در پاسخ به نقدها درباره ابلاغیه اربعین
چهار دلیل و یک امید
آنچه در این یادداشت مینویسم، احتمالاً به مذاق بسیاری از همفکران من خوش نمیآید، ولی گمان دارم که انصاف حکم میکند که نه براساس آنچه دیگران میپسندند، که براساس منطق به موضوعات بپردازیم، لذا بر این اعتقادم که نوشتن این یادداشت ضروری است.
چند روز پیش ابلاغیهای از طرف معاون اول ریاستجمهور صادر شد که در آن مبلغ 400میلیارد تومان برای درمان زائرانی که برای راهپیمایی اربعین به عراق سفر میکنند، تخصیص یافته است. این ابلاغیه با واکنشهایی روبهرو شد که نهتنها کم نبود، بلکه گستردگی قابلتوجهی نیز داشت و حتی یکی از اساتید و دوستان قدیمی من در جایی نوشته بود: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» و همچنین متذکر شده بود که «سهم بیتالمال همه آحاد ملت از بودجه عمومی، بدون کسب رضایت آنها به حداکثر ۲درصد جمعیت کشور که شرکتکنندگان در این مراسم بودهاند اختصاص داده شده است». من یادداشتم را با توجه به همین تذکر مینویسم و امیدوارم که بدون پیشفرض و حبوبغض خوانده و در مورد دلایلی که میآورم، داوری شود.
1- لازم میدانم به موضوعی اشاره کنم که تقریباً همه آن را میدانیم، ولی تقریباً اکثر ما به آن توجه نمیکنیم و آن موضوع این است که محلی که امروز نینوا نام دارد، برای مردم ایران ارزشی بسیار قدیمیتر از مفاهیمِ مذهبیای دارد که امروز برای آن برمیشماریم. این منطقه که از گذشته تا امروز با نام بینالنهرین شناخته میشود، پیش از اسلام و به مدت نزدیک به 1200سال پایتخت ایران بوده، پایتختی که همه، آن را با نام مدائن یا تیسفون میشناسیم.
همان مکانی که فردوسی در شاهنامه، در اکثر مواقع وقتی به ایران اشاره دارد، منظورش همینجاست و وقتی میگوید رستم از زابل به ایران آمد یا از ایران به سیستان رفت، این ایرانی که در شاهنامه به آن اشاره میکند، همین جایی است که حالا بخشی از باقیماندههای «طاق کسرا» همچنان در آن برپاست و هم پایتخت ساسانیان بوده و هم پایتخت اشکانیان و هم سلوکیه و هم اینکه، تا توسط هخامنشیان تصرف نشد، امپراطوری هخامنشی نیز شکل نگرفت و دقت کنیم که وقتی ابومسلم به خلافت امویان پایان داد، مرکز خلافت اسلامی را از جایی که متاثر از فرهنگ روم بود، به جایی منتقل کرد که پایتخت ایران بوده. و البته لازم است به دو موضوع توجه کنیم، اول/ ابومسلم آن قدرت را داشت که خلافت جدید را به هر جا که خود مایل بود ببرد، از جمله خراسان که خود از آنجا آمده بود و دوم/ باید این را در نظر بگیریم که این تغییر محل خلافت در 1300سال پیش، از دمشق به پایتخت 1200ساله ایران، در آن زمان چه معنایی داشت و نه امروز.
2- همانطور که در بالا اشاره کردم، این منطقه در ابتدا از آن جهت که پایتخت 1200ساله ایران بود برای ایرانیان اهمیت داشت و بعد از اسلامآوردن ایرانیان، ابتدا با این وجه که حضرت علی(ع) آن را دارالحکومه خود قرار داد، به نوعی برای ایرانیان وجهی از تائید را یافت که حاکم جدید، به پایتخت دیرین آنها آمده بود و بعد هم شهادت امامحسین(ع) در جایی که برای ایرانیان اهمیت تاریخی داشت، به مرور با مفاهیمی مذهبی، بازمعنا شد و کمکم، این معنایابی جدید رشد یافت و آن علاقه تاریخی، با رنگ و بوی دینی عجین شد، تا آنکه لایهلایه، این مفاهیم تازه، آن هسته کهن را فراگرفت. طوریکه بعد از گذشت قرنهای بسیار، دیگر آن هسته اولیه از نظرها پنهان شده است. شاید برای این مورد بتوان به تشکیل مروارید در دل صدف اشاره کرد که ابتدا دانهای شن به درون صدف راه پیدا میکند و در طی زمانی طولانی، مروارید پیرامون آن دانه شن تشکیل میشود، طوریکه در نهایت، دیگر آن دانه شن از نظر پنهان میشود، ولی بدون آن دانه شن، مرواریدی هم شکل نمیگرفت. بنابراین، آنچه راهپیمایی اربعین است، غیر از ارادت به شهید کربلا، به معنای دیدار از آن گذشته هم هست؛ حتی اگر هیچکس، دیگر به آن گذشته توجهی نداشته باشد.
3- چه برخی دوست داشته باشند یا نه، حالا دیگر راهپیمایی اربعین به یک حرکت سالانه که بین دو تا چهار میلیون ایرانی در آن شرکت میکنند، تبدیل شده و این یعنی حداقل دو میلیون نفر در یک بازه زمانی کوتاه، میخواهند در مناطق مرزی جابهجا شوند و بروند و بیایند. بخواهیم و نخواهیم؛ دولت موظف به سازماندهی این خیل عظیم جمعیت است و نمیتواند در مقابل آن بیتفاوت باشد، و الا شهرهای مرزی دچار خساراتی حتی بنیانکن میشوند که منطقاً مسئولیتش بر گردن دولت است و این مسئولیت هزینهبردار است، بخصوص در آن وجهی که در این ابلاغیه آمده، «هزینههای درمانی زائرین اربعین»، و کوتاهی در این مورد یعنی امکان شیوع بیماریهای گسترده. پس اتفاقاً باید از این عمل دولت حمایت کرد که قصد پیشگیری از اتفاقی را دارد که میتواند آسیبی سنگین بر کشور وارد کند.
4- و آخرین مورد. راهپیمایی اربعین، غیر از آن سه مورد بالا، وجهی سیاسی هم دارد که اتفاقاً عملیات تروریستی اخیر در کشورمان و شهادت «اسماعیل هنیه، لزوم انجام آن را افزایش میدهد، مگر اینکه آن وجه از تبلیغات کسانی را که دل در گرو عملیات تروریستی و نظامی در کشورمان دارند را بیاهمیت بدانیم، و امید که مباد که چنین باد. و یادمان هم نرود که اگر کاری درست باشد، فرق نمیکند اولین ابلاغ باشد یا آخرین ابلاغ.