شیلی و سیاست گام به گام
اولین بار که عنوان «سیاست گام به گام» را شنیدم، مربوط به همان روزهای اول پیروزی انقلاب 57 و گمان میکنم در یکی از سخنرانیهای پخششده «مرحوم بازرگان» بود و البته این نگرش او در آن روزهای پرالتهاب، مخالفین بسیار سرسختی داشت؛ چه از گروهها و گرایشات چپ مارکسیستی، چه روشنفکران سکولار و چه انقلابیون مذهبی مستقر در قدرت. هر چه بود، یادم نمیآید که موافق چندانی با این نگرش مهندس بازرگان چه در صاحبان جدید قدرت و چه در نیروهای منتقد و مخالف حاکمیت جدید و چه حتی گروههای جداییطلب دیده باشم و این همه مخالفت نهایتاً با تسخیر سفارت آمریکا توسط «دانشجویان پیرو خط امام» به سقوط دولت موقت انجامید. البته، سالها باید میگذشت تا یکیک و گروهگروه، آن مخالفین قسمخورده بازرگان به اینجا برسند که حق با او بود و اینان نگاهی اشتباه به امر سیاست داشتند. اما این سیاست و سیاستورزی گام به گام یعنی چه و چطور در یک کشور میشود با پیشگرفتن آن به نتیجه رسید؟ به گمانم، برای درک بهتر این معنا، بهتر است به نمونهای عینی رجوع کنیم.
برای نسل من و در دهه 50 خورشیدی یا همان دهه 70 میلادی قرن پیش، یکی از دراماتیکترین رویدادها، کودتا علیه «سالوادور آلنده» در کشور شیلی، توسط «آگوستو پینوشه» بود. در روز 11 سپتامبر 1973، ارتش شیلی با حمایت آمریکا و به رهبری ژنرال پینوشه، «کاخ لاموندا» را بمباران کرد، آلنده را کشت و به دولت قانونی وحدت ملی پایان داد. پس از آن حکومت نظامی برقرار، 40 هزار نفر در استادیوم ملی شیلی زندانی، 3700 نفر کشته و تمام فعالیتهای سیاسی به حالت تعلیق درآمد. یک سال پس از آن بود که پینوشه رسماً رئیسجمهور شیلی شد. حالا 50 سال بعد از آن کودتا، شیلی در چه وضعیتی است؟ واقعیت این است که سال گذشته و بعد از نیم قرن، یک جوان 35ساله با تفکری همچون آلنده به ریاستجمهوری انتخاب شد. اما چه مسیری طی شد تا شیلی از حکومت کودتایی پینوشه به جایی رسید که شخصی پیرو آلنده در آن به قدرت برسد؟
پس از کودتا، مجلس شیلی با وجودی که اکثریت آن را مخالفان آلنده تشکیل میدادند منحل شد و سپس در انتخاباتی کاملاً کنترلشده، به جز تعداد بسیار معدودی، همه نمایندگان از طرفداران کودتا به مجلس راه یافتند و حتی چندی بعد، براساس قانون اساسی سال 1981، برخی نمایندگان نه انتخابی که منصوب و بعضی نیز نمایندگان مادامالعمر شدند. با این وجود، مخالفان کودتا توانستند تعدادی کمتر از انگشتان یک دست را به مجلس بفرستند. این اتفاق هر بار با کمی تفاوت، بیشتر شد تا اینکه بالاخره در سال 1988، پینوشه در انتخابات شکست خورد. شیوه «تدریجیگرایی» در سیاستورزی شیلی و تکیه بر صندوق رای همچنان ادامه یافت تا آنکه پس از 5 رئیسجمهور بعد از پینوشه که اکثراً راستگرا بودند، امروز این کشور شاهد یک انتخابات آزاد، رقابتی و نیز اقتصادی پویا با چشماندازی روشن است و این در یک کلام یعنی همان «سیاست گام به گام مرحوم بازرگان». سیاستی که سبب شده تا نتیجه در یک پروسه مستمر، از دل صندوق رای بیرون بیاید. سیاستی که ابتدا کمتر از انگشتان یک دست در مجلس شیلی، آن هم تحت سیطره ژنرالها، آن هم با خشونت بیبدیل ژنرال پینوشه شروع شد و امروز یک پیرو آلنده به ریاستجمهوری رسیده است.
اما ببینیم مسیری که ما در کشورمان رفتهایم چگونه بوده و چه کسانی به این سیاست گام به گام که مرحوم بازرگان مبلغ و مروجش بود، متعهد ماندهاند؟ 50 سال پیش شیلی و 45 سال پیش خودمان. از اولین مجلس جمهوری اسلامی که همین مهندس بازرگان نفر سوم از شهر تهران بود تا امروز که نخبگانمان دعوت به عدم شرکت در انتخابات میکنند، چه مسیری طی شده؟ مثلاً دوست بزرگوارم جناب «سعید حجاریان» که میدانم برای مهندس بازرگان احترام زیادی قائل است، یا همچنین جناب عباس عبدی که هر دو برای من جایگاه برادر بزرگتر را دارند، چه نگاهی به سیاست دارند؟ آیا سیاستورزی گام به گام؟ یا حتی «نهضت آزادی» بهعنوان وارثان مستقیم مرحوم مهندس بازرگان، وقتی اعلام میکنند که در انتخابات شرکت نمیکنند، آیا دارند سیاست گام به گام را پیش میبرند؟ یعنی انتخابات امروز ما از انتخابات بعد از انحلال مجلس شیلی پس از کودتا هم غیردموکراتیکتر و غیرآزادتر است؟ اگر آنچه در شیلی گذشت، سیاست گام به گام است، آنچه سیاستورزان ما انجام میدهند چه نام دارد؟ گمان من بر این است که ما، حتی آنانی که یا وارث مستقیم مرحوم بازرگان هستند و یا کسانی که بر منش و روش آن مرحوم صحه میگذارند، چندان به سیاست گام به گام باور، بلکه شاید ته قلبشان همچنان به انقلاب و «همه یا هیچ» معتقدند و حتی نه این، که گاهی دچار تعارضاتی عجیب هستند. مثلاً جناب حجاریان عزیز و بزرگوار، در مصاحبهای میگوید: «من به دلیل ردصلاحیت جناب دوزدوزانی از انتخابات کنار کشیدم و با جناب هاشم آقاجری بحث کردم که باید مجاهدین انقلاب هم کنار بکشند»، ولی بعد در انتخابات مجلس ششم که جناب عبدی ردصلاحیت شد و حتی آن ماجرای عجیب برای جناب «علیرضا رجایی» پیش آمد، چنین پیشنهادی به حزب مشارک ندادند. اگر آنچه در مجلس پنجم کردند و آنچه به جناب آقاجری گفتند درست بوده، چرا در مجلس ششم چنین نکردند و مگر نه اینکه ایشان روزی از فشار از پائین و چانهزنی در بالا میگفتند، اینکه اشاره کردند در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ و ریاستجمهوری 1400 شرکت نکردند، دست را برای چانهزنی باز میکند یا میبندد؟ در هر صورت شیلی با سیاست گام به گام طی 50 سال از آنجا به اینجا رسید و ما هم طی 45 سال از آنجا به اینجا. حقیقت این است که ما حتی با وجود ادعای سیاستورزی گام به گام، همچنان انقلابی هستیم و شاید هم دلمان برای چریک بودن تنگ شده. احتمالاً تفاوت ما با شیلی در همین عدم مداومت ما در سیاست گام به گام است که ۱۲۰ سال است، از انقلاب مشروطه تاکنون، مدام میرویم و برمیگردیم.