نابود کردن سینمای ایران
نوبت به قاچاق تفریق رسید
نوبت به قاچاق تفریق رسید
صوفیا نصراللهی
روزنامهنگار
۱ از آن اخباری بود که از فرط تراژدی، کمدی شده. درست روزی که سعید روستایی بهخاطر ساختن فیلم «برادران لیلا» که مجوز پخش نگرفته بود ولی در جشنوارهی کن به نمایش درآمد و به لطف این نمایش خارجی ما هم توانستیم فیلم کارگردان خودمان را ببینیم به احکام عجیب و غریب محکوم شد، فیلم «تفریق» مانی حقیقی بهصورت قاچاق به بازار آمد. تا چندروز دیگر احتمالاً فیلم را میبینیم و دربارهی کیفیتاش مینویسیم اما این یادداشت دربارهی کیفیت زندگی ماست. کیفیت زندگی مانی حقیقی، امیررضا کوهستانی، ترانه علیدوستی، نوید محمدزاده و همهی دستاندرکاران فیلم بهخصوص تهیهکنندهی بدبختاش، مجید مطلبی که سرمایهی کار سختشان آن هم در دوران کرونا سر لج و لجبازی بهباد رفت و حالا فیلمشان را در همهی جهان میتوانند دانلود کنند و ببینند. بلایی که سر «تفریق» آمد دقیقاً شبیه بلایی است که سر «برادران لیلا» و پیشتر از آن «قصیده گاو سفید» و قبلتر از همهی اینها سر «سنتوری» آمده بود. توقیف یک اثر سینمایی هرگز قابلقبول نیست، اما دلایل توقیف این فیلمها که دیگر واقعاً مسخره است.
«تفریق» به نمایش عمومی درنیامد چون عواملاش در شبکههای اجتماعی مواضع سیاسیای داشتند که به مذاق مسئولان خوش نیامده. آن هم بعدازاینکه ترانه علیدوستی دستگیر شده و به قید وثیقه آزاد شده، باز هم فیلمی که در آن بازی کرده، توقیف میشود و اجازهی نمایشعمومی پیدا نمیکند.
۲ بگذارید به نیمهی دههی80 برگردیم؛ به دورانی که وزارت ارشاد دست آقای صفار هرندی بود و تنها دورهای که به وضعیت امروز ارشاد و مدیریت آقای اسماعیلی است. فیلم «سنتوری» داریوش مهرجویی عملاً بهخاطر حساسیت شخصی وزیر و تلقیاش از کاراکتر اصلی فیلم توقیف شد. هرگز بهرغم همهی تلاشها و رایزنیها رنگ پرده را ندید تا دیویدی قاچاقش کنار خیابان عرضه شد. «سنتوری» را هیچوقت در سالن سینما ندیدیم و زخماش برای مهرجویی و ما سینمادوستان ماند. فرامرز فرازمند، تهیهکنندهاش، مدتی بعد دقمرگ شد و مرد. اما «سنتوری» را نه یکمیلیون و دومیلیون نفر که تقریباً هرکسی در خانهاش دستگاه پخش فیلم داشت، دیده بود. یکروزی اگر آمارش دربیاید، احتمالاً «سنتوری» یکی از پرمخاطبترین فیلمهای سینمای ایران میشود. در بعضی خانهها (ازجمله خانهی خودم) بیشاز یک نسخهاش بود. یک نسخهی قاچاقی و یک نسخه که بعدتر وقتی از دهان افتاده بود، به شبکهی نمایشخانگی آمد و به احترام سازندگانش خریدیم.
۳ این قصهای که گفتم مال سال ۸۶ بود. هنوز دیویدی میفروختند. هنوز سایتهای دانلود فیلم به این گستردگی نبود و هنوز نصف پولمان را برای فیلترشکن نمیدادیم تا بتوانیم حتی سایتهای فیلترشده را هم باز کنیم. حالا فکر کنید وقتی «قصیده گاو سفید» بهتاش صناعیها به کرونا خورد و مجوز هم ندادند و بعد از اکران خارج از کشور قاچاق شد، برای کارگردانی چه درد بزرگی بود. متنی نوشت و عطای تماشایفیلم در سینما و بازگشت سرمایهاش را به لقایش بخشید و گفت، از آنجا که فیلم قاچاق شده، تماشایش به هرطریق و برای هرکسی بلامانع است.
۴ آنهایی که فیلمها را توقیف میکنند عملا مخاطب برایشان اهمیتی ندارد. سینما هم برایشان مهم نیست. جان و سرمایهی سینماگر هم که هیچ. اگر با ابزار گوگل آشنایی داشتند، میتوانستند ببینند که جستوجوی فیلم «برادران لیلا» از هر فیلم دیگری که در سینماهای مملکت در این چندسال اخیر اکرانشده، بالاتر بوده. مردم تشنهی خواندن و دیدن فیلم سعید روستایی بودند و در قرن بیستویکم اینکه بخواهی جلوی خواست مردم برای دیدن یک فیلم را بگیری، نهتنها عبث و بیهوده که بهطریق اولی، زشت و ناامیدکننده است.
۵ در اولین فرصت طبعاً «تفریق» را میبینم. اگر شمارهحسابی بدهند، قطعاً بهاندازهی پول یک بلیت سینما برای سازندگان واریز میکنم. ما مخاطبان بیشتر حلال و حرام سرمان میشود. مانی حقیقی فیلمساز جالبی است حتی اگر خیلی از فیلمهایش محبوبم نباشند. در نوشتن فیلمنامه هم امیررضا کوهستانی مشارکت داشته که نام بزرگی نهفقط در تئاتر ایران که در سالهای اخیر در تئاتر جهان است. نوید محمدزاده و ترانه علیدوستی بههرحال مهمترین ستارههای سینمای ایران هستند و حضورشان بهعنوان نقش اول فیلم کنجکاوبرانگیز است.
میخواهم بگویم توقیف «تفریق»، تاسفبرانگیز است اما فیلمها درنهایت دیده میشوند. فقط اگر محکمهای وجود داشت، سازندگان و سرمایهگذاران باید از عوامل توقیف فیلمشان شکایت میکردند و آنها هم باید خسارت این توقیف بیدلیل را میدادند.