تناقض رویکرد عربستان در قبال غزه
آمریکا و اروپا از عربستان سعودی انتظار دارند تا بهعنوان رهبر جهان اسلام و کشوری که مهمترین مکان مقدس جهان اسلام در این کشور واقع شده، نقشی کلیدی در پایان دادن به جنگ غزه و مهمتر از آن در شکل دادن یک راهحل سیاسی پس از جنگ ایفا کند اما توانایی ریاض به واسطه دو پارامتر اساسی محدود شده و این دو پارامتر توانایی این کشور برای شکل دادن به محیط استراتژیک مختص به خود در آینده قابل پیشبینی را تضعیف میکند. پارامتر اول این است که عربستان بهرغم اینکه بزرگترین صادرکننده نفت جهان است، برای دستیابی به اهداف امنیت ملی و سیاست خارجی که برای خودش تدوین کرده، بهشدت به بازیگران دیگر وابسته است. پارامتر دوم این است که رقیب اصلی ژئوپلیتیکی عربستان، یعنی ایران، ابزارهای بسیار بیشتری در اختیار داشته و از عزم و اراده کافی برای خنثی کردن برنامههایی که عربستان برای خاورمیانه دارد، برخوردار است.
ظاهراً سعودیها نیز به این واقعیت آگاه هستند و به همین دلیل از ایالات متحده خواستهاند که در اقدامات خود علیه ارتش یمن که مورد حمایت ایران است، خویشتنداری کند. حوثیهای یمن که بر بخشهای وسیعی از شمال غربی یمن حکومت میکنند، پس از حمله زمینی اسرائیل به غزه، حملاتی را علیه کشتیهای تجاری در دریای سرخ، ترتیب دادهاند و رسماً هم مسئولیت این حملات را برعهده گرفتهاند. ریاض قصد دارد از تبدیل شدن مناقشه اسرائیل و حماس به یک جنگ بزرگ منطقهای جلوگیری کند. مهمتر اینکه، عربستان نمیخواهد مذاکرات مستقیمش با حوثیها را که با هدف پایان دادن به جنگ در یمن در جریان است، از مسیر خارج کند. به نظر میرسد مقامات ارشد دولت بایدن نیز به این نتیجه رسیدهاند که اقدام نظامی علیه حوثیها در این زمان خاص اشتباه خواهد بود. اما در عین حال، کاخ سفید گفتوگوهایی را با متحدان خود آغاز کرده و در این گفتوگوها طرحی را برای ایجاد یک نیروی دریایی چندملیتی برای حفاظت از کشتیهای تجاری در نزدیکی یمن به بحث گذاشته است.
حمله حماس در 7 اکتبر تلاشهای عربستان برای عادیسازی روابط با اسرائیل را تحت تاثیر قرار داده است. در واقع، چند روز قبل از این حمله، منطق استراتژیکی پشت مذاکرات عربستان سعودی با اسرائیل وجود داشت این گفتوگوها تکهای مهم از پازل استراتژی عربستان برای تغییر جهت اقتصاد سیاسی این کشور، تحت رهبری محمد بنسلمان بود. بنسلمان در سال 2016 از برنامه چشمانداز 2030 خود رونمایی کرد. هدف این برنامه، کاهش وابستگی عربستان سعودی به صادرات نفت خام و تنوع بخشیدن به اقتصاد، ایجاد ارتباط جهانی بیشتر و اجرای یک قرارداد اجتماعی جدید نزدیک به 37 میلیون شهروند این کشور است.
این برنامه، یک راهبرد بلندپروازانه است؛ بهویژه برای کشوری که از زمان تأسیساش، منادی قرائت سختگیرانه از آموزههای اسلام بوده است. بنسلمان در مدت کوتاهی توانست بسیاری از آزادیهای اجتماعی در عربستان را اعمال کند. آزادی رانندگی برای زنان عربستانی یکی از مهمترین نمونههای این اقدامات است. بنسلمان تا به اینجای کار واکنش شدیدی از سوی نهاد مذهبی این کشور که تا چند سال پیش از قدرت و اقتدار زیادی بر مسائل سیاست عمومی برخوردار بودند، دریافت نکرده است. چالش اصلی او در داخل این است که چطور میتواند بدون هیچ تغییر عمدهای در نظام سیاسی عربستان، به سوی دیگر این گذار طی مسیر کند.
پیچیدگی این نوع از اصلاحات ریشه در یک واقعیت دارد و آن اینکه محیط استراتژیک عربستان سعودی، بهطور فزایندهای پرخطر است. ایران بهعنوان رقیب منطقهای عربستان سعودی، نفوذ عمیقی در مناطق شمالی و جنوبی عربستان سعودی ایجاد کرده است. این روند از زمان پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده است، اما پس از حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003 سرعت بیشتری یافته است. در عین حال، در طول 20 سال گذشته، روابط عربستان سعودی با آمریکا که متحد دیرینه و ضامن امنیتش بوده، روندی افولی داشته است.
پارامتر قیامهای بهار عربی را نیز بیافزائید. این قیامها، خلأهای راهبردی در منطقه ایجاد کرد و این خلأها هم به نفع اسلامگرایان سنی و گروههای شیعه طرفدار ایران بود. با گسترش ناآرامیها، ریاض متوجه شد که دیگر نمیتواند برای حفظ امنیت خود در منطقه به ایالات متحده وابسته باشد؛ آنهم ایالاتمتحدهای که اساساً به فکر عقبنشینی نظامی از خاورمیانه و حرکت به سمت آسیا است. در نتیجه، وقتی که اکثریت جمعیت شیعه علیه سلطنت بحرین قیام کردند، سعودیها در ماه مارس سال 2011 یک کارگروه مشترک با امارات متحده عربی تشکیل دادند و برای سرکوب این قیام و تثبیت سلطنت سنی در بحرین، مداخله کردند. این اولین تلاش یکجانبه ریاض برای تامین امنیت خود در منطقه بود.
چهار سال بعد، سعودیها و اماراتیها در مقیاسی بسیار بزرگتر در یمن مداخله کردند. در آن زمان، حوثیهای یمن در پیامد جنگ داخلی که در نتیجه بهار عربی در یمن ایجاد شده بود، دست برتر را به دست آورده بودند. ریاض در اولین عملیات نظامی جدی خود امیدوار بود که میتواند حکومت حوثیها در صنعا را برچیند. برخلاف انتظارات و امیدهای سعودی، حوثیها سرسختانه جنگیدند و جنگ در نهایت یک بحران انسانی بزرگ ایجاد کرد. به تدریج، حوثیها توانایی حمله موشکی و پهپادی خود را توسعه داده و به اهدافی در اعماق خاک عربستان نیز حمله کردند.
در سال 2017، عربستان سعودی با حمایت امارات، بحرین و مصر، قطر را به اتهام پیگیری سیاست خارجی مستقل محاصره کرد. سهسالونیم طول کشید تا قطر و عربستان در نهایت با هم گفتوگو کرده و این بحران را خاتمه دهند. عربستان بهخوبی میدانست که به موازات دشمنی با قطر بهعنوان کشوری که در شورای همکاری خلیجفارس عضویت دارد، نمیتواند بهطور مؤثر با نیروهای مورد حمایت ایران در منطقه برخورد کند. در عین حال، ناتوانی عربستان در تضعیف حوثیها، خاندان سعود را مجبور کرد مذاکرات خروج از یمن را آغاز کنند. این مذاکرات همچنان ادامه دارد و حدود یک سال است که در مرز عربستان و یمن آرامش نسبی برقرار است. عربستان دریافت که مقابله با گسترش نفوذ ایران، مستلزم همکاری با سایر کشورهای خلیجفارس است. سعودیها همچنین متوجه شدند مادامی که در میانه درگیری یک جنگ با گروههای مورد حمایت ایران در یمن بوده و منطقه نیز در میانه حرکت به سمت یک بیثباتی بزرگتر است، نمیتوانند به اهداف داخلی خود دست یابند.
سرانجام، در سال جاری میلادی، عربستان و ایران قراردادی را امضا کردند که ظاهراً با میانجیگری چین انجام شده است. این توافق، روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان را که در سال 2016 قطع شده بود، دوباره احیا کرد. در ادامه عربستان امیدوار بود که در مذاکره با اسرائیل بتواند یک معامله بزرگ دیگر را صورت داده و حمایت امنیتی بیشتر ایالات متحده را به دست آورد. امیدوار بود که این گفتوگوها با یک معامله بزرگ پایان یابد و حمایت ایالات متحده از امنیت ملی عربستان را افزایش دهد. در اصل، سعودیها به دنبال دوری از تنشهای منطقهای و تمرکز بر اولویتهای داخلی خود بودند.
حمله 7 اکتبر حماس و جهنی که متعاقب آن در گرفت، برنامههای راهبردی ریاض را تغییر داده و ریسک قابلتوجهی در خصوص امکان گسترش درگیری منطقهای ایجاد کرده و در نتیجه عربستان سعودی را در حالت تدافعی قر ار داده است. سعودیها میخواهند قبل از شعلهور شدن خشم افکار عمومی جهان اسلام به واسطه افزایش تلفات غیرنظامیان فلسطینی و به غلیان آمدن احساسات جوانان در کشورهای مسلمان، این جنگ خاتمه یابد. اما تناقض در اینجاست که عربستان در عین حال خواستار تضعیف حماس نیز هست تا بتواند به روند عادیسازی روابطش با اسرائیل بازگردد.
تضعیف شدن موضع ریاض را میتوان در گزارشهای منتشرشده در یک ماه گذشته مبنی بر نزدیک شدن عربستان به ایران با ارائه پیشنهاد سرمایهگذاری در اقتصاد ایران در ازای تضمین عدم گسترش دامنه درگیری اسرائیل و حماس با نقشآفرینی ایران، مشاهده کرد. اگرچه در گرفتن جنگ منطقهای لزوماً به نفع ایران نیست، اما ناامیدی و ضعف عربستان سعودی میتواند فرصتهایی را برای ایران ایجاد کند تا به سمت پذیرش ریسکهای محاسبهشده، حرکت کند.