الزامات ترامپ در قبال روسیه/مسئله مهم این است که خط کنترل در کجای مرز روسیه و اوکراین کشیده خواهد شد
چند ماه دیگر، چهارمین سالگرد تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین است؛ جنگی که امنیت اروپا را از نو تعریف کرده و محدودیتهای اعمال قدرت روسیه را آشکار ساخته است.
چند ماه دیگر، چهارمین سالگرد تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین است؛ جنگی که امنیت اروپا را از نو تعریف کرده و محدودیتهای اعمال قدرت روسیه را آشکار ساخته است. اگرچه این درگیری هنوز حل و فصل نشده است، اما منطق استراتژیک طرفهای درگیر نشان میدهد که نمیتواند با شدت فعلی خود به طور نامحدود ادامه یابد. هر زمان که درگیری پایان یابد، احتمالاً خط کنترل موقت ایجاد شده و اوکراینی تقسیمشده باقی میماند که به عنوان یک کشور متحد غرب، لنگر تعادل جدید در اروپای شرقی خواهد بود.
نشست برنامهریزیشده در مجارستان بین دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در ۲۱ اکتبر به تعویق افتاد. این تعویق نشاندهنده مکثی حسابشده در تعامل واشنگتن با مسکو در بحبوحه تشدید تنشهای جهانی و اولویتهاسنجی داخلی در آمریکا است. یک مقام ارشد کاخ سفید به رویترز گفته که «هیچ برنامهای برای دیدار رئیسجمهور ترامپ با رئیسجمهور پوتین در آینده نزدیک وجود ندارد»، پس از آنکه «تماس سازنده» بین مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، و سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، نتوانست اختلافات در مورد اوکراین و معماری امنیتی اروپا را کاهش دهد، ترامپ در گفتوگو با خبرنگاران گفت که نمیخواهد یک «ملاقات بینتیجه» داشته باشد.
این اظهارات نشان میدهد او پیش از تعهد به انجام یک دیدار دیگر با پوتین که در معرض دید عموم قرار دارد، به دنبال به دست آوردن اهرم دیپلماتیک و کسب اعتبار سیاسی در داخل آمریکا است. در همین حال، کریل دمیتریف، فرستاده پوتین، ادعا کرد که «فراهم کردن مقدمات برای یک دیدار دیگر ادامه دارد». این موضع نیز نشان میدهد که تلاش کرملین برای ایجاد توهم برابری با آمریکا ادامه دارد و مسکو سعی میکند سرعت گفتوگوها را به واشنگتن دیکته کند.
پس از اعطای آزادی عمل قابل توجه به روسیه در 10 ماه گذشته، ترامپ دیگر نمیتواند در برابر پوتین ضعیف به نظر برسد. میزان محبوبیت رئیسجمهور ایالات متحده به زیر 50 درصد کاهش یافته است که نشاندهنده هزینه سیاسی ناکارآمدی در صحنه بینالمللی است. با توجه به اینکه تا انتخابات میاندورهای کمی بیش از یک سال دیگر باقی مانده است، جدول زمانی برای نشان دادن اهرم دیپلماتیک در حال کوتاه شدن است و هرگونه تأخیری میتواند بهطور بالقوه به اعتبار ترامپ در داخل و خارج از کشور آسیب برساند.
حتی اگر توافقی محقق نشود، ترامپ باید قاطعانه عمل کند تا نشان دهد که قوانین تعامل را خودش کنترل میکند و با این تصور که مسکو از تمایل او به دیپلماسی سوءاستفاده میکند، مقابله کند. اقدام واشنگتن در روز چهارشنبه برای تحریم شرکتهای روسنفت و لوک اویل، بزرگترین شرکتهای نفتی روسیه، گواهی بر حساسیت دولت آمریکا به اتهامات ضعف است.
فراتر از سیاست داخلی، منطق ژئوپلیتیکی عمیقتری زیربنای رویکرد فعلی واشنگتن در قبال اوکراین است: واشنگتن اساساً در حال بازنگری ژئواستراتژی ۸۰ ساله خود است و از برتری جهانی به سمت مدلی از تعامل گزینشی و تقسیم بار منطقهای حرکت میکند. این گذار باعث میشود متحدان و کشورهای شریک، مسئولیت اصلی امنیت در مناطق مربوطه خود را بر عهده بگیرند و واشنگتن صرفاً نقش حمایتی ایفا کند. در اروپا، سیاست ایالات متحده بر این فرض استوار است که روسیه، اگرچه قادر به ایجاد اختلال است، اما دیگر مانند اتحاد جماهیر شوروی تهدیدی برای ایالات متحده نیست.
مطمئناً، جنگ در اوکراین نشان داده است که روسیه از قدرت نظامی و صنعتی که شوروی داشت، بسیار عقب مانده است. پس از تقریباً چهار سال جنگ، شکستهای مسکو، فرسایش قدرت متعارف و محدودیتهای ظرفیت بسیج نیرو برجسته شده است. روسیه برای بازسازی اقتصاد خود، تکمیل زرادخانه خود و بازیابی آمادگی نیروها به سالها زمان نیاز دارد و این امر توانایی روسیه را برای تهدید اروپا در کوتاهمدت را کاهش میدهد. در عین حال، روسیه سعی خواهد کرد تا حد امکان قلمرو بیشتری را در شرق اوکراین به دست آورد، زیرا منتظر است تا واشنگتن به عقبنشینی خود از صحنه جهانی ادامه دهد و پس از آن از فرصتهای استراتژیکی در اروپا که پدیدار میشوند، بهرهبرداری کند.
این استراتژی چند مشکل دارد که مسکو کاملاً از آنها آگاه است. اول و مهمتر از همه اینکه، رد مداوم پیشنهادهای دیپلماتیک ترامپ، خطر تشدید اوضاع را به همراه دارد. ایالات متحده میتواند با ارائه کمکهای نظامی بیشتر به اوکراین منجر به تغییر واقعی در میدان نبرد شود، و اگر دست به این کار مسکو دچار مشکلات شدیدی خواهد شد. کرملین، به نوبه خود، میداند که چگونه الزامات سیاسی ترامپ بر تمایل او برای اقدام قاطع تأثیر میگذارد. در نتیجه، محدودیتهایی برای اینکه روسیه تا چه حد میتواند مذاکرات را بدون متحمل شدن هزینه به تأخیر بیندازد یا به دستکاری آنها ادامه دهد، وجود دارد.
دوم، در درازمدت، ایالات متحده پس از دستیابی به توافق صلح، به ناگاه بار امنیتی را به متحدان اروپایی خود منتقل نخواهد کرد. هرگونه عقبنشینی آمریکا از اروپا به ایجاد سازوکارهای قوی برای تضمین ثبات منطقهای بدون مداخله مستقیم ایالات متحده بستگی دارد. در عمل، ایالات متحده تنها زمانی عقبنشینی خواهد کرد که شرکای اروپایی به پا خیزند و دست به عمل بزنند. فرض این رویکرد این است که روسیه هیچ تهدیدی ندارد که اروپا نتواند آن را مدیریت کند. اگر چنین نباشد، ایالات متحده آماده است تا برای حفظ امنیت اروپا و منافع ایالات متحده، تغییر آرایش ژئواستراتژیک خود را به تأخیر بیندازد یا آن را مجدداً تنظیم کند.
گذشته از همه اینها، به نفع واشنگتن نیست که یک قدرت متخاصم در اروپا به اقیانوس اطلس دسترسی پیدا کند. این یک الزام تاریخی مهم برای ایالات متحده از زمان دکترین مونرو بوده است. واشنگتن به عنوان یک قدرت اقیانوسی و جهانی، نمیتواند اجازه دهد تهدیدهایی علیه آمریکای شمالی یا نیمکره غربی وجود داشته باشد. بنابراین، مهم نیست که واشنگتن چقدر به کاهش نیروها از اروپا متعهد باشد، دولت ترامپ از خروج از این قاره به گونهای که آن را در برابر روسیه آسیبپذیر کند، خودداری خواهد کرد.
به همین دلیل است که دو مقام ارشد کرملین - دیمیتری پسکوف، سخنگوی پوتین و سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه - در 22 اکتبر تأکید کردند که مقدمات اجلاس بوداپست قریبالوقوع است. روسیه و ایالات متحده انگیزههایی برای پذیرش ضمنی تقسیم بالفعل اوکراین به عنوان چارچوبی برای مذاکرات دارند. ترامپ پیشنهاد داده است که نیروهای روسی و اوکراینی برای تثبیت وضعیت، جنگ در امتداد خطوط نبرد موجود را متوقف کنند. سوال باقی مانده این است که در نهایت خط کنترل کجا کشیده خواهد شد.