شادکامی بهمثابه سیاست /تابآوری در توفان تحریمها
بازگشت تحریمها، اگرچه جامعه را در معرض نگرانی و ابهام قرار داده، اما میتواند لحظهای سرنوشتساز برای بازنگری در شیوه حکمرانی باشد. تاریخ نشان داده است که ملتها در سختترین شرایط، اگر امید و انسجام را تجربه کنند، نهتنها تاب میآورند، بلکه توان تازهای برای پیشرفت مییابند.

بحرانها همیشه با خود فرصتی پنهان دارند. بازگشت تحریمها، اگرچه جامعه را در معرض نگرانی و ابهام قرار داده، اما میتواند لحظهای سرنوشتساز برای بازنگری در شیوه حکمرانی باشد. تاریخ نشان داده است که ملتها در سختترین شرایط، اگر امید و انسجام را تجربه کنند، نهتنها تاب میآورند، بلکه توان تازهای برای پیشرفت مییابند.
آیا میتوان از این تهدید، فرصتی برای بازسازی اعتماد، تقویت سرمایه اجتماعی و ارتقای شادکامی عمومی ساخت؟ از دید ارتباطات انسانی و نیز روانشناسی اجتماعی، تأکید مکرر بر انسجام، معمولاً نشانه وجود شکاف یا فرسایش اعتماد در جامعه است. انسجام با فرمان یا تبلیغ ایجاد نمیشود، بلکه نتیجه طبیعی احساس تعلق، عدالت و معنا در زندگی روزمره مردم است.
وقتی افراد حسکنند که شنیده میشوند و در تصمیمها سهم دارند، همبستگی یک واقعیت زیسته خواهد بود. امروز در ایران، هدف تحریمها فقط اقتصاد نیست، روان جمعی جامعه نیز زیر فشار قرارگرفته است. طبیعی استکه حس بلاتکلیفی و ابهام آینده، اضطراب اجتماعی ایجاد کند، اما تجربههای تاریخی نشان دادهاند که در همین لحظههای دشوار، جامعهای که احساس کند صدایش در تصمیمگیریها شنیده میشود، بهجای بیتفاوتی یا کنارهگیری، بهسرعت بهسمت همبستگی و همکاری حرکت خواهد کرد.
ازاینمنظر فراخوان به انسجام اگر با بازسازی اعتماد و اصلاح واقعی در الگوهای سیاستگذاری همراه شود، هم خطر شکاف را کاهش میدهد و هم فرصتی میشود، برای تقویت پیوندهای اجتماعی و بازیابی امید عمومی. اما چه عاملی میتواند این چرخه امید و همکاری را تقویت کند؟ پاسخ در یک واژه نهفته است؛ شادکامی. شادکامی صرفاً یک احساس فردی نیست، بلکه شاخصی بنیادین برای سلامت اجتماعی و ثبات سیاسی است. جامعهای شاد، جامعهای منسجمتر، مقاومتر در برابر بحرانها و کمتر متمایل به افراطگرایی است.
درک باک، استاد برجسته دانشگاه هاروارد، در کتاب مهم خود «سیاست شادکامی» به همین نکته پرداخته است. او معتقد است، هدف یک دولت باید ارتقای کیفیت زندگی و شادکامی مردم باشد و سیاستها زمانی موفقاند که بتوانند سطح رضایت و بهروزی شهروندان را بالا ببرند. او «پارادوکس ایسترلین» را مطرح میکند که صرف بهبود معیشت مردم، تضمینکننده افزایش شادکامی نیست و لازم است شاخصهایی مثل اعتماد اجتماعی، کیفیت روابط انسانی و سلامت روان، مدنظر باشد. پژوهشهای معتبر نشان میدهد که شادکامی بر ستونهایی استوار است.
نخستین ستون، روابط اجتماعی قوی است. جامعهای که افرادش احساس تنهایی یا بیپناهی کنند، ناشاد خواهد ماند. در ایران امروز که فشارهای بیرونی و درونی بر زندگی مردم سنگینی میکند، سیاستهای دوستدار خانواده، تقویت همبستگی محلی و بازآفرینی سرمایه اجتماعی بیش از هرزمان دیگری ضروری است. ستون دوم، سلامت جسمی و روانی است. افسردگی، اضطراب و دردهای مزمن، در سکوت، کیفیت زندگی میلیونها نفر را میکاهند. اگر سلامت روان همچنان در حاشیه باقی بماند، هر برنامه اقتصادی یا سیاسی نیز محکوم به شکست خواهد بود. سرمایهگذاری در آموزش مهارتهایزندگی باید به قلب سیاستگذاری بدل شود.
ستون سوم، کیفیت حکمرانی و اعتماد است. فساد، فقدان شفافیت و نادیدهگرفتن مردم، بیش از هر عامل دیگری سرمایه امید را فرسوده میسازد. ستون چهارم، اشتغال و معنا در کار است. بیکاری تنها کاهش درآمد نیست، بلکه ضربهای حیثیتی و روانی است که به کرامت انسان آسیب میزند. کار شرافتمندانه و باثبات، بزرگترین منبع عزتنفس و امید اجتماعی است. ستون پنجم، امنیت مالی و رفاه پایه است. ترس از ناتوانی در تأمین نیازهای اساسی، سرچشمه اصلی اضطراب جمعی است. مردم ایران بارها نشان دادهاند که میتوانند فشار اقتصادی را تحمل کنند، بهشرط آنکه احساس کنند در بحران تنها گذاشته نمیشوند.
حاکمیت اگر میخواهد جامعهای مقاوم و پُرانرژی داشته باشند، در کنار تأکید بر شعار انسجام ملی، برنامهای واقعی برای ارتقای شادکامی مردم طراحی کند. گام اول این برنامه، بازسازی اعتماد عمومی از طریق شفافیت و مشارکت مردم است. در گام دوم، سرمایهگذاری در سلامت روان، بهویژه برای جوانان و طبقات فرودست، ضروری است. آنها بیشترین فشار را تحمل میکنند و اگر رها شوند، فرسایش اجتماعی گسترش مییابد.
گام سوم، کاهش نابرابری و ایجاد امنیت معیشتی از طریق سیاستهای حمایتی عادلانه، راهی است که اضطراب گسترده جامعه را مهار میکند. ملتی که احساس رضایت و معنا در زندگی کند، حتی در سختترین تحریمها هم پشت کشور خود خواهد ایستاد، اما ملتی که امیدش را از دست داده باشد، نه دشمنی میکند و نه همکاری؛ تنها خاموش و فرسوده میشود.