هشدار یک دیپلمات: برای خروج از تعلیق در سیاست خارجی، باید چارهای اندیشید
دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل متحد و تحلیلگر مسائل بینالملل گفت: بار مشکلات تحریمها و انسداد در سیاست خارجی بههمراه نگرانیهای داخلی در بخشهای اقتصادی و اجتماعی از جمله اینکه آیا جنگ خواهد شد یا نه، منجر به نوعی رکود یا تعلیق راهبردی شود. بنابراین، مقامات باید برای خروج از این تعلیق چارهای بیندیشند.

به گزارش هممیهن آنلاین و به نقل از ایرنا، نزدیک شدن به ضربالاجل سه کشور اروپایی برای فعالسازی مکانیسم بازگشت خودکار تحریمهای شورای امنیت، فشار قابل توجهی بر سیاست خارجی ایران وارد کرده است. در شرایط کنونی، تمرکز اصلی بر پرونده هستهای و به ویژه وضعیت غنیسازی اورانیوم قرار دارد؛ موضوعی که توقف آن برای ایران خط قرمز و برای طرف آمریکایی به عنوان یک نقطه عدم توافق آشکار تعریف شده است. این وضعیت باعث محدود شدن حاشیه مانور دیپلماتیک ایران در دیگر حوزهها شده و سیاست خارجی کشور را به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران در وضعیت تعلیق راهبردی قرار داده است.
«کوروش احمدی» دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل متحد و تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتوگو با ایرنا، این موضوعات را مورد بررسی قرار داد.
در حالی بسیاری از صاحبنظران در فضای نخبگانی کشور از محدودیت جدی برای مانور در سیاست خارجی ایران سخن میگویند و افکار عمومی به دنبال این سوال است که با توجه به نزدیکی به ضربالاجل ساختگی اروپا برای فعال سازی اسنپبک، آیا ایران به میز مذاکره بازمیگردد یا خیر، چه گزینهها و ابتکاراتی میتواند برای خروج از این بنبست و کاهش فشارهای بینالمللی اتخاذ شود؟
مسئله این است که مشکل سیاست خارجی ایران فروکاسته شده به یک مسئله خاص و مشخص؛ یعنی نحوه برخورد با مسائل مرتبط با سیاست خارجی ما را به اینجا کشانده که یک مسئله مشخص، اساس همه مشکلات دیگر قرار گرفته است. آن مسئله نیز چیزی جز «غنیسازی» نیست. اینکه آیا غنیسازی را حاضر هستیم تعلیق کنیم یا نه، به مسئله اصلی سیاست خارجی کشور تبدیل شده است. برای طرف آمریکایی، توقف غنیسازی در ایران به یک خط قرمز پررنگ تبدیل شده و برای طرف ایرانی نیز، ادامه غنیسازی به خط قرمز پررنگی بدل شده است. در نتیجه، جای مانور و حاشیه مانور عملاً وجود ندارد.
در حالی که در حالت طبیعی، شما با طیفی از موضوعات در سیاست خارجی یک کشور سروکار دارید و در میان این طیف از موضوعات میتوانید با طرف مقابل یا طرفهای مقابل مذاکره کنید و بهاصطلاح تهاتر امتیاز انجام دهید. یعنی اگر مثلا پنج موضوع در رابطه با یک کشور خارجی در دستور کار باشد، میتوانید در موضوع اول امتیاز بگیرید، در موضوع دوم مختصری امتیاز بدهید و همینطور تا موضوع پنجم ادامه دهید. در این حالت، حاشیه مانور وجود خواهد داشت و دو طرف میتوانند حرکت کنند و در نهایت به توافقی مورد قبول طرفین یا به اصطلاح توافق برد-برد برسند. اما متأسفانه سیر امور در سیاست خارجی ما را اکنون به این بنبست کشانده است که «غنیسازی آری یا خیر؟». بهاصطلاح، ابتکاری که بتواند حالت میانهای ایجاد کند دیگر وجود ندارد؛ یعنی غنیسازی «کمی باشد» یا «کمی نباشد» دیگر وجود ندارد.
در جریان جنگ تحمیلی، یعنی جنگ عراق علیه ایران نیز متأسفانه به چنین نقطه نهایی رسیدیم. در آنجا هم به بنبست دیگری رسیدیم که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ آری یا خیر؟ جای مانور در آن مقطع نیز وجود نداشت. بحث ما و بحث طرف مقابل این بود که ۵۹۸ آری یا خیر؛ درست مانند امروز که به نقطه غنیسازی آری یا خیر رسیدهایم. این وضعیت منشاء نوعی تعلیق در همه حوزهها، از جمله در حوزه سیاست خارجی شده، تا حدی که ظاهرا هیچ فعالیت یا تحرکی در این عرصه دیده نمیشود.
این در حالی است که به قول شما، موعد مکانیزم اسنپبک نیز به زودی فرا میرسد و تا پایان همین ماه میلادی یعنی اوت اگر اتفاقی نیفتد، آن را فعال خواهند کرد. این مسئله بهاصطلاح قوزی بالای قوز خواهد شد و مشکلات دیگری به مشکلات فعلی اضافه خواهد کرد. به همین دلیل، نظام سیاسی ما باید به هر حال سعی کند ابتکاری و انعطافی نشان دهد. طرف مقابل، متأسفانه در شرایطی قرار گرفته که به تعبیر عامیانه «طاقچه بالا گذاشته» است. احساس آنها این است که سایتهای غنیسازی را هدف قرار دادهاند و غنیسازی در حال حاضر متوقف است و حتی سایت سوم که صحبت آن بود، ظاهراً در سمنان، شایعه شده که هدف قرار گرفته است. بنابراین طرف مقابل ظاهرا از ناحیه ادامه غنی سازی نگرانی ندارد و نگرانیاش بیشتر از همان ۴۰۸ کیلو اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد است.
موضوع دیگر آن است که طرف مقابل مدعی است اشراف اطلاعاتی دارد و هرگونه تحرک در این حوزهها در داخل کشور صورت بگیرد، میتواند از آن مطلع شود. در نتیجه، خود را در موضع بینیازی تصور می کند یا چنین وانمود میکند. این امر باعث شده موضوع را رها کند و بار مشکلات تحریمها و انسداد در سیاست خارجی بههمراه نگرانیهای داخلی در بخشهای اقتصادی و اجتماعی از جمله اینکه آیا جنگ خواهد شد یا نه، منجر به نوعی رکود یا تعلیق راهبردی شود. بنابراین، مقامات باید برای خروج از این تعلیق چارهای بیندیشند.
در حالی که تهران بهوضوح و شفاف اعلام کرده که با طرح اروپاییها مبنی بر تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ موافق نیست، چنانکه روز دوشنبه، آقای بقایی صراحتاً این را اعلام کردند، به نظر میرسد اروپاییها علاقه چندانی به نشستن دوباره پای میز مذاکره با ایران ندارند، بهویژه در زمانی که ایران هنوز پاسخی نداده یا دستکم مخالفت خود را اعلام کرده است. اقدام کنونی تهران، یعنی ازسرگیری مذاکرات با آژانس و رایزنیهایی که با چین و روسیه دارد، این پرسش را مطرح میکند که این مسیر تا چه اندازه میتواند به نتیجهای مشخص منجر شود؟
در مورد اروپا اول باید گفت اروپا عملاً دست خود را شسته و کنار کشیده است. حربه مکانیزم اسنپبک در دست اروپاست، اما به رغم این، اروپا در ماههای گذشته نشان داده که نه میخواهد وارد موضوع شود و نه میتواند. همین درخواست آنها برای تمدید ضربالاجل مکانیزم اسنپبک، صرفاً برای این بود که ایران فرصت داشته باشد با آژانس همکاری کند و با آمریکا مذاکره نماید و این نشان میدهد که آنها خود را کنار کشیدهاند و موضوع را به توافق ایران و آمریکا واگذار کردهاند. در نتیجه، مذاکره با اروپا بلاموضوع است و مساله تنها در مذاکره میان ایران و آمریکا قابل حل است.
روسیه و چین نیز به همین دلیل نمیتوانند نقش مؤثری ایفا کنند. ترکیب ۱+۵ که گویا ایران بر آن اصرار داشت، بطوریکه آمریکا کشوری در میان ۶ کشور دیگر باشد، نیز عملاً منتفی شده است. اکنون موضوع بهروشنی به مذاکره مستقیم ایران و آمریکا منحصر است. روسیه و چین در محتوای بحث غنیسازی نمیتوانند نقشی داشته باشند. اما سوال این است که آیا چین و روسیه میتوانند مانع فعال سازی مکانیسم اسنپبک شوند که از نظر حقوقی و بر اساس مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ (بندهای ۱۰ تا ۱۵ مشخصا بند ۱۱)، چنین امکانی برای آنها وجود ندارد. بر اساس همین قطعنامه، تروئیکای اروپایی همچنان عضو برجام هستند هرچند تخلفاتی مرتکب شده اند و اخیرا هم این سه کشور از تجاوز رژیم صهیونیستی حمایت کرده اند.
بنابراین، هرچند اقدامات وزارت خارجه مانند نامه آقای عراقچی به دبیرکل سازمان ملل در حوزه تبلیغی و سیاسی ارزشمند است و ما باید در این حوزه فعال باشیم، اما بعید است که این بحث های حقوقی نرم در تصمیمگیری شورای امنیت تأثیر تعیینکننده داشته باشد و جنبه حاشیه ای پیدا خواهند کرد. مقامات ما نیز این نکته را میدانند و باید توجه داشته باشند و توجه دارند که از این مسیرها کار به جایی نخواهد رسید.
آیا از سخنان شما میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تنها راه و ابتکار برای خروج از بن بست، بازگشت به میز مذاکره است؟
تنها ابتکار واقعی برای خروج از بنبست کنونی، بازگشت به میز مذاکره با آمریکا است. هم اروپاییها و هم روسیه و چین چنین توصیهای دارند. تحریمهای اصلی که اقتصاد ایران را به مرز فلج شدن کشانده، از سوی آمریکا اعمال شده است. تحریمهای اروپا جنبه فرعی دارند، از جمله تحریمهای حقوق بشری، که در مقایسه با تحریمهای آمریکا اثر چندانی ندارند. بنابراین، راهی جز رسیدن به توافق با آمریکا وجود ندارد. علاوه بر این، حمله مجدد اسرائیل به ایران بدون اجازه آمریکا امکانپذیر نیست. اسرائیل در برخی حوزهها ممکن است مستقل عمل کند، اما در موضوع ایران که کل منطقه را درگیر میکند، بدون چراغ سبز واشنگتن قادر به اقدام نظامی نیست. این همان نکتهای است که آقای عراقچی در جریان جنگ ۱۲ روزه نیز به آن اشاره کرد که یک تماس تلفنی از کاخ سفید کافی است...
پس، مذاکره با آمریکا اجتنابناپذیر است. اما این مذاکره باید جدی و معطوف به نتیجه باشد. مذاکرات غیرمستقیم یا محدود به یک موضوع خاص، برای طرف مقابل نوعی توهینآمیز تلقی میشود. ایران باید حاضر باشد موضوعات مختلف را بشنود، حتی اگر نهایتاً چیزی در ارتباط با آنها را نپذیرد. مذاکره زمانی جدی تلقی میشود که امکان بحث درباره مجموعهای از مسائل وجود داشته باشد.
آیا تحولات اخیر حول مساله اوکراین، مانند دیدار روسای جمهور آمریکا و روسیه و همچنین سفر رهبران اروپایی به آمریکا میتواند در اراده کاخ سفید برای مذاکره با ایران تاثیرگذار باشد؟
تا جایی که به آمریکا مربوط است فکر نمیکنم تمرکزی که بر روی مساله اوکراین دارد، تاثیری بر روی پرونده ایران داشته باشد. اما از جانب روسیه، اینکه مسکو چه نقشی در پرونده هسته ای ایران بازی خواهد کرد، حتما بر مساله اوکراین تاثیر خواهد داشت. چرا که برای کرملین، اوکراین با فاصله زیادی از سایر موضوعات در اولویت اول روسیه است. و در جنگ ۱۲ روزه نیز شاهد بودیم که از سخنان آقای پوتین و آقای لاوروف اینطور برمی امد که فاصله روسیه با ایران بیش از فاصله روسها با طرف مقابل است. بنابراین اولویت اول برای روسیه اوکراین است و اگر لازم بداند برای توافق در این حوزه، ممکن است در بدهبستانهای دیپلماتیک، حتی ایران را بهعنوان یک کارت وارد معامله کند.