| کد مطلب: ۱۰۲۸۴

دوست بیگانه

دوست بیگانه

بررسی روابط و مواضع متقابل اخوان‌المسلمین و جمهوری اسلامی ایران

بررسی روابط و مواضع متقابل اخوان‌المسلمین و جمهوری اسلامی ایران

بیداری احساسات اسلام‌گرایانه و سیاسی شدن اسلام در امپراطوری عثمانی و اعلام خلافت در اسلامبول آغاز و با شعار و انجمن‌های اتحاد اسلام در بلاد اسلامی ترویج شد. سیدجمال اسدآبادی از مشهورترین مروجان این اندیشه در ایران و سایر مناطق بود که نتیجه حضور و فعالیت‌های او در مصر به شاگردانی چون محمد عبده و پس از او رشید رضا منجر شد. محمد عبده علاوه بر شاگردی سیدجمال در مصر به روزنامه عروةالوثقی در پاریس پیوست و به اسدآبادی در انتشار آن کمک کرد. اندیشه‌های اتحاد اسلام با سید قطب و رشید رضا در مصر ادامه پیدا کرد تا توسط حسن‌البنا به تاسیس اخوان‌المسلمین منجر شود. او بنیان‌گذار جماعت اِخوان‌المسلمین و نخستین «مرشد عام» آن در سال ۱۹۲۸ در مصر بود. حسن البنا در دارالعلوم که مؤسس آن محمد عبده بود، تحصیل کرده بود و تحت تاثیر آرا و اندیشه‌های سیدجمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، رشیدرضا و سید قطب بود. این جریان فکری که پس از شکست خلافت عثمانی که نماد قدرت اسلام سنی محسوب می‌شد و تسلط قدرت‌های اروپایی بر جهان اسلام علت این شکست را دور شدن مسلمانان از تعالیم اسلام و عدم تبعیت از شریعت اسلام می‌دانست و براساس باور اسدآبادی که «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم» معتقد بود مسلمانان با عمل بر احکام اسلام و تبعیت از قرآن و سنت پیامبر خواهند توانست شکوه و عزت گذشته خود را باز یابند و بر قدرت‌های اروپایی فائق شوند. اما مشخصاً شیعیان در اندیشه‌های اخوان‌المسلمین و پدران فکری آن جایگاهی نداشتند و منظور از اتحاد مسلمانان اتحاد اهل سنت و تبعیت گروه اندک و حتی رافضی شیعیان از آنان بود. در واقع اخوان‌المسلمین با وجود آنکه در مصر پا گرفت اما یک جنبش جهانی اسلام‌گرای اهل سنت است که در بسیاری از کشورهای اسلامی طرفدار دارد و آن را می‌توان بزرگترین گروه سیاسی سنی در جهان به‌شمار آورد. ویژگی خاص این جریان اسلام‌گرا این است که برخلاف بسیاری از جریان‌های فکری در جهان اسلام به تاسیس و اداره احزاب سیاسی می‌پردازد و مرکز و محور فعالیتش در کشورهای اسلامی، احزاب سیاسی است و البته قدیمی‌‌ترین و فراگیرترین تشکیلات اسلامی در جهان اسلام است. در ایران نیز حزب سیاسی «جماعت دعوت و اصلاح» که دارای مجوز قانونی است و یک سال پس از وقوع انقلاب اسلامی در میان اهل سنت ایران تشکیل شد، وابسته به این جنبش جهانی است.

جمهوری اسلامی و اخوان‌المسلمین

انقلاب اسلامی ایران با وجود آنکه در جامعه‌ای شیعی روی داد تحت تاثیر افکار اتحاد اسلام بود بدون آنکه به ریشه‌های سیاسی و سنی آن توجه داشته باشند. شاید ایرانی و شیعی بودن سیدجمال‌الدین اسدآبادی به‌عنوان ریشه فکری این اندیشه علت بی‌اهمیت دانستن این مساله بود. اندیشمندان و رهبران فکری انقلاب اسلامی چون آیت‌الله خامنه‌ای و روشنفکران دینی چون علی شریعتی به شدت تحت تاثیر آرا و اندیشه‌های سیدجمال بودند و این اندیشه‌ها در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز انعکاس داشت. اصل یازدهم قانون اساسی می‌گوید: «به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امة واحده و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.» این تفکر به محوری تبدیل شد که جمهوری اسلامی در تلاش باشد که به جنبش‌های سیاسی جهان اسلام نزدیک شود و به قولی از آنان حمایت کند. البته اخوان‌المسلمین مهمترین و بزرگترین آنها بود اما آیا اخوان‌المسلمین به حمایت و ارتباط با جمهوری اسلامی علاقه داشت؟ این پرسشی بود که جمهوری اسلامی هیچ‌گاه از خود نپرسید اما رهبران اخوان برای آن پاسخ روشنی داشتند؛ ارتباطی نفرت‌انگیز که به آن نیاز دارند. اندیشه نزدیکی شیعیان و اهل سنت از مباحث قدیمی در اخوان‌المسلمین است.

ثروت الخرباوی، از اعضای پیشین و اخراجی اخوان‌المسلمین، ریشه این پرسش را به آگوست ۱۹۳۴ و یکی از شماره‌های مجله «المنار» متعلق به «رشید رضا» یکی از رهبران فکری بزرگ اخوان باز می‌گرداند که با همراهی محب‌الدین الخطیب، ایده حسن البنا، بنیانگذار اخوان را شکل بخشیدند.

الخرباوی سال ۲۰۱۹ در گفت‌وگو با العربیه می‌‌گوید: «رشید رضا مقالاتی را در این مجله نوشت که در آن گفته بود برخی از دوستان، ایده نزدیک کردن شیعیان و سنی‌ها را به او پیشنهاد دادند، اما او این ایده را رد کرد زیرا این اندیشه به جایی نخواهد رسید.» او اضافه می‌کند براساس گفته کسانی که آن دوران را درک کرده بودند، حسن البنا این ایده را به استاد خود رشید رضا ارائه داد اما او آن را رد کرد و این مقاله را در پاسخ به البنا نوشت. «حسن البنا از گوش دادن به توصیه‌های شیخ و استاد خود امتناع ورزید و در ۱۹۳۸ میزبان جوانی ایرانی بود. این جوان با حسن البنا در مورد هماهنگی بین این گروه در مصر و شیعیان در ایران گفت‌وگو کرد و تقی‌الدین قمی‌، یکی از سرشناس‌ترین شیعیان ایران، در سال ۱۹۳۹ به مصر رفت و در منطقه زمالک در قاهره رحل اقامت افکند و حسن البنا او را برای بررسی موضوع تقارب میان مذاهب نزد شیوخ‌الازهر برد. به گفته وی تقی‌الدین قمی‌ در سال ۱۹۴۷ پس از پایان جنگ جهانی دوم، به مصر بازگشت و با حسن البنا برای شروع کار و تأسیس دارالتقریب، ملاقات کرد، اما این ایده با مخالفت شدیدی ازسوی محب‌الدین‌الخطیب، یکی از اساتید حسن البنا و یکی از رهبران گروه اخوان مواجه شد؛ به‌طوری که وی حسن البنا را به خیانت، مزدوری و توطئه متهم کرده و تاکید داشت البنا، بودجه کلانی از ایران گرفته است.» احتمالاً منظور از بودجه کلان کمک‌های آیت‌الله بروجردی به انجمن تقریب مذاهب در مصر است که توسط شیخ محمدتقی قمی صورت گرفت. تلاش‌های شیخ محمدتقی قمی و پشتیبانی و اقدامات وحدت‌گرایانه آیت‌الله بروجردی در سال ۱۳۳۷ هجری‌شمسی منجر به فتوای جواز عمل به فقه شیعه امامیه و قبول شیعه به‌عنوان فقه جعفری و مذهب پنجم شد که به بلوایی در جهان اهل سنت منجر شد و البته چندان عمقی هم پیدا نکرد. شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر در آن دوره که خود نیز از بنیان‌گذاران دارالتقریب بود، به جواز عمل کردن مطابق با فقه شیعه امامیه حکم داد. وی در جواب به استفتایی در مورد قرار دادن مکاتب شیعه اثنی‌عشری و زیدیه در بین مکاتب اسلامی، بیان می‌کند که اسلام منحصر به پیروی از مکتب خاصی نیست و می‌توان از یک مکتب به مکاتب دیگر منتقل شد. شیخ شلتوت در قسمتی از این فتوا می‌گوید: «مکتب جعفری معروف به مذهب امامی اثنی‌عشری، مکتبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مکتب‌های اهل سنت جایز می‌باشد. سزاوار است مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی که نسبت به مکتب معینی دارند، دوری گزینند». اکثریت اهل سنت همچنان از پذیرش شیعیان و به‌ویژه ایرانیان که با عناوینی چون مجوس و رافضی خوانده می‌شوند، به‌عنوان بخشی از جهان اسلام امتناع می‌کنند.

الخرباوی ادامه می‌دهد که هماهنگی بین اخوان و ایرانی‌ها تا سال ۱۹۷۹ هنگامی‌ که انقلاب ایران رخ داد، ادامه یافت. او گفت: «من وقتی که انقلاب ایران رخ داد، دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه عین شمس بودم و ما در تظاهرات گسترده دانشجویی با دستور رهبران اخوان برای حمایت از انقلاب ایران به خیابان آمدیم و در مجله دانشکده، مقالاتی در حمایت از انقلاب و حمایت مسلمانان از آن نوشته و تاکید داشتیم که [امام] خمینی یک الگو به‌شمار می‌آید. همه این افکار با توجه به رویکرد و صلاحدید رهبران اخوان انجام شده است. یک هیئت از اخوان با [امام] خمینی در محل اقامت او در فرانسه و قبل از بازگشت او به تهران ملاقات کرد
و آنها با او توافق کردند که یک گروه سنی در ایران وابسته به اخوان‌المسلمین وجود داشته باشد که بعداً آن را گروه الدعوة و الاصلاح نامیدند و مجاز به فعالیت و انتشار در مناطق گوناگون ایران است. به گفته الخرباوی پس از پیروزی انقلاب، یک هیئت اخوان‌المسلمین به رهبری «یوسف ندا» به همراهی «غالب همت» و «جابر رزق» از رهبران بخش بین‌الملل اخوان به ایران رفته و با [امام] خمینی دیدار كردند و مسائل گوناگونی را با او
در میان نهادند.

الخرباوی گفت: «هیئت پس از بازگشت به قاهره، عمر تلمسانی، رهبر اخوان را مطلع كرد که در آن زمان از [امام] خمینی خواستند خود را خلیفه مسلمانان جهان اعلام كند زیرا آنها می‌توانند برای او از شعبه‌های اخوان در سراسر جهان بیعت بگیرند، اما [امام] خمینی به آنها گفت كه این اقدام عجولانه است و از آنها خواست تا اعلام قانون اساسی جدید در ایران صبر پیشه کنند. [امام] خمینی بر این باور بود که اعلام خود به‌عنوان خلیفه مسلمانان ممکن است با مخالفت مسلمانان سنی روبه‌رو شود چون هدف این بود که شماری از کشورهای اهل سنت تحت رهبری ایران قرار بگیرند تا [امام] خمینی بتواند در مرحله بعدی، خود را خلیفه مسلمانان جهان معرفی کند.»

الخرباوی در مقاله دیگری در روزنامه الدستور ریشه این موضوع را عقیدتی دانسته و می‌گوید: «یوسف ندا ماموریت بسیار حساسی را به عهده داشت که موفقیت در آن می‌توانست تاریخ جدیدی برای منطقه ترسیم کند. یوسف ندا از جانب رهبر معنوی اخوان‌المسلمین به [امام] خمینی پیشنهاد کرد که همه شاخه‌های اخوان‌المسلمین در سراسر جهان حاضر به بیعت با او به‌عنوان «رهبر مسلمین جهان» هستند، مشروط بر اینکه [امام] خمینی رسماً اعلام کند که اختلاف میا‌‌ن شیعه و سنی بر سر جانشینی پیامبر اسلام یک اختلاف سیاسی و غیراعتقادی است. [امام] خمینی جوابی فوری به این درخواست نداد اما انتشار قانون اساسی‌ جدید ایران که در آن مذهب شیعه جعفری تنها مذهب کشور و ولی‌فقیه را به‌عنوان جانشین امام غایب در رأس همه امور معرفی‌ کرده بود، باعث شگفتی اخوان‌المسلمین شد زیرا آنها پاسخ [امام] خمینی را دریافت کرده بودند. [امام] خمینی با این اصل قانون اساسی‌ به آنها گفت که اختلاف موجود نه یک اختلاف سیاسی که یک اختلاف ایدئولوژیک است، اگر مرا می‌خواهید، باید مرا با همین مذهب به‌عنوان رهبر مسلمین جهان بپذیرید.»

پس از انقلاب در ایران و در سفر هیئت اخوان‌المسلمین به رهبری «یوسف ندا» در ملاقات با [امام] خمینی برای تبریک گفتن پیروزی انقلاب، [امام] خمینی به آنها گفت که از عنوان رهبر معظم انقلاب ایران استفاده می‌‌کند، نه لقب رهبر کل (المرشد العام). الخرباوی می‌‌گوید این موضع‌گیری به‌‌رغم وجود عناوین و القابی مشابه در حوزه‌های شیعه مانند مرجع، اتخاذ شد. اگرچه عنوان رهبر به‌هیچ‌وجه یکی از عناوینی نیست که در میان شیعیان به کار رفته باشد اما [امام] خمینی در تبریک به حسن البنا، این کار را کرد.

الخرباوی دراین مورد که کدام طرف، دیگری را در راستای منافع خود به‌کار گرفته، اخوان یا ایران؟ گفت که او و جمعی از همکارانش که به اخوان پیوسته‌اند، سعی کردند جواب دو سوال را بیابند که عبارتند از: «راز حمایت پرشور این گروه و رهبران آن از انقلاب ایران چیست؟ و «علت پایبندی رهبران اخوان به ادامه ارتباط با ایرانی‌ها چیست؟»، عاملی که بر اشتیاق برای یافتن پاسخ این دو پرسش افزود، بیانیه تسلیت صادره از سوی حامد ابوالنصر رهبر اخوان‌المسلمین پس از درگذشت [امام] خمینی در سال ۱۹۸۹ بود که در آن آمده بود: «اخوان‌المسلمین در برابر خدا در قبال فقید اسلام، امام خمینی پاسخگو هستند که انقلاب علیه ستمگران را پی ریخت»، در سیاق این بیانیه سخنان تاثیرگذاری بیان شده بود که باعث سرازیر شدن اشک ما شد. الخرباوی افزود که او و جمعی از همكارانش برای ملاقات با رهبر اخوان به مقر قدیمی‌ این گروه در منطقه توفیقیه در قلب قاهره رفتند تا این دو پرسش را بر او مطرح کنند.

الخرباوی می‌‌افزاید، وقتی با دوستانش رهبر اخوان را ملاقات کردند، او از پاسخ‌دهی طفره رفت، اما نهایتاً پاسخ داد: «می‌دانی رابطه ما با ایران، شبیه چیست؟ ما محتاج آن هستیم؛ هرچند رابطه تنفرانگیزی است.»

به گفته الخرباوی به دلیل همکاری اخوان‌المسلمین بود که حزب‌الله در لبنان و حوثی‌ها در یمن و احزاب طرفدار ایران در عراق و درگیری‌های فرقه‌ای در کشورهای دیگر ایجاد شدند. ایران در ازای این کار از اخوان‌المسلمین در مصر، لیبی، تونس، سودان و دیگر مناطق پشتیبانی می‌‌کند تا نفوذ و کنترل بر این مناطق میان آنها تقسیم شود. اما ارتباط ایران به مناطقی که الخرباوی اشاره می‌کند، محدود نمی‌شود.
حزب عدالت و توسعه نیز که در بیست سال گذشته قدرت را در ترکیه در دست گرفته بخشی از این جنبش جهانی است و از زمان شروع فعالیت خود از حمایت‌های پیدا و پنهان ایران برخوردار بوده است هرچند پس از قدرت‌گیری در موارد بسیاری رودرروی ایران نیز قرار گرفته است.

الخرباوی معتقد بود [امام] خمینی کتاب حکومت اسلامی‌ و ولایت فقیه را نوشت، آن را از کتاب «سیدقطب» تئوریسین اخوان با عنوان «معالم فی‌الطریق»، اقتباس کرده که در آن در مورد حکومت صحبت می‌کند و اینکه جهان اسلام‌، اسلام را پیاده نمی‌کند. او افزود: «پس از پیروزی انقلاب ایران در ژانویه 1979، کتاب سید قطب به زبان فارسی ترجمه و به صورت رایگان در میان اعضای سپاه پاسداران ایران و دانش‌آموزان مدارس توزیع شد. آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، رهبر کنونی انقلاب، مقدمه کتاب سید قطب با عنوان «آینده این دین» را نوشت که در آن گفته است: «این کتاب، مبانی مهمی‌ را بنا نهاده تا بتوانیم به این مبانی، دولت اسلامی‌ را تاسیس کرده و از آینده این دین آگاهی یابیم».

موارد عدیده دیگری در روابط میان اخوان و ایران وجود دارند، از جمله، همانطور که الخرباوی می‌گوید، گروه اخوان، شعبه‌ای را برای این گروه در ایران تأسیس کرد که زیر پوشش رسمی‌ و با حمایت سخاوتمندانه دولت ایران با نام جماعة الاصلاح و الدعوه، فعالیت می‌کند که عبدالرحمان پیرانی، رهبر اخوان، سرپرستی آن را برعهده دارد.

او می‌‌افزاید قبل و پس از انقلاب مصر در ژانویه 2011، هماهنگی‌ها و دیدارهایی در ترکیه میان برخی از رهبران اخوان و مسئولان ایرانی برگزار شد؛ ابراهیم منیر، معاون رهبر این گروه و محمودالابیاری از رهبران اخوان با فرماندهان سپاه در ترکیه در سال 2014 که مشتمل بر هماهنگی میان آنها درخصوص پرونده‌هایی در منطقه، مانند، سوریه و عراق و ضربه زدن و خصومت با
سعودی است.

تضادها و منافع مشترک

جنبش اخوان‌المسلمین تا چند دهه پیش به‌ویژه زمانی که انقلاب ایران به پیروزی رسید از حمایت هیچ دولتی برخوردار نبود و پیروان این جنبش در هیچ یک از کشورها موفق به قدرت‌گیری نشده بودند و راز درخواست اخوان از امام خمینی برای پذیرش رهبری آنان نیز شاید نیاز آنان به حمایت قاطع یک کشور و دولت از آنان بود و ریشه در اعتقاد قلبی نداشت. امام خمینی نیز احتمالاً از چنین مسئله‌ای آگاه بوده که حاضر به پذیرش پیشنهاد هیئت اخوان نشده است. با این حال رقابت ایران با عربستان سعودی نیز که مخالف مرجعیت اخوان‌المسلمین است و البته این مخالفت دارای ریشه‌های فکری نیز هست، به نزدیکی ایران و اخوان‌المسلمین کمک کرده است. عربستان سعودی همواره تلاش کرده از گسترش اخوان‌المسلمین در کشورهای اسلامی ممانعت کند و رهبری جهان اسلام را با اندیشه‌های وهابی کسب کند. ایران نیز با اندیشه‌های وهابی که آشکارا ضدشیعی و ضدایرانی است، با ادعای رهبری عربستان بر جهان اسلام سر ناسازگاری دارد و همین دشمن مشترک، ایران و اخوان را تا حدودی به هم نزدیک کرده است. اما این نزدیکی استراتژیک و همیشگی نبوده است.

ایران در راستای سیاست ضداسرائیلی خود به حمایت از شعبه فلسطینی اخوان‌المسلمین یعنی گروه حماس پرداخته است و علاوه بر حمایت‌های مالی به آموزش نظامی و تسلیحاتی این گروه نیز کمک کرده است و در جنگ اخیر نیز با وجود وابستگی سیاسی و نزدیکی فکری حماس به ترکیه و قطر و حضور رهبران حماس در این دو کشور، این ایران است که بیش از همه از سوی کشورهای غربی و اسرائیل متهم به تسلیح حماس شده است.

در دو دهه اخیر حزب عدالت و توسعه که شعبه ترکیه‌ای اخوان‌المسلمین محسوب می‌شود موفق به تصاحب قدرت در ترکیه شد. شبکه جهانی اخوان‌المسلمین به گسترش نفوذ ترکیه در جهان عرب و سایر کشورهای اسلامی کمک کرده است و در مقابل نیز ترکیه به حمایت مالی و اعطای تابعیت و شهروندی به رهبران و اعضای فراری این جنبش پرداخته است. این ارتباط در پیوند با سیاست نوعثمانی‌گری ترکیه توانسته به سود دوسویه ترکیه و این گروه کمک کند. رهبران گروه حماس نیز نظامی‌ترین گروه وابسته به اخوان‌المسلمین در کشورهای اسلامی است که در ترکیه و قطر حضور دارند.

امیرنشین قطر نیز در رقابت با عربستان سعودی و برای استقلال از آن و رهایی از سیطره ریاض، نیاز به یک نظریه فکری و سیاسی داشت تا به حمایت از اخوان‌المسلمین پرداخته و شبکه تلویزیونی الجزیره را در خدمت جنبش جهانی اخوان‌المسلمین قرار دهد. قطر برای بیش از یک دهه میزبان یوسف القرضاوی، رهبر معنوی و دینی اخوان‌المسلمین بود که جایگاهی ویژه و خاص به قطر بخشیده بود و توجه شعبه‌های اخوان را به قطر جلب کرده بود. با وجود ترکیه و قطر نیاز اخوان‌المسلمین به حمایت جمهوری اسلامی ایران در دو دهه اخیر کاملاً برطرف شد و آن شور و حرارت سال‌های نخستین برای جلب نظر رهبران جمهوری اسلامی فروکش کرد و در جریان تحولات مربوط به بهار عربی به تعارض با جمهوری اسلامی نیز بدل شد. با وجود آنکه جمهوری اسلامی همچنان علاقه‌مند است قدرت‌گیری اخوان‌المسلمین در کشورهای مختلف را به‌عنوان پیروزی اسلام سیاسی و الگوگیری از انقلاب اسلامی ارتباط بدهد اما واقعیت نخست این است که سابقه اخوان‌المسلمین به پیش از وقوع انقلاب اسلامی و حتی نهضت مبارزاتی امام خمینی باز می‌گردد و از سوی دیگر اخوان‌المسلمین برخلاف جمهوری اسلامی به اتحاد شیعه و سنی باور ندارد و شیعه را گروهی اقلیت و حتی انحرافی در اسلام قلمداد می‌کند. هرچند رفتار اخوان‌المسلمین با شیعیان مانند سایر گروه‌های سلفی خشن و تکفیری نیست اما در عین حال حاضر به پذیرش به‌عنوان یک گروه خودی نیز نیست. در واقع تفکرات تکفیری در ریشه تفکرات سلفی با اخوان‌المسلمین اشتراک دارند اما اخوان با رویکردی عمل‌گرایانه‌تر به تفکرات سلفی می‌نگرد و به امکان اجرای شریعت اسلامی در جهان معاصر می‌اندیشد و تلاش دارد چهره‌ای معتدل و امروزی از بازگشت به باورهای اصیل اسلامی ارائه دهد، حال آنکه گروه‌های تکفیری بازگشت به سلف پیشین را تمام و کمال و با شکل هزار سال پیش خود مراد می‌کنند که آشکارا سانتی‌مانتالیستی و غیرقابل پذیرش است و به‌خاطر رویکردهای خشن در جهان معاصر مورد نفرت عموم مسلمانان قرار گرفته است. اما اخوان‌المسلمین حتی با پذیرش ظاهری دموکراسی تن به رقابت‌های انتخاباتی داده است.

در جریان بهار عربی که اخوان‌المسلمین با رئیس‌جمهوری مصر، محمد مرسی توانست برای مدت کوتاهی قدرت را در مصر در اختیار بگیرد تلاش تهران برای برقراری ارتباط با مصر به جایی نرسید و محمد مرسی در تنها حضورش در تهران برای حضور در نشست سران عدم تعهد، سخنان خود را با درود به خلفای راشدین آغاز کرد و در ادامه دولت سوریه را «سرکوبگر» و «فاقد مشروعیت مردمی» خواند و گفت، چنین نظامی باید از بین برود. هیئت شرکت‌کننده سوریه در اعتراض به این اظهارات صریح رئیس‌جمهور مصر، سالن نشست را ترک کردند. این سخنان در تضاد با سیاست‌های جمهوری اسلامی بود و عمق اختلاف اخوان‌المسلمین و ایران را نشان داد. ترکیه نیز در سوریه مقابل سیاست‌های تهران ایستاد و با حمایت از جبهه النصره شاخه سوری اخوان‌المسلمین برای سقوط بشار اسد تلاش کرد. رهبران حماس نیز که تا پیش از بهار عربی در سوریه سکونت داشتند همین سیاست را اتخاذ کردند و از سرنگونی بشار اسد حمایت کردند. همین اختلاف نشان داد که ارتباط ایران و اخوان‌المسلمین نه یک اتحاد استراتژیک بلکه رابطه‌ای مقطعی و تاکتیکی و صرفاً براساس منافع است.

با وجود آشکار شدن تعارض‌های میان منافع جمهوری اسلامی و اخوان‌المسلمین همچنان اتحاد با این گروه در میان مسئولان ایران طرفدارانی دارد که تلاش دارند بر این اختلافات عمیق و عدم تمایل اخوان‌المسلمین سرپوش بگذارند. در واقع جمهوری اسلامی بدون آنکه بهره چندانی از رابطه با اخوان برده باشد، تلاش کرده به آن کمک کند و با وجود دشمنی‌های آشکار و پنهان اخوانی‌ها علیه ایران و حرکت در مسیر منافع رقبای ایران، چون ترکیه، همچنان چشم امید به دوستی اخوان بسته است؛ چشم امیدی که بارها به چشم اسفندیار سیاست‌های ایران بدل شده و منافع بلندمدت ایران را قربانی این دوستی که از سوی رهبران اخوان در زمان بی‌پناهی نیز رابطه‌ای نفرت‌انگیز اما لازم توصیف شده بود حال آنکه آنان اکنون کاملاً از ارتباط و حمایت جمهوری اسلامی بی‌نیاز هستند و در مواقع لزوم تنها از امتیاز ایران برای قربانی کردن تهران و رسیدن به منافع مشترک با ترکیه و قطر و سایر متحدان واقعی خود بهره برده‌اند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی