| کد مطلب: ۷۸۰۶
سهميه

سهميه

دکتر بابک زمانی نورولوژیست و نویسنده اخيراً مجدداً بحث سهميه‌های دستياری پزشكی در فضاي مجازي بالا گرفته است. به‌نظر اين‌بحث ديگر اهميت سابق و ارزش پرداختن را

zamani

دکتر بابک زمانی

نورولوژیست و نویسنده

اخيراً مجدداً بحث سهميه‌های دستياری پزشكی در فضاي مجازي بالا گرفته است. به‌نظر اين‌بحث ديگر اهميت سابق و ارزش پرداختن را ندارد. چرا؟ تا همين چندسال‌پيش امتحان دستياری پزشكي در ايران يكي از دشوارترين و پرمخاطره‌ترين امتحانات بود. تعداد قبولی‌ها در برابر تعداد شركت‌كنندگان بسيار اندك بود. ليستی از رشته‌های محبوب در ميان پزشكان وجود داشت كه بالاترين نمره‌ها، رشته‌های محبوب‌تری را مي‌خواستند و اين‌رشته‌ها هرازچندگاه جابه‌جا مي‌شدند و متخصصان آن‌رشته به خود مي‌باليدند كه رشته ما از بالاترين رشته‌هاي مورد درخواست داوطلبان است .
دشواري رقابت آنقدر بود كه بسياري بعد از چندبار شركت، موفق نمي‌شدند و بسياري هم از همان ابتدا قيدش را مي‌زدند. در چنان شرايطي استفاده از سهميه براي اخذ تخصص، يك رانت جدي محسوب مي‌شد؛ مصداق عيني بي‌عدالتي. استفاده از اين‌رانت نه‌تنها به‌معناي معافيت از ماه‌ها كلاس كنكور، شب‌‌بی‌خوابي و استرس بلكه امكان تحصيل در رشته‌اي بود كه گمان مي‌رفت زندگي و آينده فرد را تامين مي‌كند. آرزويي عبث چراكه در سيستم اجتماعي‌اي كه پزشكي عمومي نتواند زندگي كند، تخصص هم در درازمدت نخواهد توانست.
آشكار بود كه سهميه با هدف ماندگاري پزشكان در شهر يا كشور هم به نتيجه نخواهد رسيد و هرگونه تعهدي در برابر سيل مهاجرت، تاب و توان نخواهد داشت .
در شرايطي كه آموزش پزشكي كشور در قطع ارتباط كامل با بين‌الملل طب، بي‌اعتنايي و فراموشي تمام استانداردهاي آموزش پزشكي داشت هرروز به قهقرا مي‌رفت، كيفيت كار پزشكي تنها به‌دليل انتخاب سرسخت‌ترين و كوشاترين افراد، به همان‌اندازه افت نكرد. انتخاب افرادي كه قادر بودند بدون دستمزد به‌جاي زندگي متعارف، بدون مربي و استاد آخرين چاپ كتاب‌ها و منابع پزشكي را، هم از بر كنند، هم به‌كار بيندازند و هم به‌نوبه‌خود براساس همان منابع بعد از فارغ‌التحصيلی دوره‌های فلوشيپ راه بيندازند و فوق‌تخصص بدهند، باعث نمي‌شد كه به كيفيتی علمی آن‌سان كه در زادگاه اين تكنولوژي وجود دارد، دست يابيم اما درهرحال اين تكيه بر تلاش‌هاي فردي، راز حفظ حداقلي از كيفيت در كار پزشكي ما بود. با سهميه و گسترش سال‌به‌سال آن و راهيابي افرادي كه تواني تا آن‌حد خارق‌العاده نداشتند، سيستم سلامت كشور از اين تنها هسته فعال خود رفته‌رفته محروم مي‌شد و اين نتيجه‌اي جز افت كيفيت سلامت در كشور نداشت.
حالا همه اينها بحث‌هايي مربوط به گذشته به‌نظر مي‌رسند. سيستم مورد اشاره با تمام اشكالاتش حاكي از يك نكته اساسي بود؛ اميد! اميد به آينده منجر به ماندن در كشور، تلاش چندين‌ساله براي قبولي و شروع مشغله‌اي اميدبخش در داخل همين كشور بود؛ حتي تلاش براي استفاده از رانت سهميه هم به‌هرحال از نوعي اميد حكايت داشت. با عميق‌ترشدن هرچه بيشتر بحران سلامت و پزشكي و به‌تبع‌آن آموزش پزشكي در كشور، كار به جايي رسيده كه ديگر همان اميد هم در حال رخت‌بربستن از اذهان جوانان كشور است و شاهديم که اقبال براي ادامه‌ كار در كشور ولو با گرفتن تخصص، هرروز كمتر از روز پيش مي‌شود. صندلي‌هاي دستياري حتي براي رشته‌هايي كه سابقاً تاپ محسوب مي‌شد، خالي مي‌ماند و جوانان در پي آسمان‌هايي ديگر براي آويختن قباي خود هستند. وقتي موج مهاجرت بخش مهمي از اساتيد و متخصصان را هم دربرگرفته، چه جاي ماندن براي كسي كه تازه در شروع كار است و سال‌هاي بيشتري براي طي‌كردن دشواري‌هاي خارج از كشور در اختيار دارد؟ كساني هم كه به‌دنبال رانت هستند، قطعاً به‌زودي از امكانات خود براي كار ديگري، پرسودتر، استفاده خواهند كرد.
همين الان البته هنوز بسياری به‌دنبال ادامه‌تحصيل در كشور هستند كه استفاده از سهميه بار مضاعفی بر جسم و روح ايشان مي‌گذارد. اما بايد ترسيد از روزي كه سهميه و داوطلبي وجود نداشته باشد و تخصص‌گرفتن در داخل كشور به‌شكل يك‌مأموريت دشوار دولتي درآيد كه افراد با اكراه بپذيرند! به‌گمانم با ادامه اين‌وضع خيلي دور نيست؛ تخصص تحميلی قطعاً مصائب بيشتری از تخصص سهميه‌ای خواهد داشت.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار