صحرا بود و خیال عاطفه و اندیشه/نگاهی به شعر و ادبیات عرب در عصر موسوم به جاهلی
ادبیات عصر جاهلی، تنها ابزار هنرپروری برای اقوام صحرانشین بوده است. شعر، راهی برای تخلیه احساسات زیباشناختی مردمانی بوده که در صحرا زندگی میکردند. عربها راهی جز این نداشتند که به شعر پناه ببرند.

ادبیات عصر جاهلی، تنها ابزار هنرپروری برای اقوام صحرانشین بوده است. شعر، راهی برای تخلیه احساسات زیباشناختی مردمانی بوده که در صحرا زندگی میکردند. عربها راهی جز این نداشتند که به شعر پناه ببرند. آنها نه ابزاری در اختیار داشتند تا با آن نقاشی خلق کنند و نه مصالحی برای ساختن بناهای باشکوه در اختیار داشتند. بههمینخاطر تنها ابزار آنها کلمات بوده است و با معماری واژهها به ساخت شعر و ادب عرب دست میزدند. ادبیات عرب، جلوهای از هنرپروری عرب بوده است. ازسویدیگر آنها سنت شفاهی را نیز چاشنی کارشان کرده بودند.
بههمینخاطر شعر وقتی دستبهدست میشد بر غنایش افزوده میشد. همچون سنگی گرانبها که صیقل میخورد و بر اثر دستبهدست شدن زیباتر میشود. شعر عرب محصول سنتی است که جز در صحرا، مجال ظهور نمییافت. باری، باید این شعر را بیشتر شناخت چراکه شعر عرب راهی برای کشف سنتهای عجیب و ناشناخته صحرانشینان بوده است. زمانی که نه از اسمارتفونها خبری بود، نه غولهایی مانند نتفلیکس و آمازون که تا مردم را سرگرم کنند، عربهای صحرانشین با تماشای آسمان و روایتهای شاعرانه شب را به صبح میرساندند. شعر در «عصر جاهلی» یک محصول فرهنگی پرمخاطب بود. درخصوص بازه زمانی عصر جاهلی میتوان گفت که این ایام، شامل هزاروپانصد یا دوهزار سال قبل از ظهور اسلام، تا بعثت پیامبر و آغاز رشد اسلام در منطقه عربی را شامل میشود.
دانشمندان از همان اوایل قرن دوم هجری به جمعآوری و تدوین ادب قدیم عرب پرداختند و بر آن شرح و تعلیق نوشتند و در کتابهای خود وارد کردند. مشهورترین این مجموعهها عبارتند از: المعلقات السبع به گردآوری حماد الراویه، المفضلیات گردآورده مفضل الضبی (حاوی ۱۲۸ قصیده ادب جاهلی)، دیوان الحماسه أبوتمام و دیوان الحماسه بحتری، الأغانی گردآورده ابوالفرج اصفهانی، الشعر و الشعراء گردآورده إبنقتیبة، جمهرة اشعار العرب گردآورده أبوزید القرشی. اگر بخواهیم به ذکر نام چند نفر از سرآمدان شعر جاهلی بپردازیم، این اسامی اولی و ارجح هستند: عنترة بن شدّاد، طرفة بن العبد، النابغة الذبیانی، زهیر بن أبیسُلمى، أمرؤ القیس. عرب بدوی در محیط صحرایی خود غرق بود. صحرا، دل و روح و همه وجود او را پُر کرده بود و اندیشه، عاطفه و خیال او را به خود مشغول داشته بود.
بنابراین ادب جاهلی که ثمره اندیشه، عاطفه و خیال او بود رنگ صحرا داشت تا آنجا که به ذهن او صراحت بخشید و اندیشهاش را روشنی داد و روحاش را به جانب یقین متوجه کرد. این صفای فکر در هنر او تاثیر گذاشت، به لفاظی نمیپرداخت، خیالش دامنه وسیعی داشت، از واقعیت سخن میگفت و از طبیعت آنچنان که بود از روی صدق و اخلاص حکایت میکرد و به دقت تصویر مینمود؛ آن هم با بیانی ساده، خیالی غریب و فلسفهای سطحی. گویی هرچه را میبیند بی هیچ اشکالی درمییابد و نیازی به شک، حذف و تأمل ندارد.
گستردگی «جزیره عرب» در این زمانه به سه قسمت تقسیم شده بود که عبارتند از: 1- «بلاد الحجر» در شمالشرقی جزیره عرب و مابین «فلسطین» و شرق «دریای سرخ» که بهنام «البتراء» معروف بود و درحالحاضر در کشور اردن واقع شده است. 2- «بلاد العرب السعیدة» که در قلب و شرق صحرای بزرگ عرب «صحرای دهنا» واقع شده است و قبائل عرب کوهنشین در آنجا زندگی میکردهاند. 3- باقیمانده شبهجزیره عرب که بخشهایی مانند حجاز و یمن را شامل میشده است.
شعر اما جایگاهی ویژه در عصر جاهلی داشت. اعراب در ایام جاهلی، برای بیان احساسات خویش بیشتر از هنر گفتاری سود میجستند و این هنر گفتاری از مهمترین و نیرومندترین شیوههای اقناع بود. اکثر آثار منظوم و منثور عصر جاهلی از میان رفته و این بدانسبب است که بسیاری از این آثار به حافظه سپرده نشده بودند و آنچه را هم که راویان شعر از بَر کرده بودند، با کشتهشدنشان در جنگها و فتوحات از میان رفته است. هیچ فرهنگی برتر نیست. اگر از مفاهیمی مانند پیچیدگی، قدرت سیاسی، بناهای باشکوه و هرچیز دیگری که نشان از قدرت متمرکز سیاسی دارد ارزشزدایی کنیم، درمییابیم که همه فرهنگها، ایبسا خردهفرهنگها با هم برابر هستند.
مقایسه دو فرهنگ ایرانباستان و بادیهنشینان عرب در دوران پیشااسلام شاید بهترین مصداق برای این داعیه باشد که هیچ فرهنگی بر دیگری برتر ندارد. یکی از صحنههای بهیادماندنی فیلم «لورنس عربستان» این بود که لورنس در چادری نشسته بود و سرهنگی انگلیسی کنارش بود. پیرمردی برای فیصل قرآن میخواند. ناگهان لورنس بقیه آیهای را که آن پیرمرد برای فیصل میخواند، قرائت کرد و فیصل تعجب کرد و با لورنس گفتوگویی را از سر گرفت. بهنظرم بازتاب سنت هزاران سالهای که میان این قوم بوده، بهخوبی در این فیلم بازتاب یافته است. در گذشته نیز افرادی بودهاند که به عربی فصیح چیزهایی را میگفتهاند و همین أمر باعث میشده که بسیاری از اعراب حظ ببرند.