زمینههای قرارداد آخال از جنگ هرات تا جنگ مرو
ایران چگونه حاکمیت روسیه بر ماوراءالنهر را پذیرفت؟
قرارداد آخال میان ایران قاجاری و روسیه تزاری در کنار سایر قراردادهای دوره قاجار بهعنوان واگذاری قلمرو گستردهای از ایران شمرده و معرفی میشود؛ حال آنکه موضوع این قرارداد درباره مناطقی از آسیای مرکزی و ماوراءالنهر بود که برای قرنها ایران دیگر سلطهای درباره آنها نداشت. قرارداد آخال در واقع به عمر خانات مستقل خیوه، بخارا و سمرقند پایان داد و ترکمنها و ازبکهای ماوراءالنهر را تحت سلطه روسها درآورد و زمینه دخالت و حضور ایران در این منطقه را برای همیشه از بین برد و البته حدود مرزی را نیز به نفع روسها و زیان ایران ترسیم کرد.
این قرارداد پایانی همیشگی بر چند قرن عدم حضور ایران در ماوراءالنهر بود و سرنوشت این منطقه را حتی تاکنون به نوعی در قبض ید روسها قرار داد. قرارداد آخال بخشی از ماجرای پیچیده و مرموزی بود که بعدها به آن نام بازی بزرگ داده شد و ایرانیان در آن عصر از آن بیخبر بودند. شیر پیر ایرانی در میان خرس روسی و عقاب انگلیسی اسیر و گرفتار شده بود و هر یک بهگونهای بر این پیکره کهن ضربه میزدند. زمانی که بریتانیا برای جدایی افغانستان و هرات معاهده پاریس را به ایران تحمیل کرد و حکومت حائل افغانستان را میان مستعمره هندی خود با ایران و روسیه تزاری ایجاد کرد مسکو نیز پیشروی به سمت جنوب را آغاز کرده بود و در جنگهای ایران و روسیه، قفقاز را از ایران جدا کرد و طی نبردهای ممتد خانات مستقل ترکستان را به انقیاد خود درآورد و سپس قرارداد آخال را به ایران تحمیل کرد.
ماوراءالنهر چگونه از ایران جدا شد؟
شهرهای ماوراءالنهر تا زمان حمله مغول یکی از مناطق مهم قلمرو ایران تاریخی بودند اما پس از این واقعه ترکیب جمعیتی در ماوراءالنهر به سمت قبایل ترک و ازبک تغییر یافت و به مرور هویت و سرنوشت این منطقه از قلمرو ایران تاریخی جدا شد.
ظهور تیمور کورگانی به ازبکان در ماوراءالنهر هویت متمایزی بخشید و با وجود آنکه خود تیمور و نوادگانش با فتح ایران بهعنوان حاکمان ایرانی حکومت کردند اما پس از تیمور ماوراءالنهر جداافتاده از ایران سرنوشت دیگری یافت و با ظهور خاندان مغول نژاد شیبانی که هرات و سمرقند و بلخ و بخارا را فتح کردند وارد مرحله جدیدی شد. این جدایی با ظهور دولت صفوی و رسمیت مذهب تشیع در ایران جدیتر شد و شاهاسماعیل صفوی در جنگهای مرو با شیبک خان ازبک و جنگ غجدوان آنان را شکست داد اما این نبردها در سراسر دوره صفوی ادامه یافت.
پس از دوره صفوی نادرشاه نیز توانست برای مدت کوتاهی بخارا و برخی شهرهای ماوراءالنهر را به قلمرو ایران بازگرداند اما این امر موقت بود و دودمان ازبکی هشترخانی مجدداً بر امارت بخارا تسلط یافتند. با اختلاف میان خاندانهای حکومتگر در ماوراءالنهر و جنگ میان آنها قدرت این امیران کاهش یافت و به مرور برای یافتن متحد و برخورداری از حمایت قدرتی بزرگتر برخی از آنان نسبت به شاه ایران ابراز اطاعت کردند اما این همپیمانیها ظاهری بود و ایران در عمل سلطهای بر ماوراءالنهر نداشت.
این دوره با شروع حکومت نسبتاً مقتدر آقامحمدخان قاجار در ایران همزمان شد. همزمان با قدرتگیری آقامحمدخان در ایران در جنگ میان شاهمرادخان ملقب به امیرِ معصوم امیر بخارا و خان مرو بیرامعلی خان قاجار عزالدینلو، مرو سقوط کرد و بیرامعلی خان کشته شد. اهالی مرو به عنوان اسیر از مرو بیرون رانده شده به بخارا آورده شدند.
آقامحمدخان که مشهد را تصرف کرده بود، در نامهای به شاهمراد خان حاکم بخارا، خواستار بازگرداندن اهالی مرو از بخارا شد. متن نامه بنا به روایت تاریخ منتظم ناصری به این شرح است: «بلخ بامی و مرو شاهیجان و زمین داور و سیستان و قندهار و کابل از اجزای ملک پادشاهان ایران بودهاند اکنون شما را چه افتاده که بلخ بامی و مرو شاهیجان را تصرف نماید و آنگاه دست بر قتل بیرامعلی خان قاجار عزالدینلو که از طوایف علیه ماست گشایید... به تختگاه موروث و مکتسب خود بازگردند و گرد کینه و فزونی نگردند تا ما نیز به حدود و سنور و ثغور قدیمه ایران قانع شویم و از این سوی آب جیحون فراتر نجوییم.»
این نامه به خوبی نمایانگر آگاهی تاریخی آقامحمدخان نسبت به حدود تاریخی ایران است و عزم او برای احیای قدرت سیاسی ایران را نشان میدهد؛ هرچند گرفتاریهای آقامحمدخان در قفقاز مانع از ورود او به این منطقه و گوشمالی خانات بخارا نشد اما آوازه قدرت قاجار کم و بیش موجب بالاگرفتن دست ایران در این منطقه شد. محمدحسینخان مروی که موقوفات او در تهران چون مدرسه و بازار مروی مشهور است فرزند همین بیرامعلیخان قاجار بود که از بخارا گریخت و در تهران ماندگار شد و فتحعلیشاه به او لقب فخرالدوله داد و در تهران به خان مروی مشهور بود. منازعه ایران بر سر هرات و شکست ایران مقابل افغانها که ازحمایت سیاسی و نظامی بریتانیا بهرهمند بودند ازبکها و ترکمنها را نیز نسبت به ایران گستاخ کرد و بر همین اساس بارها به خراسان حمله کرده و شهرهای ایرانی را غارت کردند.
امیرکبیر برای آگاهی از وضعیت طوایف و راههای ترکستان و همچنین آزادی تعدادی از اسیران ایرانی در خوارزم، رضاقلیخان هدایت را بهعنوان سفیر به نزد خان خوارزم اعزام کرد که مجموعه گزارش او با عنوان سفارتنامه خوارزم منتشر شده است. این گزارش نیز بیانگر عدم آگاهی ایرانیان از وضعیت منطقه است که منافع و امنیت ایران را از این منطقه مورد تهدید قرار میداد.
شورش و غارتگری ترکمنها که بر بخشهایی از سرزمینهای شمال اترک تسلط داشتند، همواره یکی از مشکلات شهرهای ایرانی خراسان بزرگ بود و دولت ایران معمولاً همیشه میتوانست از عهده سرکوب آنان برآید؛ چنانکه حدود یک سال قبل از انعقاد عهدنامه پاریس، به همت فریدونمیرزا، ترکمانان شورشی که به تحریک خان خوارزم، محمدامینخان، به سمت سرخس هجوم آورده بودند، در محل آقدربند به سختی مغلوب شدند و خان خوارزم نیز، دستگیر شد و به قتل رسید، اما اوضاع در سالهای پس از عهدنامه پاریس و جدایی هرات از ایران، به زیان ایران تغییر کرد.
عدم حضور مداوم سپاهیان ایران در شمال اترک و از سوی دیگر، نحوه تعامل حاکم قاجارها در خراسان، موجب شد تا ترکمانانی که تابعیت دولت ایران داشتند، دوباره دست به شورش و غارتگری بزنند. ناصرالدینشاه برای پایان دادن به این وضعیت و برقراری امنیت در مرزهای ایران با خانات سپاه بزرگی برای تنبیه قبایل شورشی ترکمن ترتیب داد و راهی این منطقه کرد اما به دلیل اختلاف فرماندهان شکست سختی خورد. حمزهمیرزا حشمتالدوله حاکم خراسان تصمیم به یک لشکرکشی گسترده گرفت تا ترکمانان طاغی را سرکوب کند، اما وضعیت چنان حاد نبود که نیاز به لشکرکشی گسترده باشد.
قدرتالله روشنی زعفرانلو در مقدمه کتاب سه سفرنامه و بهعنوان شرحی بر گزارش «سیدمحمد لشکرنویس نوری» درباره جنگ مرو – که دست بر قضا یکی از بهترین گزارشها درباره این نبرد فاجعهبار است – مینویسد: «چون حشمتالدوله به حکومت خراسان رسید معلوم نیست به چه علت به فکر لشکرکشی افتاد و با وجود اینکه سران ترکمن با شرایطی که چندان دشوار نبود حاضر به قبول اطاعت بودند، نگذاشت کار به مسالمت خاتمه یابد و این ننگ را به بار آورد.» خداحافظی با مرو... سپاهی که برای سرکوب ترکمانان فرستادند، یک سپاه 40 هزار نفره و از هر نوع تجهیزات برخوردار بود.
با این حال، این لشکر آراسته از ضعف فرماندهی رنج میبرد؛ بهطوریکه برای انتقال قشون، پیشبینیهای لازم را انجام نداده و لشکر را در میانه راه با بیآبی جانکاه روبهرو کردند. شرح این شکست را، قدرتالله روشنی زعفرانلو ساده و به اختصار چنین نقل کرده است: «در حقیقت نیرویی که به جنگ ترکمانان رفته بود، همه چیز داشت جز انضباط و فرمانده آنها حشمتالدوله همه چیز داشت، جز قدرت فرماندهی و وزیر او [قوامالدوله] همه چیز داشت، جز تدبیر... غرور بیجا و راضی نشدن به صلح، بیانضباطی بسیار، ضعف فرماندهی و خبط و خطاهای مکرر، فراهم نساختن مقدمات لازمه، نداشتن اطلاعات دقیق از کار و بار ترکمانان، فراهم نکردن و حتی تلف کردن آذوقه، سستی در مدافعه و تعقیب ترکمانها، بیتوجهی به سربازانی که در حال جنگ بودند و تبعیض در کارها، کار این لشکرکشی را به رسوایی کشید.
بیفکری به درجهای بود که حتی مهمات موجود هم مورد استفاده قرار نگرفت و ترس سرکردگان به حدی بود که میگفتند اگر گردن ما را بزنید هم وارد میدان نمیشویم. با این وضع سربازان نیز روحیه خود را از دست داده و خود را باخته بودند. خودداری قوامالدوله از فرستادن کمک مزید بر علت شد و طایفه ترکمن ساروق هم که به اطاعت درآمده بود، چون کار سپاه ایران را در کارزار، زار دید، به دشمنان ملحق شد.» محمدجعفر بنمحمدعلی خورموجی، مورخ مشهور عصر قاجار در «حقایقالاخبار ناصری» این جنگ را اینگونه توصیف کرده است: «آتش محاربه، شعلهور، از تیغ دلیران هنرور، توده اَغبَر رنگ لاله احمر گرفت... از طلوع فلق تا ظهور شفق دست به تیغ و تفنگ باز بردند و بساطی مُلَمَّع از خون دلیران بر سطح زمین گستردند... در آن روز که نمونه محشر بود، محاربه از هر چه تصور کنی صَعبتر آمد. همه صحرا تنِ بیسر و گردنِ بیحنجر گردید.» این گزارش دردناک از شکست تاریخی قاجار در جنگ مرو پایان قدرتنمایی ایران بر سرزمینهای شمالی رود اترک بود و نشان داد که ایران قاجاری توان مداخله در این مناطق را ندارد.
این شکست مفتضحانه، در پی شکست از نیروهای انگلیسی در جنوب و نیز، جدایی هرات از ایران، کار را در مرزهای شرقی ایران خرابتر از قبل کرد و بهانهای به دست روسیه تزاری و انگلیس داد که اقدامات خود را در این منطقه توجیه کنند.
تلفات ایران در جنگ مرو وحشتناک بود؛ از 40 هزار سپاهی، تنها هشت هزار نفر به مشهد بازگشتند. این کابوس دهشتناک، آخرین عملیات نظامی ایران در شمال رودخانه اترک بود. پس از آن تنها عملیاتهای کوچک و محدود برای عقب راندن دستههای کوچک ترکمانان که به قصد غارت به شمال خراسان نفوذ میکردند، صورت میگرفت.
در سالهای بعدی ناصرالدینشاه که بعد از شکست مرو، در خود توان مهار طغیانهای پیاپی ترکمانان و غارتگری آنها را در صفحات شمال خراسان نمیدید، براساس پیمان «آخال» از ادعای ایران بر سرزمینهای شمال اترک چشم پوشید و به اشغالگری روسیه تزاری که تا آن زمان بخش عمده این اراضی را تحت اختیار گرفته بود، رسمیت بخشید. به این ترتیب، مرو برای همیشه از سرزمین مادری جدا شد.
انعقاد قرارداد آخال
ضعف دولت قاجاری در حدود مرزی خراسان و از سوی دیگر پیشروی روسها در ماوراءالنهر منجر به همسایگی ایران و روسیه تزاری در شمال خراسان شد. درحالیکه ایران از تنبیه و به اطاعت درآوردن قبایل ترکمن ناتوان شده بود روسیه تزاری در حال پیشرفت و فتح این منطقه بود و در چنین شرایطی ناصرالدینشاه ناتوان از برقراری امنیت به استقبال قرارداد آخال رفت. روسها طی این قرارداد با سلب ادعای ایران بر مناطق شمالی رود اترک مدعی برقراری امنیت در این حدود شدند.
در واقع پیمان آخال، محصول رویارویی نظامی میان ایران و روسیه نبود و فشار نظامی از سوی روسها به ایران وارد نشده بود. علت اصلی قرارداد آخال ضعف ساختار دفاعی و مدیریتی حکومت قاجار بود. این پیمان که دارای چهار محور بود با امضای مؤتمنالملک وزیر خارجه ایران و ایوان زینوویف فرستاده روسیه منعقد شد. روسها که با بهانه برقراری امنیت در منطقه ترکمنها و آخال دولت قاجار را راضی به انعقاد قرارداد کردند، ولی تا سالیان دراز نتوانستند شورشهای ترکمنها را سرکوب کرده و امنیت را در این منطقه برقرار کنند.
محور نخست و اصلی این قرارداد مشخص شدن سرحد مرزها میان ایران و روسیه بود. بر این اساس مرز ایران و روسیه که پیش از آن عملاً دریایی بود، به مرزهای شمال خراسان و منطقه زندگی ترکمنها و آخال کشیده شد.
این مسئله بدان معنا بود که از این پس ایران برای همیشه حقی در رابطه با منطقه آخال و ترکمنها ندارد. در فصل دوم پیمان، موضوع ترسیم دقیق مرزها و علامتگذاری آن مطرح شده بود. مسئلهای که هرچند در زمان ناصرالدینشاه به امضا رسید ولی تا سالیان دراز در مورد جزئیات آن مجادله و اختلافنظر بود. محورهای سوم و البته چهارم این معاهده جایی است که تعدی روسها و حماقت حکمرانان قاجار را نشان میدهد.
بخش نخست قرارداد به مسئله تعیین مرزها و علامتگذاری آنان مربوط میشود. طی این قرارداد بخش قابل توجهی از سرزمینهایی که به ایران تعلق داشت برای همیشه از ایران گرفته شد. روسیه برای ضربه زدن به ترکمنها، مرز را طوری ترسیم کرد که قبایل و طوایف ترکمنها از هم پاره شده و بخشی تحت حاکمیت ایران و بخشی نیز در کشور روسیه قرار گرفت و در عین حال با آگاهی از وضعیت جغرافیایی منطقه معاهده را به نوعی تنظیم کرد که منشأ رودها و آبهای این منطقه و همچنین قلل مرتفع در اختیار روسها قرار گرفت و موقعیت ایران به لحاظ نظامی و اقتصادی تضعیف شد.
از دست دادن بخشی از مرزهای متعلق به ایران به خودی خود قابل تأسف و زیانبار است. ولی این بخش دوم معاهده آخال است که خسارت جبرانناپذیری به ایران وارد میکند. روسیه طوری مرزها را در معاهده آخال ترسیم کرده بود که علاوه بر انتقال بهترین ناحیه آن منطقه به کشور خود، خطر بسیار بزرگی برای صنعت و کشاورزی خراسان ایران نیز به وجود میآورد. بر این اساس، روسیه کوههای مرتفع را در مرزهای خود قرار داده بود و به این ترتیب آب و چشمههای حاصله از این کوهها نیز متعلق به روسیه بود.
چنین ترسیمی این امکان را به روسیه میداد که در هر زمانی، مانع از انتقال آب به ایران شود. علاوه بر اینها، دولت ایران نیز متعهد شده بود در مسیر آب نه روستای جدیدی دایر کند و نه بیش از حد مجاز کشاورزی تعیینشده آب مصرف کند. در واقع ناصرالدینشاه یکی از بهترین نواحی که میتوانست آب کشاورزی خراسان را فراهم آورد و یک منطقه اقتصادی، صنعتی و کشاورزی پیشرفته ایجاد کند را بدون هیچ دردسری به روسیه تقدیم کرد.
برخلاف تصور عمومی ایران بر شهرهای مهم ماوراءالنهر تسلطی نداشت و طی قرارداد آخال ایران حدود مرزی خود را با روسیه ترسیم کرد اما در همین ترسیم حدود نیز در ازای هیچ منفعتی، بخش قابل توجهی از زمینهای ایران به روسیه واگذار شد. ناصرالدینشاه با تصور اینکه شورش ترکمنها با این قرارداد برای همیشه از بین خواهد رفت، اقدام به امضای آن نمود، این در حالی است که حداقل تا پایان حیات وی هیچگاه ترکمنها سرکوب نشدند. مسئله دیگر اینکه منطقه آخال و ترکمننشین شمال خراسان، معبر داد و ستد ایران با قفقاز بود. واگذاری این مناطق به روسیه منجر به باجدهی ایران به آن کشور و از دست دادن فرصتهای مناسب اقتصادی بود.
متن قرارداد آخال
متن قرارداد از تسلط سیاسی و جغرافیایی و نظامی روسیه بر منطقه حکایت میکند که مفاد آن را با هوشیاری و آگاهی کامل تنظیم کرده است و طرف ایرانی نیز بدون مداقه و بررسی و مجادله، آن را به امید سرکوب ترکمنها با حاکمیت روسها در آن حدود پذیرفت.
در بند اول قرارداد که مهمترین بند این قرارداد نیز هست حدود مرز به این شکل ترسیم شده است: «در طرف شرق بحر خزر سرحد بین ممالک ایران و روس از قرار تفصیل ذیل خواهد بود: از خلیج حسینقلی الیچات سرحد بین الدولتین بحری رود اترک است، از چات خط سرحدی در سمت شمال شرقی قلل سلسله کوههای سنگوداغ و ساکریم را متابعت کرده و بعد در سمت شمال به طرف رود چندر متوجه شده و در چقان قلعه به بستر رود مزبور میرسد. از اینجا در سمت شمال به قلل کوههایی که فاصل دره چندر و دره سومبار است متوجه شده و در سمت مشرق قلل کوههای مزبور را متابعت کرده و بعد به طرف بستر رودخانه سومبار و در ملتقای رود مزبور با نهر آخ آقایان فرود میآید. از این نقطه اخیر به طرف شرق بستر رود سومبار خط سرخه محسوب میشود الی خرابههای مسجد دادیانه و از مسجد دادیانه الی قلل کوپت داغ سرحدی راهی است که به درون ممتد است. پس از آن خط سرحدی در امتداد قلل مزبور، به سوی جنوب شرق حرکت میکند ولی نرسیده به انتهای تنگه گرماب به طرف جنوب برگشته و راه سرکوههایی که فاصل دره سومبار و سرچشمه گرماب گذشته و بعد متوجه به سوی جنوب شرقی شده. از قلل کوههای میزنو و چوب بست عبور و راهی را که از گرماب به رباط میرود در محلی ملاقات میکند که در یک ورستی شمال رباط است. چون به این محل رسید، خط سرحدی از قلل کوهها الی قلل کوه دالانچه کشیده شده. پس از آن از شمال قلعه خیرآباد گذشته و در سمت شمال شرقی الی حدود گوگ قتبال ممتد شده و از حدود گوگ قتبال به دربند رود فیروزه تقاطع میکند و از اینجا در سمت جنوب شرقی متوجه به قلل کوههایی میشود که از طرف جنوب وصل به دره است که راه عشقآباد و فیروزه از آن عبور میکند و پس از آنکه قلل کوههای مزبور را الی اقصی نقطه شرقی متابعت نمود، خط سرحدی به شمالیترین قله کوه اسلم گذشته و در سمت جنوب شرقی قلل این کوهها را طی کرده و بعد شمال قریه کلته چنار را دور زده و به محل اتصال کوههای زیرکوه و قزلداغ میرسد از اینجا خط سرحد در سمت جنوب شرقی از قلل سلسله زیرکوه کشیده میشود تا اینکه به دره رود بابا درومز برسد. بعد از وصول به این محل، به طرف شمال حرکت و در راهی که از گاورس الی لطفآباد ممتد است به جلگه میرسد. به طوری که قلعه بابا درومز در شرق این خط واقع میشود.»
بند دوم مقرر کرده تا نمایندگان دو طرف مرز تعیین شده را «در محل و بهطور صحیح ترسیم کرده و علامات را نصب نمایند.»
ایران در بند سوم متعهد شد: «چون قلعهجات گرماب و قلقلاب واقعه در دره رودی که آبش اراضی ماوراءالخزر را مشروب میکند در شمال خطی واقع است که به موجب فصل اول سرحد بین متصرفات طرفین است، دولت ایران متعهد میشود که قلاع مزبور را ظرف یک سال از تاریخ مبادله این قرارنامه تخلیه کند. ولی دولت علیه حق خواهد داشت که در ظرف مدت مزبوره سکنه گرماب و قلقلاب را به مملکت خود مهاجرت دهد. از طرف دیگر دولت روس متقبل میشود که در نقاط مزبوره استحکامات بنا نکرده و خانواده ترکمن در آنجا سکنا ندهد.»
بند چهارم نیز در مورد رودهایی است که از سمت ایران آغاز شدهاند که در این زمینه نیز ایران متعهد شده از ساخت روستا و شهرهای جدید در این حدود ممانعت کند. متن این بند اینگونه این محدودیت را برای ایران بیان کرده است: «و چون منبع رود فیروزه و منابع بعضیرودها و انهاری که ایالت ماوراء خزر متصله سرحد ایران را مشروب میکند در خاک ایران واقع شده است، دولت علیه متعهد میشود که به هیچ وجه نگذارد از منبع الی خروج از خاک ایران در امتداد رودها و انهار مزبوره قراء جدیدی تاسیس شده و به اراضی که بالفعل زراعت میشود توسعه داده شود و نیز برای اراضی که فعلاً در خاک ایران مزروع است بیش از آن مقداری که لازم است نگذارد آب استعمال کنند. محض اینکه این شرایط به طور صحیح اجرا و بدون تعطیل و تعلل رعایت شود، دولت ایران متقبل میشود که به قدر لزوم مأمورین صحیح برای این امر معین کند. به کسانی که از مدلول آن تخلف میورزند سیاست سختی برسد.»
فصل ششم مقرر کرده است: «دولت ایران متعهد میشود که در تمام سرحد استرآباد و خراسان اخراج هر نوع اسلحه و آلات جنگی را از ممکلت ایران سخت ممنوع دارد و نیز تدبیرات لازمه را به عمل آورده، نگذارند که به تراکمه که در خاک ایران هستند اسلحه برسد. کارگزاران سرحدی دولت علیه درباره اشخاصی که از طرف روسیه ماموریت منع خروج اسلحه از حدود ایران دارند، کمال مساعدت و همراهی را منظور خواهند داشت.» بندهای بعدی نیز به نحوه اجرای قرارداد مربوط میشود.