جای خالی سیاست در پلتفرمها
بازار پلتفرمها داغ است. هفتهای نیست که کار جدید بیرون ندهند یا اینکه خبر اثر تازهای را اعلام نکنند. در همه آثاری که طی این چندسال تولد پلتفرمها پخش شد که باعث پیشیگرفتن آنها از تلویزیون شد؛ همه موارد مبتلابه جامعه در آن بود

بازار پلتفرمها داغ است. هفتهای نیست که کار جدید بیرون ندهند یا اینکه خبر اثر تازهای را اعلام نکنند. در همه آثاری که طی این چندسال تولد پلتفرمها پخش شد که باعث پیشیگرفتن آنها از تلویزیون شد؛ همه موارد مبتلابه جامعه در آن بود. از فقر و نداری، ثروث و دارایی، خیانت، مواد، الکل و موردی نبود که جامعه آن را ببیند و در این مجموعهها شاهد بصری آن نباشد. ولی نکتهای و موردی کم بود و بهطریقاولی اصولاً وجود نداشت و آن هم نگره سیاسی در این آثار بود.
در جامعهای که به اذعان بیشتر تحلیلگران و جامعهشناسان بهشدت سیاسی است، نبود این آیینه در آثار پخششده جای پرسش فراوان دارد. هرچه به ذهن فشار میآورم مجموعههایی که دیدهام در کدامین یک از مضامین متقن سیاسی وجود داشت، ره به جایی نمیبرم. البته گویا یکی، دو مجموعه که من ندیدهام مانند «آقازاده»، شاید گریزی زده باشند. ولی بهحتم آنسان که در فیلمها و مجموعههای خارجی شاهدش هستیم، چنین واگویههای عریانی به تصویر درنمیآید. جالب است در جامعهای که همه مسائل به سیاست داخلی و خارجی ارتباط پیدا میکند، هیچ مابهازایی از آن در این کارها نیست.
در سپهر سیاسی کشور، گروههای مرجعی وجود دارند و این دستهها، دستکم برای طیفی از جامعه شناختهشدهاند و این گروهها هیچ نمود بیرونیای در آثار پلتفرمها ندارند. بحث فیلم سیاسی یا مجموعه سیاسی ساختن نیست، لزوماً این مقال. آنچه مهم مینماید، جایگاه انگاره سیاسی در این مجموعههاست. هرچند شاید انتظار بیجایی باشد که چنین بیاندیشیم.
در سینما و تلویزیونی که از نامبردن و نشاندادن واقعی روزنامههای رسمی پرهیز میکند و بهجای نشاندادن لوگوی اصلی روزنامهها از عناوین جایگزین استفاده میکند؛ این توقع بجایی نیست! آنسان که روزنامه شرق میشود «غرب» و کیهان میشود «جهان»، نمیتوان انتظاری در این حد داشت. ولی نشاندادن دلبستگیها و سمپاتبودن در امر سیاسی در این پلتفرمها این نگره را تقویت مینماید که چنین بریز و بپاشهایی فقط تا جایی مجاز است که به وادی سیاست و عریانی آن نرسد.
بهراستی ایرادش چیست در این مجموعهها گریزی به سیاست بهمعنای واقعی آن زده شود. سازوکار شناخت امر سیاسی در قصه روایت شود. الزماً نه آنطور که دسته و گروه خاصی میپسندند. میتوان امر سیاسی را با روایتی بیطرفانه در قصهها جای داد. گروههای مرجع و نامدار سیاست را دستکم بهشکلی به تصویر درآورد که لمس آن در جامعه مشهود باشد. چه پیش میآید مخاطب در قصه و روایتی، نامی از طیفهای مختلف سیاسی با همه اختلافنظرهایشان بشنود یا اینکه سمپاتهای آنان را بشناسد و اینکه نام بزرگان این عرصه را فارغ از هرگونه پیشداوری در آثار ببیند. اینجاست که به ابتدای نوشته میرسیم و نبود این نگره را بیشتر حس میکنیم. شاید نویسندگان و فیلمنامهنویسان هم کوتاهی کردهاند.
شاید آنطوری که باید، نخواستهاند وارد شوند و مهمتر از همه، تهیهکنندگان و سرمایهگذارانی که این دغدغه را ندارند و سری که درد نمیکند را دستمال نبستهاند! هرچه هست، جای نگاه سیاسی با اشاره مستقیم و نه خیالی در این آثار خالی است. ما انتظار ساخت سریالی چون «سرگذشت ندیمه» یا «وراثت» را نداریم از این دوستان، ولی کمکماش تلنگری وارد شود که سیاست هم در این مملکت وجود دارد، بسان سایر موارد مطروحه بد نیست. امر سیاسی و نشاندادن ملزومات آن به اندازه فقر، دارایی، مواد مخدر، خیانت، افیون، الکل و کلاهبرداری مهم است؛ چه که شاید علتالعلل همه این موارد سیاست و بماهو سیاست باشد...