نصرتالله تاجیک سفیر پیشین ایران در اردن در گفتوگو با هممیهن مطرح کرد:
دکترینی برای کاهش اثرات تنهایی استراتژیک
ایران در سیاست خارجی خود از چه دکترینی پیروی میکند؟ برای تدوین یک دکترین موفق برای حضور مؤثر و مقتدر در نظام جدید جهانی، حکومت جمهوری اسلامی باید چه شاخصههایی را در نظر بگیرد؟ اینها سوالهایی است که از نصرتالله تاجیک، دیپلمات بازنشسته پرسیدیم. این دیپلمات بازنشسته معتقد است که جمهوری اسلامی باید برای تدوین دکترین قابلقبول در سیاست خارجی از ظرفیت افکار عمومی و اجتماعی خود استفاده کند. در ادامه متن کامل گفتوگوی هممیهن را با نصرتالله تاجیک، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن مطالعه میکنید:
چیزی که از آن با عنوان دکترین سیاست خارجی یاد میشود، چیست؟
دکترین مجموعهای از باورها، رهنمودها و آموزههای توصیفی است که با مقاصد عملیاتی تدوین شود. دکترینها بیش از آنکه نظری و تئوریک باشند، جنبه عملیاتی دارند. دکترینها نقش راهنما و چارچوب رفتارها و اقدامات را دارند و فراتر از راهبرد، سیاست و خط مشی محسوب میشوند. در هر واحد حاکمیتی در زیربناییترین سطح نظری، ایدئولوژی وجود دارد. ایدئولوژیها الزاماً اعتقادات مذهبی نیستند بلکه ایدئولوژیهای سیاسی هم داریم؛ مثلاً از رایجترین ایدئولوژیهای سیاسی، ایدئولوژی لیبرالیسم و سوسیالیسم هستند. دکترینها عموماً از ایدئولوژیها سرچشمه میگیرند. دولتها عمدتاً دکترینهای خاصی را بر مبنای جهانبینی خود دنبال میکنند، البته دکترین مختص واحد دولت نیست و اشخاص و گروهها هم میتوانند صاحب دکترین باشند. دکترین سیاسی نوعی جهانبینی عملیاتی محسوب میشود. وقتی یک رئیس دولت یا دولت دکترین خود را داشتهباشد، برنامههای سیاسی، راهبردها و سیاستگذاریهای خود را براساس این دکترین بنا میکند. دکترین سیاست خارجی تنظیم یکجانبه اصولی است که بر طبق آنها دولتها مشی خودشان را در جهان طراحی میکنند. در کنار دکترینهای سیاسی، دکترینهای نظامی هم داریم که رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با یکدیگر دارند. دکترین نظامی به مجموعهای از روشها برای عملی کردن استراتژیهای نظامی کشور اطلاق میشود.
فقدان دکترین چه مشکلات و چالشهایی ایجاد میکند؟
بسیاری از کشورهای جهان بهصورت متناوب اسناد راهبردی بالادستی تدوین و برای فراهم کردن زمینه مشارکت عمومی، آن را منتشر میکنند. اما فقدان دکترین مشخص سیاسی در اداره حکومت باعث میشود که مجریان در برنامهریزی، سیاستگذاری و عملیاتی کردن این اسناد راهبردی، دچار سردرگمی شوند. اگر دکترین سیاسی وجود نداشتهباشد، نهادهای مدنی و سازمانهای حکومتی به صورت زیگزاگی حرکت میکنند و نمیتوانند در یک مسیر معین و قابل اطمینان برای نیل به اهداف به پیش بروند.
دکترینها میتوانند در هر زمینهای باشند. دکترینهای نظامی، امنیت ملی، اقتصادی و غیره وجود دارند. اینجا سوال شما بیشتر مختص به سیاست خارجی است، اما هر وزارتخانهای یا هر بخشی میتواند یک یا چند دکترین برای تامین اهداف خودش داشتهباشد که مجموعه اینها به سمت تامین مصالح ملی یا حداکثرسازی اهداف ملی حرکت میکند.
چگونه میتوان برای سیاست خارجی کشور دکترین تدوین کرد؟
یکی از روشهای تدوین دکترین، بهرهگیری از افکار عمومی است. دکترینهای حکومتها در دو قالب منتشر میشود که به آنها اسناد سبز و اسناد سفید گفته میشود. متاسفانه در جامعه ما این کار معمولاً اتفاق نمیافتد یا اگر هم اتفاق بیفتد، بهصورت غیررسمی، بریدهبریده و غیرمنسجم انجام میشود. در واقع در کشور ما مسئولان هر یک از دری سخن میگویند، یکی چیزی میگوید، دیگری تکذیب میکند و به جای هدایت افکار و انسجام نظری، باعث سردرگمی جامعه میشوند. همین سردرگمی باعث شده جامعه ما از قوارهبندی خارج شود.
اسناد سبز (Green Report) گزارش اولیه برای بحث عمومی است. حتی یک حزب میتواند گزارش یا سندی سبز در مورد اهداف یک یا چندساله خود منتشر کند. احزاب معمولاً دبیرکلی دارند که این فرد میتواند یک گزارش یا سند سبز منتشر کند. در گزارش سبز، یک فرد، حزب، نهادمدنی، حکومت، وزارتخانه یا نهاد عمومی یک گزارش اولیه منتشر میکند که تقریباً مانند بیانیه اعلام مواضع این نهاد تلقی میشود. در این بیانیه نهاد توضیح میدهد که چگونه میخواهد به اهداف خودش برسد. در چنین اسنادی معمولاً هیچ ساز و کار اجرایی و یا هدفی قطعی که به آن تعهد وجود داشتهباشد، نمیآید. این سند سبز به بحث عمومی گذاشته میشود، روی آن نظر داده میشود و از مشارکت و بحث عمومی استفاده میشود و در اثر آن بازخورد در مرحله بعدی یک گزارش یا سند سفید تهیه میشود. سند یا گزارش سفید (White Report)، سند نهایی است که یک گزارش عمقی، قانعکننده و مسئولانه برای معرفی مسائل مبتلابه آن سازمان یا نهاد است. این مسائل میتواند مربوط به سودآوری باشد، میتواند مشتریمداری باشد و میتواند هر مسئلهای باشد. در این سند راهحلی ارائه میشود که بتواند افکار عمومی را قانع کند.
پس گزارش سبز یک گزارش اولیه است، هیچ تعهدی ندارد، بیان موضوع و بیان مسئله میکند و گزارش سفید با بحث کارشناسی با استفاده از بازخورد مباحث مطرحشده در مورد سند سبز تهیه میشود. چنین فرآیندی برای تهیه اسناد بالادستی در ایران مغفول مانده است. باید جامعه را ترغیب کرد که نهادهای مدنی، نهادهای عمومی و حاکمیتی دیگر دید امنیتی نسبت به گزارشها نداشتهباشند، این گزارشها را منتشر کنند و جامعه به جای اینکه سرگرم اخبار گذرا و مسائل زرد و سطحی باشد، به این گزارشها مشغول شود. دانش و سطح مشارکتش بالا رود و احساس مسئولیت کند و خودکنترلی شهروند در جامعه را افزایش دهد. بنابراین انتشار اینگونه گزارشها باعث رشد مردم میشود و سطح بینش عمومی را بالا میبرد و ما شهروند مطلع و مسئول را در جامعه داریم.
نهادها هم از انتشار این گزارشها منفعت میبرند، چراکه میتوانند با استفاده از بازخوردی که میگیرند سند سفید خود را منتشر کنند و افکار عمومی را در مورد راهحلهایی که برای مسائل دارند، اقناع کنند. در کشور ما امروز مردم بلاتکلیف هستند، روی هوا هستند، نمیدانند مملکت چگونه اداره میشود. به نظر من چنین مشارکتی است که ارزشمند است. اینکه مردم صرفاً پای صندوق بیایند و رای بدهند و به خانه برگردند، به تنهایی کافی نیست. مردم باید بتوانند در نحوه اداره کشور و دغدغههای حکومت مشارکت کنند. امیدوارم این اهتمام شما به موضوع نقش دکترینهای سیاست خارجی در فرهنگسازی عمومی باعث پرداختن بیشتر به این موضوع مهم گردد.
آیا جمهوری اسلامی ایران دکترین مشخصی در سیاست خارجی کشور دارد؟
زیربنای رویکرد سیاست خارجی کشور اساساً از اسناد بالادستی مانند قانون اساسی، اندیشهها و رهنمودهای رهبران و مسئولان و کلاً از مباحثه سیاسی (Political Debate) یا گفتمان غالب و جاری در کشور (Discourse) سرچشمه میگیرد. تمامی این زیربناها باید ابتدا تئوریزه بشوند، مطالعات دانشگاهی روی آنها انجام شود و بهصورت یک خط مشی منسجم تدوین شوند. متاسفانه ما چون در کشور فرهنگ انتشار علنی و قرار دادن نظرات در میدان بحث عمومی نداریم، اینها فرموله نشدهاند و یا اگر شده باشند هم چون بحث عمومی و مخصوصاً مطالعات و تزهای دانشگاهی مستقل در فضای آزاد بهطور کافی انجام نشده لذا افکار عمومی اقناع نشدهاست. اصول اساسی سیاست خارجی کشور مشخص است؛ مسائلی مانند امنیت شهروندان، امنیت مرزها، استکبارستیزی، دفاع از مظلوم و عدم پذیرش سلطه بیگانه اصول اساسی سیاست خارجی کشور است. اما این اصول باید به صورت واقعبینانه و نه شعاری مورد بحث عمومی قرار بگیرد تا با عنایت به واقعیتها و هنجارهای بینالمللی نحوه عمل به این اصول در دکترین سیاست خارجی ما ثبوت و ظهور پیدا کند.
دو مقوله نگرش به آمریکا و اسرائیل بهطور خاص و موضوع خاورمیانه به صورت عام که سرمایهگذاری مادی و معنوی فراوانی برای آن شده و باید به دنبال منفعتزا کردن آن باشیم، در هسته اصلی دکترین سیاست خارجی ما قرار گرفتهاست که شایان توجه است و متاسفانه به میزان اهمیتی که دارند مطالعات کاربردی لازم و مستمر روی آنها وجود ندارد. پس از اینها دفاع از نهضتهای آزادیبخش، استقلال و خودباوری و استفاده از ظرفیتهای ژئوپلیتیکی برای تثبیت قدرت منطقهای و ایفای نقش جهانی در زمینه عدم پذیرش هنجارهای ناعادلانه بینالمللی و ترویج و تبلیغ ارزشهای ایدئولوژیک نیز از مواردی است که در دکترین سیاست خارجی ما نقش دارند اما باز فاقد آن اهتمام لازم برای تبیین آنها هستیم. اینها در دکترین سیاست خارجی ما حضور دارند اما از آنجا که مباحثه عمومی در مورد آن صورت نگرفتهاست، اسناد سبز و سفید مرتبط به آنها به جامعه ارائه نشدهاست، در نتیجه هر کسی به راه خودش میرود. حکومت یک استنباط دارد و مردم استنباط دیگر. درحالیکه اگر همه این اصول و نحوه عملیاتی کردن آنها بهصورت منسجم و مدون منتشر شود، همه چیز روشن میشود و نخبگان و مردم و مسئولین دستگاههای اجرایی تکلیف خود را میدانند. نه آنکه هر کسی یک حرفی بزند و سیاست خارجی کشور جلو نرود. امام جمعه یک چیزی میگوید، وزیر و استاندار و دیگران حرف دیگر میزنند. نکته دیگر اینکه ما نگاه امنیتی به انتشار راهبردها و دکترینها داریم یا ممکن است که تصور کنیم اگر دشمن در ابهام بماند، بهتر است؛ اما این ابهام همیشه نتیجه مثبتی در پی ندارد. یکی از چالشهای عدم انتشار علنی و تبیین دکترین سیاست خارجی این است که طرفهای خارجی ممکن است سیگنالهای غلط دریافت کنند و به دلیل ناآشنایی با اهداف و نیات واقعی ما دچار سوءمحاسبه شوند. اتفاقاً اگر دشمن دقیقاً بداند که ما دنبال چه هستیم، میتواند خودش را تنظیم کند و براساس آن حرکاتش را انجام دهد و به همین ترتیب ما هم براساس درک و شناختی که دشمن از اهداف ما دارد، میتوانیم سیاست و راهبردهای خودمان را تنظیم کنیم. این اصل با استفاده از اصل غافلگیری و محرمانگی متفاوت است. مسائل نظری محرمانه نیستند بلکه راهکارهای عملیاتی است که در اصل غافلگیری استفاده میشوند.
در طول سالهای گذشته صحبتهای زیادی در مورد تغییر نظام جهانی از سوی مقامهای ارشد کشور مطرح شدهاست. آیا حکومت جمهوری اسلامی توانستهاست دکترینی تدوین کند که براساس آن با تحول در نظم جهانی مواجه شود و بتواند به یک قدرت مؤثر در نظم بعدی جهان تبدیل شود؟
در ایران به دلیل ساختار اداری متصلب، اندیشهورزی جزمی حکومتی و مقاومت بیش از حد در مقابل تغییر، نظریهپردازی و برنامهریزی برای ورود به دوران جدید کمی سخت و با تأخیر صورت میگیرد. حکومت خودش را بیش از اندازه درگیر جزئیات کردهاست. این مسئله بیشتر به روشهای اجرایی حکومت برمیگردد. روش حکومتی در ایران به دلیل نظام اداری ناکارآمد به نحوی است که تا حدی درگیر جزئیاتی است که میتوان گفت کمتر توان و فرصت برای نگاه به تحولات بزرگ پیش رو دارد. یعنی بهجای سطحبندی برای پرداختن به مباحث گوناگون همه سطوح، همزمان به همه مباحث میپردازند. بحثهایی در مورد خط مشی سیاست خارجی مطرح میشود، اما اینکه این بحثها چقدر جدی گرفتهمیشود و در دستور کار کارشناسی دستگاههای اجرایی و مسئول قرار میگیرد، مورد تردید جدی قرار دارد. این حالت متصلب حکومت و دولت و فاصلهای که بین نخبگان با دولت، حکومت و دستگاههای اجرایی ایجاد شدهاست، در فقدان برنامه و عدم نظریهپردازی برای جهان آینده مؤثر است. متاسفانه توازن قدرت بین نهادهای مدنی و نهادهای حاکمیتی به نفع دومی به هم خورده است. رسانه، حزب، نهادهای مطالعاتی و بخش خصوصی هنوز صدای رسایی برای سیاستگذاری در ایران ندارند و این از ضعفهای ما در دوران جدید است. علاوه بر اینها ضعف در اقتصاد سیاسی، تضعیف طبقه متوسط و مشخصاً بخش خصوصی نیز که نمیتوانیم کمک اتحادیههای صنفی و اتاقهای بازرگانی، صنعت و معدن را در این سیاستگذاریها داشته باشیم، مزید بر علت شدهاست.
فکر میکنید که چه نوع دکترینی باید برای ورود به نظام جدید جهانی تدوین شود؟
متاسفانه هنوز نخبگان، اندیشهورزان دانشگاهی و متخصصین ما روی ابعاد این تحول، سمتوسوی آن، فرصتها و تهدیدهای این نظم و جایگاه ما در آن نظریهپردازی نکردهاند تا مورد بحث عمومی قرار بگیرد و آثار علمی در این خصوص به صورت مقاله، یادداشت، کتاب و سندهای دیگر بهصورت عمومی منتشر نشدهاست. بحثها و صحبتهایی در سمینارها، جلسات، جمعهای خصوصی و محفلهای عمومی انجام میشود، اما هنوز به صورت چارچوبدار چنین مباحثی تدوین نشدهاست. بعد از انتشار این مباحث علمی است که میتوان به یک دکترین جدید رسید. ویژگیهای این دکترین باید این باشد که بتواند از توفیقهای سختافزاری ما با طراحیهای نرمافزاری و ایجاد توازن میان دو مؤلفه سخت و نرم قدرت، بیشترین منافع و مصالح را با اتخاذ یک سیاست موازنه مثبت به جای موازنه منفی، برای ما در نظم جدید تامین کند.
در دکترین جدید باید سیاست موازنه منفی را کنار بگذاریم و بهدنبال سیاست موازنه مثبت و ایجاد توازن در سیاست خارجی باشیم. ما باید هر جایی که منافعمان ایجاب میکند با یک قطب جهانی یا قدرت جهانی بهویژه در بخش اقتصادی وارد کار و تعامل شویم. از این فرصت اگر استفاده نکنیم، فرصتهای همراهی با تحولات جهانی و استفاده از مزایای آن و دوری از مضارش را از دست میدهیم. متاسفانه ما یک کشور وابسته به نفت هستیم که اقتصاد سیاسی ضعیفی داریم و سفره مردم را به ناحق به فروش نفت وابسته کردهایم و الان اوضاع اقتصادی و معیشتی مناسبی برای مردم رقم نزدهایم.
پس توجه به تغییرات جهانی، شکلگیری قدرتهای نوظهور، بلوکبندیهای جدید و چگونگی وارد شدن به این بلوکها یا نزدیک شدن به آنها، منافع متصوره و تلقی و اهداف ما از تعامل با این بلوکها از مؤلفههای مهم دکترین سیاست خارجی ما برای ورود به نظم جدید جهانی باید باشد. ما باید اهدافمان را از تعامل با قدرتهای نوظهور مشخص کنیم. باید مرزبندی دقیقی داشتهباشیم. نباید تنها هدف ما از تعامل با قدرتهای نوظهور مبارزه یا لجاجت با آمریکا باشد، بلکه باید با توجه به منافع و اهدافی که آن قدرت نوظهور یا بلوکبندی جدید دارد، با آنها تعامل کنیم. یعنی نباید از آنها به فکر استفاده ابزاری باشیم.
انسجام ملی، مباحث گسلهای اجتماعی و تبعات امنیتی آنها مانند قومیتها، مذاهب، حقوق بشر، تقسیم ثروت و قدرت بین مناطق داخلی کشور و امنیت و یکپارچگی سرزمینی از جمله مسائل مهمی هستند که در مسائل سیاست خارجی و دکترینهای آن قابلتوجه و تاثیرگذار هستند که خود مقولههای جداگانه هستند و در فرصت دیگری باید به آن پرداخت. موضوع مهم دیگر توجه به مسائل و موضوعهای نوظهور و جدید است، از جمله مسئله تغییرات اقلیمی و اثراتش بر کشور، استفاده غلط از منابع طبیعی مانند آب و خاک، محیط زیست، سلامت و بقای نسل و از همه مهمتر، امیدواری نیروی تحصیلکرده برای نقشآفرینی در روند توسعه کشور باید از اولویتهای دوران و نظم جدید باشد تا در موقعیت جدید بتوانیم با دکترینهای جدید و نوین، اثرات تنهایی استراتژیک ایران را به حداقل برسانیم.
انشاالله.