زنگهای خطر را جدی بگیریم
محمود حسینبنیاسدی سرکنسول سابق ایران در لاهور پاکستان این روزها در رسانههای مجازی و کاغذی و حتی محافل کوچکتر نسبت به حضور چندمیلیونی به روایتی ۸میلیون افغا
محمود حسینبنیاسدی
سرکنسول سابق ایران در لاهور پاکستان
این روزها در رسانههای مجازی و کاغذی و حتی محافل کوچکتر نسبت به حضور چندمیلیونی به روایتی ۸میلیون افغانستانی در ایران بیدر و پیکر و در نتیجه امکان خطرات و بحرانهای ناشی از این حضور گسترده هشدارهایی داده میشود. این خطر زمانی مضاعف میشود که برخی در ایران خواهان اعطای شناسنامه ایرانی به این خیل عظیم برای شرکت در انتخابات پیش رو هستند. از سوی دیگر خبرهایی از اقدامات خشونتآمیز افغانها در شهرهای ایران بر حجم نگرانی مردم افزوده میشود. در این میان سفر نمایندگان مجلس به کابل و ملاقات با رهبران طالبان و آمد و شد آنها با طالبان و حتی تعامل در کشورهای دیگر با این نمایندگان بر عمق نگرانیها میافزاید و این شبهه را پدید میآورد که بهراستی کسانی در ایران که همنظر طالبان هستند بدون در نظر گرفتن منافع ملی ایران و افکار عمومی چشم عنایتی به این خیل افغان در ایران دارند.
درحالیکه افکار عمومی ایرانیان سخت مشغول حضور میلیونها افغان و عوارض خشونتزای آن است، در کشور صدای اعطای شناسنامه به افغانها از دهان برخی از جمله روحانیون بلند است و همزمان سکوتی مأیوسکننده بر نهادهای مربوطه حاکم است که بوی بیبرنامگی یا انعطاف نسبت به افغانها از آن استشمام میشود. خبرهایی دائر بر دادن کد یکتا به افغانها، اعطای تابعیت به افغانستانیها و خانواده آنها، اعطای تابعیت به کودکان حاصل از ازدواج زنهای ایرانی و مردان افغان و تبادل هیئت با طالبان، هجوم افغانها را به ایران بیشتر کرده است.
در همه کشورهای دنیا تا جاییکه به اتباع بیگانه مربوط میشود، وزارت خارجه نقش اصلی در مدیریت آن ایفا میکند ولی ظاهراً در ایران این اختیار از وزارت خارجه گرفته شده و این وزارتخانه به مجری صرف دستورات بدل شده است و لذا هرگونه اظهارنظری از سوی وزارت خارجه در خصوص افغانها به دل مردم نمینشیند و از طرف دیگر سایه افکندن شایعه و ابهام نیز برای کشور نافع نیست. از این رو ایجاب میکند حاکمیت نسبت به موارد ذیل بهطور شفاف اعلامنظر و نگرانی مردم را رفع نماید:
کد یکتا برای افغانها به چه منظور است؟
تابعیت به افغانستانیها واقعیت است یا شایعه؟
تابعیت به کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان افغان نهایی شده است یا خیر و تاکنون شامل چند نفر شده است؟
تعداد دقیق افغانستانیها در ایران چقدر است و پراکندگی جمعیت آنها به چه شکل است؟
چه اقدامی برای ساماندهی آنها شده است؟
آیا گواهینامه رانندگی به افغانها داده میشود و چرا؟
سایر تسهیلاتی که در اختیار افغانها قرارداده میشود، چیست؟
چگونه شبکههای قاچاق به سهولت افغانها را وارد ایران میکنند و بر سرکار میگمارند؟
آیا نظارت و کنترلی بر محافل افغان در ایران وجود دارد؟
آیا طالبان ارتباط تشکیلاتی با شبکه افغانها در ایران دارد؟
نقش افغانها در تناسب و توازن بافت جمعیت در کدام نواحی بیشتر است؟
آیا رسوب زائرین افغان در ایام اربعین در ایران صحت دارد؟
چرا ایران نیروی کار مورد نیاز خود را رسماً و قانوناً از افغانستان وارد نمیکند تا بر آنها کنترل کامل داشته باشد؟
آیا ایران برنامهای برای افغانها با ورود قانونی و غیرقانونی دارد؟
و دهها سوال از این قبیل...
برای هرگونه برنامه جامعی جهت ساماندهی افغانستانیها در ایران باید به چند مورد اساسی توجه داشت. حضور نیروی کار افغان برای کارهای سخت از جمله کارهای ساختمانی، باغداری و نگهبانی، امور نظافت شهری، کارخانههای سنگ و کاشی و آجرپزی، چوپانی و دامپروری و غیره بدیهی است. دست از کار کشیدن کارگران افغان حوزههای فوق را با بحران مواجه میکند لذا دولت با برنامه مشخصی باید کارگران را با صدور ویزای کار و با مقررات و نظم قابل کنترل وارد نماید و بر آنها نظارت و کنترل داشته باشد.
1-دولت باید احتمال فعالیت عناصر نفوذی طلبان که مترصد زمان مقتضی هستند را زیر نظر کامل داشته باشد.
2-مافیای غیردولتی که از طریق این کارگران و کارهای جنبی آن بهرهمند میشوند را باید تحت کنترل گرفت.
3-دولت باید باندهای قاچاق انسان و مواد مخدر و جنایات سازمانیافته را جدی بگیرد.
4-دولت باید دسیسه و نقشههای شوم برخی دشمنان قسمخورده ایران را با دقت پایش کند.
5-به این نکته ظریف توجه داشته باشیم که از ایجاد تنفر و در نهایت درگیری بین ایرانیها و افغانها جلوگیری شود.
6-بین مهاجران افغان و مهاجمین دارای برنامه، فرق قائل شویم.
7-بیشترین تهدید از سوی پشتونهای افراطی و ایدئولوژیک متوجه ایران است وگرنه برخی اقوام مانند هزاره نسبت به ایران احساس قرابت میکنند.
معضل حضور افغانستانیها تحت هر عنوان اعم از پناهنده، مهاجر، مهاجم، معاند، نفوذی، نیروی کار با برنامه یا بیبرنامه... و هرگونه برنامهریزی برای کنترل، نظارت و حل و فصل معضل، مستلزم یک اقدام ظریف و جامع با در نظر گرفتن جمیع جهات داخلی و منطقهای و خارجی است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. طبعاً این عملیات جراحیگونه بدون عوارض و عواقب و درد و جراحت نیست و این عوارض تنها در صورت هماهنگی تیم عملکننده کاهش مییابد و قریب به موفقیت میگردد. بدیهی است هدف اصلی باید حفظ منافع ملی و امنیت ایران باشد البته اهداف انساندوستانه جای خود و در مرحله بعد قرار دارد لذا داد و فریاد نهادهای طرفدار حقوق بشر را باید با پاسخهای منطقی جواب داد ولی تسلیم فشار آنها نشد.
به نظر میرسد دولت در این مقطع حساس مسئولیت بزرگی برای اقناع افکار عمومی و اجتناب از جریحهدار کردن احساسات مردم نسبت به پدیده افغانها در ایران ازجمله زاد و ولد آنها، اقدامات خشونتآمیز آنها، ناامنیهای روانی، انحصار فرصتهای شغلی، آمد و شد بدون محدودیت و غیره و از طرف دیگر جلوگیری از اظهارنظر مسئولین دایر بر استفاده از افغانها برای شرکت در انتخابات ایران و آنچه که تحریککننده افکار عمومی است و در نهایت نظارت و کنترل کامل کلیه تحرکات افغانستانیها در ایران را دارد. طبیعی است که دلسردی مردم از دولت در این خصوص شکاف بین ملت و دولت را بیشتر و یأس و ناامیدی را گستردهتر میکند. ناکامی و ناامیدی مردم در نهایت به خشم بدل گشته و چون آتش زیر خاکستر میماند تا در زمان مقتضی شعلهور شود. ناکامی دولت در ساماندهی افغانها و بیپاسخ ماندن خواسته مردم از دولت، باعث انباشته شدن خشم و به مرور تبدیل به تنفر میگردد و در نتیجه با یک جرقه خواسته یا ناخواسته امکان رویارویی و بروز اقدامات خشونتآمیز بین ایرانیها و افغانها را محتمل میسازد، جلوگیری از حوادث غیرقابل پیشبینی، مسئولیت و وظیفه دولت را دوچندان میکند. اکنون که
پیرامون ایران را بحران فرا گرفته، شرط عقل نیست که پدیده افغانها را بدل به یک بحران عظیم داخلی کرده و برگ تلخ و صفحه سیاهی را بر تاریخ پرفرازونشیب ایران بیافزائیم؟