| کد مطلب: ۵۴۹۸۳

در جست‌وجوی سه خیر گمشده/ بازسازی امید در جامعه خسته ایران

پیمایش‌های ملی پرده از واقعیتی نگران‌کننده برمی‌دارند که حتی میان اقشار مرفه‌تر و دارای نگرش مثبت به نظام سیاسی، سطح احساسات منفی ـ خشم، غم و ناامیدی ـ همچنان بالاست. تنها ۱۵ درصد از تغییرات احساسات منفی را می‌توان با متغیرهای اقتصادی و سیاسی توضیح داد.

در جست‌وجوی سه خیر گمشده/ بازسازی امید در جامعه خسته ایران

پیمایش‌های ملی پرده از واقعیتی نگران‌کننده برمی‌دارند که حتی میان اقشار مرفه‌تر و دارای نگرش مثبت به نظام سیاسی، سطح احساسات منفی ـ خشم، غم و ناامیدی ـ همچنان بالاست. تنها ۱۵ درصد از تغییرات احساسات منفی را می‌توان با متغیرهای اقتصادی و سیاسی توضیح داد.

این بدان‌معناست که ریشه‌ مسئله فقط در فقر و بی‌اعتمادی نیست، بلکه در نوعی فرسودگی جمعی و خستگی اجتماعی عمیق نهفته است که از فقدان معنای زندگی خوب در تجربه‌ روزمره ایرانیان برمی‌خیزد. تحلیل سطحی از نارضایتی‌ها معمولاً به فقر اقتصادی یا ناکارآمدی سیاسی تقلیل می‌یابد، اما بخش قابل‌توجهی از جامعه، حتی با درآمد و امنیت نسبی، از احساس اضطراب، خشم و افسردگی رنج می‌برد.

این امر بیانگر بحرانی است که فراتر از هرچیز، به جان و روان جمعی مردم مربوط می‌شود. مردم فقط از مشکلات معیشتی رنج نمی‌برند؛ از بی‌معنایی، بی‌اعتنایی و بی‌احترامی نیز رنجورند. جامعه‌ای‌که در آن آدم‌ها احساس می‌کنند دیده نمی‌شوند، شنیده نمی‌شوند و تأثیر ندارند، دیر یا زود دچار فرسایش درونی می‌شود. جان رالز، فیلسوف عدالت، بر این باور بود که انسان‌ها برای داشتن «زندگی خوب» به سه خیر اولیه نیاز دارند: ثروت و درآمد کافی، آزادی و فرصت، و عزت‌نفس. در پرتو این سه خیر می‌توان چهره‌ امروز جامعه ایران را با نگاهی دقیق‌تر بازخوانی کرد. نخست، بی‌عدالتی اقتصادی است.

فقر و نابرابری تنها مسئله کم‌داشتن نیست؛ بلکه نوعی تحقیر ساختاری است. وقتی بخش بزرگی از مردم توان تأمین نیازهای اولیه برای یک زندگی آبرومندانه را ندارند، احساس شرمساری و خشم در آنها ریشه می‌دواند. این بی‌عدالتی، از حوزه اقتصاد فراتر می‌رود و به سطح عاطفی و اخلاقی جامعه سرایت می‌کند، تا جایی‌که حتی موفقیت فردی هم دیگر طعم رضایت نمی‌دهد. در کنار آن، بی‌عدالتی در آزادی و فرصت قرار دارد.

از نظر رالز، جامعه عادل، جامعه‌ای است که به هر فرد اجازه دهد سبک زندگی دلخواهش را انتخاب کند. اما در ایران امروز، سبک زندگی، پوشش، بیان و حتی رؤیاها، اغلب در معرض داوری و محدودیت‌اند. هنگامی‌که انسان از حق تعیین سرنوشت خود محروم می‌شود، احساس خفگی و بی‌اختیاری در او شکل می‌گیرد که، نه با یارانه تسکین می‌یابد، نه با وعده‌های رشد اقتصادی. شاید عمیق‌ترین شکل بی‌عدالتی، بی‌عدالتی در عزت‌نفس باشد.

بسیاری از مردم، به‌ویژه زنان، جوانان و دگراندیشان، پیوسته پیام‌هایی دریافت می‌کنند مبنی بر این‌که ارزش‌شان کمتر است. رسانه‌ها، قوانین و گاه گفتارهای رسمی، به‌جای تقویت احساس ارزشمندی، ناخواسته به تحقیر و کوچک‌سازی دامن می‌زنند. در چنین فضایی، خشم فروخورده، شرم درونی و احساس بی‌قدرتی در جان انسان رسوب می‌کند. رالز می‌گفت: «عدالت، نخستین فضیلت نهادهای اجتماعی است.» اگر نهادها از عدالت تهی شوند، حتی در حضور ثروت و اقتدار سیاسی، روح جامعه بیمار می‌شود. 

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که مهم‌ترین عامل تأثیرگذار بر احساسات منفی، امید به آینده است. مردمی‌که چشم‌اندازی روشن پیش‌رو دارند، حتی در تنگناهای اقتصادی نیز تاب‌آورتر و خلاق‌تر هستند. اما وقتی افق آینده مبهم می‌شود، حتی رفاه مادی نیز معنا و طراوت خود را از دست می‌دهد. در ایران امروز، سطح امید به آینده به‌طور نگران‌کننده‌ای کاهش یافته است. بسیاری از جوانان در نوعی تعلیق جمعی به‌سر می‌برند.

تصمیم‌های بزرگ زندگی ؛ از ازدواج و فرزندآوری گرفته تا مهاجرت و سرمایه‌گذاری، به آینده‌ای نامعلوم موکول شده است. جامعه در حالتی از انتظار ممتد گرفتار آمده؛ انتظاری بی‌انتها برای تغییری که هنوز افق روشنی از آن دیده نمی‌شود. راه برون‌رفت در سه محور خلاصه می‌شود: عدالت، آزادی و امید. عدالت زمانی معنا دارد که با کرامت انسانی همراه باشد. سیاست‌گذاری بر احترام به شأن انسان ایرانی استوار شود، نه‌صرفاً بر کنترل او.

آزادی به‌عنوان فرصتی برای رشد و خلاقیت شناخته شود، نه تهدیدی برای نظم؛ زیرا انسان آزاد، مسئول‌تر و وفادارتر به جامعه است. و سرانجام، امید به‌عنوان سرمایه‌ای اجتماعی بازسازی شود. جامعه‌ای‌که آینده‌ای باورپذیر پیش‌رو دارد، خود را بازآفرینی می‌کند. ایران ما بیش از هر زمان به «بازگشت به مردم» نیاز دارد؛ مردمی‌که در مرکز سیاست، توسعه و تصمیم‌گیری قرار گیرند، نه در حاشیه آن. اگر خستگی‌جمعی به‌درستی فهم و ترمیم شود، می‌تواند به بیداری و بازسازی ملی بدل گردد. جامعه‌ای‌که احساس کند دیده‌ می‌شود، محترم است و آینده‌ای دارد، حتی از دل ویرانی می‌تواند برخیزد. راه نجات، در بازسازی تدریجی اعتماد، کرامت و امید است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار