فایدهای ندارد و حتی اگر رای دهید با روشهای حاکمیتی که در کشور وجود دارد، رئیسجمهور چه کار میتواند بکند؟
راهی جز صندوق نیست، و راه ما از خیابان عبور نمیکند و باید از صندوق عبور کند. الان با توجه به اینکه در این انتخابات نیز شورای نگهبان همانگونهای عمل کرد که در سال ۱۴۰۰ عمل کرده است و تعداد زیادی از نامزدها ردصلاحیت شدند، اما حضور آقای پزشکیان با سابقهای که ایشان در مجلس و دولت آقای خاتمی داشتند، و مدیریت و پاکدستی ایشان، همه اینها شرایطی را فراهم کرد که ایشان توانست نظر شورای نگهبان و حاکمیت را جلب کند و تایید صلاحیت شود و از طرفی نیز تمام احزاب اصلاحطلب به این اندیشیدند که به میدان بیایند و بتوانند تغییر و تحول لازم را در کشور ایجاد کنند. در نتیجه تلاش همه باید این باشد که تبیین کنند چرا باید در انتخابات شرکت کرد و از این مسیر به تغییر و تحول در کشور و به یک رفاه نسبی برای مردم رسید.
افقهای دولت چهاردهم
محسن آرمین، نایبرئیس جبهه اصلاحات و عضو شورای مرکزی حزب توسعه ملی
باید به مسائل اساسیتر و مبناییتر نگاه کرد. عوامل ایجاد شرایطی که اکنون به آن دچار هستیم را بررسی و براساس آن راهکارهای مشخصی را برای برونرفت از این وضعیت تدبیر کنیم. ما انتخاباتی را بعد از انتخابات سرد و بیرمق در اسفند سال گذشته برگزار میکنیم؛ انتخاباتی که با حداقل مشارکت برگزار شد و در طول تاریخ جمهوری اسلامی بیسابقه بود. این اتفاق غیرمترقبه نبود و بدون علت و دلیل رخ نداد. مجموعهای از مشکلات و معضلاتی که جامعه ما با آن درگیر است، از ناکارآمدی حکومت و حاکمیت در حوزههای اقتصادی، سیاست خارجی و داخلی و اجتماعی گرفته تا محدودیتهای بهوجودآمده برای اقشار مختلف جامعه دستبهدست هم داد تا انتخابات بیرمق مجلس در اسفند شکل گرفت. ما باید ببینیم چرا این شرایط به وجود آمده است. اگر به علتها دست پیدا کنیم راهحلها هم مشخص میشود.
از سوی دیگر تکلیف مردم، جامعه و حاکمیت مشخص میشود. فرض من بر این است که وضعیت نگرانکننده ما تابع یک متغیر مستقلی و آن هم رویکرد حاکم بر اداره کشور است. وضعیتی که ما میتوانیم تعبیر کنیم نتیجه تعریفی است که از خودمان و هدفگذاریهایی است که در جامعه جهانی کردیم. تعریف و هدفگذاریهایی که با جامعه ملی ما سازگاری و تناسبی ندارد و سرمایه و توانمندی ما را به فرسایش میکشاند.
زمانی که رایزن فرهنگی در لبنان بودم در یک مراسمی در سفارت که مرحوم فتحی شقاقی – رهبر سازمان جهاد اسلامی فلسطین - هم حاضر بود شرکت کردم. آن زمان مصادف بود با پایان جنگ و قبول قطعنامه توسط ایران. به دلیل آنکه فتحی شقاقی آدم صاحب تحلیل و فکوری بود از ایشان سوال کردم: «به نظر شما چرا پای جنگ به اینجا کشید؟ تحلیل شما چیست از این شرایط؟» خیلی کوتاه گفت: «جمهوری اسلامی هدفی را برای خود در جنگ تعریف کرده بود که فراتر از توان و ظرفیتهایش بود و میخواست مناسبات منطقهای را با استفاده از فرصت جنگ کاملاً تغییر دهد و این هدف فراتر از توان و ظرفیتهای ملی جمهوری اسلامی بود به همین دلیل موفق نشد.»
با الهام از فتحی شقاقی میگویم ما هدفگذاریها و تعریفی از خودمان کردیم که در نتیجه آن توان ملی ما را به فرسایش میکشاند و نمیتوانیم آن اهداف را محقق کنیم. ما برای خودمان پیشگامی در ساختن تمدن اسلامی را تعریف کردهایم. مطابق این تعریف، پیشنیاز دستیابی به تمدن اسلامی، اسلامی کردن جامعه، حکومت و مبارزه با غرب است. در این تحلیل فرض بر این است که برای رسیدن به تمدن اسلامی یک جامعه اسلامی داشته باشیم. البته نه اسلام مدنی بلکه اسلام سیاسی و به تعبیر دیگر اسلام بنیادگرا یا خوانش خاصی از اسلام که طبعاً طرفداران محدودی حتی در بین مسلمانان دارد چه برسد به غیرمسلمانان. همین خوانش را قرار است بر جامعه هم تحمیل کنیم. یعنی جامعه اسلامی بسازیم و حکومت اسلامی هم بر این اساس باید شکل بگیرد که طبیعتاً الگوهای زیست مشخص و معینی باید بر جامعه تحمیل کند.
با توجه به تنوعی که در جامعه وجود دارد، نمیتواند این الگوهای خاص را برگزیند؛ تک الگوهایی که ممکن است در خوشبینانهترین حالت 20 درصد جامعه از آن استقبال کرده و مطلوب جامعه باشد. فرض بر این است که این تمدن اسلامی با تمدن غرب در تضاد است و یک تضاد انتاگونیستی با غرب دارد. بنابراین مادامی که تمدن غرب در قدرت است اجازه نمیدهد که تمدن اسلامی شکل بگیرد. راهکار این است که در جهت تضعیف تمدن غرب حرکت کنیم. چطور در این جهت حرکت کنیم؟ باید در کنار هر عامل و اتفاقی که میتواند به تضعیف تمدن غرب بیانجامد قرار گیریم. اگر روسیه وارد جنگ اوکراین شده و در این جنگ در برابر غرب قرار گرفته، ما باید در کنار روسیه قرار گیریم. ما باید در بلوک چین و روسیه – اگر چنین بلوکی تعریف شده باشد - قرار بگیریم. چراکه قرار است غرب تضعیف شود. یعنی یک تقابل کامل با کشورهای غربی. سوال نکنید مگر چین و روسیه ماهیتاً غیر از این هستند؟ چراکه اینگونه تعریف شده است.
مقابله با غرب اقتضائات و پیامدهایی دارد و تحقق تمدن اسلامی با این تعریفی که گفتم دارای پیامدهای خارجی است و در داخل نیز باید یک الگو و خوانش خاصی از اسلام تحقق پیدا کند. به دلیل آن که تمام جامعه آمادگی پذیرش آن را ندارد، طبعاً باید از زور، قدرت، طرحهایی مانند طرح «نور» و لوایحی مانند «حجاب و عفاف» و... استفاده کرد تا جامعه را اسلامی کرد. برای دولت اسلامی نیز باید اجازه ندهیم که نامحرمان وارد حاکمیت شوند. حاکمیت باید از آنِ همان اقلیتی باشد که با این خوانش موافق است.
طبیعتاً با انتخاباتی روبهرو میشویم که جامعه بههیچوجه تحقق آرزوها و مطالبات خود را در آن نمییابد. در سطح خارجی نیز با موج تحریمها، مشکلات عدیده و انزوای بینالمللی مواجه میشویم که بهرغم داشتن موقعیت و ظرفیتهای جغرافیایی و ژئوپلیتیک تمام کریدورها و طرحها از بیرون مرزهای جغرافیایی کشور کشیده میشود. طرحهای انتقال گاز، نفت، کریدورهای هوایی، راههای مواصلاتی، تجارت بینالملل و... همه بیرون مرزهاست و با وجود موقعیت ژئوپلیتیکی تمام این ظرفیتها و بهترین فرصتها از دست میرود.
این وضعیتی است که ما در حال حاضر به آن دچار هستیم. قرار بود ما در برابر غرب باشیم و بهعنوان یک خیزش نوپای زایندهی انقلابی بتوانیم موضع تهاجمی در برابر غرب داشته باشیم اما نتیجه این است که در برابر دهها طرح و توطئه قرار میگیریم و ناگریز از دفاع میشویم. در حقیقت تهاجم به دفاع و تدافع تبدیل میشود. به عبارت دیگر اولین نیاز هر موجودی، نیاز به بقا و زندگی است و بعد از آن به سراغ نیازهای دیگر میرود. اگر این نظام و واحد سیاسی در برابر تهاجمات است و دائم باید دفاع کند به معنای آن است که همواره باید در فکر بقای خود باشد.
در صدر تشریح دستاوردهای انقلاب زمان سالگرد انقلاب اسلامی میگویند ما 40 سال در برابر تهدیدها و تهاجمات دشمن مقاومت کردیم و توانستیم بمانیم. این بهعنوان عالیترین دستاورد جمهوری اسلامی ذکر میشود. این موضوع معنای زیادی دارد. انقلاب اسلامی مگر آمده بود که فقط بماند و موجودیت خود را حفظ کند؟ جمهوری اسلامی برای جامعه حرف داشت و برای جهان و بشر امروز پیام معنویت و اخلاق داشت. اما بالاترین دستاوردش این است که بهرغم تمام توطئهها توانستیم بمانیم. این «نگاه بقا» چه اقتضائاتی در جامعه دارد؟ باعث میشود که راهبرد بقا را جایگزین راهبرد توسعه کنیم و به جای توسعه به فکر بقای خود باشیم. وقتی کشوری دائم خود را در برابر تهاجم میبیند باید همواره نگران نفوذ و توطئههای دشمن در تمام سطوح باشد، از روزنامهها گرفته تا احزاب، نهادهای مدنی، دانشگاه، دانشجو، استاد دانشگاه و... نتیجه این نگاه فاصله و دورتر شدن هرچه بیشتر جامعه از حاکمیت است. عمیقتر شدن بین حاکمیت و ملت و از آنجایی که این راهبرد بقا با وجود تحریمها و... نمیتواند پاسخ نیازها و مطالبات حتی روزمره مردم را بدهد. فشارها، محرومیتها، فقر، گرانی، تورم، بیکاری و... نیز مزید بر علت میشود تا جامعه به وضعیتی برسد که ما امروز دچار آن هستیم.
این عنوان افقهای سیاسی دولت چهاردهم از این جهت عنوان مناسبی است که ما در افق دولت چهاردهم باید خروج از این وضعیت را ببینیم. یعنی بازگشت به راهبرد توسعه همهجانبه، عادلانه و درونزا و حاکمکردن این راهبرد. تنها راه ما این توسعه است که اقتضائاتی دارد. در داخل این توسعه، همکاری جامعه را نیاز دارد. یعنی از بین بردن شکافهای عمیقی که بین حاکمیت و مردم وجود دارد و استفاده از تمام ظرفیتهای جامعه و مشارکت همه اقشار در ساختن کشور و لازمه این موضوع، استفاده از ظرفیتها و آزادی است. در سطح خارجی نیز حرکت در جهت تنشزدایی است.
آقای قالیباف در مناظره گفت: «ما اینقدر هدررفت انرژی داریم که میتوانیم 100 میلیارد دلار با صرفهجویی و جلوگیری از هدررفت سرمایه ایجاد کنیم.» این موضوع کاملاً درست است اما برای مهار هدررفت انرژی و به دست آوردن این 100 میلیارد احتیاج به تکنولوژی دارید یا خیر؟ مگر میشود بدون ارتباط با دنیا و استفاده از تکنولوژی روز چنین کاری را انجام داد؟
سعید جلیلی گفت: «200 کشور در دنیا وجود دارد که 8 تا 10 کشور اینها هستند ما با 180 کشور رابطه برقرار میکنیم.» ایشان یا نمیداند یا نمیخواهد بگوید که یکچهارم اقتصاد دنیا در دست آمریکا و یکچهارم اقتصاد و تکنولوژی دنیا در دست 16 کشور دیگر (از جمله اروپا، ژاپن و اروپا و...) است. 20 درصد اقتصاد در دست 180 کشور و 80 درصد اقتصاد در دست 20 کشور دنیاست. مگر میتوانید بدون ارتباط آزاد و تنشزدایی نیازهای خود را برطرف کنید؟
رویکرد انتخابات و انتظارات از دولت چهاردهم
در حال حاضر با یک جامعه معترض، خشمگین و مستأصل روبهرو هستیم که به تحمیلها، نابرابریها، محدودیتها معترض است. خشمگین است چرا که صدایش به جایی نمیرسد یا پاسخی نمیشنود. بارها و بارها از طریق قانونی و مسالمتآمیز خواسته اراده و مطالبات خود را مطرح کند اما پاسخی نشنیده است. مستأصل است که چه راهی پیش پای اوست؟
دولت چهاردهم براساس مشکل و بحرانی که وجود دارد باید در جهت پرشکاف بین دولت و ملت حرکت کند. باید با به رسمیت شناختن مطالبات اقشار مختلف جامعه و گشایش سازوکارها و راهکارهای مسالمتآمیز انتقال مطالبات، مشارکت اقوام در اداره کشور، اعتماد جامعه به حاکمیت و امید جامعه به بهبود شرایط را تقویت کند. این بزرگترین رسالت دولت چهاردهم است. این دولت باید با تلاش برای ایجاد امید در جامعه به گشایش در افق آینده کشور در طرح مطالبات خود حرکت کند. ظرفیتهای تلاش دولت چهاردهم باید این باشد که عقلانیت را در جامعه افزایش دهد چراکه جامعه خشمگین است.
با تعبیه راهکارهای مسالمتآمیز و قانونی برای بیان خواستهها و مطالبات باید از میزان این خشم بکاهد و بر حاکمیت عقلانیت سیاسی بیافزاید. این یکی از مهمترین مسئولیتهای حاکمیت است. تنها در این صورت است که میتوان یک جامعه قدرتمند و حکومت توانا داشت. شرط توسعه، داشتن جامعه توانمند و حکومت توانا در حل مشکلات و پاسخ به نیازهای جامعه است. برخلاف راهکارهای رادیکال، ویرانگر، ضد ملی، که به خشونت دامن میزند و در تنور نفرت میدمد دولت چهاردهم باید منادی وفاق عمومی و مدارا باشد.
هرچقدر بتوانیم جامعه را به توانمندی دولت مطمئنتر کرده و امید جامعه را به حل مشکلات بیشتر کنیم و عقلانیت را در جامعه تقویت کنیم، میتوان جامعه توانمند و حاکمیت توانا داشت. دمیدن در تنور خشونت هیچ مشکلی را از جامعه حل نمیکند. به قول گاندی؛ «چشم در برابر چشم، چشم تمام دنیا را کور میکند.» باید بتوانیم جامعه را قانع کنیم که از فرصت به وجود آمده استفاده کند. نمیدانم تایید آقای پزشکیان در واقع نتیجه عبرتی است که حاکمیت گرفته یا نگرانیای است که حاکمیت از عدم مشارکت مردم دارد. فرضهای مختلفی میتواند وجود داشته باشد.
از نظر نخبگان و فرهیختگان جامعه با تاییدصلاحیت آقای پزشکیان بهعنوان تنها کاندیدای متفاوت یک فرصت مغتنمی پیش آمده است. ملتها همیشه با استفاده از این فرصتهای مغتنم است که توانستهاند مشکل را حل کرده و به سمت توسعه و پیشرفت حرکت کنند. نباید این فرصتها را از دست بدهیم. ما در سال 84 تمام تلاش خود را کردیم که مردم پای صندوق بیایند و تحلیل این بود که اگر نخبگان و دانشجویان پای صندوق بیایند میتوانند جامعه را قانع کنند که پای صندوق بیایند. اما نخبگان، دانشجویان و سلبریتیها نیامدند و فکر میکردند که «مگر خاتمی چه کرد که بعدی بکند؟ خاتمی که گفت رئیسجمهوری تدارکاتچی است.» به خاطر مشکلات، کارشکنیها، دستگیریها و بستن روزنامهها تمام توفیقات دوره خاتمی فراموش شد.
این مطلقگرایی باعث شد فرصت انتخابات از دست برود. در دور بعد که مرحوم هاشمی و احمدینژاد به دور دوم انتخابات رسیدند، در فاصله یک هفته مانده بود که از دانشجویان و دانشگاهیها خواهش کنیم و اعلام کردیم که کشور در خطر است. اما پای صندوق نیامدند و آن فرصت هم از دست رفت. ما هم با تعدد کاندیداها این فرصت را از دست دادیم و 8 سال به تحمل دولت احمدینژاد محکوم شدیم. گناه از دست دادن آن فرصت آنقدر سنگین بود که بحران سال 88 نیز نتوانست مشکلی را حل کند.
سال 92 فهمیدیم تفاوت اینکه خاتمی رئیسجمهور باشد یا احمدینژاد، چیست و از مطالبات حداکثری و مطلقگرایی دست برداشتیم. آقای روحانی کاندیدای اصلاحطلبان نبود و خود نیز ادعای اصلاحطلبی نداشت اما یک حرف داشت: «آمدم سیاست خارجی را درست کنم.» ما از مطلقگراییها دست برداشتیم و از این فرصت استفاده کردیم و به تنها کاندیدای متفاوت رای داده و بهره آن را بردیم. بهرهاش تاثیر برجام، دو سال رشد اقتصادی دورقمی و رشد 8درصدی بدون اقتصاد نفت بود که در منطقه نظیر نداشت. دیوانهای به نام ترامپ آمد و دو سال هم کشور گرفتار کووید 19 و اقتصاد کشور فلج شد. دوباره موضوعات را از یاد بردیم. اگر کووید و ترامپ نبودند کارنامه روحانی مثبت بود، اما گفتیم چه کاری کرده است؟
قرار بود 8 سال این روند ادامه پیدا کند اما با فاجعه تاسفباری که رخ داد و مرحوم آقای رئیسی و همراهانش را از دست دادیم، در برابر فرصت دیگری قرار گرفتیم. باز هم میتوان گفت چه فایده؟ و با مطرح کردن مطالبات حداکثری فرصت را از دست بدهیم. یا با واقعگرایی سیاسی و اجتماعی میتوان از این فرصت استفاده کرد تا جامعه وضعیت بهتری پیدا کند. به اعتقاد من؛ شک نکنید که ایران با آقای پزشکیان ایران بهتری خواهد بود. نمیتواند تمام مسائل را حل کند اما میتواند زندگی مناسبتری را برای مردم فراهم کند و از بار این مشکلاتی که بر دوش مردم است بکاهد و وضعیت معیشتی بهتری برای مردم فراهم کند. این فرصت را نباید از دست داد و تمام ما مسئول هستیم که با این منطق تلاش کنیم هر کسی که تردید دارد را پای صندوق رای بیاوریم.