رقابت فرانسه با ترکیه در مدیترانه
سیاست مدیترانهای فرانسه که براساس پیشبرد میراث استعماری این کشور است، این فرصت را به پاریس میدهد تا از نظر ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی نفوذ سیاسی خود را در سرزمینهای امپراتوری عثمانی در غرب آسیا و شرق مدیترانه گسترش دهد.

سیاست مدیترانهای فرانسه که براساس پیشبرد میراث استعماری این کشور است، این فرصت را به پاریس میدهد تا از نظر ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی نفوذ سیاسی خود را در سرزمینهای امپراتوری عثمانی در غرب آسیا و شرق مدیترانه گسترش دهد. این واقعیت که فرانسه تلاش میکند نفوذ سیاسی خود را در این مناطق حفظ نماید، به وضوح سیاست خارجی ترکیه را به چالش میکشد و البته بالعکس آن نیز صدق میکند که حضور ترکیه در منطقه میتواند سیاست خارجی فرانسه را به چالش بکشد.
به عنوان مثال، در سال 2019، توافق لیبی و ترکیه در مورد پیمان مرزی دریایی، به منظور ایجاد منطقه انحصاری اقتصادی در دریای مدیترانه، توسط فرانسه به عنوان یک تهدید واقعی علیه اتحادیه اروپا تلقی شد. در این راستا رهبران فرانسه به منظور بسیج افکار عمومی علیه ترکیه در سطح ملی، اروپایی و بینالمللی، سیاست ضدترکیهای را ترویج کردهاند که بر راهبرد حمایت از مواضع کشورهای اروپایی، بهویژه یونان و قبرس متمرکز است.
تحت این شرایط، راهبرد مورد نظر فرانسه در منطقه اصرار دارد که اتحادیه اروپا با حمایت سیاسی و دیپلماتیک از یونان و قبرس، رویکرد سیاسی حذفی را در قبال ترکیه اتخاذ نماید، اگرچه اکثر کشورهای اتحادیه اروپا به دلایل استراتژیک خاص ترجیح دادهاند که کانالهای گفتوگو با ترکیه را مسدود نکنند. با این حال، فرانسه و سیاستمداران فرانسوی بر ویژگیهای اسلامی و ضد اروپایی ترکیه به عنوان بخشی از یک راهبرد ژئوپلیتیکی گستردهتر تمرکز دارند که هدف آن ارزیابی ترکیه به عنوان یک تهدید خارجی برای سیاست خارجی فرانسه است.
سیاستمداران فرانسوی سعی کردهاند این سیاست را بر اساس عناصر تاریخی، مشابه دکترین برخورد تمدنهای هانتینگتون، مبتنی بر تضادهای فرهنگی و تاریخی غرب و شرق قرار دهند. در این روند، آنها لفاظیهای ضد اسلامی و ضد ترکیه را با هم ترکیب میکنند تا افکار عمومی اروپا و فرانسه را علیه آنکارا تحریک نمایند و رایدهندگان خود را متقاعد کنند که سیاست خارجی تهاجمی ترکیه در شرق مدیترانه برای امنیت فرانسه و اتحادیه اروپا تهدیدزا است، حتی اگر فرانسه و بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا هیچ مرز دریایی در دریای مدیترانه شرقی نداشته باشند.
از دیدگاه ژئوپلیتیک، فرانسه ممکن است تصور کند که همسایگان جنوبی لیبی، چاد، نیجر، مالی و سودان و احتمالاً تونس و الجزایر، به طور بالقوه مناطق بعدی نفوذ ترکیه خواهند بود که میتواند به این معنی باشد که تأثیری که فرانسه بر این کشورها میگذارد، در معرض خطر قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، افزایش نفوذ ترکیه در منطقه میتواند به تغییر شکل ترکیب قدرت در شمال و مرکز آفریقا منجر شود و این به ضرر فرانسه است که تلاش میکند سیاست رهبری در مدیترانه را دنبال نماید.
مجموع این رویکردها باعث شده است تا دولت امانوئل مکرون، رئیسجمهور کنونی فرانسه، از نقش فرانسه به عنوان پلیس مدیترانه برای تنظیم مجدد سیاست خارجی این کشور در برابر ترکیه دفاع کند و سیاست مدیترانهای که عمدتاً شامل حذف ترکیه از منطقه به منظور نفوذ مجدد در خاورمیانه و شرق مدیترانه میشود را در ملاحظات ژئواستراتژیک خود برجسته نماید.
بدین ترتیب امانوئل مکرون، سهم کشورش را در شرق مدیترانه و آنچه که در گفتمان فرانسوی بهعنوان خاور نزدیک بزرگ از آن یاد میشود، افزایش داده است. مکرون از طریق مجموعهای از سخنرانیها و ارائه طرحهای سیاسی، به دنبال پیشبرد چشماندازی برای منطقه است که تا حدی مبتنی بر واقعیتهای ژئوپلیتیکی نوظهور باشد که شامل خروج ترکیه از ناتو، کاهش قدرت آمریکا در منطقه و مسائل مرتبط با انرژی و گفتمانی مبتنی بر مفهوم همزیستی فرانسوی میباشد.
به نظر میرسد اتخاذ چنین راهبردهایی از سوی فرانسه خواهد توانست محیط ژئواستراتژیک را تغییر دهد و ترس از دست دادن منطقه نفوذ باعث یکسری اقدامات تحریکآمیز شود که مستقیماً اتحادیه اروپا را با چالشهای اساسی مواجه نماید. اگرچه هماکنون ترکیه به عنوان یک قدرت منطقهای سیاستهای خود را در غرب آسیا و آفریقا و دریای مدیترانه عملیاتی میکند و این مسئله نگرانیهایی را برای فرانسه که مدعی رهبری این مناطق است، ایجاد کرده، اما پاریس باید بپذیرد که آنکارا به عنوان یک شریک راهبردی ناتو و ایالات متحده آمریکا، در قلب مسائل ژئواستراتژیک- ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی در منطقه مدیترانه قرار دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت و از معادلات منطقهی یورو-مدیترانه حذف نمود.
ضمن اینکه دستاوردهای ژئوپلیتیکی که ترکیه برای ایجاد توازن مجدد در مدیترانه (که از سوریه آغاز خواهد شد) را پیگیری میکند، و چرخشی را در راستای منافع (بهخصوص ژئواکونومیک) رژیم اسرائیل ایجاد خواهد کرد عملاً فرانسه را در شرایط بحرانی و پیچیدهای قرار میدهد که میتواند قابلیتهای این کشور برای تبدیل شدن به یک بازیگر مسلط در منطقه مدیترانه را تضعیف نماید و از آن سو ترکیه را به یک شریک راهبردی برای قدرتهای منطقهای و بینالمللی جهت دستیابی به توافقهای موثر در منطقه تبدیل نماید.