اروپا برای تغییر آماده نیست
یک فرصت مهم پیش روی اروپا قرار گرفته است. زمانی که جو بایدن از رقابتهای ریاستجمهوری آمریکا کنارهگیری کرد، در بیشتر پایتختهای اروپایی احساس آرامشی ملموس به وجود آمد. با کاهش حمایت از بایدن، حتی در درون حزب خودش، مفسران و رهبران در سراسر اروپا نسبت به بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید به شدت نگران شده بودند.
آنها چهار سال ریاستجمهوری او را به یاد دارند. بین سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۲۱، ترامپ اروپا، بهویژه آلمان را مورد انتقاد قرار داد. او ناتو را مورد انتقاد قرار داد. او قدرت نرم اتحادیه اروپا و ارزشهای آن را مورد انتقاد قرار داد. او بیشتر به رهبرانی علاقه داشت که از اصول محافظهکاری دفاع میکردند، ضد مهاجرت بودند و تکروی را بر اقدامات جمعی در اتحادیه ترجیح میدادند. ویکتور اوربان، رهبر مجارستان، یکی از طرفداران بزرگ او بود و هست.
آرامش اروپا درباره کنارهگیری بایدن از رقابت اشتباه است. نتیجه انتخابات آمریکا همچنان نامشخص است و بار دیگر، صرفنظر از نتیجه، اروپاییها برای تغییرات اساسی که در ایالات متحده رخ خواهد داد، آماده نیستند. رهبران اروپایی هشدارهای زیادی درباره عدم توازن در روابط فرا آتلانتیک دریافت کردهاند. ترامپ چیزی را تقویت کرد که دولتهای قبلی به اروپا گفته بودند: اروپا نباید چتر امنیتی آمریکا را بدیهی بداند. باید بیشتر برای دفاع هزینه کند و امنیت خود را جدی بگیرد. نباید از متحد فراآتلانتیکی خود سواری مجانی بگیرد. باید قدرت اقتصادی خود را با جاهطلبی سیاسی همسو کند. رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، این پیامها را درک کرده است. او بارها و بارها به اروپاییها گفته است که برای روز موعود آماده باشند.
مکرون قصد پیشبینی فاجعه را نداشت. او در سخنرانیها و مصاحبههای اخیرش درباره آسیبپذیری اروپا در زمینه ارزشها، دموکراسی و اروپا بهعنوان یک ایده هشدار داد. پیام ضمنی او این بود که اروپا باید از خود در برابر تهدیدات داخلی و خارجی و در برابر احزاب سیاسی که به دنبال به چالش کشیدن ساختار اساسی اتحادیه اروپا هستند، دفاع کند. هیچ رهبر اروپایی دیگری به اندازه او به صراحت و واقعبینانه درباره ضعفهای اروپا و چگونگی ورود اروپا به بحرانها صحبت نکرده بود.
کنارهگیری بایدن از رقابت ریاستجمهوری نشاندهنده عنصر دیگری از آسیبپذیری اروپا است. بایدن آخرین رئیسجمهور واقعاً آتلانتیکگرا در آمریکا است. دوران حرفهای او، تجربهاش در سیاست خارجی و سن او، او را به آتلانتیکگرایی تبدیل کرده که به پیوندهای پایدار بین ایالات متحده و اروپا اعتقاد دارد. نسل جوانتر این حافظه نهادی یا ارتباط با اروپا را ندارد.
آن پیوندها که پس از سال ۱۹۴۵ توسط نهادهای چندجانبه به رهبری آمریکا مانند ناتو، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان ملل متحد و تمامی نهادهای فرعی آن به وجود آمدند- در وضعیت نامناسبی قرار دارند. دوران پس از ۱۹۴۵ و پس از جنگ سرد که غرب بهطور سادهلوحانه معتقد بود میتواند همیشه برتری یابد، در حال پایان است. اروپا برای این وضعیت آماده نیست. نه اروپا و نه ایالات متحده در حال نوسازی این نهادها نیستند.
چین، با حمایت روسیه، در تلاش است تا این نهادها را تغییر دهد، جایگزین کند یا مختل کند. سخت است که ببینیم اروپا چگونه میتواند واکنش نشان دهد. رئیس کمیسیون اروپا، اورزولا فن در لاین، میخواهد اتحادیه اروپا یک رئیس دفاعی و یک سیاست مشترک هزینههای دفاعی داشته باشد. به نظر او، جنگ روسیه علیه اوکراین نشان میدهد که چرا این موضوع ضروری است. با این حال، همه کشورهای عضو قانع نشدهاند. دفاع همچنان یک مسئله ملی و حاکمیتی باقی مانده است.
برخی از کشورهای عضو خواهان اتحادیهای هستند که در مسائل سیاست خارجی از اجماع و حق وتو صرفنظر کند. آنها خواهان اروپای یکپارچهتری هستند به جای اتحادیهای که به کشورهای عضو وابسته باشد.
مسئله اصلی اروپا است. کشورهای عضو اتحادیه اروپا درباره مسیر آینده اتحادیه اختلافنظر دارند. همگرایی بیشتر سیاسی و اقتصادی منطقی به نظر میرسد، اما چندین کشور میخواهند حاکمیت بیشتری به دست آورند، حتی اگر این به معنای کاهش توانایی و آمادگی اروپا برای مواجهه با آینده باشد.
با توجه به اینکه ایالات متحده به شدت بر انتخابات ۵ نوامبر متمرکز است، اروپا فرصتی برای پیشرفت دارد. متأسفانه، به جز مکرون که جایگاهش تضعیف شده، رهبران اروپا، بهویژه در آلمان، شجاعت لازم برای توضیح و انجام اقدامات مورد نیاز را ندارند.