گزارشی درباره تاثیر تورم و افزایش فقر بر فعالیت خیریهها و موسسات مردمنهاد
کار خیر گران شد
قبل و بعد روزهایی که تحریمها شدند بلای جان مردم تا امروز که تورم بیسابقهای را پشتسر میگذاریم، افرادی با عزم جزم، تصمیم گرفتند بار دولت را بر دوش بکشند. آنها مراکز و خیریههایی را تاسیس کردند تا شاید گرهای از کار مردم باز کنند اما کشتی خیلیشان الان به گل نشسته؛ حوزه مشارکت و کمکهای مردمی هم از شرایط اقتصادی جامعه تاثیر گرفته و دیگر بسیاری از خیرینی که چند سال پیش با یک تماس تلفنی میلیونها تومان به خیریهها کمک میکردند، حالا یا مهاجرت کرده یا دستشان را کردهاند توی جیبشان که گلیم خودشان را از آب بکشند؛ اگر بتوانند.
توان و ظرفیتهای مردمی برای ارائه خدمات داوطلبانه محدود شده و موسسان مراکز غیردولتی و خیریهها میگویند در خرج و برج اولیه ماندهاند چه برسد به ارائه خدمات عالی به افراد تحت پوشششان. بسیاری از این مراکز عطای خدمت را به لقایش بخشیده و قفل تعطیلی به در زده و دنبال کارهای دیگر رفتهاند یا بعضی از آنها به دلیل سختگیریهای دولت سیزدهم موفق به تمدید مجوزشاننشدهاند. نمونهاش خیریهها، موسسات و مراکز غیردولتی است که با مجوز سازمان بهزیستی فعالیت میکنند.
بابک قانعی، رئیس دبیرخانه توسعه موسسات و مراکز غیردولتی سازمان بهزیستی کشور به هممیهن میگوید، تعدادی از این مراکز غیردولتی و خیریههای تحت پوشش بهزیستی از مشکلات اقتصادی تاثیر گرفتهاند. بهگفته او، تا به حال حدود هشتهزار مجوز موسسه توسط این سازمان صادر شده که از این تعداد، حالا حدود پنجهزار و صدتایشان فعالاند؛ یعنی حدود دوهزار و 900 موسسه تحت پوشش این سازمان غیرفعال شدهاند.
قانعی این را هم میگوید که در حال حاضر 20هزار خیریه و مراکز غیردولتی فعال در ایران وجود دارد که از این تعداد 672مجوز در سال1400 صادر شده است. او تعداد لغو پروانه این مراکز و خیریهها را 33عدد اعلام میکند و میگوید سازمان بهزیستی مجوز مراکز و خیریههایی را تمدید نمیکند که پرونده نظارتی داشته باشند.
جان بیماران در خطر است
از چند سال پیش تا همین روزها که قیمت دارو با تصمیم دولت با افزایش به مردم فروخته میشود، بسیاری از انجمنها و بنیادهای مربوط به بیماران بارها به وضعیت آنها اعتراض و حتی تجمع کردند. فاطمه هاشمی، رئیس بنیاد بیماریهای خاص، یکی از کسانی است که میگوید در سالهای اخیر فعالیتهای این بنیاد باتوجه به وضعیت اقتصادی با مشکلات زیادی روبهرو شده که خدمترسانی به مردم را با اختلال مواجه کرده: «با توجه به حذف ارز ترجیحی مربوط به تامین تجهیزات پزشکی، قیمت این تجهیزات مانند دستگاه دیالیز هم بهمراتب بالاتر رفته و درنتیجه، متاسفانه مشکلات زیادی برای بنیاد بیماریهای خاص و بیماران دیالیزی ایجاد شده است. مثلا ما دستگاه دیالیز را تا دو سال پیش، ۴۰میلیون تومان میخریدیم اما از زمانی که دستگاه تولید داخل آمده، هزینه تامین دستگاه خارجی بالغ بر ۵۰۰میلیون تومان شده و متاسفانه قیمت دستگاههای داخلی هم به مبلغ ۲۸۰ تا ۳۰۰میلیون تومان رسیده است!»
او با تاکید بر نقش خیرین در کمک به تامین تجهیزات پزشکی این بنیاد گفت: «تا دوسال قبل، وقتی به خیری میگفتیم دستگاه دیالیز ۴۰میلیون تومان است، به راحتی تامین ۱۰دستگاه آن را بهعهده میگرفت ولی الان متاسفانه با توجه به افزایش شدید قیمتها، دیگر خیرین مانند سابق قادر به خرید نیستند، تنها بخشی از هزینه تمام شده را بهعهده میگیرند و مابقی را باید خود بنیاد تامین کند.»
فاطمه هاشمی در ادامه میگوید: «کمک خیرین به بنیاد بیماران خاص در دو یا سه سال قبل چند برابر الان بود. مثلا اگر خیری آن زمان ۵۰۰میلیون تومان کمک میکرد، در حال حاضر به دلیل مشکلات اقتصادی و ارزی، برایش پرداخت این مبلغ سخت است.»
او با تشکر از ادامه مشارکت خیرین در کمک به بنیاد برای تامین تجهیزات پزشکی و کاهش آلام بیماران خاص ادامه میدهد: «خوشبختانه هنوز هم خیرین به ما کمک میکنند ولی تغییراتی در نوع کمکهایشان بهوجود آمده و ما برای جبران کمبودها، سعی کردهایم تعداد خیرین عزیز را بیشتر کنیم، اما به هر جهت این وضعیت دشوار تاثیر منفی در خدماترسانی بنیاد به بیماران داشته است.»
رئیس بنیاد بیماریهای خاص در توضیح فعالیتهای این بنیاد میگوید: «ما معمولا سالانه ۱۰۰دستگاه دیالیز خریداری و رایگان در کشور توزیع میکردیم، اما متاسفانه امسال و سال گذشته، نتوانستیم بیش از ۱۵دستگاه خریداری کنیم و از این بابت واقعا نگرانیم چون خیرین هم دیگر قادر به تامین هزینههای تمامشده ما نیستند. ادامه این شرایط و وضعیت در آینده و درمان بیماران خاص، تاثیرات بسیار منفی به دنبال خواهد داشت که امیدواریم مسئولان ذیربط، بهویژه رئیسجمهور محترم در این خصوص چارهاندیشی کنند.»
جواد قرآننویس، رئیس مجمع خیرین مدرسهساز استان اردبیل هم از کاهش قدرت کمک خیرین به مردم به هممیهن میگوید: «درآمدها کاهش یافته و اگر میتوانستیم قبلا به خوبی در روند مدرسهسازی شرکت کنیم، الان با توجه به گران شدن مصالح و همه چیز، خیرین دستشان بسته شده و دود این موضوع به چشم دانشآموزانی میرود که در فقدان اقدامات دولتی، از تحصیل باز میمانند.»
با شما مخالفیم، مجوز نمیدهیم
طبق بررسیهای هممیهن با آمدن دولت سیزدهم، مجوز تعدادی از انجمنها تمدید نشده و این موضوع هم علاوه بر مشکلات اقتصادی باری شده روی دوش آنها.
فاطمه قاسمزاده، روانشناس و عضو شبکه یاری کودکان در گفتوگو با هممیهن از تمدید نشدن مجوز شبکه یاری از سهماه پیش میگوید که علتش تفاوت مواضع دیدگاههای دولت با این شبکه بوده: «در حال حاضر متاسفانه شبکه با مشکلاتی روبهرو شده و فعلا فعالیتی ندارد، اما انجمنهای عضو شبکه فعالیت میکنند. تمدید نشدن مجوز، یکی از این مشکلات است. مجوز بهعنوان شمشیری است که بالای سر انجمنهاست و مانع فعالیت آنها میشود. با شروع دولت جدید مجوز شبکه به مشکل خورده و ما در حال رایزنی با وزارت کشور هستیم. بعضی انجمنهای عضو شبکه یاری هم با این مشکل روبهرو شدهاند. هر دولتی مواضعی دارد که خواستار تحقق آنهاست و اگر فکر کند نهادی در جهت این مواضع حرکت نمیکند، برایش مشکل ایجاد میکنند. شبکه یاری بیشترین ارتباط را با دولتها داشته است و کار غیرآشکار و غیرقانونی نمیکردیم که الان مجوز ما تمدید نشود.»
او میگوید، وضعیت اقتصادی، بسیاری از انجمنها را تحتتاثیر قرار داده اما بسیاری از آنها همچنان کارشان را ادامه میدهند: «ممکن است انجمنهایی که در حوزه کودکان کار میکنند در پذیرش آنها، سرعتشان در این باره پایین آمده باشد اما خوشبختانه همه گروههای تحت پوشش خودشان را حفظ کردهاند. در حال حاضر 18هزار کودک تحت پوشش انجمنهای شبکه یاری هستند.»
قاسمزاده با بیان اینکه آسیبهایی که الان در جامعه با آنها مواجهیم، از فقر و ساختارهای اجتماعی-اقتصادی ناشی میشوند، ادامه میدهد: «حتی همین موضوع هم برتابیده نمیشود که ما ریشه این آسیبها را بگوییم. الان قرارگاهی درباره آسیبهای اجتماعی راهاندازی کردهاند اما اصلا این موضوع را در نظر نمیگیرند که این آسیبها از کجا ناشی میشوند؟»
اما بابک قانعی، رئیس دبیرخانه توسعه موسسات و مراکز غیر دولتی سازمان بهزیستی در گفتوگو با هممیهن درباره تعداد مراکز غیردولتی یا خیریه تحت نظر بهزیستی و تعداد مجوزهای صادرشده برای تاسیس میگوید: «با توجه به بیماری کرونا، طبیعتا تعداد مجوزهایی که صادر کردیم نسبت به چند سال پیش کمتر بوده است. چون طبیعتا امکان حضوری و توجیه اهداف سازمان بهزیستی و لینک شدن به حوزههای تخصصی کمتر وجود داشته است. چون هم بر حسب قانون و هم طبق رویهای که خود ما داریم به موسساتی مجوز میدهیم که در امتداد اهداف سازمان بهزیستی باشند. ولی در کل ما حدود هشتهزار مجوز برای موسسات صادر کردیم که از این هشتهزار مجوز حدود پنجهزار و صدتایشان فعالاند و نظارتهای مختلفی روی آنها انجام میشود. یک بخش نظارت برونسازمانی هم داریم که شامل نظارت سازمان امور مالیاتی، نهادهای امنیتی و نظارتی است. بعضا گزارشهایی درباره تخلف و فساد در مراکز، موسسات و خیریهها داریم و به همین دلیل ما بهعنوان مرجع صدور مجوز، فرایند نظارتی را طی میکنیم. اما مرجع ذیصلاح نظارتی که مرجع قضایی، مجموعه سازمان امور مالیاتی یا مراجع امنیتی هستند به این فرایند رسیدگی میکنند.»
او میگوید، بهزیستی عموما به موسسههایی مجوز میدهد که هم ارزیابیشان راحتتر باشد، هم از ظرفیت مردمی استفاده کنند و هم کمکهای نقدی، غیرنقدی و حتی خدمات میگیرند.
دیگر برایشان نمیصرفد
سیما رئیسی ۳۳ساله و نابیناست. از چهارسال پیش که خانه امید چابهار را همراه آقای روشنایی تاسیس کرد، به افراد دارای معلولیت خدمترسانی کرده و حالا چند وقتی است زنان خودسرپرست هم به دایره خدمات این خانه اضافه شده؛ خانهای که مثل بسیاری از خیریههایی که بقای شان در گرو کمکهای مردمی است، این روزها درگیر انواع و اقسام گرفتاریهاست.
رئیسی در گفتوگو با هممیهن از این مشکلات میگوید: «همه موسسات درگیر این مسالهاند؛ ما هم به دلیل وضعیت بههمریختگی اقتصادی و از لحاظ اجارهبها دچار مساله شدهایم. الان من برای ساختمان خیریه هشتمیلیون تومان اجاره میدهم درحالیکه قبلا این رقم سه یا چهارمیلیون تومان بود. حتی به من میگویند ما میخواستیم اجارهبها را 12میلیون تومان تعیین کنیم ولی چون شما خیریه هستید، هشتمیلیون بدهید.»
هزینه رفتوآمد افراد تحتپوشش این خیریه، یکی دیگر از مسائل خانه چابهار است: «خانوادهها معمولا برای هزینه رفتوآمد بچهها، افراد دارای معلولیت و دختران کمتر همکاری میکنند و این موضوع باعث شده هزینه رفتوآمد ما گزاف شود. هزینهای که قبلا ۱۰ یا 20هزار تومان برای رفت و برگشت تمام میشد، الان ۴۰هزار تومان شده است. برای رفتوآمد بچهای که در یک روستای نزدیک چابهار ساکن است قبلا از یک خیر، ۵۰۰ یا ۸۰۰هزار تومان دریافت میکردیم. الان این رقم به چهارمیلیون تومان رسیده؛ من با چهار یا پنجمیلیون تومان، هزینه کل موسسه را میبندم؛ چگونه میتوانم برای رفتوآمد یک نفر چهارمیلیون تومان خرج کنم؟! پس وضع اقتصادی واقعا تاثیرگذار است و نمیدانیم دیگر چگونه باید خدمات دهیم. ما نمیتوانیم به بچههایی که فاصله زیادی از ما دارند، خدمات آنچنانی بدهیم. ضمن اینکه ناامنی هم وجود دارد و به دلیل این ناامنی مجبوریم یک دوربین مداربسته یا آژیر خطر وصل کنیم و هزینه آنها بالا رفته است.»
او میگوید، کمکهای مردمی نسبت به قبل کاهش محسوسی داشته است: «مثلا من باید برای کمک گرفتن از خیرین درخواست کنم؛ درحالیکه قبلا درخواستی بهآنصورت نمیکردم و خودشان کمک میکردند ولی الان طوری شده که مردم هم مشغلههای ذهنی، فکری و اقتصادی دارند. الان وقتی میخواهیم روانشناسان را برای تراپی افراد تحت پوششمان بیاوریم، میگویند باید هزینه جداگانهای به ما بدهید؛ درحالیکه قبلا خیلیها داوطلبانه میآمدند. مثلا ما قبلا مربی با هزینه پایین میگرفتیم ولی الان با کمتر از دومیلیون تومان حاضر نیستند که بیایند. پس به دلیل فشارهای مالی و اقتصادی که به همه مردم وارد میشود، میگویند برای ما نمیصرفد، اگر شما جای ما باشید چه میکنید؟ مثلا الان میخواهیم کلاسهای آرایشگری برای دختران خودسرپرست بازمانده از تحصیل و خانوادههای بهزیستی برگزار کنیم. به این افراد گفتهایم شما ۳۰۰هزار تومان برای آرایشگری بدهید ولی خیلی از بچهها میگویند ما نمیتوانیم این مبلغ را بدهیم چون خانوادهها حمایت نمیکنند درحالیکه اگر بخواهند همین کلاس را آزاد بروند چهار یا پنجمیلیون تومان هزینهشان میشود.»
رئیسی امیدوار است از سوی بهزیستی فکری به حال خیریهها شود: «واقعیت این است که نه فقط با کمک خیرین بهتنهایی میشود هزینهها را در آورد و نه با کمک هزینههای دولت؛ یعنی باید هر دو باشند چون با پول خیرین به تنهایی نمیشود حساب کار را دست گرفت. مثلا خیری که برای دوسال از موسسهام حمایت میکرد و پول اجاره را میداد، الان دیگر به من پولی نمیدهد. باید چکار کنم؟ باید از جیب خودم بردارم و به کمیته امداد، بهزیستی و جاهای مختلف بروم و طرح بردارم. چون برای اینکه بتوانم موسسه را سرپا نگه دارم، باید بتوانم نیروهایم را راضی به ماندن کنم. مثلا من تازه یک نیرو گرفتهام و به او یکمیلیون و ۸۰۰هزار تومان میدهم. آیا در این دوره و زمانه کسی با یکمیلیون و ۸۰۰هزار تومان کار میکند؟ خیر، ولی الان چون او امیدوار است که سهماه دیگر او را بیمه میکنم، قبول کرده است.»
گلایه هست، اما وضعیت بد نیست
بابک قانعی، رئیس دبیرخانه توسعه موسسات و مراکز غیردولتی سازمان بهزیستی کشور گرچه وضعیت اقتصادی را بر فعالیت خیریهها موثر میداند اما به هممیهن میگوید این سازمان تا جایی که توانسته مشکلات این مراکز غیردولتی را درک و به آنها کمک کرده است: «چون برای بسیاری از خیریهها و مراکز غیردولتی بحث افراد مطرح است، بهای تمامشده خدمات برایشان خیلی افزایش پیدا کرده است؛ مثلا در مرکز نگهداری سالمندان هزینههای اولیه از عوامل اجرایی گرفته تا هزینههای خوردوخوراک، پوشاک، اجارهبها و.. دچار مشکل شده است. گرچه همکاران ما بهعنوان شرکای اجتماعی که از ما مجوز دارند دچار مشکل شدند ولی تعدادشان خیلی کم بوده است. هم آنها ما و دولت را درک کردند و هم ما آنها را درک کردیم. گرچه واقعیت این است که یارانه به اندازه تورم افزایش پیدا نکرده است (به دلیل محدودیت بودجهای که دولت دارد) اما الحمدلله برای خیلی از آنها این اتفاق نیفتاده است.»
درحالیکه بسیاری از خیریهها از مشکلات اقتصادی گلایه داشته و خیلیهایشان میگویند به فکر تعطیلی مراکزشان هستند، قانعی میگوید تعداد آنها زیاد نیست: «گلایههایی از ما و هزینههای سنگین وجود دارند، ولی تعداد این مراکز تعداد قابل توجهی نیست و تبعات و بحرانی در این زمینه نداریم. اندک موسساتی هم داشتیم که به دلیل شرایط اقتصادی تعداد مددجویی که تحت پوشش داشته را کاهش داده، مثلا اگر ۹۰مددجو را تحت پوشش داشته تعداد آن را به ۴۰نفر رسانده است. همچنین مراکز کمی بودهاند که کلا کارشان را تعطیل کردهاند، چون شفایت در هزینهکردها در مراکز وجود دارد، الحمدلله اینجور نیست که خیلی از این مراکز به مشکل برخورده باشند. حداقل در بخشی از مراکز ما که نگهداری افراد به صورت شبانهروزی است تقریبا مشکل خاصی نداریم. البته مشکلاتی در استانهای محروم و استانهایی که به دلیل شرایط اقتصادی برایشان تبعاتی پیش آمده است، وجود دارد. یعنی موضوع نوسان دارد، ولی عمومیت ندارد. با توجه به ظرفیتهایی که داریم بهجای تعداد خیلی اندکی هم که به دلایل بحث نظارتی یا بحث خودخواسته نخواستند به کارشان ادامه دهند، جایگزین انتخاب کردیم.» قانعی با بیان اینکه بهزیستی حدود ۱۵هزار مرکز در سراسر کشور دارد که در آنها خدمت ویژهای به مددجویان ارائه میشود، گفت: «فکر میکنم اگر دولت میخواست این خدمات را ارائه دهد حتی اگر ۱۰برابر این ظرفیت پرسنل و ۱۰برابر این بودجه فعلی بهزیستی را داشتیم، باز هم نمیتوانست این خدمات را با این کیفیت به مددجو بدهد. یعنی بهنظرم باید حکمرانی مردمی باشد؛ دولت باید کوچک شود و از تصدیگری به سمت تولیگری برود. بهزیستی از مدلهای خوبی است که این جریان را ایجاد کرد.»
او میگوید، تعطیلی مراکز باید براساس شرایطی باشد و بهزیستی نهایت سعیاش را میکند که شرکای اجتماعیاش را از دست ندهد، چون سازمان تعاملات ویژهای با آنها دارد، مددجویان آنها را میشناسند و تمام تلاش در جهت این است که این مراکز تعطیل نشوند.
از کودکان بیسرپرست تا زنان ویژه
بهگفته قانعی، 600مرکز در نگهداری کودکان بیسرپرست و بدسرپرست فعال هستند: «در حوزه زنان متاسفانه موسساتمان کم است و ما خدمت خانم خزعلی هم عرض کردیم که نیاز است موسسات تخصصی برای حوزه زنان داشته باشیم. در حال حاضر حدود ۵۰موسسه فعال در حوزه زنان داریم. در حوزه کودکانکار و آسیبهای اجتماعی (کل آسیبهای اجتماعی نه صرفا آسیبهای اجتماعی برای کودکانکار) هم حدود 120موسسه داریم که فعالیتهای ویژهای در این زمینه دارند.»
بهگفته او، موسسات راه نوین بهزیستی که جزو موسساتیاند که دولتی اداره میشوند، در کل کشور حدود 32موسسه هستند ولی موسسات فعال در این زمینه که برخی برای زنان مطالبهگری، پیگیری و کار پژوهشی میکنند حدود 52 یا 53 عدد است. قانعی میگوید: «زنان روسپی که ما به آنها زنان ویژه میگوییم، با زنان خشونتدیده و کسانی که مورد همسرآزاری قرار گرفتهاند، متفاوتند. آنها مراکز رسیدگی سرپایی جدا دارند چون نوع آسیبشان متفاوت است. مراکز راه نوین ما حدود 24 یا 25 عدد است که برای زنان ویژه خدمترسانی میکند.»
خیرین دیگر جوابمان را نمیدهند
رئیس دبیرخانه توسعه موسسات و مراکز غیردولتی سازمان بهزیستی کشور، درحالی وضعیت خیریهها و خدمات بهزیستی به این مراکز را خوب میداند که گردانندگان این مراکز معتقدند این خدمات دیگر کفاف کار آنها را نمیدهد.
طاهره رمضانزاده، موسس یک مرکز نگهداری کودکان در مشهد که سال 83 فعالیتش را شروع کرده، اقدامات و پرداختیهای بهزیستی را ناچیز میداند و به هممیهن میگوید: «بهزیستی خودش به هر بچهای یک یارانه میدهد ولی خیلی کم یعنی حدود ۸۰۰هزار تومان در ماه. شما میدانید ۸۰۰هزار تومان برای یک بچه چیزی نمیشود. اکثر زنانی که در موسسه ما کار میکنند زنان سرپرست خانوار هستند که یا جدا شدهاند، یا همسر زندانی دارند یا همسرانشان فوت کردهاند. آنها نانآور خانهاند. اگر ما به آنها حقوق بر مبنای قانون کار یعنی ششمیلیون میدهیم او ماهی پنجمیلیون اجارهخانه میدهد.»
رمضانزاده میگوید، بهزیستی به افرادی که بعد از ۱۸سالگی باید از مراکز جدا شوند، یک میلیون و 200هزار تومان یارانه میدهد که بهگفته او این مبلغ حتی پول اتوبوسهای آنها هم نمیشود: «تا زمانی که این بچهها ازدواج کنند این مبلغ به آنها داده میشود. یا مثلا بهزیستی شهریه دانشگاهشان را میدهد البته آن را هم ماه اول نمیدهد؛ یا دو ماه پرداخت میکند و سهماه نمیدهد. مگر بهزیستی چقدر دانشجو دارد؟ مثلا من در مرکزم پنجدانشجو دارم، چرا این پنجبچه باید برای پنجمیلیون آواره شوند؟ میدانید چه خسارتی باید متحمل شویم تا آن دختر را به مسیر درست برگردانیم؟ اگر او فردا باردار شود دوباره فرزندش با کلی هزینه به بهزیستی میرود؛ پس پیشگیری بهتر از درمان است. بسیاری از این دختران که تحتنظر بهزیستی هستند با این هزینهها به این سمت میروند. البته من در مرکز خودم نداشتم ولی در سطح شهر مشهد از مراکز دیگر این موضوع را دیده و شنیدهام.»
او میگوید، از حدود چهار یا پنجسال پیش کمیته امداد با بهزیستی در رابطه با جمعآوری فطریه ادغام شده و همین موضوع دست خیریهها را بیشتر تنگ کرده: «قبلا ما در سطح شهر چادر میزدیم و خیلی آبرومند فطریه میگرفتیم. ولی الان جلوی این کار را گرفتهاند و اصلا اجازه نمیدهند مراکز چادر بزنند یا میز و صندوقی بگذارند. فقط کمیته امداد و خود بهزیستی این کار را میکنند و پولها به سازمان و کمیته امداد میرود و اللهاعلم که به دست نیازمند برسد یا نه. قبلا ما در ماه رمضانها پول خوبی دستمان را میگرفت ولی همان را هم از ما گرفتند.»
رمضانزاده میگوید کمک خیرین تا سال97 خوب بوده اما در سالهای بعد از آن بهویژه یکی، دو سال اخیر وضع افتضاح شده: «خدمات ما خیلی کم شده، چون قبلا ما کمکهای مردمی خوبی داشتیم و میتوانستیم بستههای معیشتی بدهیم یا در زمان مدارس کیف، کفش و لوازم تحریر بخریم یا میتوانستیم به دانشجوهایی که هزینه نداشتند شهریه بدهیم یا اگر کسی مشکل مالی برای درمان داشت به او کمک میکردیم. یعنی هر کاری در رابطه با نیازهای یک نیازمند از ما بر میآمد، انجام میدادیم. ولی الان دوسال است که کلا همهچیز تعطیل شده و فقط به امور بچههایی که در مرکزمان زندگی میکنند رسیدگی میشود؛ چون اصلا درآمد و کمکی وجود ندارد. ما قبلا بچهها را حداقل سالی یکبار به سفر میبردیم اما الان کمکها ریزش زیادی داشته است، ولی سعیمان را کردهایم که خدماتمان را حداقل نسبت به بچههایی که در آن پرورشگاه زندگی میکنند حفظ کنیم یعنی تمام هموغممان این است که آنها در رفاه، امنیت و آرامش باشند.»
او میگوید، بخشی از خیرینی که به موسسهها کمک میکردند، مهاجرت کردهاند و آنهایی هم که ماندهاند با مشکلات کارخانه و اخراج کردن کارگرهای خودشان درگیرند: «اگر قبلا به ۱۰نفر زنگ میزدیم که به ما کمک کنند، حداقل هفتنفر جواب مثبت میدادند ولی الان از هر ۱۰نفر شاید یکنفر جواب مثبت بدهد. ما در مرکز ۴۰کودک داریم و تمام سعیمان را کردهایم که از کیفیت کارمان برای بچهها کم نکنیم. اما مثلا با فراگیری کرونا، نتوانستیم ۴۰تبلت را تامین کنیم و هر سه یا چهاربچه با یک تبلت کار میکردند. بهمرور زمان توانستیم دوتایکی کنیم و بعد نفری یکی کردیم. قبلا امکانات ورزشی داشتیم، آنها را به اردو میبردیم یا رخت و لباسهای بهتری برایشان میگرفتیم اما الان وضع تغییر کرده. مثلا ما در سال ۹۶ حقوق پرسنلمان سرجمع ۴۰میلیون تومان و پول بیمهشان 12میلیون میشد اما الان ۱۴۰میلیون حقوق میدهیم و حدود 25میلیون هم پول بیمه میدهیم. یعنی هزینهها پنج یا ششبرابر شده است. ما این هزینهها را با کمکهای مردمی به سختی میدهیم. اگر بتوانیم ما هم کیفیت کار را هر روز بالا میبریم ولی وقتی نتوانیم فقط مجبوریم شکمشان را سیر کنیم و آنها را به مدرسه بفرستیم تا از آسیبهای اجتماعی بچهها را حفظ کنیم. مثلا من در سال ۹۴ بچهها و ۱۰نفر از پرسنل را به رشت بردم، کلی به بچهها خوش گذشت و هر خریدی که بچهها دوست داشتند، انجام دادند؛ یعنی وفور نعمت بود ولی الان دیگر از آن خبرها نیست.»