فرصت داووس برای ایران
داووس که در حال حاضر، ظریف بهعنوان معاون رئیسجمهور در آن حضور یافته، فرصتی است که نباید از دست داد. همه بزرگان سیاست و اقتصاد جهان در آن جمع هستند و محل لابیگری خوبی برای ایران، آنهم در شرایط خطیری که بر کشور ایران حاکم است، میباشد.
مجمع جهانی اقتصاد در اواخر ماه ژانویه هر سال، نشستی را در دهکده داووس برگزار میکند. این نشست به نام «نشست داووس» در میان سیاستمداران، تاجران و فعالان اقتصادی معروف است. نشست داووس بیش از نیم قرن است که برگزار میشود. کلاوس شواب، اقتصاددان معروف سوئیسی که بانی این نشست است، معتقد است که هماندیشی بزرگان سیاست و اقتصاد میتواند جهان را برای زندگی بهتر فراهم سازد.
اندیشههای چپ معمولاً در مورد این نوع نشستها بهویژه نشست داووس، توهمهای گوناگونی میزدند و این نشست مهم اقتصادی-سیاسی را از نگاه توطئهگرایانه میدیدند. آنها زمانی میگفتند که در این نشست، بزرگان جهان مینشینند و جهان را بین خود تقسیم میکنند. حتی این نگاه در دهه1370 به داخل هم نفوذ کرده بود و مانع حضور مقامات ایرانی با بزرگان اقتصاد و سیاست جهان میشدند.
فرصتهای بینظیری که بهویژه پس از جنگ تحمیلی میتوانست فراهم شود و نشد و عملاً سوخت! در سال 1392 – زمانی که حسن روحانی رئیسجمهور ایران شد – او به همراه تعدادی از وزیران به این نشست دعوت شدند و روحانی اولین رئیسجمهوری ایران بود که در این نشست حضور یافت و از آنجا که این حضور پس از توافق ژنو بود، اثر بسیار مثبتی بر اقتصاد و سیاست ایران گذاشت.
اگر در آن زمان، دیگر مقامات حکومت همراهی میکردند و مانع حضور شرکتهای اقتصادی اروپایی و حتی آمریکایی در ایران نمیشدند –کمااینکه آنها بسیار مایل بودند در منابع انرژی و دیگر بخشهای ایران سرمایهگذاری کنند– اکنون وضعیت اقتصاد و سیاست ایران اینگونه نبود که هست.
در واقع، یکی از غفلتهای مهم ایران در چهار دهه گذشته، نبود شرکتهای خارجی یا به عبارت دیگر، سرمایهگذاری خارجی در داخل بوده است. سرمایهگذاری خارجی پیوندی را تشکیل میدهد که مانع اصلی فشارهای بیرونی بر داخل میشود. ازهمینروست که دولتهای خارجی برای اعمال فشارها بر دولتهای دیگر، اولین کاری که میکنند خروج سرمایه و شرکتهایشان است که بتوانند بهراحتی محل اثر شوند. متاسفانه این پیوند در ایران گسسته شده است.
منافعملی را فقط منابع دفاعی حفظ نمیکنند، پیشرو حفظ این منافع یا بهعبارتی سنگردار این منافع، اول از همه، سرمایهگذاران خارجی هستند. آنها هستند که میتوانند مانع فشارها و تحریمها شوند؛ زیرا نفع آنها ایجاب میکند که سرمایههایشان به خطر نیفتد. اما از آنجا که تصمیمگیران یا سیاستسازان ایران پیش از آنکه اقتصادی باشند، سیاسی-نظامی هستند، از این مهم غفلت ورزیده شده است.
اکنون ایران در لحظه تاریخی مهمی بهسر میبرد. سیاستمداران ایران، برخلاف تصور و امیدشان به جای آنکه کامالا هریس، رئیسجمهوری ایالات متحده شود، دونالد ترامپ بر سر کار آمده و از دیروز کار خود را آغاز کرده است. ترامپ برخلاف سلف خود –جو بایدن– به سیاست خارجی از دریچه اقتصاد ملی نگاه میکند و برای او مهم نیست که کشورهای دوست چه میگویند.
او در دور اول خود که از سال2016 تا 2020 بود، نشان داد که عرف بینالمللی برای او اهمیتی ندارد و خارج از قاعده هم عمل خواهد کرد. در این شرایط، آنچه که میتواند او را مهار سازد ایجاد حلقههای اقتصادی است که بتوان دیگر شرکتهای خارجی را در ساخت آن شریک ساخت. این مهم فقط از عهده آن کسانی برمیآید که جزماندیش نباشند و بتوانند دنیا را نه از زاویه بستن تنگه هرمز بلکه از دریچه همکاری و سازش، ببینند.
این مهم را میتوان در داووس هم پیگیری کرد. داووس که در حال حاضر، ظریف بهعنوان معاون رئیسجمهور در آن حضور یافته، فرصتی است که نباید از دست داد. همه بزرگان سیاست و اقتصاد جهان در آن جمع هستند و محل لابیگری خوبی برای ایران، آنهم در شرایط خطیری که بر کشور ایران حاکم است، میباشد.