| کد مطلب: ۴۰۶۴۰

جنگ و بایسته‌های اصلاح‌گرایی

هر جنگی بالاخره تمام می‌شود، اما پیامدهای آن سال‌ها ـ و حتی نسل‌ها ـ باقی می‌ماند. اصلاح‌گرایان اجتماعی در دوران پساجنگ نقشی حیاتی دارند. بازسازی نه‌تنها به‌معنای ساخت دیوارها و پل‌هاست، بلکه به‌معنای ترمیم روابط انسانی، تقویت اعتماد عمومی و ایجاد ساختارهایی است که از تکرار خشونت جلوگیری کند.

جنگ و بایسته‌های اصلاح‌گرایی

جنگ، به‌مثابه یک بحران اجتناب‌ناپذیر، عرصه‌ای نیست که در آن بتوان به برنامه‌های بلندمدت اصلاحات اجتماعی اندیشید. در چنین شرایطی، اولویت‌ها تغییر می‌کنند و فضای سیاسی به‌سرعت از گفت‌وگوی عقلانی به‌سمت موضع‌گیری‌های امنیتی و بقایی سوق می‌یابد. اما آیا این به آن معناست که اصلاح‌گرایان اجتماعی در زمان جنگ باید به حاشیه رانده شوند یا سکوت پیشه کنند؟ پاسخ منفی است. جنگ هرچند میدان اصلی اقدامات اصلاحی نیست، اما آزمونی بزرگ برای پایبندی به اصول انسانی، همبستگی اجتماعی و مسئولیت‌پذیری سیاسی است. 

 در بحبوحه جنگ، خطوط تقسیم‌کننده‌ داخلی - اعم از جناحی، نژادی یا ایدئولوژیک - باید کمرنگ شود. اصلاح‌گرایان، اگرچه ممکن است در شرایط عادی منتقد جدی حکومت باشند، در زمان جنگ از هرگونه تشدید اختلافات داخلی پرهیز می‌کنند. این به‌معنای تائید بی‌قیدوشرط سیاست‌های دولت نیست، بلکه به‌معنای درک حساسیت شرایط و اولویت دادن به بقای جمعی است. 

 تجربه‌ی تاریخی نشان داده است که جوامعی که در زمان جنگ به‌جای همگرایی، به دام اختلافات داخلی افتاده‌اند، نه‌تنها در برابر دشمن خارجی آسیب‌پذیرتر شده‌اند، بلکه پس از جنگ نیز با بحران‌های عمیق‌تر اجتماعی و سیاسی مواجه شده‌اند. بنابراین اصلاح‌گرایان در چنین شرایطی نقش واسطه‌گران اجتماعی را ایفا می‌کنند؛ کسانی که بر ضرورت وحدت تاکید می‌ورزند، بی‌آنکه اصول خود را قربانی کنند.   اگرچه جنگ فضایی برای اصلاحات ساختاری گسترده نیست، اما غفلت از نیازهای اساسی جامعه می‌تواند به فاجعه‌ای انسانی بیانجامد.

اصلاح‌گرایان در این شرایط، ضمن همراهی با اقدامات امدادی فوری، به برنامه‌ریزی برای حل مشکلات ریشه‌ای نیز می‌اندیشند. برای مثال در بحران جنگ، مسائلی مانند آوارگان، تخریب زیرساخت‌ها و اختلال در نظام آموزشی و بهداشتی به‌سرعت ظهور می‌کنند. اصلاح‌گرایان می‌توانند با ارائه طرح‌هایی برای اسکان موقت و بازسازی‌ها یا ایجاد شبکه‌های حمایت روانی از قربانیان جنگ، نقش موثری در کاهش آسیب‌ها ایفا کنند.   این اقدامات هرچند ممکن است در نگاه اول «امدادی» به‌نظر برسند، اما درواقع پایه‌های یک جامعه مقاوم را می‌سازند.

جامعه‌ای که در بحران‌ها منفعل نباشد، پس از جنگ نیز سریع‌تر می‌تواند به سمت بازسازی و توسعه حرکت کند.   یکی از دشوارترین چالش‌های اخلاقی در زمان جنگ، نحوه مواجهه با «دشمن» است. اصلاح‌گرایان اگرچه اقدامات تجاوزگرانه دولت‌های جنگ‌طلب را محکوم می‌کنند، اما هرگز ملت کشور مقابل را هدف نفرت و کینه‌توزی قرار نمی‌دهند. این تفکیک، هم از منظر اخلاقی ضروری است و هم از نگاه راهبردی.   تاریخ نشان داده است که دشمن‌سازیِ کلی از یک ملت، نه‌تنها به گسترش خشونت می‌انجامد، بلکه صلح پایدار را نیز ناممکن می‌سازد. اصلاح‌گرایان با تاکید بر انسان‌مداری، به‌جای تشدید تنش‌ها، بر پیامدهای انسانی جنگ تمرکز می‌کنند؛ چه بر مردم خودی و چه بر غیرخودی. این نگاه، زمینه‌ساز گفت‌وگوهای پساجنگی و آشتی ملی است.   نکته‌ ظریف دیگری که در رفتار اصلاح‌گرایان در زمان جنگ دیده می‌شود، نحوه‌ تعامل با حکومت است.

اصلاح‌طلبان ممکن است در شرایط عادی با دولت اختلافات اساسی داشته باشند، اما در زمان جنگ، از هر اقدامی که به تضعیف حاکمیت ملی بیانجامد، اجتناب می‌ورزند. این حمایت، اما، به‌معنای سکوت مطلق در برابر اشتباهات نیست.   برای مثال اگر دولت در توزیع منابع امدادی تبعیض قائل شود یا حقوق اساسی شهروندان را زیرپا بگذارد، اصلاح‌گرایان با حفظ چارچوب‌های امنیتی، به انتقاد سازنده می‌پردازند. این موضعِ دشوار، نیازمند تعادلی ظریف میان «وحدت ملی» و «پاسداری از عدالت» است.   

هر جنگی بالاخره تمام می‌شود، اما پیامدهای آن سال‌ها ـ و حتی نسل‌ها ـ باقی می‌ماند. اصلاح‌گرایان اجتماعی در دوران پساجنگ نقشی حیاتی دارند. بازسازی نه‌تنها به‌معنای ساخت دیوارها و پل‌هاست، بلکه به‌معنای ترمیم روابط انسانی، تقویت اعتماد عمومی و ایجاد ساختارهایی است که از تکرار خشونت جلوگیری کند.   در این مرحله، تجربه‌ همدلی و اقدامات جمعی دوران جنگ می‌تواند به سرمایه‌ای اجتماعی تبدیل شود. جامعه‌ای که در بحران یاد گرفته است فراتر از اختلافاتش بایستد، پس از جنگ نیز می‌تواند شالوده‌ محکم‌تری برای اصلاحات دموکراتیک و توسعه پایدار بنا کند. 

 جنگ، میدان اصلی اصلاحات نیست، اما عرصه‌ امتحان وجدان اجتماعی اصلاح‌گرایان است. در این شرایط، آنان نه با شعارهای آرمان‌گرایانه، بلکه با اقدامات عینی ـ از همبستگی ملی تا حمایت از قربانیان ـ ثابت می‌کنند که اصلاح‌طلبی صرفاً یک گفتمان سیاسی نیست، بلکه تعهدی اخلاقی به جامعه و انسانیت است. این نقش اگرچه کمتر دیده می‌شود، اما پایه‌های ضروری برای آینده‌ای عادلانه‌تر را می‌سازد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار