اهمیت دوچندان عراق برای ایران
حالا که حزبالله، بهعنوان مهمترین بازوی منطقهای ایران متحمل خسارات زیادی در درگیری با اسرائیل شده است، شاید زمان مناسبی باشد تا وضعیت نفوذ ایران در خاورمیانه را مورد ارزیابی مجدد قرار دهیم.
حالا که حزبالله، بهعنوان مهمترین بازوی منطقهای ایران متحمل خسارات زیادی در درگیری با اسرائیل شده است، شاید زمان مناسبی باشد تا وضعیت نفوذ ایران در خاورمیانه را مورد ارزیابی مجدد قرار دهیم. واقعیت این است که حفظ دامنه نفوذ در حاشیه شمالی خاورمیانه همواره برای ایران چالشبرانگیز بوده است. مسئله فقط لبنان نیست، بلکه سوریه نیز به چالشی مهم برای ایران تبدیل شده است.
در نتیجه وقتی لبنان و سوریه وضعیتی چالشبرانگیز داشته باشند، بهطور طبیعی این چالش به عراق نیز سرریز شده و نفوذ ایران در این کشور را نیز با خطراتی مواجه خواهد کرد. اخیراً، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه این کشور، بهطور جداگانه با محمدشیاعالسودانی، نخستوزیر عراق گفتوگو کردهاند.
موضوع هر دو گفتوگو تلاشهای برخی گروههای مورد حمایت ایران در عراق، جهت استفاده از خاک این کشور برای حمله به اسرائیل بوده است. ظاهراً پیامی که در این گفتوگوها به سودانی داده شده، این بوده که اگر گروههای مورد حمایت ایران از خاک عراق برای حمله به اسرائیل استفاده کنند، اسرائیل ممکن است حملاتی در عراق صورت دهد.
این گفتوگوها همزمان با انتشار گزارشهایی صورت گرفته که نشان میدهند ایران در حال برنامهریزی برای ارائه یک پاسخ «قوی و پیچیده» به اسرائیل است. برخی گزارشها مدعی شدهاند که عراق یک عنصر کلیدی در این پاسخ خواهد بود. تاریخ نشان میدهد که تهدیدات نظامی عمده علیه ایران عمدتاً از سمت غرب سرچشمه گرفته است. اسکندر مقدونی از این مسیر ایران را فتح کرد. در قرن هفتم، امپراطوری ساسانی ایران توسط امپراطوری بیزانس، که در ترکیه امروزی مستقر بود، از سمت عراق مورد حمله قرار گرفت.
در قرن شانزدهم امپراطوری صفوی به همین ترتیب در غرب با عثمانیها جنگید و کمی بیش از یک سال پس از انقلاب ایران، عراق از سمت غرب به ایران حمله کرد و جنگی در گرفت که هشت سال به طول انجامید. این سابقه تاریخی نشان میدهد چرا عراق در چارچوب استراتژی امنیت ملی ایران، عنصری بسیار اساسی بوده است. جنگ خلیجفارس در سال 1991، که در آن ائتلاف نظامی به رهبری ایالات متحده رژیم عراق را تضعیف کرد، به ایران فرصت داد تا روند تبدیل عراق را به یک نقطه نفوذ استراتژیک کلید بزند.
در نتیجه ایران حمایت از اکثریت شیعه و اقلیت کُرد را علیه رژیم بعثی عراق آغاز کرد. زمانی که واشنگتن بار دیگر در سال 2003 به عراق حمله کرد، ایران در موقعیت بسیار خوبی قرار گرفت تا به بزرگترین ذینفع سقوط رژیم صدام تبدیل شود. اشغال هشتساله عراق توسط ایالات متحده، که طی آن عراق در مدار ایران قرار گرفت، موهبتی برای نفوذ منطقهای ایران بود.
خروج ایالات متحده از عراق در سال 2011، به تهران اجازه داد تا نفوذ خود را در عراق تحکیم کند. پس از ایجاد حزبالله در دهه 1980 و ایجاد روابط نزدیکتر میان ایران و سوریه در دهه 1990، عراق آخرین قطعه پازلی بود که ایران را قادر ساخت نفوذش را تا دریای مدیترانه گسترش دهد. شروع جنگ داخلی سوریه و تصرف موصل در سال 2014 توسط داعش به تهران اجازه داد تا به میل خود از این نفوذ استفاده کند.
شکست شورشیان سوری در اواخر سال 2016 و نابودی داعش در سال 2018، رویارویی ایران با اسرائیل را اجتنابناپذیر کرد. اسرائیل مشاهده میکرد که چگونه ایران، همراه با حزبالله، در جناح شمالی، بهویژه در سوریه حضور پیدا کرده است. بنابراین، تا سال 2017، نیروهای دفاعی اسرائیل یک سری حملات هوایی دورهای را به تأسیسات و خطوط تدارکاتی نیروی قدس، بازوی عملیات برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، انجام دادند. حملات ارتش اسرائیل عمدتاً بر سوریه متمرکز بود و برای جلوگیری از تهدید ایران در منطقه جولان طراحی شد.
شیوه پاسخ اسرائیل به حملات 7 اکتبر، استراتژی منطقهای ایران را بیشتر مختل کرده است. تهران اکنون باید بر بازسازی حزبالله تمرکز کند و در این زمان نمیتواند به سوریه که هیچ علاقهای به درگیر کردن خود در جنگ ندارد، تکیه کند. پس ایران چارهای ندارد جز اینکه مطمئن شود میتواند تسلط خود را بر عراق حفظ کند. امروز حریم هوایی عراق به مسیری تبدیل شده که اسرائیل میتواند از طریق آن علیه ایران حملات هوایی انجام دهد.
اگر جنگ تشدید شود و به عراق سرایت کند، کل حوزه نفوذ ایران در غرب، به فضای نبرد تبدیل خواهد شد. این جنگ احتمالاً سیطره ایران بر عراق و سوریه را تضعیف خواهد کرد و در نتیجه کشورهایی مانند ترکیه که میخواهند نفوذ ژئوپلیتیکی خود را در سوریه و عراق گسترش دهند، دست برتر را خواهند داشت.