جنگی که دامن جهان را میگیرد/تحمیل جنگ به ایران میتواند هزینه سوخت خانوارهای آمریکایی را ۲۵۰۰ دلار در سال بالا ببرد
با آغاز این جنگ قیمت نفت خام برنت از ۷۲ دلاری که در اوایل ژوئن ۲۰۲۵ داشت به یکباره به ۷۸ دلار در هر بشکه افزایش یافت و تحلیلگران گلدمن ساکس هشدار دادند که بسته شدن تنگه هرمز میتواند قیمتهای نفت را به ۱۵۰ دلار یا حتی بالاتر برساند.

از 23 خرداد تا سوم تیر 1404 (13 ژوئن تا 24 ژوئن 2025) با حمله اسرائیل به ایران، جنگی بر کشورمان تحمیل شد که به یکباره شوک بزرگی به بازارهای جهانی وارد کرد. از همه مهمتر، این جنگ در یکی از مهمترین مناطق انرژی دنیا، یعنی در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز رخ داد. این امر وحشت بازارهای انرژی را به دنبال داشت اما تنها در چند روز ابتدای جنگ این وحشتها کاهش یافت و بازارها تقریباً روندهای عادی خود را پی گرفتند.
با آغاز این جنگ قیمت نفت خام برنت از 72 دلاری که در اوایل ژوئن 2025 داشت به یکباره به 78 دلار در هر بشکه افزایش یافت و تحلیلگران گلدمن ساکس هشدار دادند که بسته شدن تنگه هرمز میتواند قیمتهای نفت را به 150 دلار یا حتی بالاتر برساند. برای ایالات متحده، چنین شوک نفتی عواقب مخربی دارد. هر 10 دلار افزایش قیمت نفت، تورم مصرفکننده را در این کشور تا 0/5 درصد افزایش میدهد. اگر قیمت نفت به 130 دلار در هر بشکه برسد، تورم در ایالات متحده میتواند به 5/5 درصد برسد و فدرال رزرو را مجبور به افزایش نرخ بهره کند؛ افزایش نرخ بهره اقدامی است که میتواند بهبود اقتصادی را با کندی مواجه کند.
قیمت بنزین، در ایالات متحده حدود 4 دلار در هر گالن است، اما با افزایش قیمت نفت قیمت بنزین هم میتواند به بیش از 7 دلار افزایش یابد و فشار غیرقابل تحملی را بر خانوارهای آمریکایی وارد کند که در حال حاضر با هزینههای بالای زندگی دستوپنجه نرم میکنند. شرکت Clear View Energy Partners تخمین میزند که چنین افزایش قیمتی میتواند سالانه تا 2500 دلار به هزینههای سوخت خانوار اضافه کند.
بخشهای کلیدی مانند حمل و نقل، تولید و کشاورزی با افزایش هزینهها مواجه خواهند شد و پیشبینی رشد اقتصادی 2 درصدی صندوق بینالمللی پول برای سال 2025 را تهدید میکند. تحلیلگران اقتصادی نوشتند که اسرائیل نیز از این شوک انرژی در امان نیست. تعطیلی میادین گازی لویاتان و کاریش که دوسوم گاز اسرائیل را تأمین میکنند این کشور را مجبور کرد که به سوختهای گرانتری مانند زغالسنگ و نفت کوره تکیه کند. این امر باعث افزایش هزینههای انرژی داخلی و توقف صادرات گاز به مصر و اردن شد و درآمد ارزی اسرائیل را کاهش داد.
پیامد جهانی: تورم، رکود اقتصادی و فروپاشی زنجیره تأمین
میدل ایست مانیتور در خصوص جنگ 12 روزه، در گزارشی از تاثیرات احتمالی دامنهدار تشدید تنشها در منطقه نوشت که جنگ ایران و اسرائیل اقتصاد جهانی را از طریق افزایش قیمت انرژی، اختلال در زنجیره تأمین و فشارهای تورمی تهدید میکند. قیمتهای بالاتر نفت، هزینههای تولید را در بخشهای حیاتی مانند پتروشیمی، پلاستیک و کشاورزی افزایش میدهد و قیمت کالاهای مصرفی را در سراسر جهان بالا میبرد. کشورهای آسیایی مانند هند، ژاپن و کره جنوبی، که به شدت به واردات نفت وابسته هستند، با ذخایر محدود و فشار ارزی فزاینده با این شوکها روبهرو هستند.
در اروپا، که پس از قطع گاز روسیه به گاز مایع خلیج فارس روی آوردند، اختلال در تنگه هرمز میتواند باعث افزایش شدید قیمت انرژی و سوق دادن اقتصادهای از قبل راکد به رکود شود. بازارهای مالی جهانی نیز از پیامدهای این جنگ در امان نیستند. پس از حملات اولیه اسرائیل در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، شاخص S&P 500 ایالات متحده ۲ درصد و شاخص STOXX 600 اروپا 1/8 درصد کاهش یافت. همزمان کپیتال اکونومیکس پیشبینی کرد که یک جنگ منطقهای گستردهتر میتواند رشد جهانی را 0/4 درصد کاهش و تورم را 1/5 درصد افزایش دهد و جهان را به سمت «رکود تورمی» به سبک دهه ۱۹۷۰ سوق دهد.
حملات حوثیها در دریای سرخ هم هزینههای بیمه دریایی را تا ۳۰ درصد افزایش داده و زنجیرههای تأمین جهانی را مختل کرد. برای ایالات متحده، که به شدت به واردات از کشورهای آسیایی وابسته است، این به معنای افزایش قیمتها و کمبود کالاهای اساسی است. اسرائیل نیز از اثرات این تنشها بیبهره نماند. این کشور خود با بحران اقتصادی داخلی رو به رشدی مواجه است. طبق گزارش میدل ایست مانیتور، این جنگ روزانه ۲۰۰ میلیون دلار برای اسرائیل هزینه داشت: این رقم معادل ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۲۵ است.
یاکوف شینین، اقتصاددان اسرائیلی، هشدار داده بود که درگیری طولانیمدت با ایران میتواند ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی اسرائیل را از بین ببرد و این کشور را به یک بحران مالی تمامعیار سوق دهد. به باور بسیاری از تحلیلگران بینالمللی، یک جنگ تمامعیار بین ایران و اسرائیل یک تهدید وجودی برای اقتصاد ایالات متحده، اسرائیل و جهان است. شوکهای نفتی، تورم فزاینده و اختلالات زنجیره تأمین تنها بخشی از پیامدهای آن است. برای آمریکا، ورود به این جنگ به معنای افزایش سرسامآور قیمت بنزین، رکود اقتصادی و تضعیف جایگاه جهانی این کشور خواهد بود؛ همه اینها در حالی است که مردم آمریکا و متحدان این کشور با چنین اقدامی مخالفند.
ژنرال داگلاس مکگرگور، افسر سابق شاخه زرهی در جنگ خلیج فارس، از برنامهریزان ارشد بمباران یوگسلاوی توسط ناتو در سال 1999 و نویسنده کتاب «شکستن فالانکس» (درباره سازماندهی مجدد نیروهای زمینی آمریکا در سطوح استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی) در این باره هشدار داده بود که دفاع در برابر پهپادهای ارزان ۲۰ هزار دلاری ایران با موشکهای پاتریوت ۴ میلیون دلاری، به سرعت بودجه نظامی ایالات متحده را تمام میکند. علاوه بر این، ۴۰ هزار سرباز آمریکایی مستقر در خلیج فارس در برابر حملات موشکی ایران آسیبپذیر هستند و در معرض خطر خسارات سنگین انسانی و مالی قرار دارند.
نشریه اینترنتی اکونومیکس آبزروتوری، در گزارشی از تاثیرات تشدید تنشها در خاورمیانه بر افزایش تورم در دنیا نوشت: بهرغم واکنش فوری قیمت کالاها پیامدهای کلان اقتصادی جنگ، بهویژه برای تورم، احتمالاً کمتر از آنچه در ابتدا تصور میشد، خواهد بود. درحالیکه ممکن است به دلیل مشکلات زنجیره تأمین، افزایش عدم قطعیت و اختلال اقتصادی منطقهای بهویژه به دلیل تغییر مسیر فعالیتهای هوانوردی و گردشگری، شاهد کاهش فعالیتهای جهانی باشیم، اما در این مرحله، شوک تورمی بزرگ یا واکنش قابل توجه بانک مرکزی، مانند به تأخیر انداختن کاهش نرخ بهره، بعید به نظر میرسد.
به باور این نشریه علاوه بر پیامدهای مستقیم اختلالات احتمالی عرضه، تنشهای ژئوپلیتیکی و افزایش عدم قطعیت جهانی معمولاً سرمایهگذاران را به سمت کالاها سوق میدهد. در نتیجه، از آغاز درگیری در 13 ژوئن، قیمت نفت خام برنت حدود 10درصد افزایش یافته است، درحالیکه قیمت گاز طبیعی تقریباً 7درصد افزایش نشان داد. اکونومیکس آبزروتوری در بخش دیگری از گزارش خود نوشت: تأثیری که هزینههای بالاتر کالاها و حمل و نقل بر اقتصاد در سطح گسترده دارد معمولاً تدریجی است و به عوامل مختلفی بستگی دارد.
درحالیکه شرکتها ممکن است تصمیم بگیرند هزینههای اضافی را در کوتاهمدت جذب کنند، در نهایت این هزینهها را برای محافظت از حاشیه سود خود به مصرفکنندگان منتقل میکنند و منجر به تورم بالاتر برای مصرفکننده میشوند. این نشریه توصیه میکند برای ارزیابی میزان احتمالی این تورم، از مدل اقتصاد کلان جهانی موسسه ملی (NiGEM) برای شبیهسازی تأثیر افزایش قیمت نفت و گاز بر تورم در اقتصادهای بزرگ استفاده شود. در صورت ثابت بودن سایر موارد، اثر تورمی احتمالاً پس از حدود یک سال به اوج خود میرسد و نسبتاً مهار میشود و این اثر از 0/2 درصد در بریتانیا تا 0/4 درصد در چین خواهد بود.
مگر اینکه شوکهای بیشتری رخ دهد، اما بعید است که این امر منجر به واکنش قوی سیاست پولی شود. هزینههای حمل و نقل نیز ممکن است بر تورم تأثیر داشته باشد. طبق تحلیل موسسه ملی تحقیقات اقتصادی و اجتماعی (NIESR)، افزایش 10 درصدی تورم هزینه حمل و نقل میتواند تورم را در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) بهطور متوسط حدود 0/5 درصد افزایش دهد.
با این وجود، اگرچه هزینههای حمل و نقل اخیراً افزایش یافته است، اما همچنان پایینتر از اوجهای مشاهدهشده در سال گذشته است. در واقع، شاخص حمل و نقل کانتینری شانگهای (که نرخ حمل و نقل لحظهای برای صادرات کانتینری از شانگهای را ردیابی میکند) کمتر از 12 ماه پیش است، درحالیکه شاخص حمل و نقل خشک بالتیک (معیاری از هزینههای حملونقل منتشرشده توسط بورس بالتیک) تنها اندکی بالا رفته است. بنابراین، به نظر میرسد اثر تورمی هزینههای حمل و نقل فعلاً محدود است.
آیا جنگ از نظر اقتصادی میتواند ادامه یابد؟
در ۲۶ ژوئن، موسسه واشنگتن یک نشست مجازی با حضور همایون فلکشاهی، سرپرست تیم تحلیل نفت خام کپلر؛ جنیفر گنانا، خبرنگار S&P Global Commodity Insights و گرگوری برو، تحلیلگر ارشد گروه اوراسیا و نویسنده کتاب «مبارزه برای ایران: نفت، استبداد و جنگ سرد، ۱۹۵۱-۱۹۵۴» برگزار کرد.
این نشست درباره تأثیر جنگ بر بازارهای جهانی انرژی، روابط ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس، و محاسبات قیمت نفت توسط رئیسجمهور ایالات متحده بود.
همایون فلکشاهی
در ابتدای این نشست همایون فلکشاهی اظهار داشت: هنگامی که جنگ بین ایران و اسرائیل آغاز شد، نگرانیها در بازارهای انرژی بسیار بالا بود، زیرا ۳۵ درصد از تجارت دریایی نفت و ۲۰ درصد از تجارت گاز طبیعی مایع (LNG) از تنگه هرمز عبور میکند. با این حال، هر دو طرف درگیر حملات خود به بخش انرژی را به تأسیسات تأمینکننده بازارهای داخلی محدود کردند و این خود تاکتیکی هدفمند بود برای جلوگیری از تأثیر شدید جنگ بر بازارهای بینالمللی.
با این حال، کشورهای منطقه سعی کردند در چند روز اول جنگ تا حد امکان بخش بزرگی از منابع هیدروکربنی خود را صادر کنند. اوضاع از آن زمان تا به حال به حالت عادی بازگشته است، اما تعیین اینکه آیا خصومتها از سر گرفته میشود یا خیر، به رفتار اسرائیل بستگی دارد.
به گفته فلکشاهی، ایران در دهههای گذشته چندین بار تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است، اما به دلایل مختلف هرگز این کار را نکرده است.
دلایل عملکرد نکردن ایران به تهدیدات خود را میتوان اینطور تشریح کرد که:
اول: ایران برای صادرات انرژی خود به شدت به این تنگه وابسته است.
دوم: سایر کشورهای منطقه رسماً در طول بحرانهای مختلف از ایران حمایت کردهاند و بستن تنگه هرمز میتواند آنها را به اردوگاه اسرائیل سوق دهد.
سوم: ایران رسماً بهطور مشترک با عمان کنترل تنگه هرمز را در اختیار دارد، کشوری بیطرف که میزبان مذاکرات اخیر ایران با ایالات متحده بوده است. اگر تهران بهطور یکجانبه هرمز را ببندد، آبهای سرزمینی عمان را نقض کرده است.
چهارم: بستن تنگه باعث خصومت چین، تنها خریدار نفت ایران، خواهد شد.
به گفته این تحلیلگر موسسه کپلر، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، اخیراً اظهار داشت که اکنون خرید نفت از ایران برای پکن اشکالی ندارد. این چراغ سبز ظاهری میتواند حجم نفت به چین را حدود ۴۰۰۰۰۰ بشکه در روز افزایش دهد که نشاندهنده افزایش ۱۰ میلیارد دلاری درآمد سالانه برای ایران است. در حال حاضر، تمام نفت ایران و ۸۰ درصد از محمولههای گاز مایع (LPG) و نفت کوره این کشور به چین میرود. با این حال، بازگشت سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ باعث کاهش واردات نفت چین از ایران در چند ماه گذشته شده است.
اگرچه آتشبس ایران و اسرائیل تأثیر نزولی بر قیمت نفت دارد، اما افزایش کوتاهمدت در طول درگیری برای تولیدکنندگان آمریکایی (عمدتاً شرکتهای شیل) کافی بود تا حداقل سطح قیمت را برای فعالیتهای خود تضمین کنند. این بدان معناست که حتی اگر قیمتها در نیمه دوم سال به شدت کاهش یابد، تولید ایالات متحده از قبل تضمین شده است. در مورد اختلالات اخیر در سیستم GPS و دستکاری سیگنالهای شناسایی خودکار در بین کشتیها در تنگه هرمز، مقصر هنوز مشخص نیست.
ممکن است ایران این کار را انجام داده باشد تا عبور از تنگه هرمز را ناامنتر کند و هزینههای حمل و نقل را افزایش دهد؛ هر دو این موارد تأثیر صعودی بر قیمت نفت خواهند داشت. از طرف دیگر، ممکن است خود اپراتورهای کشتی چنین اقدامی را انجام داده باشند و از ترس مورد حمله قرار گرفتن، مکانهای واقعی خود را پنهان کرده باشند. به باور فلکشاهی، آتشبس احتمالاً پابرجا خواهد ماند زیرا همه طرفها علناً خود را برنده اعلام کردهاند و هیچکدام از آنها در حال حاضر علاقهای به ادامه جنگ ندارند. با این حال، در پشت پرده، جنگ تمام نشده است.
آتشبس ممکن است زمینهای هم باشد برای یک توافق گستردهتر بین ایالات متحده و ایران یا حتی برقراری مجدد روابط رسمی بین دو کشور. رئیسجمهور ترامپ میگوید که نیازی به توافق هستهای نیست و بر این باور است که تمام تأسیسات ایران از بین رفته است. با این حال، احیای روابط ایالات متحده و ایران بهترین تبلیغ برای نامزدی او برای جایزه صلح نوبل خواهد بود.
جنیفر گنانا: حفظ روابط با عربستان در دستور کار است
در ادامه این نشست جنیفر گنانا گفت: کشورهای حاشیه خلیجفارس روابط خود را با ایران مدیریت کردهاند تا اطمینان حاصل شود که در بحرانهایی مانند جنگ اخیر، سایتهای انرژیشان هدف قرار نمیگیرند. به همین ترتیب، حوثیها در یمن از مارس ۲۰۲۳، که ریاض روابط خود را با ایران عادی کرد، از هرگونه حمله مستقیم به زیرساختهای انرژی خلیج فارس یا منابع نفت خام خودداری کردهاند.
نه تهران و نه حوثیها نمیخواهند این رابطه را به خطر بیندازند. علاوه بر این، رهبران ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به عنوان کشورهایی با نفوذ قابل توجه برای تأثیرگذاری بر آتشبس به نفع تهران میبینند. حتی حمله تلافیجویانه ایران به پایگاه ایالات متحده در قطر نیز با دقت طراحی و با پیامهایی برای آرام کردن دوحه و سایر پایتختهای خلیجفارس همراه بود.
در مورد تصویر کلیتر در خلیجفارس، اگر تنشهای منطقهای باعث شود قیمت نفت به زیر ۶۰ دلار در هر بشکه کاهش یابد، بخشهای مختلفی میتوانند تحت تأثیر قرار گیرند. کاهش طولانیمدت قیمت، دولتهای خلیج فارس را مجبور میکند تا پروژههای عظیم داخلی خود را که به جریان آزاد نفت برای تأمین مالی وابسته هستند، مجدداً مورد ارزیابی قرار دهند. درگیری اخیر آنها را ملزم کرده است تا به جمعیت زیاد مهاجران خود که نیروی انسانی لازم برای اجرای آن پروژهها را تشکیل میدهند، اطمینان خاطر دهند.
نکته قابل توجه این است که پروژههای اعلامشده در جریان سفر ماه مه رئیسجمهور ترامپ به منطقه، برای اجرا نیاز به وضعیت انرژی پایداری دارند، زیرا پروژههای مربوط به هوش مصنوعی و مراکز داده به برق بسیار زیادی نیاز دارند که فعلاً باید از طریق سوختهای فسیلی فراهم شود. از طرفی شرایط فعلی بررسی دقیق جاهطلبیهای هستهای عربستان سعودی را افزایش خواهد داد.
عربستان گامهای بلندی برای دستیابی به این فناوری برداشته است. به باور جنیفر گنانا، اوپک نیز باید تعادل ظریفی را حفظ کند. از یک سو، این سازمان تلاش کرده است تا از برانگیختن خشم رئیسجمهور ایالات متحده به خاطر قیمت بالای نفت جلوگیری کند. از سوی دیگر، این سازمان باید اطمینان حاصل کند که کشورهای عضو آن از سهمیههای تولید راضی هستند و بازارهای نفت به خوبی تامین میشوند. در حال حاضر، اوپک در حال افزایش تولید و عرضه بیشتر به بازار است. با این حال، بسیاری از کشورهای حاشیه خلیجفارس در چند سال گذشته تولید نفت را محدود نگه داشتهاند و بعید است که تغییرات چشمگیری ایجاد کنند.
در حال حاضر، این کشورها احتمالاً با ترامپ همکاری خواهند کرد تا قیمتها را نسبتاً ثابت نگه دارند و سطح تولید را حفظ کنند. روند دیگری که باید زیر نظر داشت، نحوه واکنش ایران در درازمدت است، بهویژه با توجه به چشمانداز ادامه جنگ نیابتی شبهنظامیان پس از آخرین رویارویی نظامی متعارف. حتی اگر آتشبس برقرار شود، خصومتهای سطح پایین در دریای سرخ و تنگه هرمز احتمالاً ادامه خواهد یافت و بهطور بالقوه بر بازارهای انرژی تأثیر خواهد گذاشت.
گرگوری برو: واشنگتن میخواست به سرعت از تشدید تنشها فاصله بگیرد
در نهایت گرگوری برو، تحلیلگر ارشد گروه اوراسیا، اظهار داشت: مهم است که سیاست ایالات متحده در قبال ایران را در چارچوب رابطه رئیسجمهور ایالات متحده با بازارهای نفت مورد بحث قرار دهیم. ترامپ نسبت به قیمت نفت بسیار حساس است و آن را به عنوان یک شاخص مهم برای احساسات عمومی و اقتصاد ایالات متحده و نیز نشان دادن عملکرد خود میبیند. از نظر او، قیمت پایین نفت به نفع موقعیت سیاسی داخلی اوست و این قیمت بر سایر سیاستهای کلان اقتصادیاش تاثیرگذار خواهد بود.
ترامپ برای استفاده از یک فرصت وارد جنگ ایران و اسرائیل شد. نیروهای اسرائیلی پیش از این خسارات عظیمی به ایران وارد کرده بودند، بنابراین رئیسجمهور ایالات متحده با این پیشزمینه به طور فزایندهای به ایده استفاده از نیروی نظامی ایالات متحده روی آورد. با این حال، پس از انجام حملات آمریکا به ایران، واشنگتن به سرعت از تشدید تنشها فاصله گرفت؛ دلیل این امر تا حدی برای کمک به کاهش قیمت نفت بود.
در مورد اظهارات اخیر ترامپ مبنی بر اینکه ایران اکنون آزاد است به چین نفت بفروشد، به نظر نمیرسد که این اظهارات نشانهای از تغییر قابل توجه در سیاست تحریمها باشد. در عوض، اینطور تفسیر میشود که ترامپ اذعان دارد که تهران به سطح صادرات معمول خود با پکن باز خواهد گشت.
با وجود آتشبس، خطرات امنیت انرژی همچنان ادامه خواهد داشت اما این خطرات در سطوح مختلف خواهند بود. با توجه به اختلاف قوا بین ایران و ایالات متحده و متحدانش، خطر تنگه هرمز همچنان پایین خواهد ماند. تهران باید با سایر کشورهای خلیج فارس روابط دوستانهای داشته باشد. بنابراین، اگرچه حکومت ایران ممکن است اقداماتی را برای ایجاد مزاحمت برای تردد نفتکشها انجام دهد، اما این کار را تنها به صورت محدود و به عنوان آخرین راهحل انجام خواهد داد.
در همین حال، حوثیها فعلاً حملات خود را کاهش دادهاند، اما احتمالاً پس از آخرین دور حملات ایالات متحده در یمن، تلاش خواهند کرد تا قابلیتهای تهاجمی خود را بازسازی کنند. آنها به اهداف خود رسیدهاند و جسارت خود را هم در برابر انتقامجویی تنبیهی به دشمنانشان ثابت کردهاند و دقیقاً مانند ایران، آنها در انتخاب اهدافی دقت بسیار دارند که از تشدید تنش با کشورهای خلیج فارس جلوگیری کند. در آینده، حوثیها احتمالاً به دنبال نوعی آشتی با عربستان سعودی خواهند بود.
از سوی دیگر، اسرائیل در حال حاضر معتقد است که به اهداف خود رسیده است، اما این رضایت ممکن است دوام نیاورد. اگر اسرائیل احساس تهدید کند، ممکن است اهداف خود را تا هدف قرار دادن تأسیسات صادرات انرژی ایران گسترش دهد. چنین سناریویی خطر اختلال فیزیکی در بازارهای انرژی را افزایش میدهد. آتشبس احتمالاً برای مدت کوتاهی- مثلاً سه تا شش ماه- برقرار خواهد بود و بعید است که دو طرف خصومتهای خود را بهطور کامل متوقف کنند.
اسرائیل به تلاش برای مختل کردن برنامه هستهای ایران و شاید تضعیف حکومت ادامه خواهد داد. با این حال، جنگ ثابت کرده است که خطر بسته شدن تنگه هرمز همچنان اغراقآمیز است: با این حال بازارهای انرژی نباید در مورد خطرات مربوط به تأمین انرژی از سوی ایران در صورت تشدید مجدد درگیری، بیش از حد بیتفاوت باشند.