| کد مطلب: ۴۳۹۷۹

​به رسمیت شناختن اپوزیسیون/درباره آنچه مسعود پزشکیان دیروز در دیدار با اصلاح‌طلبان گفت

«امروز حتی آمادگی داریم بر مبنای انصاف و عدالت با اپوزیسیون نیز گفت‌وگو کنیم، چراکه حل مسائل کشور نیازمند گفت‌وگو و نه تقابل است.» کمتر سابقه داشته لفظ «اپوزیسیون» را از زبان مقامات رسمی بشنویم.

​به رسمیت شناختن اپوزیسیون/درباره آنچه مسعود پزشکیان دیروز در دیدار با اصلاح‌طلبان گفت

هرچند نفس دیدار اعضای جبهۀ اصلاحات ایران با مسعود پزشکیان در آستانۀ اولین سال‌گرد استقرار او در جای‌گاه نهمین رئیس‌جمهوری ایران حائز اهمیت است اما آنچه او در این دیدار گفته هم واجد نکات صریح و مهمی است و راز بی‌توجهی اخبار صداوسیما به آن نیز شاید همین باشد!

دربارۀ وجه نخست می‌توان یادآورشد اقتدارگرایان خاصه بعد از خالص‌سازی نخبه‌ستیز 1400 تا 1403 از مرگ اصلاحات سخن می‌گفتند و بعد از آن دوره هم باز عنوان انتخاباتی «جبهۀ انقلاب» را برای خود برگزیده بودند؛ به این معنی که به جای دوگانۀ اصول‌گرا- اصلاح‌طلب، جبهۀ انقلاب در مقابل ضدانقلاب شکل گرفته و اگر هم نه ضدانقلاب که «غیر انقلابی» و اصرار داشتند کلیت انقلابی با آرمان‌های مدرن و متکثر را به خودشان و آرزوهای انحصارطلبانه‌شان تنزل و تقلیل بدهند و وقتی می‌گفتند جبهۀ انقلاب باید به نامزد واحد برسد به معنی آن بود که پزشکیان را غیرخودی می‌دانند.

حال آن که در سوابق انقلابی از آنان کم نداشت و نه نامزد آنان که وزیر دولت دوم اصلاحات و کاندیدای جبهۀ اصلاحات ایران بود. پس پیام اول این است که هم اصلاحات زنده است هم جبهۀ اصلاحات و هم اصلاح‌طلبان. دوم این که اصول‌گرایان رادیکال به پزشکیانی تن داده بودند تا تنها از ناترازی آب و برق بگوید و سراغ گران کردن قیمت بنزین برود و آنان هم بتوانند کاسه کوزۀ تبعات احتمالی اجتماعی را بر سر او بشکنند.

آنچه در عمل و خصوصاً بعد از جنگ 12 روزه می‌بینند اما یک پزشکیان سیاسی‌تر و صریح‌تر است که اگرچه تمرکز خود را بر رفع مشکل ناترازی گذاشته اما از ناترازی در سیاست هم غافل نیست ضمن این که به صراحت یادآور شده دولت وارث ناترازی‌های گذشته است؛ هرچند می‌توانست جملات مشهور حسن روحانی را هم یادآوری کند (آبِ خوردن ما هم در گرو رفع تحریم‌هاست) و در اشاره به آن میراث این پرسش درمی‌گیرد که آنچه در دولت سه‌سالۀ مرحوم رئیسی و حتی طی یک سال بعد از سانحۀ ورزقان در کیهان به آن مجموعه نسبت داده می‌شد تا چه اندازه قرین به صحت بوده است.

دربارۀ آنچه در این دیدار گفته و البته بر اساس متن رسمی منتشره هم می‌توان بر چند نقطۀ شاخص‌تر درنگ کرد: مهم‌تر از همه بی‌گمان این جمله است: «امروز حتی آمادگی داریم بر مبنای انصاف و عدالت با اپوزیسیون نیز گفت‌وگو کنیم، چراکه حل مسائل کشور نیازمند گفت‌وگو و نه تقابل است.» کمتر سابقه داشته لفظ «اپوزیسیون» را از زبان مقامات رسمی بشنویم. در نگاه صفر و صدی یا  «با مایی یا بر ما» و «چون با ما نیستی پس برمایی» و «هر که برماست باطل است.»

در نگاه اصول‌گرایی رادیکال و تمامیت‌خواهان، حقیقت آیینه‌ای نیست که از آسمان فروافتاده و هر تکۀ آن نزد کسی است تا با کنار هم قرار دادن آنها  بتوان به بخشی از حقیقت دست یافت بلکه حقیقت آیینه‌ای است که از آسمان فروافتاده اما تکه تکه نشده و تمام آن دراختیار آنهاست و خودشان را در آن نظاره می‌کنند و عین حقیقت می‌پندارند و غیر خودشان جملگی اگر مصداق باطل نباشند بر طریق باطل‌اند.

این سخن پزشکیان یعنی تمام حقیقت نزد ما نیست. فراموش نکنید در دوران خالص‌سازی (1400 تا 1403) تفکری به قوۀ مجریه و ارکان دولت هم تسری یافته بود که هیچ غیری را به رسمیت نمی‌شناخت و کافی است با سخنان اخیر نماینده قم و یکی از چهره‌های شاخص جبهۀ پایداری دربارۀ دو بیانیه مقایسه شود.

آقای قاسم روان‌بخش نه‌تنها به بیانیه 800 امضایی فعالان سیاسی تاخته که بخشی از آنان ذیل همین عنوان اپوزیسیون غیربرانداز و قانونی قابل تعریف‌اند که 180 اقتصاددان را به دعوت به تسلیم متهم کرده درحالی‌که آنچه آنان بر آن انگشت نهاده‌اند «شیفت پارادایم» یا «تغییر رویکرد» است؛ همان مضمونی که دکتر ولایتی مشاور ارشد رهبری هم بر آن تأکید کرده است.

ادبیات رئیس‌جمهور پزشکیان در ایرانِ پساجنگ و خاصه در دیدار با اعضای جبهۀ اصلاحات ایران به شکل قابل توجهی مدرن و غبارزدایی شده است. از اصلاحات بدون اما و اگر و البته سخن می‌گوید و ابایی از به کار بردن واژگانی چون اپوزیسیون ندارد و وقتی از «زندانیان» سخن می‌گوید همین کلمه را به کار می‌برد نه آن که بگوید متهمان امنیتی چون زندانی، زندانی است دیگر و واژگان دیگر اصل موضوع را نفی نمی‌کند.

قابل توجه‌ترین سخن او البته استفاده از فعل با ضمیر جمع برای طی مسیر اصلاحات بود یعنی بیرون این کادر نایستاده و نگفت: «مسیر اصلاحات را با صبوری و عقلانیت و انسجام ملی دنبال کنید» بلکه از این فعل استفاده کرد: «دنبال کنیم» و این یعنی «با هم‌ایم» منتها آهسته و پیوسته و نه گسسته و خسته.

مهم‌ترین توصیه‌های او را می‌توان مواردی از این دست دانست: اول اصلاحات به مثابه یک فرآیند زمان‌بر و نه دفعتاً. همان که در دوران خاتمی به این صورت بیان می‌شد که اصلاحات یک پروسه است نه یک پروژه. ویژگی پروسه به معنی فرآیند، زمان‌بری و تدریجی بودن آن است حال آن که پروژه نقطۀ پایان و بهره‌برداری دارد. در پروسه یا فرآیند، شدن مهم است و در پروژه: رسیدن. پزشکیان البته اهل این بازی‌های کلامی نیست و داعیه نظریه‌پردازی هم ندارد و پیداست باور خود را در میان نهاده است.

توصیه یا هنر دیگر او استفاده از ظرفیت رهبری برای پیش‌برد این برنامه‌هاست و یادآور شده: «اگر هماهنگی میان دولت و رهبری وجود نداشته باشد و گفتارها یکی نباشد، هزینه تفرقه و اختلاف به‌مراتب بیشتر از هزینه وحدت و انسجام خواهد بود. اگر حضور و حمایت‌های رهبری نبود، امکان انتصاب استاندار اهل سنت در استان‌هایی مانند کردستان و سیستان و بلوچستان هرگز فراهم نمی‌شد.»

سومین توصیه که شاید به مذاق برخی خوش ننشیند اما اقتضای سیاست‌ورزی به سبک اوست «کو‌تاه آمدن هر دو طرف در موضوعات اختلاف‌زا به قصد نزدیک شدن به یک راه‌حل واقعی» و از آن به مثابه جوهره اصلاحات یاد کرده: هر که از موضع خود یک قدم کوتاه بیاید. مشهور است که متکلمی یا حکیمی بالای منبر رفته بود تا با جماعت سخن بگوید.

درویشی وارد شد و چون جمعیت حاضر را چنان دید که جایی برای نشستن او و دیگر بیرون‌ماندگان نیست ندا درداد اگر هر یک از شما گامی به جلو بردارید جایی هم برای نشستن ما ایجاد خواهد شد و جماعت چنین کردند. شیخ هم گفت: حاجت به سخن گفتن من نیست. آموزۀ درویش را در دیگر عرصه‌های زندگی هم آویزۀ گوش کنید و گامی به جلو بردارید!

پزشکیان البته درویش و حکیم نیست و آموزۀ او عکس آن توصیه است و می‌خواهد هر کدام یک قدم کوتاه بیایند اما باز هم آموزه‌ای عملی است. چراکه به دنبال راه‌حل واقعی است در روزگاری که واقعیت‌هایی چون تهدید جنگی دیگر و ناترازی‌های آب و برق و خشک‌سالی و بیم فعال‌سازی مکانیسم ماشه جایی برای خوش‌خیالی و تئوری‌بافی باقی نگذاشته خاصه از جنس آنچه در برنامه‌های تلویزیونی می‌بینیم و به نظر می‌رسد دغدغۀ پزشکیان مانند مصطفی ملکیان نه مفاهیم انتزاعی که انسان گوشت و پوست و خون‌دار است و اگر با نفرت از نتانیاهو یاد می‌کند نه به سبب نگاه ایدئولوژیک و تاریخی که به خاطر کودک‌کشی‌ها و گرسنگی‌دادن‌های اوست و اگر در مصاحبه با تاکر کارلسون آمریکایی مراقب است بهانه به دست ترامپ ندهد تا مثل جملات احمدی‌نژاد عَلَم کنند برای آن است که جنگی دیگر درنگیرد و 1062 هم‌‌میهن ما طی 12 روز به خاک و خون کشیده نشوند. 

صداوسیمایی که سخنان او و وزیران او را نصفه نیمه پخش می‌کند اما این دغدغه را دارد که بگوییم جنگ 12 روزه یا جنگ تمدنی یا جنگ ایران و اسرائیل یا جنگ آخرالزمانی و آقایان رجبی دوانی و وحید یامین‌پور و شهریار زرشناس یک ساعت بحث می‌کنند و در پایان اولی باز می‌گوید جنگ تمدنی و دومی ایران و اسراییل و سومی سابقه را به هزار سال قبل می‌برد و چین و روسیه را هم ذیل غرب توصیف می‌کنند و روزبعد البته به بخش‌های خبری ابلاغ می‌شود تا بگویند دفاع مقدس 12 روزه. پزشکیان اما اسیر کلمات و عنوان‌ها نیست و جنگ برای او یعنی 1062 کشته که 102 تن از آنان زن و 38 نفرشان کودک بوده‌اند به اضافۀ آسیب به 8000 خانه.

همین چند روز پیش بود که یک فعال سیاسی مورد اعتماد رئیس‌جمهور مهمترین دستاوردهای او در این یک سال را در دو حوزۀ اجتماعی و سیاسی ذکر کرد. اولی با مورد مشخص تن ندادن به ابلاغ و اجرای قانون موهن حجاب و عفاف که میوۀ آن را در همبستگی ملی اخیر دید و چید.

دومی هم ورود اندکی از چهره‌های تازه و بیرون ساختار به بدنۀ متصلب دستگاه رسمی سیاست اما خود رئیس‌جمهور چند مورد دیگر را افزوده است: اولی  بازنگری در شاخص‌ها و رویه‌های قبلی گزینش و بازگشت استادان و دانشجویانی که پیش‌تر محروم شده بودند و گشودن نسبی فضای دانشگاه‌ها و این که  پیگیری موضوعات مربوط به زندانیان در دستور کار دولت قرار دارد و این روند با رعایت موازین قانونی و انسانی دنبال می‌شود. 

خوش‌بختانه هم‌زمان با تحریر این سطور در عصر سه‌شنبه 31 تیر خبر می‌رسد که دکتر مصطفی مهرآیین با تودیع وثیقه آزاد شده است؛ جامعه‌شناسی که چه با آرا و لحن او موافق باشیم یا نه درد و دغدغه او قابل احترام است و نسل ما را گاه به یاد هیجان دکتر شریعتی می‌اندازد. اساساً دلیل ضرورت حضور هیأت منصفه در جرایم سیاسی و مطبوعاتی همین است که وجدان عمومی جامعه قضاوت کند که آیا شخص مرتکب جرم شده یا نه و در چالش فعال سیاسی و مدنی یا رسانه‌ای با قدرت، آن که تصمیم می‌گیرد نه یک سوی منازعه که ضلع سومی باشد.

تمام تلاش پزشکیان برای آن است که از سخنان تنش‌زا بپرهیزد و رنج مردم را کمتر کند. ملکیان می‌گوید کار روشن‌فکر دو چیز است: اولی تقریر حقیقت و دومی تقلیل مرارت. پزشکیان روشن‌فکر نیست و اگر فضا را برای کشف حقیقت و فعالیت آزادانه رسانه‌ها فراهم کند و خود اگر تمام راست را نمی‌تواند بگوید اما دروغ نگوید کافی است ولی باید برای دومی بیش از پیش کمر همت ببندند. 

بامداد شاعر می‌گوید:

از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست

بر خاکی نشسته‌ام که از آنِ من نیست

طی جنگ 12 روزه مردم خسته از رنج‌هایی که از آنِ آنان نیست اما بر خاکی ایستادند که اگرچه کثیری اندکی از آن را در تملک ندارند باز از آنِ خود می‌دانند و از این منظر شایستۀ آن‌اند که رئیس‌جمهور و دولت او برای تقلیل مرارت‌شان بکوشند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار