نقاش داستانپرداز/درباره واحد خاکدان چهرهای شاخص از نقاشی هایپررئالیستی ایران که دو روز پیش درگذشت
پنجشنبه هفته گذشته، واحد خاکدان یکی از برجستهترین نقاشهای معاصر و چهره شاخص نقاشی هایپررئالیستی کشورمان در ۷۵ سالگی درگذشت
پنجشنبه هفته گذشته، واحد خاکدان یکی از برجستهترین نقاشهای معاصر و چهره شاخص نقاشی هایپررئالیستی کشورمان در ۷۵ سالگی درگذشت؛ هنرمندی که آثارش، نمونهای درخشان از پیوند میان واقعگرایی هنری، تعهد اجتماعی و اندیشه زیباشناسانه در هنر معاصر ایران بهشمار میآیند.
او هفتم آذرماه سال ۱۳۲۹ در خانوادهای هنری و پر از ذوق و خلاقیت به دنیا آمد. تولد در این خانواده از همان دوران کودکی زمینهساز شکلگیری علاقه و استعداد واحد خاکدان در عرصه هنر شد. خاکدان پس از دبیرستان، با علاقه و استعداد فراوان به نقاشی وارد هنرستان هنرهای زیبا شد و در سال ۱۳۵۰ فارغالتحصیل شد. سپس در رشته معماری داخلی دانشکده هنرهای تزئینی ادامهتحصیل داد و در سال ۱۳۵۵ مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد.
اولین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۳۵۳ در گالری سیحون تهران برگزار شد و از اینزمان بهبعد مخاطبان بیشتر با آثار و شیوه دقیق و واقعگرایانهاش آشنا شدند. گفته میشود که شیوه نقاشی خاکدان به مکتب هایپررئالیسم تعلق دارد؛ سبکیکه در آن هنرمند با جزئینگری و دقتی عکاسانه، واقعیت را بهگونهای بر بوم بازنمایی میکند که مرز میان تصویر و حقیقت در آن از بین میرود. آثار واحد خاکدان ترکیبی از دقت فنی، نگاه شاعرانه و حساسیت اجتماعی است.
نقاشی میان خیال و واقعیت
جانبخشی به اشیاء ساده روزمره، بازنمایی واقعیت و نهفتن آن در راز و خیال، ازجمله ویژگیهای برجسته نقاشیهای خاکدان است. بههمیندلیل آثارش را همزمان، هم مستندگونه و واقعی، هم دارای حالوهوایی تأملبرانگیز و فلسفی توصیف میکنند. واقعگرایی در آثار خاکدان، پس از تحولات سال ۱۳۵۷ بیشتر شد و رنگوبوی اجتماعی گرفت. او در ایندوره، به مسائل روز جامعه، دغدغههای مردم و تحولات فرهنگی و سیاسی پرداخت.

حسین گنجی، منتقد هنری درباره هنرمندی خاکدان میان عینیت و خیال به هممیهن توضیح داد:
«واحد خاکدان را باید یکی از معدود نقاشهایی دانست که توانست مفهوم «روایت» را به زبان تصویریِ هنر معاصر ایران ترجمه کند. او نهصرفاً نقاشِ واقعگرا بود، نه پیرو مدرنیسم صوری، بلکه هنرمندی میان این دو جهان بود؛ میان عینیت و خیال، میان سکوت و روایت. در جهانی که اغلب نقاشیهای ایرانی در بیان احساس یا تزئینات بصری متوقف مانده است، خاکدان نقاشی را به قلمرو داستان و حافظه کشاند. او از اشیاء متروک، از عروسکهای کهنه، چمدانها و بخاریهای زنگزده، نهتنها تصویر، بلکه معنا ساخت. هر شیء در آثارش به نشانهای از هویت و حافظهجمعی بدل میشود.»
به اعتقاد این منتقد هنری، در هنر معاصر ایران، خاکدان را باید «نقاشِ داستانپرداز» دانست؛ هنرمندیکه نقاشی را به زبان روایت بدل کرد. گنجی درباره این مهارت خاکدان گفت: «در ترکیببندیهای او، اشیاء گفتوگو میکنند، نور و سایه نقش شخصیت دارند و سکوت هولناک در آثارش به صحنهی درام تبدیل میشود.
تجربهی سالها طراحیصحنه در تئاتر، به او قدرتی در روایت بخشید. هر تابلو، پلان یا سکانسی از یکقصه است.» از نظر این منتقد، اهمیت واحد خاکدان در این است که نقاشی را از سطح زیباشناسی صرف، به سطح «یادسپاری» رساند. او نقاشِ اشیاء ساده و بیصدا بود، اما با همین اشیاء بیادعا، تاریخ پنهان یکجامعه را بازگو کرد. هر قاب او، یادداشتی تصویری از آن چیزی است که فراموش کردهایم؛ از خانه، از زمان و از خودمان. از همه آن چیزهای که فکر کردیم دورریختنی است و او همه آنها را مثل تصویری از یک انباری، احضار کرد.
هنر نقد مهاجرت
واحد خاکدان در سال ۱۳۶۳ به آلمان مهاجرت کرد و زندگی هنری خود را در خارج از کشور ادامه داد. او در شهر اوبرهاوزن، نخستین آتلیهی خود را تأسیس کرد و فعالیتهای هنریاش را در محیطی تازه از سر گرفت. هرچند برخی این دوران را بهدلیل تعامل با نهادهای فرهنگی و هنری و نمایش آثارش در کشورهای مختلف، نقطهعطفی در کارنامهی حرفهای او میدانند، اما برخی دیگر فعالیتهای سالهای اخیر خاکدان در کشور را نقطهعطف فعالیتهای هنری او میدانند.

شهروز نظری، منتقد هنری، در گفتوگو با هممیهن دراینباره بیان کرد: «نمایش رسمی آثار خاکدان اولینبار از طریق معصومه سیحون اتفاق افتاد. آثار ابتدایی او بیشتر کوبیسم و سورئالیستی بودند که در فضای هنری ایران در آندوران چندان شناختهشده نبودند. او سال ۱۳۶۳ مهاجرت کرد و از اواسط دهه ۸۰، آثارش دوباره در گالریهای داخل کشور به نمایش گذاشته شد. در آنزمان مجموعهدارهای هنری، چندان شناختی از واحد خاکدان نداشتند.
همسونبودن با مدرنیستها و رویکرد متفاوت او به نقاشی موجب شد تا مخاطبان و اهالی هنر، بعد از میانسالی با او و آثارش آشنا شوند.» از نظر این منتقد هنری، مخاطبان و فعالان هنری در دو دهه اخیر متوجه اهمیت و تمایز واحد خاکدان و آثارش شدند. نظری دراینخصوص توضیح داد: «هرچند آثار خاکدان در سالهای اخیر بهعنوان هنر مهاجرت شناخته میشود، اما در ایندوران بهعنوان آخرین مدرنیست در حوزه هنر و نقاشی به او توجه شد. حتی خیلیها به خاکدان، نقاش هایپررئالیست میگویند، اما از نظر من او هایپررئالیست نبود؛ بلکه در آثارش نوعی از بازنمایی وجود داشت که برای ایرانیها برخلاف غربیها، تازه و جذاب بود.»
او همچنین به مفهوم مهاجرت در آثار خاکدان اشاره و بیان کرد: «یکی از موضوعات محوری در آثار او، مفهوم مهاجرت است. خاکدان مهاجر بود و این تجربه زیسته، در آثارش بهخوبی انعکاس یافته است. چمدانها، نامهها، عروسکها و اسبهای چوبی در تابلوهای او نمادهایی از غربت، جابهجایی و دلتنگیاند.
در زمانی که مهاجرت، امری عادی و حتی مطلوب تلقی میشد، خاکدان با نگاهی نقادانه و صادقانه، سویه تلخ و آسیبزای آن را در آثارش بهتصویر کشید.» به گفته این منتقد هنری، آثار واحد خاکدان در فرآیند تکوین هویت ایرانی و هنری معاصر تأثیرگذار بوده است. از نظر او، خاکدان نگاه و رویکرد متفاوتی به مفهوم مهاجرت داشت و این مفهوم را در آثارش نقد میکرد.
شهروز نظری معتقد است که واحد خاکدان از نظر تکنیکی، در نقاشی تبحر چشمگیری داشت و با کلیت هنر مدرن ایرانی، رویکرد متقابل و جدیدی داشت. همین تفاوتهای او موجب شد تا از فضای هنری ایران متمایز باشد. البته فعالیت هنری واحد خاکدان در عمر ۷۵ ساله او، فقط به نقاشی محدود نبوده؛ بلکه به طراحی صحنه، لباس و عروسک برای تئاتر و تلویزیون نیز پرداخته است.
پدر خاکدان، ولیالله خاکدان، طراح نامدار دکور سینمای ایران است که او را با نگاه سینمایی و فضاسازانه آشنا کرد. ازجمله آثار واحد خاکدان دراینزمینه میتوان به طراحی عروسک برای نمایش «لوبیای سحرآمیز» به کارگردانی اردشیر کشاورز (تئاترشهر، ۱۳۵۹)، طراحیصحنه، لباس و ماسک برای نمایش «سبزهدوست بچهها» به کارگردانی رضا ژیان (تئاترشهر، ۱۳۶۱) و طراحیصحنه و عروسک برای نمایش تلویزیونی «قصه کرم شبتاب» (۱۳۶۲) اشاره کرد. خاکدان در حوزه تصویرسازی کتابهای کودک و نوجوان نیز حضوری فعال و مؤثر داشته است. بین سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۸۹، بیش از 40تصویرسازی برای کتابهای مختلف خلق کرد و با چندین ناشر در ایران، آلمان، سوئیس و اتریش همکاری داشت.
این بخش از فعالیتهای او نشان میدهد که نگاهاش به هنر، محدود به نقاشی گالریها و تابلوهای زینتی نبوده؛ بلکه در پی ارتباطی عمیقتر و گستردهتر با مخاطبان بهویژه نسل جوان و کودکان هم بوده است. درمجموع واحد خاکدان را میتوان هنرمندی معرفی کرد که میان واقعیت و رویا، میان ایران و غربت و میان خاطره و تصویر حرکت کرده و با زبان رنگ و فرم، تعریف جدیدی از هنر و هویت معاصر ایرانی ارائه کرده است.