چرا آمریکا و اروپا بهدنبال معماری امنیتی جدیدی در قفقاز جنوبی هستند؟
قفقاز جنوبی عامل بیثباتی هارتلند
پیروزی قاطع نظامی جمهوریآذربایجان بر ارمنستان در شهریورماه گذشته و در جریان جنگ قرهباغ، بهطور حتم توازن قوا در منطقه را برای همیشه تغییر داده است. اما اگرچه آذربایجان توانست در آن جنگ تنها تهدید نظامی قابل توجه علیه خود را از بین ببرد اما اکنون با چالش عظیم امضای معاهده صلح با رقیب تاریخی خود مواجه شده است. بدون امضای چنین معاهدهای، آذربایجانیها نمیتوانند از مزایای ژئواکونومیک دستاوردهای سرزمینی خود در آن جنگ بهره ببرند. در سطح وسیعتر، گلوگاه استراتژیک در قفقازجنوبی مانعی اساسی برای ایجاد ارتباط اقتصادی و حملونقل بین غرب و قلب اوراسیا است. نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان در حدود سه هفته قبل اعلام کرد که ارمنستان بارها و بارها از سوی روسیه ناامید شده، ایروان دیگر نمیتواند برای نیازهای امنیتی خود به روسیه تکیه کند. پاشینیان در گفتوگو با رادیو و تلویزیون دولتی ارمنستان درباره اصلاحات نظامی سخت، بر ضرورت تقویت روابط امنیتی با ایالات متحده، فرانسه، هند و گرجستان تاکید کرد. او همچنین از یک استراتژی جدید امنیت ملی سخن گفت و این سوال را مطرح کرد که آیا ایروان باید در سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری روسیه باقی بماند یا خیر.
حدود سی سال بود که ارمنستان دست برتر را در رقابت با آذربایجان در اختیار داشت اما پس از پیروزی آذربایجان در سال 2020 در یک جنگ کوتاه بر سر منطقه مورد مناقشه قرهباغ کوهستانی، این وضعیت شروع به تغییر کرد. نیروهای باکو تسلط خود را بر قرهباغ کوهستانی در شهریورماه گذشته، با یک حمله برقآسا تکمیل کردند که این پیروزی منجر به فرار جمعیت ارمنیها از منطقه شد. گلایهها و انتقادهای پاشینیان از روسیه از آن زمان افزایش یافته است. دولت ایروان که تا مدتها سرزمینهایی در عمق خاک آذربایجان را در اختیار خود داشت، اکنون تمامیت ارضی خود را در معرض تهدید باکو میبیند.
اکنون نگرانیها بیشتر درباره منطقه نخجوانِ آذربایجان است که بین ارمنستان و ایران قرار دارد و مرز کوچکی نیز با ترکیه که متحد آذربایجان است، دارد. باکو پس از بازپسگیری سرزمینهایی که در جنگ سال 1994 با ارمنستان که مدت کوتاهی پس از اعلام استقلال هر دو کشور از اتحاد جماهیر شوروی در گرفت، از دست داد، اکنون میخواهد با نخجوان ارتباط فیزیکی برقرار کند. آذربایجان امیدوار است که از طریق احداث کریدور زنگزور به این هدف دست یابد. این کریدور مسیری تقریباً 40 کیلومتری است که از طریق جنوب ارمنستان، در امتداد مرز با ایران به ترکیه میرسد. ارمنستان بیم دارد که آذربایجان در نهایت بخواهد با تجاوز به استان سیونیک در جنوب ارمنستان، ارتباط بین سرزمین اصلی خود و نخجوان را برقرار کند.
در چنین سناریویی، ارمنستان بین آذربایجان و ترکیه در منگنه قرار میگیرد و از هرگونه ارتباط مستقیم فیزیکی با ایران، که متحد ایروان محسوب میشود، محروم خواهد شد. شرایط داخلی در ایران و همچنین تنشهای فزاینده میان تهران و واشنگتن موجب شده که ارمنستان به این نتیجه برسد که ایران حتی در مقایسه با روسیه شریکی است که خیلی نمیتوان روی تواناییهایش حساب کرد. در این چارچوب است که میتوان تمایل ایروان برای ایجاد روابط نظامی نزدیکتر با واشنگتن، پاریس، دهلینو و تفلیس را درک کرد. در میان این کشورها البته گرجستان گزینه چندان مناسبی برای ارمنستان نیست. تفلیس آسیبپذیری زیادی در مقابل روسیه دارد و کیفیت روابطش با ترکیه و آذربایجان نیز موجب میشود که تمایلی نداشته باشد به سمت ارمنستان بچرخد. هند نیز کشوری است که در حال تبدیل شدن به یک بازیگر قدرتمند جهانی است اما همچنان در تلاش است تا بیشتر توجه خود را به داخل معطوف کند و بنابراین نخواهد توانست آنطور که ارمنستان انتظار دارد کمکحال این کشور باشد.
بنابراین، تنها آمریکا و فرانسه بهعنوان تضمینهای امنیتی ارمنستان در این فهرست باقی میمانند و این امر موجبات خشم آذربایجان را فراهم کرده است. با این حال اگر از منظر عملگرایانه به ماجرا بنگریم باید گفت که واشنگتن و فرانسه هم چندان تمایل ندارند واقعیتهای جدید رخ داده در قفقاز را نادیده بگیرند و صرفاً بهعنوان متحدان ایروان وارد عمل شوند.
درحالیکه روسیه در حال کسب دست برتر در اوکراین است و با توجه به اینکه اروپا بهشدت درباره امنیت خود دچار نگرانی شده، بنابراین غرب انگیزههای قدرتمندی برای تضعیف روسیه در جناح جنوبیاش دارد.
ایالات متحده، فرانسه و سایر کشورهای اروپایی برای استفاده فرصتی که به دلیل کاهش نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی ایجاد شده، چارهای ندارند جز اینکه راهحل صلحی را میان آذربایجان و ارمنستان به سرانجام برسانند. غرب در این خصوص حتی به ترکیه نیز اعتماد ندارد؛ حتی اگر ترکیه به تنهایی قادر به میانجیگری در چنین توافقی باشد، باز هم به نفع غرب نیست که منطقه را به ترکیهای بسپارد که بهطور فزایندهای مایل است
در جهت تامین منافع ملی خود در دریای سیاه و دریای خزر، دست به اقدامات یکجانبه به سبک اردوغان بزند. بنابراین ایالات متحده و اروپا محبورند ضمن توجه به احساس نیاز ضروری آذربایجان برای تحکیم و تثبیت دستاوردهایش در جنگ شهریور گذشته، تقویت صادرات انرژیاش و تثبیت موقعیت خود
بهعنوان یک کشور ترانزیتی که در مسیر ترانزیت ترانسخزر قرار گرفته، به موازات اعلام تعهد خود
به امنیت ارمنستان، میان ایروان و باکو توازنی را برقرار کنند.
تلاشهای ارمنستان برای رهایی از مدار نفوذ و تسلط روسیه از یکسو و همچنین طرحهای بلندپروازانه آذربایجان برای کسب شهرت و اعتبار بینالمللی، که نمونه آن میزبانی کنفرانس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل در ماه نوامبر بود، زمینهای مساعد برای ایالات متحده و متحدانش فراهم میکند تا قفقاز جنوبی را به غرب نزدیک کنند. اگر آمریکاییها و اروپاییها بتوانند این فرصت بالقوه را برای خودشان به فرصت بالفعل تبدیل کنند، آنگاه اهرم فشاری علیه ایران و روابط با روسیه نیز به دست خواهند آورد. علاوه بر این، غرب از این دستاورد میتواند بهعنوان پاسخی استراتژیک به دستاوردهای سرزمینی روسیه در اوکراین استفاده کند. بهطور کلی، چنانچه مناقشه میان آذربایجان و ارمنستان، آنطور که غرب میخواهد، حلوفصل شود، آنگاه حرکت اروپا و آمریکا برای تقویت گرجستان و محدود کردن بیشتر روسیه در دریای سیاه نیز تسهیل خواهد شد.
ظاهراً اروپا و آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که ایجاد یک معماری امنیتی جدید در قفقاز جنوبی، برای تقویت ارتباط جهانی غرب با آسیای مرکزی حیاتی است. این منطقه که از لحاظ تاریخی تحت تسلط روسیه بوده و اکنون در اولویت استراتژی اقتصادی چین قرار دارد، پیوندی حیاتی بین هسته اوراسیا و باقی جهان است. اگر نظریه «هارتلند» هالفورد مکیندر را که در آن اوراسیا را مرکز قدرت نامیده، در نظر بگیریم، باید گفت که قفقاز جنوبی در شرایط فعلی یکی از پاشنههای آشیل هر قدرتی خواهد بود که بخواهد بر این منطقه مسلط شود. چه اینکه ناآرامی و بیثباتی قفقاز جنوبی میتواند به سرعت به اوراسیا سرایت کند.