ضرورتهای انسجام ملی
در فرهنگهای لغت، انسجام را، منظم شدن، با هم جور شدن، مستحکم شدن، استوار شدن و استواری معنا کردهاند. همین معانی میتواند ضرورتهای انسجام ملی را نیز نشاندهد.

همراهی و حداکثری مردم در برابر متجاوزان در طول جنگ دوازدهروزه اسرائیل علیه ایران جلوه همبستگی ملّی ایرانیان بود. هبستگی و همراهی شگرفی که معادلات دشمنان کهن مرز و بوم ایران را بر هم زد.
پس از جنگ نیز مجموع مقامات کشور و جریانهای سیاسی نیز بر اهمیت انسجام و وحدت ملی تاکید داشتهاند. هرچند که در مورد معنای این انسجام اختلافنظرهایی وجود دارد.
در فرهنگهای لغت، انسجام را، منظم شدن، با هم جور شدن، مستحکم شدن، استوار شدن و استواری معنا کردهاند. همین معانی میتواند ضرورتهای انسجام ملی را نیز نشاندهد.
ضرورت اول: پذیرش تکثر. با هم جور شدن و مستحکم شدن و استوار شدن در گام اول به معنای پذیرش تکثر سلیقههای متفاوت است که باید در کنار هم قرار گیرند و یکدیگر را بپذیرند و این در کنار هم بودن منجر به استوار شدن و پدیداری یک نظم باشد. از این رو انسجام ملی در قدم اول با پذیرش تکثر موجود در میان ملت و تلاش برای وحدت نظر این کثرت بر اموری ملی پدید میآید و شکل میگیرد.
این استواری و نظم نیز بدون آشتی بین اجرای مختلف ملت و پرهیز از هرنوع شرحه شرحه کردن و ایجاد اختلافهای جعلی به وجود نمیآید. بدین ترتیت پذیرش تکثر و تلاش برای آشتی میان سلیقهها و نحلههای مختلف جامعه مهمترین ضرورت انسجام ملی است.ید و شکل می آید
ضرورت دوم: سیاستورزی متناسب. جامعه ایران در شرایط کنونی در وضعیت حساس و پیچیدهای قرار دارد و در این شرایط پیچیده نوع سیاستورزی نیز باید متناسب با آن باشد. گذر از منابع باندی و جناحی و وحدت نظر بر منافع ملی برای گذر از این پیچ خطرناک تاریخی رسالت مهمی است که بر دوش آگاهان قرار دارد. سیاستورزی در این شرایط بیش از اندیشه دستیابی به قدرت نیازمند تلاش مضاعف برای خروج از بحران است.
در شرایطی که دشمنان موجودیت ایران در بیرون مرزها منتظر نشستهاند سیاستورزی باید براساس نیاز همین زمان باشد.این نوع سیاستورزی به معنای سخن نگفتن نیست بلکه به این معناست که باید خروج از بحران را به عنوان هدف اصلی سیاستورزی قرارداد.
ضرورت سوم: وفاق براساس مسائل مشترک. یک سال از شروع به کار دولت چهاردهم به ریاست دکتر پزشکیان با شعار دولت وفاق گذشته است. در طول این مدت از وفاق ملی معانی مختلفی بیان میشود ولی مهمترین تعریف را باید «هممسئلگی» دانست. وفاق بر سر مسائل مختلف ضرورتی است که بدون آن انسجام ملی شکل نمیگیرد.
جریانهای مختلف سیاسی، دیدگاههای مختلف دارند ودر بسیاری موارد، یکدیگر را قبول ندارند ولی برای مسئله بودن میتوانند بر سر مسائل مشترک توافق کنند.ایران و جمهوری اسلامی میتواند دو مسئله باشد که همه جریانهای سیاسی موجود امکان اشتراک بر آن را دارند.
ضرورت چهارم:عقلانیت سیاسی. تحلیل عقلانی امور سیاسی موجب شکلگیری تصمیمگیریهای صحیح و مدیریت و سیاستگذاریهای عقلانی میشود. منافع شخصی و باندی و جریانی مهمترین آسیب را به عقلانیت سیاسی میزند. هرچه از منافع فردی پرهیز شود و بر نگرشهای واقعبینانه به شرایط موجود تاکید گردد، تحلیل واقعبینانهتری از امر سیاسی ارائه میشود و به سیاستگذاری و مدیریت کمک میشود.
ضرورت پنجم: واقعگرایی. جهان و ایران در طول دهههای گذشته تغییرات اساسی داشتهاند. جهان فعلی به اذعان بسیاری از اندیشمندان عرصه بینالملل تفاوتهای اساسی و ماهوی با دنیای دوقطبی و تکقطبی دهههای پیشین دارد.جهان در حال ورود به عرصه جدیدی از توازن قوا است. جامعه ایران نیز در عرصه مناسبات اجتماعی و فرهنگی تحولات عمدهای را پشت سر میگذارد؛ تحولاتی که چهره دیگری از ایران را نشان میدهد. پیوند واقعبینی در مورد جهان و ایران این است که درک صحیحی در مورد آنها به وجود آید و برای امروز و آینده ایران براساس این تغییرات و تحولات سخن گفته شود.
انسجام ملی ضرورتهایی دارد. بدون پذیرش تکثر در جامعه ایران و وفاق بر سر مسائل مشترک سلیقههای متفاوت و داشتن سیاستورزی متناسب با آن انتظار انسجام ملی بیهوده است. در شرایط حساسی که دشمنان میهن در انتظار اختلاف داخلی نشستهاند، عقلانیت سیاسی برای دستیابی به مدیریت و سیاستگذاری بهتر ضمن واقعگرایی برای درک صحیح از جهان و ایران لازم و ضروری است.ضرورتهای فوق قابل کاهش یا افزایش هستند یا از منظر دیدگاههای متفاوت قابل نقد هستند ولی بیتردید میتوانند زمینههای گفتوگو در زمینه انسجام ملی را فراهم سازند.
راه دستیابی به انسجام ملی آسان و ساده نیست و نیازمند گفتوگوهای فراگیر برای توافق بر سر ضرورتهای آن است.انسجام ملی به معنای درکنار هم و استوار شدن از راه گفتوگو در باب ضرورتهای آن میگذرد.