فرشچیان خیالپرداز ایرانی
جالپا ویثالانی، کیوریتور، درباره آثار فرشچیان میگوید: «بیننده به قلمرویی از واقعیت و خیال برده میشود. آثار هنری او به نمایش همافزایی و وحدت انسان، حیوانات و طبیعت که به زندگی تبدیل شدهاند، معروف است.»

جالپا ویثالانی، کیوریتور، درباره آثار فرشچیان میگوید: «بیننده به قلمرویی از واقعیت و خیال برده میشود. آثار هنری او به نمایش همافزایی و وحدت انسان، حیوانات و طبیعت که به زندگی تبدیل شدهاند، معروف است.»
محمود فرشچیان نهفقط یک نقاش، که سمبل تجدید روح نگارگری ایرانی بود. او با نقاشی صحنههایی از شاهنامه فردوسی، به نقل از خودش، سعی کرد گوشههایی از وطنپرستی و ایراندوستی خود را به نمایش بگذارد و با به تصویر کشیدن صحنه عصر عاشورا و پنجمین روز آفرینش و یتیمنوازی حضرت علی (ع)، سمت دیگر باورهای ایرانی را. او در تمام این سالهای پُربار و پُرکار، زوایای مختلف باور و ارزشهای ایرانی را به تصویر کشید.
امیر رضائینبرد، در مطالعهای دقیق و دامنهدار، ۵۳۸ اثر او را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که فرشچیان در هر وجه از نگارگری ایرانی، خلاقیتی نو بهکار بست و سبکی مستقل پدید آورد که میتوان آن را «نگارگری فرشچیانی» نامید؛ سبکی در امتداد سنت اما آزاد از قیدوبند آن. به همین دلیل است که کوشانی بانرجی درباره آثار او میگوید: «سبک متمایز او باعث ایجاد مکتبی خاص شده است.» در مطالعات مرتبط، مصطفی سیاسر و همکاران در پژوهشی دیگر نشان دادهاند که فرشچیان با خلق یک هویت بصری ویژه برای موضوعات ایمانی، موضوعاتی که سالها از صحنه هنر معاصر دور مانده بود، آنها را وارد گفتمانی معنوی و شخصی کرد.
ازسویدیگر اما او نهفقط سمبل تجدید روح نگارگری که هنرمندی بهتعبیر سیدحسین نصر، هنر قدسی نیز محسوب میشود. مهمترین هنر در نظرگاه سنتی و در نظر نصر، «هنر قدسی» است. هنر قدسی در تمدنهای سنتی، تا مادامی که اصول معنوی آن تمدنها در متن جامعهشان جاری و ساری بوده، همواره حضوری چشمگیر و پربرکت داشته است. در این تفکر هنر مقدس برای نگرش زیباشناختی و آویختن در موزه و نمایشگاه بهوجود نیامده است، بلکه این هنر ما را به معنویت و به سوی خداوند راهبری میکـند.
به قول نصر: «برای درک هنر قدسی باید معنای امر قدسی و نیز معنای هنر را درک کرد، هنری که امروز از زندگی انسان جدا شده و به انزوای بناهایی موسوم به موزه تبعید شده است. امر قدسی را هم باید در سایه بینش سنتی نسبت به واقعیت ـ اعم از واقعیت کیهانی و فراکیهانی- شناخت». بهطورکلی آنچه در هنر قدسی حائز اهمیت است، محتوا و کاربرد اثر هنری است. این هنر باید به وجد بیاورد، زیبا باشد، اثر بگذارد و در مکانهای عمومی جایگاهی داشته باشد. سرانجام رسالت هنر مقدس باید کمک به رستگاری و رهایی انسان باشد. فرشچیان نزدیکترین هنرمند به این نوع نگاه و رویکرد بود.
اما در چشم منتقدان جهانی هم فرشچیان همواره بهدلیل نمایندگی سلیقه سنتی ایرانی در جهان، ستایشآمیز دیده شد. مثلاً مدیر دپارتمان هنر ایرانی درHindustan Times اینطور میگوید: «او ما را تنها به دیدن گل دعوت نمیکند، بلکه به درک عطرش وا میدارد»؛ نگاهی استعاری که نکوهش تصویری را بهمعنای شاعرانه تبدیل میکند. شاید بیشترین تأثیر را فرشچیان بر نقاشی هند گذاشت.
سلیقه هندیها با نگاریگری معنوی ایرانی همخوان بود و آنها را به سمت او میکشاند. ریچارد اِتینگهاوزن از موزه متروپولیتن با تمجید درباره او گفته: «آثاری که فرشچیان خلق میکند، در سنت اصیل نقاشان بزرگ ایرانی است، بهخاطر طراحیهای استثنایی، تنوع رنگ و حس ذاتی تزئینگری.» این ترکیبِ نگاههای متقاطع ـ تحلیل نظری ایرانیان و زبان استعاری نقد غرب ـ فرشچیان را نه در چارچوب تکرار یا میراثداری صرف، بلکه در ناحیهای میان تاریخ و فردیت قرار میدهد؛ شخصی که با کسوتی سنتی، تئوری نو ساخت و تصویر را مرز عبور به فضاهای نوین نگاشت.
در این فلسفهی رنگ و خط، نقدهایی هم بود. برخی معتقد بودند که سبکاش آنقدر شخصی بود که مکتبی را به همراه نیاورد، و تکرار فرمها گاه تازگی آثار را فدا کرد. اما شاید خود این، تناقض مرزِ استاد و منفردبودن اوست؛ هنرمندی که نه در قفسی از معیارها میماند، نه به اقلیتی تبدیل شد که فقط «آثارش بارها دیده شود.» جالپا اچ ویتالانی درباره او میگوید: «بیان هنری فرشچیان حول مفاهیم روانشناختی و نشانهشناسی متمرکز است.
هر اثر هنری، داستانی را درهممیآمیزد که از عرفان ایرانی سرچشمه میگیرد و پیامهای ناخودآگاهی را برای بیننده به همراه دارد.» او یادمان داد که هنر میتواند هم در اوج معنویت باشد، هم نظریهای در ادامه سلیقه و خواست مردم بماند. هنر میتواند از درون سنتی و وفادار به گذشته باشد و در عین حال شکلی بهسمت جهانهای بصری جدید ایجاد کند.