روسها دردسر پوتین نیستند
روحانگیز رها
خبرنگار گروه بینالملل
مردم روسیه الان چه فکر میکنند؟ به عبارت دقیقتر نظرشان درباره وضعیت فعلی با توجه به جنگ اوکراین و پیامدهای آن چیست؟ این شاید سوالی است که خیلیها مطمئن باشند، راهی برای دانستن پاسخش نیست و خیلیهای دیگر هم مطمئن باشند، پاسخ این سوال بدیهی است. این دسته دوم هم البته خود به دو دسته تقسیم میشوند. دستهای که فکر میکنند قطعاً بیشتر مردم روسیه حامی ولادیمیر پوتین هستند که عملاً تمام قرن بیستویکم اداره کشور را به دست داشته است و دستهای که فکر میکنند، حتماً اکثر مردم روسیه مخالف وضعی هستند که پوتین با جنگش برای کشور ایجاد کرده و بلکه از قبل هم او اقبال عمومی نداشته است. بعضیها اما ترجیح میدهند درباره مسائل اینچنینی به سراغ چیزی بیش از حدس و گمان و تخمین بروند. اندیشکده آمریکایی و شناختهشده کارنگی برای پاسخ این سوال به سراغ قلم دو کارشناس و بررسی نظرسنجیهایی از مردم روسیه رفته است.
همین ابتدای کار باید پاسخ اولین سوال احتمالی در مقابل چنین ایدهای را بررسی کرد: «آیا دادههای نظرسنجی از مردم روسیه قابل اتکا هستند؟» درباره این نظرسنجیها، کارنگی اینطور توضیح میدهد: نظرسنجیهای این بررسی در گفتوگوهایی چهرهبهچهره انجام شدهاند. کارنگی با بررسی نرخ خودداری از پاسخ به نظرسنجی، مشاهده کرده است که درصد پاسخگویی یا خودداری از پاسخگویی در میان مصاحبهشوندگان روس با اعداد پژوهشهای انتخاب ملی «آمریکا» شباهت دارد و از این رو این ادعا که «روسها جمعاً حاضر به گفتوگو با نظرسنجها نیستند» را رد میکند. تعداد ناچیزی هم در میانه مصاحبه گفتوگو را قطع کردهاند و در نتیجه این ایده هم صادق نیست که به محض رسیدن سوالات به مسائل حساس، جمع قابلتوجهی حاضر به موضعگیری نشدهاند. دغدغه احتمالی آخر این است که مردم روسیه حاضر به «راستگفتن» به نظرسنجها نیستند، چون از عواقب اظهارنظرات واقعی میترسند. کارنگی در رد این ادعا هم مینویسد: «هیچکس هیچوقت از تأثیرات خارجی رها نیست، خواه این تأثیر از رسانهها باشد، خواه سیاستمداران و خواه نظرات بقیه مردم. در واقع، حتی توانایی مردم برای تشخیص پاسخ «درست» یا پاسخ «دارای پذیرش اجتماعی» نشاندهنده وجود نظرات عمومی است که فرد را مجبور به همرنگی میکند. گاهی ممکن است این کار از سر ترس انجام شود اما اصلاً اینطور نیست که این همیشگی باشد. معمولتر این است که عامل این کار، میل به این است که فرد بخشی از جریان اصلی و معمول باشد. چنین رفتاری این را هم نشان میدهد که بسیار نظر مستمری از خودشان درباره موضوع ندارند.» از نظر دیگر این نکته را هم میتوان دید که حتی اگر افراد از ترس در مقابل نظرسنجیها مواضع خود را تلطیف کنند، در صحنه عمومی کشور نیز همین نظرات را میدهند و در فضای علنی براساس آن عمل میکنند؛ پس حتی اگر عوامل بیرونی بر این پاسخها اثرگذار باشند، لاجرم، همین عوامل بیرونی بر رفتار علنی افراد نیز اثر میگذارند و به این مناسبت، این نظرسنجیها با وجود احتمال محافظهکاری از سمت مردم و بلکه در کنار آن، معیاری کاربردی هستند. بهویژه اینکه اگر این اتهام به نظرسنجیها وارد باشد که مواضع مخالف را کمتر از آنچه هستند نشان میدهد، میتوان این ادعا را در مقابل آن گذاشت که در چنین حالتی، درصد نظرات مخالف حکومت، قابلتوجهتر هستند. با این توضیحات، در نمودارهایی که خلاصهای از این نظرسنجیها را نشان میدهند، درصدها را خواهید دید. در کنار این اعداد، تحلیل کارنگی از آنها و البته از رویکرد مردم روسیه نسبت به جنگ در اوکراین را مرور خواهیم کرد. شایان ذکر است، نویسندگان مقاله مربوط در وبسایت این اندیشکده، دنیس والکاو، مدیر مرکز لوادا، سازمان نظرسنجی و پژوهش اجتماعی مستقلی در مسکوی روسیه و آندری کولسنیکاف، کارشناس مرکز روسیه و اوراسیای کارنگی هستند.
در ابتدای این مقاله، به توصیف یک برداشت از نگاه مردم روسیه پرداخته شده است که در آن ادعا میشود، مردم روسیه تا حد زیادی به زندگی با پسزمینه جنگ عادت کردهاند، بهخصوص که بخش بزرگی از آنها، در تغییر واقعیتی که در آن هستند، ناتوان یا حتی به این کار بیمیل هستند. این مقاله همین جا به غلطازکاردرآمدن یک پیشبینی در ابتدای جنگ اشاره میکند: «هیچکدام از پیشبینیهای خام که نارضایتی حاصل از تحریم و محدودیتهای تحمیلی دوران جنگ بر زندگی روزمره، رژیم ولادیمیر پوتین را پایین خواهند آورد، به جایی نرسیدند. از بسیاری جهات، برعکس این اتفاق افتاده است. بیشتر روسها شاید با رژیم همذاتپنداری نداشته باشند، اما دور کرملینی جمع شدهاند که به باورشان با چنگودندان علیه غربی میجنگد که بهدنبال نابودی روسیه است.» در ادامه این مقاله دستهبندی مواضع مردم چنین توصیف میشود: «طبعاً، برخی روسها از وضعیت ناراحتند. میلیونها نفر مخالف استبدادگرایی و خونریزی و بعضیهایشان علناً دیدگاههایشان را بیان و مقاومت میکنند. کسانی هم هستند که «وطنپرستان توربو» خوانده میشوند و صادقانه و تهاجمی از پوتین حمایت میکنند، اما اکثریتی بالا، بیتفاوت هستند و صرفاً منفعلانه و خودکار از «بیشتر» آنچه رژیم انجام میدهد «حمایت» میکنند و در عین حال منتظرند «این اوضاع» تمام شود. این بخش از جمعیت، انتخاب کردهاند بیتفاوت باشند. میتوان وضعیت آنها را «بیتفاوتی آموخته» خواند... اکثریت بیتفاوت جز اینکه صبر کنند این دوران سخت بگذرد، کار چندانی نمیتوانند بکنند. در عین حال، نظر افکار عمومی در روسیه کاملاً هم ایستا نیست و ارزش بررسی نزدیکتر را دارد.»
به روایت این مقاله، نویسندگان به دنبال گزینش نظرسنجیهای مؤید یک ایده ازپیشانتخابشده نرفتهاند و سعی کردهاند تمام دادههای موجود را بررسی و منطقشان را ارزیابی کنند. نکته قابلتوجه در این بررسی این بوده که حامیان سوالات باز درباره نبرد در حال وقوع، در شروع ماجرا آن را «عملیات نظامی ویژه» خواندهاند که عبارت رسمی دولت روسیه درباره این نبرد است و مخالفانش «جسورانه» آن را چیزی که هست خواندهاند: «جنگ»؛ اما تا پایان ۲۰۲۲، این تفاوتها در عبارات عملاً از بین رفتند. مقاله اشاره میکند که در حرفهای حامیان جنگ روسیه اغلب آمده که سربازان روسی جنگ «پسران ما، مبارزان ما هستند، چطور ازشان حمایت نکنیم؟» برخی از حامیان نسبی ضمن اشاره به اینکه «جنگ بد است» گفتهاند به هر حال باید از کسانی که از خودشان هستند، حمایت کنند یا اینکه راه دیگری نبوده است. شایعترین دلیل برای حمایت از جنگ، ایدههای وطندوستانه با ۱۹ درصد بودهاند. دفاع از روسیه، نابودی ملیگرایان اوکراینی (یا فاشیستها و نازیهای اوکراینی و امثال اینها) و دفاع از روسزبانهای دونباس دلایل بعدی با حدود ۱۴ تا ۱۶ درصد. تفاوت چندانی از این لحاظ بین حامیان قاطع و کسانی که حمایت ضعیفتری داشتهاند، در کار نبوده است. در میان مخالفان جنگ، شایعترین دلایل، ایدههای انساندوستانه بودهاند: مخالفت کلی با جنگ و حمایت کلی از صلح با ۲۲ درصد، اشاره به جانباختگان و آسیبدیدگان چه از ارتش و چه از غیرنظامیان اوکراینی با ۲۱ درصد. ۱۳ درصد هم به مسئولیت روسیه در این وضعیت اشاره صریح داشتهاند. فقط حدود ۱۰ درصد از پاسخدهندگان نظری درباره سوالات اصلی، یعنی حمایت از سربازان روس، گفتوگوهای صلح در مقابله ادامه خصومت و قابلقبولبودن ایدههای مختلف مصالحه، ندادند. این مقاله مینویسد: «این عدد مهم است چون برخی پژوهشگران این عدد را به شکل مصنوعی تا حد یکسوم جمعیت بزرگ کردهاند و بعد آن را به عنوان مخالفت با جنگ دستهبندی کردهاند... از نگاه ما، دیگر پاسخهای این پاسخدهندگان مشخص میکند که با دقت در حال پیگیری وقایع در جریان نیستند.»
در ادامه آمده است، پیشتر درصد بسیار پایینی از روسهای مخالف جنگ آماده شرکت در اعتراض علیه آن بودهاند و هنوز هم همینطور است. احتمال گفتوگو با اعضای خانواده درباره اتفاقات اوکراین، بین مخالفان جنگ بسیار کمتر از حامیان بوده است: ۲۹ درصد در مقابل ۵۰ درصد؛ تا چه رسد به ابراز مواضع در مقابل افراد دیگر: ۹ درصد در مقابل ۱۶ درصد. نویسندگان این برداشت را ناگزیر میدانند که جامعه روس به این نتیجه رسیده است: اعتراض بیحاصل است و مقامات هر کاری بخواهند میکنند. این در اتفاقاتی در سالهای اخیر هم خود را نشان داده است، وقتی نمونههای شکلگیری اعتراضات فرونشستند یا قاطعانه سرکوب شدند. این مقاله همچنین نتیجه میگیرد که بررسی روندهای شاخصهای دیگر، مانند شاخص حمایت از عملکرد دولت، مواضع مردم و انتظارات از آینده، حمایت موجود از جنگ روسیه را قابلانتظارتر میکند، چنان که برای مثال، از زمان شروع اتهامات متقابل پیش از جنگ، شاخص حمایت از عملکرد پوتین رو به افزایش گذاشت. مشخصاً اشاره میشود که افزایش حمایت از پوتین بعد از شروع جنگ، شباهت با روند بعد از انضمام کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ داشت. چنانکه اشاره شده است، جمعشدن زیر پرچم دولت مستقر با آغاز درگیری نظامی، پدیدهای منحصر به روسیه هم نیست و در نمونههای متعدد در نقاط مختلف دنیا مشاهده شده است؛ بلکه حتی در تاریخ روسیه هم بیسابقه نیست، چنان که پس از آغاز جنگ جهانی اول هم چنین پدیدهای در این کشور دیده شده است. بیشتر مردم روسیه هم ماجرا را نه درگیری بین روسیه و اوکراین که درگیری بین روسیه و غرب میبینند. مقامات روس هم با تأکید بر برداشتهای منفی از غرب و تاریخ تقابل با آن، مکرراً این تقابل «وجودی» توصیف میشود.
این گزارش همچنین اشاره میکند که ضربه اصلی تحریمها بنا بوده به شهروندانی «غربیشده» خورده باشد که پساندازهایی به واحد پول خارجی داشتهاند یا خارج از کشور صاحب ملک بودهاند، اما این گروه جمعیت ناچیزی بودهاند که بسیاریشان یا از کشور گریختند یا منابع کافی در داخل کشور داشتند که با شرایط جدید کنار بیایند. در عین حال، ضربه اقتصادی و مالی برای بیشتر جمعیت روسیه، محدود بوده است و البته برخی سیاستها نیز به کمک کمکردن این ضربه آمدهاند، از قبیل افزایش حداقل حقوق و بازنشستگی و یارانهها و حتی کمکهای مالی مستقیم به کسانی که به جبهه رفتهاند. البته گزارش اشاره میکند که میزان این کمکها باید در سال آینده با نرخ تورم بررسی شود. در هر حال، به عبارتی، خرجکردن پول از سوی دولت تا حد زیادی روی تداوم نظرات اثر داشته است و البته همه اینها حاصل کنترل دولت روی اقتصاد و تقویت رویکردهای قیمومیتی در جامعه روسیه برای دولت بوده است.
بیشتر روسها، طبق این تحلیل میدانند که جنگ به زودی پایان نخواهد یافت و از این رو بیشتر بر زندگی خودشان متمرکز هستند. دولت هم با خودداری از اعلام موجهای جدید بسیج نیروها در کنار تبلیغات و خرید حمایت مردمی، این وضعیت آرامش و بیتفاوتی را حفظ میکند. این روند البته در نهایت، نقایص خود را نشان خواهد داد، اما دولت نشان داده لااقل در کوتاهمدت برای ممانعت از تحولات منفی توانایی داشته است. هرچند با تغییر احتمالی در این سیاستها، بهخصوص در خدمت حمایت بیشتر از جنگ، احتمالاً نظرات نیز تغییر کند. عاملی که جدیترین تأثیر منفی را در دیدگاهها داشته است، اعلام بسیج نیرو برای جنگ در سپتامبر ۲۰۲۲ بوده است که نشان میدهد، چنین تأثیر مستقیمی روی روند زندگی شخصی افراد است که شهروندان را تکان داده و شاید باز هم تکان بدهد. نه شکستها در میدان نبرد و نه تأثیرات اقتصادی، پیامد مشابهی نداشتهاند. در عین حال، شوک حاصل از این بسیج نیروها نیز نسبتاً با سرعت زیادی مغلوب شد و وضعیت نظرات دوباره ثبات یافت. به نظر هم میرسد دولت از این اتفاق درس گرفته است و اکنون بیشتر در قالب سربازان قراردادی یا داوطلبان، نیرو جذب میکند. تبلیغات برای جذب نیرو البته برای بسیاری ناخوشایند بوده اما از اعزام اجباری، بسیار مطلوبتر بوده است. کلید اصلی به نظر، میزان ایجاد اختلال در روند زندگی روزمره شخصی افراد است و تمرکز دولت نیز بر محدودیت اثرات بر آن تا حد ممکن.
در مجموع، دو نظر متضاد در افکار عمومی روسیه رواج دارد: یکی اینکه با هزینهها و تلفات بسیاری که روسیه متحمل شده، چیزی جز پیروزی کافی نیست و باید کار تا پایان دنبال شود و دیگری اینکه هزینهها و تلفات بسیار، به معنای این هستند که کار باید متوقف شود. یکسوم حامیان ادامه درگیری نظر اول را دارند و حدود نیمی از حامیان مذاکرات صلح، نظر دوم را. بهعبارتی، گرچه بسیاری از این جنگ خستهاند، درباره نحوه پایان آن، اختلافنظر دارند. در عین حال، بیشتر نظرات به سمت تأیید هر آنچه دولت میگوید است، تا حدی که حمایت از برخی سیاستهای سرکوبگرانه و محدودکننده دیگر دولت هم بیشتر شده است. دوسوم پاسخدهندگان هم گفتهاند، کموبیش از دوست یا همخانوادهای که تصمیم به رفتن به جبهه بگیرد، حمایت خواهند کرد. ۵۳ درصد رفتن از کشور برای پرهیز از اعزام اجباری به جنگ را نمیپسندند و این هم نشانه دیگری است از وجود حس وظیفه و تعریف آن به شکل همراهی با دولت در مقابل خطر خارجی.
در عین حال برخی نظرسنجیها هم از تردید در میان مردم خبرهایی دارند. در صورت وجود امکان بازگشت بهعقب، ۴۸ درصد باز هم از حمله حمایت میکردند اما ۳۹ درصد نه. عدد دوم نزدیک به آمار ۴۱ درصدی روسهایی است که معتقدند ضرر این جنگ از نفعش بیشتر بوده است، درحالیکه ۳۸ درصد برعکس این فکر میکنند. به عبارت دیگر، بسیاری ضمن پذیرش صدمات کار دولت، از آن حمایت میکنند. به عقیده نویسندگان این مقاله، «این وضعیت گویای سازوکار پشت تصمیمگیری مردم است: در مقابل هر چیزی که دولت تصمیم بگیرد، تسلیم میشوند. بسیاری از روسها، کشورشان را با رژیم سیاسی حاکم بر آن یکی میدانند.» در توضیح بیشتر آمده است: «برای بسیاری، منافع دولت، بهخصوص در سطح نمادین، (مثل سرود ملی، پرچم روسیه، رئیسجمهور و نیروهای مسلح) با منافع ملی یکی دانسته میشوند. «عملیات ویژه نظامی» این پدیده را آشکار کرده است: درحالیکه در مسائل روزمره اعتماد اندکی به مقامات وجود دارد، همچنان دولت بهعنوان دولتی که در حال نبرد «دفاعی» و «آزادیبخش» در مقابل «حمله» دشمنی خیالی به سرزمین اجدادی است، مقدس شمرده میشود.»