مثل پتکی بر سر مردم ونزوئلا/گفتوگوی «هممیهن» با فعالان مدنی ونزوئلایی درباره اهدای جایزه نوبل صلح به ماریا کورینا ماچادو
فعالان مدنی میگویند زنان ونزوئلایی زیر بار خشونت ساختاری زندگی میکنند اما نیازی به دخالت خارجی ندارند
در کشوری که میلیونها نفر از فقر، مهاجرت و سرکوب سیاسی رنج میبرند، جایزه صلح نوبل ۲۰۲۵ به زنی رسید که خود را صدای مردم بیصدا میداند؛ «ماریا کورینا ماچادو». اما این افتخار جهانی، شکاف تازهای در ونزوئلای خسته از بحران گشود؛ میان کسانیکه آن را نشانه امید میدانند و آنانکه آن را «پاداشی برای سیاستهای جنگطلبانه» میخوانند. این جایزه بیشازآنکه پاسداشت صلح باشد، میدان تازهای از جدالهای سیاسی و اخلاقی گشوده است. «ماریا کورینا ماچادو»، چهرهای که سالها برای تغییر رژیم مادورو حتی از مداخله نظامی خارجی سخن گفته، اکنون نماد «مبارزه دموکراتیک» خوانده میشود.

درحالی کمیته نروژی نوبل این جایزه را به ماچادو، «بهدلیل مبارزه خستگیناپذیرش برای حقوق دموکراتیک مردم ونزوئلا و تلاش برای گذار عادلانه و مسالمتآمیز به دموکراسی» تقدیم کرده که منتقدان در سرتاسر جهان در روزهای گذشته یک سوال را بارها تکرار کردهاند: آیا میتوان با ابزار جنگ به صلح رسید؟ صداهای منتقد میگویند آیا خشونت رهاییبخش یک ملت، برای آزادسازی خود با خشونت اعمالشده توسط قدرتهای خارجی بهنام آن ملت قابل قیاس است؟ آنهم با نوشتن نامههایی به نتانیاهو که دو سال است در غزه نسلکشی بهراهانداخته، برای درخواست از او برای سرنگونی دولت ونزوئلا و با تقدیم جایزهاش به دونالد ترامپ، بزرگترین همدست نتانیاهو؟ بسیاری از فعالان صلح و نظریهپردازان ضداستعماری با احتیاط یا حتی قاطعانه به این پرسشها پاسخ منفی میدهند.
«گراسیلا راک»، مدیر یک رسانه دیجیتال فمینیستی که در مکزیک مستقر است، «ماریا سنتنو»، کنشگر و فعال زنان و «لوس مری لیس» روزنامهنگار، هردو اهل ونزوئلا، به «هممیهن» از اهدای جایزه نوبل صلح به ماچادو، مواضعاش و وضعیت جامعه ونزوئلا و اعتراضاتشان میگویند. گرچه «لوس مری لیس» معتقد است که ماچادو استحقاق دریافت جایزه نوبل را داشته و تقدیم آن به ترامپ بیشتر یک تصمیم استراتژیک و محاسبهشده است، اما «گراسیلا راک» و «ماریا سنتنو» معتقدند که اهدای این جایزه به او، آرمان صلح، حقوقبشر و عدالت جنسیتی در ونزوئلا را تقویت نمیکند و چون پتکی بر سر بسیاری از گروههای حقوق بشری، سازمانهای زنان و مردم عادی ونزوئلا فرود آمده است: «ماریا کورینا بهخوبی میداند که این بهانهای برای آغاز جنگ علیه ونزوئلاست؛ این قایقهای کوچک همان «سلاحهای کشتار جمعی»اند که قرار است بهانهای برای تصاحب نفت و همهی منابع ونزوئلا باشند.» آنها میگویند زنان ونزوئلا سالهاست که تحت خشونت ساختاریاند اما نیروهای پیشروییاند که میتوانند ونزوئلا را بسازند، نیازی به نیروهای خارجی ندارند و نمیخواهند صلحی اقتدارگرایانه و مبتنی بر ترس را بپذیرند.
تغییرات فمینیستی اما نه با زور
در طول سالها، «مارینا کورینا ماچادو»، آشکارا از حمایت خارجی برای سرنگونی دولت نیکلاس مادورو سخن گفته است. در سال ۲۰۱۸، او در برابر جامعه بینالمللی به «اصل مسئولیت در قبال حمایت» (Responsibility to Protect) یکی از دکترینهای سازمان مللمتحد استناد کرد که در شرایط بحرانهای انسانی شدید، مداخله خارجی را مجاز میداند. در سال ۲۰۱۹، او از مجلس ملی ونزوئلا خواست تا با استناد به ماده ۱۸۷ قانون اساسی، ورود «نیروهای چندملیتی» به کشور را برای اهداف بهظاهر انساندوستانه تصویب کند.
همانسال گفت: «تنها تهدید معتبر به استفاده از زور میتواند به این رژیم جنایتکار پایان دهد.» در سال ۲۰۲۰، ماچادو خواستار ایجاد طرحی بهنام «عملیات صلح و ثبات در ونزوئلا» شد؛ ائتلافی بینالمللی بر پایه پیمان کمک متقابل بینآمریکایی برای مداخله در کشور. جالب آنکه او در همین چارچوب، واژه «صلح» را برای توصیف مداخله نظامی بهکار برد. مواضع او در این سالها بیشازپیش با جناح راست افراطی واشنگتن همسو شده: حمایت از استقرار ناوهای جنگی آمریکا در دریای کارائیب و درنهایت، تقدیم جایزه نوبل خود به دونالد ترامپ.
«گراسیلا راک»، مدیر رسانه دیجیتال فمینیستی «La Cadera de Eva» که در مکزیک مستقر است و در زمینه روزنامهنگاری با رویکرد برابری جنسیتی، تحلیل سیاست عمومی فمینیستی و تقویت صدای زنان و افراد با هویتهای جنسیتی متنوع در آمریکای لاتین فعالیت میکند به «هممیهن» میگوید در وهله نخست، اعطای جایزه صلح نوبل به یک شخصیت ونزوئلایی، از نظر نمادین قدرتمند است؛ این امر توجه بینالمللی را جلب میکند و مبارزه برای دموکراسی در کشوری تحت فشار اقتدارگرایی را بهرسمیت میشناسد، اما تقدیم چنین جایزهای به شخصیتی سیاسی مانند دونالد ترامپ، هرچند ممکن است بهعنوان یک حرکت راهبردی تفسیر شود، لایههایی از پیامرسانی سیاسی را میافزاید که درک این جایزه را برای بازیگران مختلف منطقه پیچیده میکند: «از دید من، اگرچه نمادسازی اهمیت دارد، اما باید پرسید: آیا این تقدیم، آرمان صلح، حقوق بشر و عدالت جنسیتی در ونزوئلا را تقویت میکند یا روایت را به محور سیاسی دیگری منتقل میسازد؟» او میگوید انتقادها به اهدای جایزه نوبل صلح به ماچادو، هم مشروع و هم ضروری است: «اگر برنده جایزه صلح از سیاستهای جنگی یا اقداماتی حمایت کند که موجب نقض جدی حقوق بشر میشود یا در برابر آنها سکوت اختیار کند، اعطای جایزه صلح به او، تنشی میان نام و روح این جایزه و عملکرد واقعی فرد ایجاد میکند.»
او باور دارد که باید هم تاثیر نمادین اعطای جایزه، هم سابقه واقعی فرد را ارزیابی کرد: «اگر معیارها بیش از حد سادهانگارانه یا سیاسی شوند، یکپارچگی جایزه ممکن است زیر سوال برود، نهفقط بهخاطر عملکرد فرد، بلکه بهخاطر آنچه این جایزه مشروعیت میبخشد.» گراسیلا میگوید که صلح (بهویژه صلح فمینیستی) نمیتواند صرفاً بهمعنای تغییر رژیم از طریق زور باشد: «بحران ونزوئلا موجب مهاجرت گسترده، تبعید اجباری روزنامهنگاران و مدافعان (که بسیاری از آنان زن هستند) و آسیبهای ساختاری جنسیتی شده است. اگر این جایزه راهبردی را تأیید کند که ممکن است به افزایش نظامیگری، تحریم یا مداخلهی خارجی بیانجامد، بدون تضمینهای روشن برای گروههای آسیبپذیر، آنگاه این با مفهوم عدالت و صلح سازگار نیست.»
مثل پتکی بر سر گروههای حقوق بشری
«ماریا سنتنو»، هنرمند تجسمی، معمار و کنشگر فمینیست اهل ونزوئلاست؛ او بنیانگذار دو مجله در حوزه حقوق زنان است و در شبکهای از سازمانهای فمینیستی بهنام La Araña Feminista (عنکبوت فمینیستی) فعالیت میکند. او به «هممیهن» میگوید اعطای جایزه نوبل به ماریا کورینا ماچادو، چون پتکی بر سر بسیاری از گروههای حقوق بشری، سازمانهای زنان و مردم عادی فرود آمد: «این خبر برای بسیاری مضحک بهنظر رسید که شخصی که سالها از خشونت و تهاجم نظامی به کشور خود دفاع کرده است، عنوانی برای «صلح» دریافت کند.»
اما ضربه نهایی به گفته او، زمانی وارد شد که ماچادو جایزه را به دونالد ترامپ تقدیم کرد؛ مردیکه با قدرت نظامی و جنگ اقتصادی خود جهان را به وحشت انداخته، و در همین لحظه قایقهای کوچک حامل انسانهای فقیر را منفجر میکند و ادعا دارد که در حال جلوگیری از «تهاجم مواد مخدر به آمریکا» است: «ماریا کورینا بهخوبی میداند که این بهانهای برای آغاز جنگ علیه ونزوئلاست؛ این قایقهای کوچک همان «سلاحهای کشتار جمعی»اند که قرار است بهانهای برای تصاحب نفت و همهی منابع ونزوئلا باشند.»
ماریا میگوید ماچادو نهتنها از نسلکشی در غزه حمایت کرده، بلکه نامههایی به نتانیاهو نوشته و از او برای سرنگونی دولت ونزوئلا درخواست کمک نظامی کرده است: «او در داخل کشور هم بارها کوشیده تا با تهاجمهای خشونتآمیز، استخدام مزدوران و درخواست تحریمهای بیشتر علیه کشوری که هماکنون بیش از هزار اقدام قهری یکجانبه و غیرقانونی از سوی ایالات تحده و متحدانش را تحمل میکند، بیثباتی ایجاد کند.»
«لوس مری لیس»، روزنامهنگار ونزوئلایی و یکی از بنیانگذاران رسانه دیجیتال Efecto Cocuyo که رسانهای با رویکرد جنسیتی است اما کمی متفاوتتر از «ماریا» و «گراسیلا» میاندیشد؛ او به «هممیهن» میگوید، اهدای جایزه نوبل صلح به ماچادو مسئله بسیار بحثبرانگیزی است و باید از منظر جامعهای دیده شود که دموکراسی خود را از دست داده است: «دلیل این انتخاب، نقش ماپادو در رهبری جامعه ونزوئلا بهسوی یک فرآیند انتخاباتی صلحآمیز(۲۰۲4-۲۰۲3) بود. این بیسابقه است که زنیکه از حقوق سیاسی خود محروم شده بود، بتواند با وجود تمام دشواریها، کارزار انتخاباتی خود را پیش ببرد و جمعیتی را به حرکت درآورد که تصمیم گرفته بودند از راه رأیدادن دموکراسی را بازگردانند.
ماچادو بهخاطر همین تلاشها مورد تقدیر قرار گرفت و این شایستگی غیرقابل انکار است. در این معنا، او استحقاق دریافت جایزهی نوبل را داشت.» لوس، تقدیم این جایزه به ترامپ را یک تصمیم استراتژیک و محاسبهشده میداند و میگوید، انتقادات دراینباره قابل توجهاند: «اما باید بگویم که ماریا کورینا ماچادو هرگز از نسلکشی در غزه حمایت نکرده است. او بهنظر میرسد با «نتانیاهو» روابط نزدیکی داشته باشد، اما تابهحال نشانهای از تأیید اقدامات او از سوی ماچادو ندیدهام.» او میگوید اگر فردی با دیدگاههای مناقشهبرانگیز در برههای از زندگی خود بتواند معیارهای کمیتهی نوبل را برآورده کند، این نشاندهنده آن است که انسانها میتوانند رفتار خود را تغییر دهند و باید فرصت اصلاح داشته باشند.
صدای یکدیگر باشید، شما تنها نیستید
در کارزار اعتراض زنان در ونزوئلا، تصویر زنی که با گُلی سفید و فریاد «آزادی» مقابل صف یگانهای نظامی ایستاده است، نماد دردِ دوگانهای شده؛ نهتنها مبارزه برای دموکراسی و حقوق مدنی، بلکه خواست زنان برای نجات زندگی، بدن، خانواده و آینده شان در کشوری که زیر فشار اقتصادی و سرکوب بیامان قرار دارد. دهها هزار زن روزهای ۶ مه ۲۰۱۷ در کاراکاس متحد شدند، تیشرت سفید پوشیدند، سرود ملی خواندند و با شعارهایی مثل «ما آزادی میخواهیم!» علیه سیاستهای نیکلاس مادورو و دولت او به خیابان آمدند.
از آن زمان تا امروز، این حضور زنانه نهتنها در خیابانها ادامه داشته بلکه مطالبههایی چون حق تصمیمگیری درباره بدن، آزادی از خشونت و مشارکت واقعی در فضای سیاسی هم برجسته شده است. دراینمیان زنان ونزوئلا در برابر سیستمی میایستند که هم اقتصادی آنها را هدف قرار داده و هم با تنگکردن عرصه عمومی، آنان را از حق مطالبه و دیدهشدن محروم کرده است.
«گراسیلا راک»، از چهرههای برجسته در عرصه روزنامهنگاری در مکزیک با رویکرد جنسیتی است. راک که رسانهاش در زمینه روزنامهنگاری فمینیستی، تحلیل سیاستهای عمومی و تقویت صدای زنان فعالیت میکند، میگوید مأموریت آنها آموزش روزنامهنگاران با رویکرد جنسیتی، تحقیق درباره خشونت ساختاری علیه زنان و تقویت پیوند میان کنشگری فمینیستی و پاسخگویی رسانهای است. این رسانه همچنین از شبکههای فرامرزی زنان ارتباطگر پشتیبانی میکند و با انتشار گزارشهای تحقیقی، برگزاری میزگردها و تعامل با جامعهی مدنی، به آشکارسازی نابرابریهای ساختاری در منطقه میپردازد.
به باور راک، بحران ونزوئلا تنها مسئلهای ملی نیست، بلکه نمود گستردهای از سرکوب ساختاری در سراسر آمریکای لاتین است. او تأکید میکند که «مبارزات فمینیستی، فراملیاند»، زیرا مشکلاتی مانند تبعید اجباری، محدود شدن فضای مدنی و تأثیرات جنسیتیِ سرکوب و جابهجایی، مرز نمیشناسند. او باتوجه به وضعیت روزنامهنگاران زن ونزوئلایی که در سالهای اخیر با تهدید، سانسور یا تبعید مواجه شدهاند، هشدار میدهد که این روند نهتنها آزادیبیان، بلکه دموکراسی و برابری جنسیتی را در سراسر منطقه تضعیف میکند.
براساس گزارشهای متعدد حقوق بشری که راک به آنها استناد میکند، وضعیت در ونزوئلا «بهطور فزایندهای خصمانه و نگرانکننده» است. محدودیت آزادی مطبوعات، بازداشت خودسرانه روزنامهنگاران، لغو گذرنامهی فعالان و تبعید اجباری منتقدان ازجمله مصادیق این سرکوب است. این شرایط به گفته او، برای زنان فعال در عرصه رسانه دوچندان آسیبزاست، زیرا آنان علاوه بر فشار سیاسی، با هزینههای روانی و حرفهای سنگینی مواجه میشوند.
راک، بحران کنونی را نتیجهی مجموعهای از عوامل ساختاری میداند. از نگاه او چهار عامل اصلی وضعیت امروز ونزوئلا را توضیح میدهد: «سیاستهای اقتصادی ناکارآمد که منجر به ابرتورم، فروپاشی خدمات عمومی و گسترش فقر شده و بیشترین فشار را بر زنان بهویژه در نقشهای مراقبتی وارد کرده است؛ نبود تکثر سیاسی و پاسخگویی که زمینه فساد و خشونت سیاسی را فراهم کرده، موج گسترده مهاجرت که در بسیاری موارد زنان را در کشور باقی میگذارد تا بار خانواده و مراقبت را بهتنهایی بر دوش بکشند و دستگاه سرکوب دولتی که علیه هر صدای منتقد و مخالف بهکار گرفته میشود.»
به باور او، برای بهبود وضعیت زنان و گروههای آسیبپذیر در ونزوئلا باید سه راهبرد کلیدی دنبال شود: «نخست، تقویت شبکههای منطقهای و جهانی زنان برای اعمال فشار بر دولت در راستای اصلاحات و ایجاد سازوکارهای بینالمللی پاسخگویی، همراه با حمایت از شبکههای محلی از طریق آموزش و تأمین منابع. دوم، ایجاد برنامههای حمایتی ویژه برای روزنامهنگاران زن در تبعید، شامل مشاوره حقوقی، پشتیبانی روانی و دسترسی به منابع معیشتی و سوم، اطمینان از اینکه سیاستهای بشردوستانه و مهاجرتی دارای بُعد جنسیتی باشند؛ از سلامت باروری گرفته تا اشتغال شایسته و حمایت در برابر خشونت جنسیتی.»
گراسیِلا راک در پیام خود به زنان ونزوئلایی میگوید: «کار شما اهمیت دارد. حتی در تبعید، در تهدید یا در جابهجایی اجباری، صدای شما، تحقیقات شما و پایداری شما حیاتی است. شبکه بسازید، داستانهایتان را به اشتراک بگذارید، صدای یکدیگر باشید. شما تنها نیستید.» او آیندهای را متصور است که در آن مفهوم صلح و دموکراسی، فراتر از پایان درگیریهای سیاسی باشد و عدالت جنسیتی، حقوق مهاجرت و آزادی رسانهها را نیز دربرگیرد؛ آیندهایکه در آن، زنان و فعالانی که مجبور به ترک کشور شدهاند، بتوانند با امنیت بازگردند. راک در پایان تأکید میکند که صلح واقعی، بدون عدالت ممکن نیست: «اگر نابرابریهای ساختاری، خشونت جنسیتی، تبعیض و طرد را برطرف نکنیم، هر صلحی شکننده خواهد بود. سرمایهگذاری بر حقوق زنان و آزادیبیان، پروژهای فرعی نیست، بلکه رکن اصلی ساخت جوامعی است که صلحآمیز، پایدار و آزادند.»
ما خودمان ونزوئلا را میسازیم
از دیدگاه فمینیستیِ عدالتمحور، دعوت به اقداماتی که زنان، کودکان و جوامع فقیر را فقیرتر و آسیبپذیرتر میکند، با مفهوم صلح و عدالت همخوان نیست. صلح فمینیستی و ضداستعماری در جهت حفظ جانها، کاهش رنج و توانمندسازی مردم محلی تلاش میکند نه در جهت افزودن بر خشونت ساختاری و این با نظر «ماریا سنتِنو»، هنرمند تجسمی، معمار و کنشگر فمینیست ونزوئلایی هم، همخوان است.
او از بنیانگذاران دو مجله در حوزه حقوق زنان و از اعضای شبکه فمینیستی La Araña Feminista (عنکبوت فمینیستی) است؛ شبکهای از سازمانهای مردمی که برای عدالت جنسیتی در ونزوئلا و آمریکای لاتین فعالیت میکنند. سنتنو درباره انگیزههایش از ورود به عرصه کنشگری میگوید: «در ونزوئلا، در سراسر قاره آمریکا و حتی در تمام جهان، ما هوای پدرسالارانه را مانند گازی سمی تنفس میکنیم، بدون آنکه متوجه باشیم.»
به گفته سنتنو، زنان و گروههای آسیبپذیر در ونزوئلا مسیر مبارزه خاص خود را دارند: «ما برای حق پایاندادن به بارداری ناخواسته، یا حق ازدواج، فرزندپذیری و حقوق رنگینکمانیها میجنگیم، اما نمیخواهیم کسی از بیرون این حقوق را به ما بدهد. امروز زنان ونزوئلایی حضور پررنگی در جامعه دارند و این ادامه خواهد داشت.»
او معتقد است که اگر بیش از هزار تحریم غیرقانونی بینالمللی علیه کشورش وجود نداشت، زندگی زنان بهمراتب بهتر میبود؛ موضوعی که اعطاکنندگان جایزه نوبل صلح به ماچادو آن را در نظر نگرفتند؛ کسی که با اتاقهای فکر آمریکایی همکاری داشته و از تحریمهای اقتصادی شدید علیه ونزوئلا حمایت کرده است؛ تحریمهاییکه به گفته گزارشهای سازمانملل، بهطور نامتناسب بر اقشار آسیبپذیر اثر گذاشتهاند و بحران انسانی را تشدید کردهاند. ماریا میگوید، جامعه بینالمللی نباید در امور داخلی آنها دخالت کند: «نخست باید با ورشکستگی اخلاقی خود روبهرو شود؛ همانچیزی که به آن اجازه میدهد نسلکشیها را نادیده بگیرد، درحالیکه تظاهر به داشتن ارزشها میکند.»
ماریا سنتنو، که خود را بخشی از جنبش جهانی زنان میداند، پیامی روشن برای فعالان دارد: «ما باید متحد شویم تا جهانی برابرتر و عادلانهتر بسازیم. نظام قدیمی دیگر کارایی ندارد. باید جهانی نو خلق کنیم، جهانی بدون زرسالاران، بنیادگرایان و زورگویان. جهانی با دموکراسی واقعی و بدون سلطه.» او آینده فمینیسم در ونزوئلا را «درخشان» میبیند و در پایان گفتوگویش، پیامی جهانی میفرستد: «مردمان خوب سراسر جهان! متحد شویم و علیه نابرابری، تبعیض جنسیتی، پدرسالاری، میلیاردرها، مجرمان اقلیمی، زورگویان، پادشاهان خودخواه، بنیادگرایان و روانپریشان نسلکش مبارزه کنیم تا آیندهای قابل زیست برای تمام موجودات زمین بسازیم.»
سرکوب، تبعیض و مقاومت زنان
«لوس ملی ریس»، روزنامهنگار ونزوئلایی و یکی از بنیانگذاران رسانه دیجیتال Efecto Cocuyo، از رسانههایی است که رویکرد جنسیتی دارد و توسط سه زن تأسیس شده است. این رسانه تمرکز خود را بر حقوق بشر ازجمله حقوق زنان، قرار داده و تمام پوششها و ابتکارات آن دارای دیدگاه جنسیتیاند. ریس توضیح میدهد که فعالیت حرفهای او همیشه در پیوند با حقوق زنان بوده است و او بهخوبی با موانعی که زنان را از اعمال کامل حقوقشان بازمیدارد، آشناست؛ ازجمله حق زندگی بدون خشونت، استقلال اقتصادی و توانایی مدیریت زندگی. به گفته او، تجربه زندگی در کشوری که دموکراسی خود را از دست داده، موجبشده موضعی آشکارتر در دفاع از حقوق روزنامهنگاران و نمایانسازی رهبران زن و نقض حقوق بشر علیه زنان اتخاذ کند.
ریس میگوید، براساس گزارشهای هیئتحقیقتیاب مستقل سازمانملل متحد، در ونزوئلا فعالان زن در این کشور مورد تعقیب و آزار قرار میگیرند: «نمونه برجسته آن، روسیو سان میگل، مدافع حقوق بشر است که بیش از یکسال در زندان بوده و قربانی ناپدیدسازی اجباری شده است. در آزادی اخیر بیش از ۷۰ زندانی، تنها یکزن آزاد شد.»
این روزنامهنگار میگوید که دولت مادورو از سرکوب گزینشی برای خاموشکردن صدای مخالفان استفاده میکند، شامل بازداشتهای خودسرانه، ناپدیدسازیهای کوتاهمدت، شکنجه و اعدامهای فراقضایی، و برای این تخلفات مصونیت گستردهای وجود دارد: «آزادیبیان و تجمع هم بهشدت محدود شده و روزنامهنگاران و مدافعان حقوق بشر با تهدید، آزار و جرمانگاری فعالیتهایشان مواجهاند. سازمانهای جامعه مدنی زنان هدف حملات فزایندهاند و زنان بازداشتشده، بهویژه در جریان اعتراضات، با توهینهای جنسیتی، تحقیر عمومی و خشونت جنسی و جنسیتی مواجه میشوند، ازجمله برهنهسازی اجباری و تهدید به تجاوز.»
ریس همچنین وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور را بحرانی توصیف میکند: «سیاستهای مادورو نابرابری را تشدید کردهاند و بحران انسانی همچنان ادامه دارد، بهطوریکه برنامه جهانی غذا (WFP) سازمان ملل مجبور به مداخله شده است. کشور با ابرتورم، رکود اقتصادی، کمبود کالاهای اساسی، افزایش بیکاری، فقر، بیماری، مرگومیر کودکان و سوءتغذیه مواجه است.
بیش از ۸ میلیون ونزوئلایی، کشور را ترک کردهاند و حدود ۱۹ میلیوننفر به خدمات پایه بهداشتی و تغذیه دسترسی ندارند.» به گفته ریس، راهکارهای بهبود وضعیت زنان و گروههای آسیبپذیر در ونزوئلا نیازمند سیاستهایی است که تفاوتهای جنسیتی را بهرسمیت بشناسند و حمایتهای ویژهای برای آزادی زندانیان سیاسی، آموزش و منابع حمایتی برای زنان ارائه شود.
پیام لوس ملی ریس، برای زنان و فعالان حقوق بشر ونزوئلا روشن است: در کشوری با دیکتاتوری، حمایت همه بخشهای جامعه برای حفظ دموکراسی ضروری است. او تأکید میکند که در چنین شرایطی، آینده فمینیسم و حقوق زنان با چالشهایی مانند قطبیسازی سیاسی، نفوذ گروههای مذهبی و کمبود منابع مالی برای سازماندهی مواجه است: «ونزوئلا برای بازپسگیری دموکراسی میجنگد و به حمایت همهی آزادیخواهان جهان نیاز دارد. نمیتوان صلحی اقتدارگرایانه و مبتنی بر ترس را پذیرفت؛ تنها در دموکراسی میتوان عدالت اجتماعی و صلح واقعی را در جهان گسترش داد.»
دوباره آرزوهای آلفرد نوبل را مرور کنید
این سهروزنامهنگار و فعال زنان با توصیف وضعیت زنان در ونزوئلا از مقاومت و مبارزهشان برای ایجاد تغییرات گفتند و معتقدند، زنان و دیگر مردم این کشور نیازی به دخالتهای خارجی ندارند آنطور که مارینا ورینا ماچادو بهعنوان برنده جایزه نوبل صلح به آن امیدوار است.
گراسیلا، روزنامهنگار مکزیکی میگوید اعطای جایزه صلح نوبل فرصتی است برای تأمل در معنای «صلح» در جامعه؛ بهباور مناو این گفتوگویی گسترده و طولانی است که شامل بازنگری در معیارهای این جایزه هم میشود: «بنیادی که آلفرد نوبل پایهگذاری کرد، گسترده است و در گذر زمان، مفهوم «صلح» از پایان جنگها فراتر رفته و شامل عدالت اجتماعی، حقوق بشر، برابری جنسیتی، جابهجایی و خشونت ساختاری هم شده است.
از نظر من، معیارها باید شامل موارد زیر باشند: سابقه قابل اثبات در پیشبرد صلح، حقوق بشر، شمول، عدمخشونت و عدالت. شواهدی از تأثیر مثبت بر جمعیتهای آسیبپذیر و بهحاشیهراندهشده (زنان، کودکان، اقلیتها) و انسجام اخلاقی: کار اثباتشده در زمینه آشتی، پاسخگویی و تغییر ساختاری، نهفقط کنشهای نمادین.»
او میگوید اعطای این جایزه به افرادی که از سیاستهای بحثبرانگیز حمایت میکنند، چند اثر دارد: «ممکن است اقتدار اخلاقی جایزه را تضعیف کند، جنبشها و فعالان مردمی را از هم دور یا دچار دوقطبی کند و این پیام را بفرستد که همسویی با قدرت سیاسی مهمتر از کار مداوم در راستای صلح است.»
ماریا، روزنامهنگار و فمینیست ونزوئلایی هم میگوید، وصیتنامهای از آلفرد نوبل وجود دارد که در آن نوشته است، جایزهی صلح باید به شخصی اعطا شود که بیشترین یا بهترین تلاش را برای برادری میان ملتها، حذف یا کاهش ارتشهای دائمی، و تشکیل و گسترش کنگرههای صلح انجام داده باشد. باور او اما، برنده جایزهی صلح سال ۲۰۲۵ نه تنها به برادری میان ملتها یا کنگرههای صلح باور ندارد، بلکه بارها خواستار تهاجم مسلحانه به کشور خود شده است: «شاید بهتر باشد کمیسیونی که جوایز را اعطا میکند، دوباره آرزوهای آلفرد نوبل را مرور کند.»
او میگوید اعطای جایزه به خانم ماچادو درواقع پشتیبانی نمادین از سیاستهایی است که او از آنها دفاع میکند: «خصوصیسازی تمام صنایع راهبردی مانند انرژی، معدن، آب، ارتباطات و...، واگذاری کامل قراردادها به شرکتهای آمریکایی بدون هیچ محدودیتی و تسلیم حاکمیت ملی در برابر منافع ایالاتمتحده. همدلی او با خاویر میلی، رژیم صهیونیستی بهویژه ترامپ هم جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد.»
لوس، دیگر فعال و روزنامهنگار ونزوئلایی هم بهنقل از منتقدان میگویند این جایزه «ابزارهایی از سیاست بینالملل را مشروعیت میبخشد که در تضاد با صلح هستند»؛ مانند تحریمها، اجبار، و مداخله نظامی خارجی و به این سیاستها «پوشش اخلاقی» میدهد که ممکن است فراخوانهای خشونتآمیز برای تغییر رژیم را تشدید کند: «این وضعیت به یک بحران مشروعیت برای خود جایزه صلح نوبل تبدیل شده است، چراکه عدهای آن را ابزاری برای مشروعیتبخشی ژئوپلیتیکی میدانند، نه نشانهای از صلح واقعی.»