| کد مطلب: ۶۲۶۵
میانجیگری چین خواست عربستان بود

میانجیگری چین خواست عربستان بود

گفت‌وگو با علی جنتی درباره سیاست خارجی منطقه‌ای ایران/ بخش پایانی

گفت‌وگو با علی جنتی درباره سیاست خارجی منطقه‌ای ایران/ بخش پایانی

روز گذشته بخش نخست مصاحبه با علی جنتی، وزیر ارشاد دولت روحانی و دیپلمات اسبق و سفیر ایران در کویت را از نظر گذراندید. امروز بخش دوم این گفت‌‌وگو را پیش رو دارید. در این بخش علی جنتی به مسائل پیرامون توافق عادی‌سازی روابط ایران و عربستان پرداخته است.

‌شاهد تحولاتی در منطقه خاورمیانه هستیم که شاید مبدأ آن توافق تهران و ریاض برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک باشد؛ گفت‌وگوهای دو کشور ۵ دور و نزدیک به دو سال به طول انجامید، چه تحولی نهایتاً منجر به حصول نتیجه شد؟

روابط ایران و عربستان سعودی طی چهار دهه گذشته همواره دچار فرازونشیب بوده و هیچ‌گاه یک رابطه باثباتی نداشته‌ایم. قبل از انقلاب هم در مقطعی به دلیل اینکه در عربستان سعودی یکی از اتباع ایرانی را گردن زده بودند، رابطه ایران با عربستان قطع شد. پس از انقلاب تاکنون دو بار رابطه قطع شده است؛ یکی بعد از حوادث سال ۶۶ و کشتار حجاج و دیگری پس از آتش زدن ساختمان سفارت عربستان در تهران بود که رابطه به‌طور کلی قطع شد. تنها در مقاطع کوتاهی در دوره آقای خاتمی و آقای هاشمی‌رفسنجانی روابط بهبود یافت. در اوج تیرگی روابط با ابتکار آقای هاشمی‌رفسنجانی و دیداری که با امیر عبدالله ولیعهد وقت عربستان داشت، شرایط تغییر کرد و استقبال‌ شایانی که عربستان از آقای هاشمی‌رفسنجانی حتی پس از کناره‌گیری از ریاست جمهوری نمود، بی‌سابقه بود. می‌توان گفت روابط دو کشور در دوران ریاست‌جمهوری آقای خاتمی یک دوره طلایی بود؛ اما بعد به‌تدریج این رابطه تنزل یافت و در دوره آقای احمدی‌نژاد به‌‌رغم تلاش وی برای نزدیکی به مقامات عربستان، ولی عربستان سعودی در گسترش روابط جدی نبود. اختلافات ایران و عربستان سعودی عمدتاً در روابط دوجانبه و رقابت‌های منطقه‌ای است. پس از انقلاب به‌دنبال تهاجم عراق به ایران، عربستان در طول هشت سال پشت سر عراق ایستاد و همه امکانات مادی، تسلیحاتی، تبلیغاتی و حتی برخی از بنادر، فرودگاه‌ها و پایگاه‌های نظامی‌اش را در اختیار عراق قرار داد برای اینکه جمهوری اسلامی را به زانو درآورد و یا از سقوط رژیم صدام جلوگیری کند که موفق نشد. البته برخی دیگر از کشورها نیز مثل کویت همین برخورد را داشتند. پس از پایان جنگ ایران و عراق و اشغال کویت توسط عراق و مخالفت جمهوری اسلامی ایران با اشغال آن کشور، روابط ایران با کشورهای منطقه از جمله عربستان بهبود یافت. با آزادسازی عراق در سال ۲۰۰۳ و روی کار آمدن جریانات طرفدار ایران، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس ضمن ناراضی بودن از این رویداد، روابط خود را با جمهوری اسلامی ایران گسترش دادند. بخش دیگر اختلافات ایران و عربستان به رقابت‌های منطقه‌ای برمی‌گردد. ایران و عربستان سعودی دو کشور بزرگ منطقه و هر دو هم به‌دنبال نفوذ منطقه‌ای خود هستند. در زمان رژیم شاه، ایران درصدد بود که ژاندارم منطقه شود و آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها نیز پشت سر ایران ایستاده بودند و عربستان هم با توجه به مجموعه امکانات، صادرات عظیم نفت، درآمدهای کلان نفتی و جایگاه ویژه‌اش در شورای همکاری، اتحادیه عرب و کشورهای اسلامی به‌دنبال کسب قدرت بود. پس از انقلاب این رقابت‌ها بسیار شدیدتر شد و هر دو کشور براساس منافع ملی خود با یکدیگر به رقابت پرداختند. عربستان تلاش نمود نفوذ خود را در لبنان، سوریه، عراق و افغانستان گسترش دهد ولی در عمل چندان توفیقی به‌دست نیاورد. ایران هم به همین ترتیب به‌دنبال گسترش نفوذ خود در این کشورها بود که موفقیت‌های فراوانی کسب نمود. وقتی بهار عربی رخ داد، عربستان و برخی دیگر از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس با حمایت از جریانات داعش و القاعده و سایر گروه‌های تروریستی سعی کردند رژیم بشاراسد را سرنگون کنند. قطر از جریانات داعش و جبهه النصره حمایت می‌کرد و عربستان هم از سایر گروه‌های تروریستی حمایت می‌کرد و ده‌ها هزار نفر نیرو از کشورهای مختلف از جمله اروپا، آسیا و شمال آفریقا به سوریه سرازیر شدند و با حمایت مالی و تسلیحاتی این کشورها با رژیم بشار می‌جنگیدند، ولی موفق به سرنگونی آن رژیم نشدند. عربستان سعودی در لبنان هم به‌رغم استفاده از همه امکانات خود توفیق چندانی به‌دست نیاورد. در عراق پس از سقوط صدام کشورهای عرب منطقه کلاً صحنه را باختند و رسماً آمریکا را مورد انتقاد قرار دادند که شما عراق را در یک طبق زرین در اختیار ایران گذاشتید. این رقابت‌ها که گاه به خصومت تبدیل می‌شد، پس از اشغال و آتش زدن سفارت عربستان سعودی در تهران به اوج خود رسید و منجر به قطع کامل رابطه دو کشور گردید؛ به‌طوری‌که عربستان حاضر نبود دفتر حفاظت از منافع هم برای خود ایجاد کند. افزون بر این موضوعی که در هشت سال گذشته موجب شکاف عمیق بین دو کشور شد، جنگ داخلی یمن و حمایت ایران از انصارالله یمن بود. یمن همواره حیاط خلوت عربستان سعودی بوده و برای آن کشور قابل‌قبول نبود که جمهوری اسلامی ایران در یمن حضور فعال داشته باشد. لذا عربستان سعودی در طول چند سال گذشته به‌ویژه پس از اشغال سفارت، همه امکانات خود را علیه ایران به کار گرفت. گروه‌های مسلح مخالف ایران را تامین مالی و تجهیز کرد و کمک‌های مالی کلانی را در اختیار مجاهدین خلق قرار داد. علاوه بر آن به گروه‌هایی که در داخل کشور به‌نوعی به‌دنبال مبارزه مسلحانه بودند، مانند جریان تروریستی جندالله در بلوچستان و جبهه التحریر و خلق عرب در خوزستان و گروه‌های مسلح کُرد کمک کرد و همه آنها از امکانات سیاسی و مالی عربستان استفاده کردند. عربستان سعودی به‌خاطر نفوذ خود در شورای همکاری خلیج‌فارس، سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب و به دلیل ارتباطات گسترده‌ای که با آمریکا و اروپا دارد، از همه امکانات خود استفاده نمود که برجام را به شکست بکشاند و در مقطعی که مذاکرات برجام در جریان بود، سعود الفیصل، وزیر خارجه وقت عربستان به وین رفت و ضمن مذاکره با آمریکایی‌ها از امضای توافق هسته‌ای در آن زمان جلوگیری نمود. عربستان علاوه بر ده‌ها شبکه و زنجیره رسانه‌ای به زبان عربی و انگلیسی، تلویزیون ایران‌اینترنشنال را نیز به زبان فارسی راه‌اندازی کرد که به‌طور شبانه‌روزی علیه ایران تبلیغ و تخریب می‌کند. اما چه شد که عربستان پذیرفت با ایران پشت میز مذاکره بنشیند؟ اولاً تحولات بزرگی در عربستان اتفاق افتاد که مهمترین آن روی کار آمدن ملک سلمان و به دست گرفتن قدرت توسط محمد بن‌سلمان بود که در جهت اصلاحات داخلی اقدامات گسترده‌ای در داخل عربستان سعودی انجام داد. بسیاری از اعضای خانواده حاکم و شاهزاده‌ها را به اتهام فساد بازداشت کرد و میلیارد‌ها دلار از اموال آنان را گرفت که بسیار به محبوبیت بن‌سلمان کمک کرد. همچنین به مبارزه با تابوی وهابیت پرداخت که از زمان تأسیس عربستان سعودی دارای نفوذ فوق‌العاده‌ای در حاکمیت آن کشور بود و دولت‌های مختلف در عربستان هیچ‌گاه از جریان وهابیت فاصله نگرفتند. بن‌سلمان به مقابله با جریان وهابیت برخاست و امروز بسیاری از هیئت‌های امربه‌معروف و دستگاه‌های عریض و طویلی که برای کارهای تبلیغی‌ در دنیا به راه انداخته بودند، از جمله رابطه العالم‌الاسلامی را محدود کرد و این از جمله اقدامات شجاعانه‌ای بود که بن‌سلمان انجام داد. مهم‌تر از آن برنامه‌ریزی اقتصادی برای آینده عربستان بود که در سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ و 2050 آن کشور تدوین شده و در حال اجراست. عربستان و سایر کشورهای منطقه از جمله قطر و امارات با امکانات مالی فراوان خود به‌شدت به‌دنبال توسعه هستند و به‌رغم اینکه تاکنون همه اتکاء‌شان به درآمدهای نفتی بوده، اکنون به‌طور کلی تغییر موضع داده و درصددند که درآمدهای نفتی خود را در داخل و خارج از کشور در حوزه‌های غیرنفتی سرمایه‌گذاری کنند؛ از جمله آرامکو که دومین غول اقتصادی جهان است و فقط در طول یک سال ۱۶۱ میلیارد دلار سود داشته است. می‌خواهد بخشی از درآمدهایش را در حوزه‌های صنعتی، کشاورزی و فناوری‌های نوین سرمایه‌گذاری کند. بدیهی است توسعه اقتصادی به ثبات و امنیت نیاز دارد و نمی‌تواند در شرایط ناآرام به ثمر برسد. در نتیجه یکی از مشکلات این کشورها تامین امنیت است و همواره در مذاکرات خود با برخی از سفرا و مقامات ایران، جمهوری اسلامی را به‌عنوان یک تهدید تلقی می‌کنند. لذا ثبات و آرامش منطقه برای آنان حیاتی است. از جمله دلایلی که باعث شد عربستان به حل و فصل اختلافات خود با ایران بپردازد، ایجاد فضایی آرام و باثبات برای منطقه بود که ایران نیز از آن استقبال کرد. در مذاکراتی که در عراق و با وساطت نخست‌وزیر آن کشور صورت گرفت و یا با واسطه دولت عمان انجام شد، درخواست عربستان عمدتاً حول و حوش عدم دخالت ایران در یمن بود. چون عربستان وارد باتلاقی شده بود که مایل بود آبرومندانه از آن خارج شود. در مورد یمن خواسته‌هایی را مطرح می‌کرد که غیرقابل تحقق بود و به همین دلیل مذاکرات در عراق به نتیجه نرسید. بعداً اما شرایطی پیش آمد که عربستان را ترغیب کرد با واسطه چین با ایران مذاکره و مسائل‌اش را حل‌وفصل کند. شاید تصور می‌کرد ایران در این مقطع که برجام به نتیجه نرسیده و تحریم‌ها علیه ایران کماکان ادامه دارد، نفت ایران بسیار کمتر از ظرفیت تولید کشور آن‌هم به‌صورت قاچاق به فروش می‌رسد و پول نفت هم کمتر به دستش می‌رسد و از سوی دیگر به دلیل فروش پهپادها به روسیه و استفاده از آن در جنگ با اوکراین از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا تحت فشار شدید قرار گرفته است و ناآرامی‌های داخل کشور نیز در سال گذشته نشان از نارضایتی عمومی نسبت به حاکمیت دارد، بنابراین ایران در شرایط ضعیفی قرار دارد و می‌تواند از موضع بالاتری با آن مذاکره کند. لذا در حاشیه اجلاس شورای همکاری خلیج‌فارس که با حضور آقای شی‌جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین در عربستان برگزار شد، عربستان پیشنهاد کرد که چین نقش میانجیگری میان ایران و عربستان را ایفا کند که مورد استقبال رئیس‌جمهور چین قرار گرفت و در جریان سفر آقای رئیسی به پکن موضوع را با ایشان مطرح کرد و ایران نیز با آن موافقت نمود، زیرا در طول سال‌های قطع رابطه با عربستان، ایران از این ناحیه متحمل زیان شد و علاقه‌مند بود که روابط خود را با همه همسایگان بهبود بخشد. همچنان‌که طی سال‌های گذشته ایران همواره آمادگی خود را برای ازسرگیری روابط با عربستان اعلام کرده بود.

مذاکراتی که در پکن با کوشش مقامات چینی و نظارت شخص رئیس‌جمهورچین صورت گرفت، نهایتاً به توافقی انجامید؛ از جمله اجرای قرارداد امنیتی سال 1380 و قرارداد همکاری‌های اقتصادی سال 1378 بین دو کشور مورد تاکید قرار گرفت. همچنین عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر، تلاش برای صلح و ثبات منطقه و کمک به ایجاد صلح در یمن از جمله مهمترین مسائلی بود که مورد تایید طرفین قرار گرفت.

‌درحالی‌که ۵ دور گفت‌وگو با میانجیگری عراق و در بغداد صورت گرفته بود، به ناگاه دود سفید در آسمان پکن رؤیت شد. تحلیل شما از نقش‌آفرینی چین در این موضوع چیست؟

از نگاه عربستان جایگاه چین و عراق کاملاً متفاوت است. به همین دلیل مذاکرات در عراق به نتیجه نرسید، ولی چین به‌عنوان دومین قدرت اقتصادی بزرگ دنیا و کشوری که آینده بسیار روشنی از نظر توسعه اقتصادی و حتی نفوذ سیاسی در دنیا دارد، از سوی ریاض انتخاب شد. زیرا اولاً چین روابط حسنه‌ای با ایران دارد و می‌تواند میانجی قابل‌قبولی برای طرفین باشد. ثانیاً یک قدرت بزرگ جهانی است که می‌تواند ضامن اجرای توافق باشد و اگر هر یک از طرفین بخواهند توافق‌های انجام‌شده را زیر پا بگذارند، چین توان آن را دارد که بر هر دو کشور فشار بیاورد که به توافق خود متعهد باشند. به نظر من عربستان با هوشمندی چین را در این قضیه دخالت داد و لذا این میانجیگری به نتیجه رسید.

‌آیا این میانجی‌گری، شروع حضور فعال‌تر چین در منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس است و آیا پکن می‌خواهد جای خالی واشنگتن را در منطقه پر کند؟

در حال حاضر فکر نمی‌کنم که چین به دنبال نفوذ سیاسی در منطقه باشد. چین از مقطعی که مائو کنار رفت و جریان جدید اصلاحات در آن کشور حاکم شد، مسئله اصلی‌اش رشد و توسعه اقتصادی است و لذا برای دستیابی به این هدف هیچ‌گاه با آمریکا درگیر نشده است. اگرچه در حوزه اقتصادی رقابت شدیدی با آن کشور دارد. چین در شورای امنیت سازمان ملل غالباً دنباله‌روی آمریکا بوده و نمی‌خواهد با آن کشور اصطکاکی پیدا کند و در مسائل منطقه‌ای نیز در موضوعات مختلف سعی دارد اختلافات‌شان به اصطکاک و درگیری نینجامد. توسعه اقتصادی مورد نظر چین نیاز به انرژی دارد. در حال حاضر روزانه دو میلیون بشکه نفت از منطقه برداشت می‌کند و در آینده نیاز بیشتری به نفت و گاز این منطقه دارد. از طرف دیگر با توجه به امکانات مالی عظیمی که در اختیار دارد سرمایه‌گذاری‌های کلانی را در کشورهای عربستان، قطر، بحرین و امارات در برنامه خود گنجانده است. لذا برای چین هم امنیت و ثبات این منطقه امری حیاتی است و حل اختلافات ایران با کشورهای منطقه به این امر کمک شایانی خواهد کرد.

‌گفت‌وگوهای دوساله دو کشور توسط کارشناسان شورای عالی امنیت ملی صورت گرفته بود و پس از دور پنجم عنوان شد که مرحله بعد، گفت‌وگوهای سیاسی خواهد بود؛ به این معنا که توافق در سطح سیاسی اعلام می‌شود اما دبیر شورایعالی امنیت ملی مامور اعلام توافق شد. وزیر امور خارجه‌عنوان کرد این امر خواست طرف سعودی بوده. به چه علت طرف سعودی چنین درخواستی داشت؟

براساس تفاهمی که با آقای رئیس‌جمهور در پکن صورت گرفت، قرار بود طرف مذاکره‌کننده از سوی ایران در سطح مدیرکل وزارت خارجه باشد. تصور عربستان این بود که ممکن است این امر به درازا بکشد و چون اراده جدی بر توافق با ایران داشت، پیشنهاد کرد که مذاکرات در سطح بالاتری انجام شود و لذا مقرر شد مشاور امنیت ملی عربستان و دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران مسئولیت مذاکرات را به‌عهده بگیرند. البته دبیر شورایعالی امنیت ملی ریاست هیئت ایرانی را به‌عهده داشت و مقامات وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات و تعدادی از مشاوران در هیئت حضور داشتند. در جریان این مذاکرات طرفین توافق کردند که به ایجاد صلح و آرامش و انجام مذاکرات یمنی -یمنی کمک کنند. پس از این توافق بلافاصله جریان صلح یمن از طریق عمان فعال شد و عربستان سعودی و گروه‌های یمنی مذاکراتی را انجام دادند و در مورد تمدید مجدد آتش‌بس به نتیجه رسیدند. البته تا رسیدن به هدف استقرار ثبات و آرامش کامل در یمن و حل‌وفصل اختلافات موجود راه طولانی در پیش است، زیرا مسائل یمن بسیار پیچیده است و نیاز به زمان طولانی دارد.

‌پیش از توافق ایران و عربستان، امارات سفیر خود را به ایران بازگرداند که قطعاً با چراغ سبز ریاض انجام شد اما در دوره قطع روابط نیز این کشور سعی می‌کرد ارتباطات خود با تهران را به‌طور کامل قطع نکند و مشخصاً در بُعد امنیتی و استخباراتی هیئت‌هایی رد و بدل می‌شد؛ تفاوت امارات با سایر کشورهای خلیج‌فارس در رابطه با ایران در چیست؟

شرایط امارات از نظر جغرافیایی، جمعیت، مساحت، امکانات و آسیب‌پذیری با شرایط عربستان سعودی بسیار متفاوت است و منافع اقتصادی امارات ایجاب می‌کند که در هر شرایطی رابطه نزدیکی با ایران داشته باشد. ایران از دیرباز با امارات متحده عربی و به ویژه امارت دوبی ارتباطات تجاری و اقتصادی گسترده داشته و هرگونه چالش با ایران امنیت‌ آن کشور را به‌شدت تهدید می‌کند، به این علت امارات همواره تلاش کرده است به شکلی رابطه خود را با ایران حفظ کند. درجریان سقوط پهپاد آمریکایی، با توجه به اینکه معلوم شد آن پهپاد از خاک امارات پرواز کرده است اخطار جدی به امارات داده شد که هرجا منافع ملی‌ ایران ایجاب کند برخورد قاطع خواهد کرد.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار