بار فشار حداکثری بر دوش چین
در سالهای اخیر ایران به لطف فروش نفت به چین توانسته روی پای خود بایستد. البته دولت بایدن با امتناع از اجرای تحریمهای سفت و سخت علیه فروش نفت ایران به چین، در این خصوص نقش داشته است.
در سالهای اخیر ایران به لطف فروش نفت به چین توانسته روی پای خود بایستد. البته دولت بایدن با امتناع از اجرای تحریمهای سفت و سخت علیه فروش نفت ایران به چین، در این خصوص نقش داشته است. فروش نفت یکچهارم تولید ناخالص ملی ایران را تشکیل میدهد. در سالهای اخیر ایران با سرعت به سیارهای در مدار اقتصاد چین تبدیل شده است.
در سال 2018، چین تقریباً یکچهارم صادرات نفت خام ایران را به خود اختصاص داده است اما اکنون تقریباً هر محموله نفت ایران مقصد نهاییاش چین است. برخلاف تصور رایج در محافل محافظهکار، دولت بایدن بهطور کلی تحریمهای ایران را لغو نکرده یا معافیتهای قابل توجهی برای آنها صادر نکرده است. استثناء این موضوع، لغو محدودیتهای 16 میلیارد دلاری در پرداخت انرژی از سوی کرهجنوبی و عراق به ایران بود. در عوض، تیم بایدن بیسروصدا اجرای تحریمها را کُند کرد و فضای تنفسی را برای تهران فراهم کرد که برای توسعه روابطش با چین نیاز داشت.
مقامات دولت بایدن همواره این موضوع را رد کردهاند، اما دادهها داستان متفاوتی را بیان میکنند. براساس برآوردهای رسمی دولت ایالات متحده، صادرات نفت خام ایران در دوران ریاستجمهوری ترامپ از 2 میلیون بشکه به 400 هزار بشکه در روز کاهش یافت، اما از آن زمان به بعد در دوران بایدن به 1/5 میلیون بشکه در روز بازگشت. ترامپ وعده بازگشت به تحریمهای «فشار حداکثری» را داده است که باعث سقوط صادرات نفت ایران میشود. اعداد و ارقام نشان میدهد که برای انجام این کار، او همچنین باید هزینههای قابل توجهی را به چین تحمیل کند.
ایران همچنان در کنار کرهشمالی مشمول قویترین تحریمهای ایالات متحده در میان کشورهای دیگر است. این بدان معناست که - برای بازگشت به حداکثر فشار - تنها کاری که ترامپ باید انجام دهد این است که معافیتها را لغو کند و برای بانکها و سایر شرکتها روشن کند که هرگونه تراکنش مالی به ایران به کلی ممنوع است. در گام بعدی ترامپ «ناوگان سایه» و نفتکشهایی را که ایران برای انتقال صادرات نفت خود به چین به آن متکی است را هدف قرار خواهد داد. اجرای این امر مستلزم گامی فراتر از تحریم و توقیف خود کشتیها است.
فلج کردن سیستم بنادر، کارگزاران بیمه، کشورهای دارای پرچم و سایر بازیگران که دور زدن تحریمها را امکانپذیر میکنند، نیاز به یک استراتژی جامع دارند. ترامپ ممکن است آنچه را که به عنوان «تحریمهای ثانویه» شناخته میشود، علیه یک بانک کوچک چینی که پرداختهایی برای ایران را تسهیل کرده است، اعمال کند. اوباما بانک Kunlun چین را به دلیل حمایت از ایران در سال 2012 تحریم کرد، و ترامپ بانک Dandong را به دلیل کمک به کره شمالی در سال 2018 هدف قرار داد اما تیم بایدن به دلیل ترس از ناراحتی پکن از این روند پیروی نکرد اما واقعیت این است که حتی تهدید تحریمها علیه بانکهای چینی کارساز است.
این بانکها بهطور فزایندهای از معامله با همتایان روسی خودداری میکنند، زیرا از ایجاد واکنشهای متقابل از سوی ایالات متحده آمریکا میترسند. چین اکنون شریک حیاتی اقتصادی ایران است، این وابستگی چندان متقابل نیست. چین حدود 15 درصد نفت خود را از ایران دریافت میکند و گزینههای دیگری نیز برایش دارد. در مواجهه با فشار ایالات متحده، پکن ممکن است به این نتیجه برسد که خرید نفت از ایران ارزش ریسک کردن را ندارد.
ایران میتواند برای یافتن خریداران جایگزین دست به کار شود، اما هیچکدام از آنها ظرفیتی به اندازه تقاضای چین نخواهند داشت. تحریمها تنها بخشی از دکترین فشار حداکثری ترامپ است. قطع درآمدهای نفتی ایران از سمت ایران، فشار بیشتری بر تهران وارد میآورد و این فشار میتواند علاوه بر حوزههای اقتصادی، در حوزههای اجتماعی و امنیتی نیز بازتولید شود.