صدایی که از دور دست میآید
دربارۀ اهدای جایزۀ نوبل ادبیات به یون فوسه، نویسندۀ نروژی
دربارۀ اهدای جایزۀ نوبل ادبیات به یون فوسه، نویسندۀ نروژی
مهدیار موسوی
خبرنگار فرهنگی
جایزه ادبی نوبل امسال به یون فوسه، نویسنده، نمایشنامهنویس و شاعر نروژی تعلق گرفت. آکادمی سوئد روز پنجشنبه اعلام کرد، دلیل انتخاب او «نمایشنامهها و نثر بدیع اوست که به ناگفتنیها صدا میدهد.» فوسه 11میلیون کرون سوئد، معادل 990هزار دلار نیز دریافت میکند.
جایزهای برای نویسندگان سودمند بشری
جایزۀ نوبل در ادبیات را آکادمی سلطنتی علوم سوئد هرساله برای مشارکتهای برجسته در زمینۀ ادبیات به نویسندگان ادبی اهدا میکند. انتخاب برنده این جایزه توسط آکادمی سوئد صورت میگیرد و اسامی برندگان در اوایل ماه اکتبر اعلام میشود. این جایزه یکی از 6جایزۀ نوبل است که از سال 1985 بنا به خواستۀ آلفرد نوبل اهدا میشود. نخستین جایزۀ نوبل ادبیات در سال 1901 به سولی پرودوم از فرانسه اهدا شد. مخاطبان ادبیات در سراسر جهان، شاید نام بسیاری از نویسندگانی را که تاکنون برنده جایزه نوبل ادبیات شدهاند، قبل از دریافت این جایزه، نشنیده باشند. بسیاری از اوقات وقتی یک نویسنده بهعنوان برنده جایزه نوبل ادبی انتخاب میشود، خوانندگان زیادی سراغ خواندن کتابهای او میروند زیرا هم از خواندن یک اثر ادبی ناب لذت میبرند، هم کنجکاو هستند تا بدانند اثر نویسنده موردنظر، چه فاکتورها و ویژگیهایی داشته است که سببشده این جایزه را برنده شود. داوران اعتقاد دارند که جایزه نوبل ادبیات باید به نویسندهای تعلق بگیرد که کار برجسته و ایدهآلی را که دارای بیشترین سود برای بشر است، انجام داده باشد. هرچند این جمله بسیار کلی است اما میتواند نشانگر سرنخهایی باشد. برای درک بهتر آنچه آکادمی سوئد بهعنوان معیارهای انتخاب نویسنده برتر سال دارد، باید نگاهی به آثار نویسندگان برنده این جایزه انداخت. معمولاً در سخنرانی زمان اهدای جایزه، از دلیل اینکه چرا جایزه به این اثر تعلق گرفته است، صحبت میشود البته باید توجه داشت که معمولاً جایزه نوبل به مجموعه آثار یک نویسنده تعلق میگیرد. در برخی موارد نیز، یک اثر خاص از میان تمام نوشتههای یک نویسنده، برنده این جایزه میشود.
نروژیها در جایگاهی قابلقبول
در میان کشورهای مختلف، فرانسه با 15برنده، در صدر لیست کشورهایی قرار دارد که بیشترین جایزه نوبل ادبیات را دریافت کردهاند؛ ایالاتمتحده و بریتانیا، هرکدام با 12برنده، در جایگاه دوم قرار دارند. اما در مورد نمایندگان کشور نروژ که در میان کشورها جایگاه نسبتاً خوبی دارد، باید گفت پیش از فوسه، بیورنستیرن بیورنسون در سال 1903، کنوت هامسون در سال 1920 و زیگرید اوندست در سال 1928 نیز از کشور نروژ برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات شدهاند. یون فوسه در 29سپتامبر سال ۱۹۵۹در هوگسوند نروژ بهدنیا آمد و در استرندبارم بزرگ شد. فوسه از مهمترین نویسندگان نروژ، همچنین از مطرحترین نمایشنامهنویسان جهان بهشمار میرود. آثار او ادامهدهنده سنت نمایشیای است که هنریک ایبسن در قرن نوزدهم در نروژ ایجاد کرده بود. تجربۀ تصادفی شدید در 7سالگی که او را به مرز مرگ نزدیک کرد، بهطور قابلتوجهی بر نوشتن او در بزرگسالی تأثیرگذار بود. فوسه تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه برگن ، در رشته ادبیات تطبیقی ادامه داد. اولین رمان فوسه بهنام «قرمز، سیاه» در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و اولین نمایشنامهاش با نام «و ما هرگز از هم جدا نمیشویم»، در سال ۱۹۹۴ اجرا و منتشر شد. در کارنامه ادبی فوسه علاوه بر رمان و نمایشنامه آثاری در زمینه داستان کوتاه، شعر، کتاب کودکان و مقاله نیز به چشم میخورد. او ابتدا با نوشتن رمانی بهنام «قایقخانه» در سال ۱۹۸۹ به موفقیت رسید، سپس از سال ۱۹۹۲ با قطعه «کسی میآید»، به جرگه نمایشنامهنویسان پیوست. از آن زمان تاکنون آثار پرشماری از او منتشر شده است که به بیش از ۴۰زبان دنیا ازجمله فارسی ترجمه شدهاند. ازجمله آثار نمایشی او میتوان به «دخترک روی مبل»، «زمستان»، «سگهای مرده»، «صورتهای مرگ»، «رویای پاییز »، «شب آوازهایش را میخواند»، «زیبا و رویای پائیز» و «دختری با بارانی زرد» اشاره کرد.
چرا امسال یون فوسه؟
اسدالله امرایی، پیشکوست عرصۀ ترجمه در ایران است و با او درباره نوبل ادبیات امسال و فوسه گپ کوتاهی زدیم. او درباره ترجمه فوسه در ایران و در کل، ادبیات او میگوید: «خوشبختانه مترجمانی که آثار فوسه را به فارسی ترجمه کردهاند، افرادی اهل فن مانند تینوش نظمجو و محمد حامد بودهاند. نمایشنامهای هم از او در ایران اجرا شد بهنام «کسی که میآید» که در مجموعه کتابهای نشر نی نیز چاپ شدهاست. بهطورکلی آثار نمایشی فوسه چه آثار سهپردهای، چه تکپردهایهایش آثاری جذاب و خواندنی است؛ اما شاید اگر خود من در کمیتۀ نوبل بودم، فوسه انتخاب اولم نبود و فکر میکنم کسان دیگرانی بودند که میشد جایزه را به آنها داد. نکتۀ جالب توجه این است که با دقت در فهرست کسانی که تابهحال این جایزه را دریافت کردهاند، میتوان فهمید آکادمی نوبل اساساً نسبت به نویسندگان آمریکایی رغبتی کمتر دارد. در گذشته نیز چنین بوده. بهطورمثال فوئنتس، نویسندۀ بزرگ آمریکایی- مکزیکی، این جایزه را نبرده است. گابریل گارسیا مارکز، نویسندۀ دیگر آمریکای لاتین، مقالهای داشت بهعنوان «بزرگانی که بزرگ نبودند» که در آن، تاریخچه برندگان نوبل را بررسی و اشاره کرده بود که به چه بزرگانی میشد جایزه دهند و ندادند. مارکز مقاله را در نشریۀ «گرانما» چاپ کرده بود و ما نیز در ایران در کیهان فرهنگی منتشر کردیم. باید اذعان داشت معیارهای جایزه نوبل برای عموم مشخص نیست و همین باعث بسیاری اختلافنظرها میشود. آدمها نظرهای شخصی خود را در نظر میگیرند. طبیعتاً ما هرکدام نویسندهای را دوست داریم و میخواهیم او برنده نوبل شود. درنهایت اما باید پذیرفت که نروژ و سوئد هرچقدر در داستاننویسی و ادبیات داستانی کم درخشیدند، در ادبیات نمایشی درخشش خوبی داشتند، مثلاً افرادی چون هنریک ایبسن. نکته دیگری که در باب ملاکهای مدنظر نوبل حائز اهمیت است این است که تقریباً همه یا 90درصد برندگان نوبل ادبیات، قبلاً جایزه بوکر یا جایزه صلح نمایشگاه بینالمللی فرانکفورت را بردهاند یا معمولاً چند جایزه بزرگ بینالمللی دارند و این کار کمیته نوبل را برای انتخاب، راحتتر میکند.»
فوسه؛ پژواک ناگفتنیها
یون فوسه از نظر خیلیها، مهمترین نمایشنامهنویس قرن بیستم است که اکثر آثار مهمش را نیز در دهه نود میلادی نوشته است. در سالهای آغازین هزارۀ سوم نیز کم کم کارهایش به زبانهای مختلف از جمله زبان فارسی ترجمه شد. البته ترجمۀ کارهای او بسیار کار سختی است و به همین سبب میبینیم که خیلی از کارهای او ترجمه نشدهاست. بنابر اذعان خود فوسه، زبان او صدایی است ناشناس. صدایی که هم زمان آشنا و نا آشناست. صدایی از ادبیات نیست؛ صدایی است برای ادبیات. نکتۀ قابل توجه این است که جایزۀ ادبی نوبل را تا کنون به کسانی میدادند که آثاری با موضوعات خیلی خاص اجتماعی مینوشتند یا به طور مستقیم در مورد موضوعات بشری اثر تولید میکردند. اما امسال در جایگاه برندۀ نوبل ادبی، با کسی سر و کار داریم که ادبیات را به عنوان یک شیء ناملموس میبیند. الفاظ را به دنبال هم میآورد، بدون اینکه تمرکزی روی تولید معنا داشته باشد. طبیعتاً مخاطب نیز روی اصوات و الفاظ تمرکز بیشتری دارد تا درک مستقیم معنا. آکادمی نوبل در توصیف آثار و به طور کلی قلم فوسه گفته بود: آثار او پژواک ناگفتنیهاست. این توصیف دقیقاً اشاره به همین خاصیت فرمی آثار او دارد که بر درونمایۀ نوشتار او نیز تاثیر گذاشته است. فوسه نویسندهای است در ادامۀ نمایشنامهنویسان قرن بیستم خیلی زود من در ادبیات صدایی متناقض کشف کردم که حضور داشت اما خودش چیزی نمیگفت بسیار غریب است اما حس میکنم که از آثار ادبی ناب صدایی در میآید که هیچ چیز مشخصی نمیگفت، مانند چیزی که میتوانیم آن را بشنویم، مانند سخنی بدون کلام که از دور دست میآید ... کسانی که به ادبیات ناب و شاهکارهای ادبی علاقهمند هستند، حتما جایی در مغزشان این صدای مبهم را شنیدهاند. صدایی که فقط خودشان از آن آگاه هستند اما نمیتوانند توصیف کنند که دقیقاً آن صدا چیست و چه میگوید.