از مدیریت بحران تا فرصتسوزی/روایت حقوقی و میدانی پس از حمله به اوین
حمله به اوین میتواند فرصتی برای وفاق ملی و کاهش تنشهای داخلی باشد، اما مدیریت ضعیف و عدم پاسخگویی به درخواستهای خانوادهها، این فرصت را به تهدیدی برای نظام تبدیل خواهد کرد؛ بهویژه اگر فوت یا مرگ ناگهانی هر یک از زندانیان سالمند یا بیمار، رخ دهد.

حمله هوایی اسرائیل به زندان اوین در تاریخ ۲ تیر ۱۴۰۴، که منجر به تخریب بخشهایی از این زندان، از جمله دادسرای اوین، بهداری، اداره زندان و سالن ملاقات، و کشته و زخمی شدن تعداد قابلتوجهی از کارمندان، مددکاران اجتماعی، زندانیان و خانوادههای ایشان شد، نهتنها نقض آشکار قوانین بینالمللی است، بلکه از منظر اخلاقی، انسانی و سیاسی نیز اقدامی غیرقابلدفاع و محکوم است.
این حمله، به دلیل هدف قرار دادن یک مکان غیرنظامی و نقض حقوق بشر زندانیان، پیامدهای گستردهای در سطح داخلی و بینالمللی به دنبال داشت که در این خصوص، مطالب و تحلیلهای گوناگون، مستدل و مستند حقوقی، توسط حقوقدانان کشور انجام پذیرفته و مضافاً قابلیت طرح دعاوی از جانب خانواده قربانیان علیه حکومت اسرائیل در محاکم صالح داخلی و بینالمللی نیز پابرجاست.
همچنین مسئله دیگر، در خصوص نحوه انتقال زندانیان میباشد که ظرفیتهای مختلف بررسی و تحلیل از منظرهای گوناگون با توجه به شرایط مقطع زمانی کشور را داراست.
مقوله دیگر، چگونگی انجام مدیریت بحران پس از مسئله میباشد؛ که با توجه به دارا بودن مسئولیت وکالتی چندین نفر از موکلین در زندان اوین و پیگیری وضعیت ایشان در مراجع مختلف و همچنین از سوی خانوادهها در ایام پس از مسئله، نگارنده بهصورت میدانی و عینی شاهد و ناظر موارد گوناگون در این خصوص بوده است. ازاینرو، بیان نکات مشاهدهشده در این خصوص ضرورت دارد.
نخست با تأکید بر تقدیر از مسئولیتشناسی فداکارانه پرسنل اداره زندان اوین، که با وجود آسیبهای جسمانی و خصوصاً روحی و روانی ناشی از مشاهده شهادت مظلومانه سایر مددکاران که بعضاً نیز همراه خانواده و فرزندان خردسال در محل فاجعه حاضر بودند، مستحق و نیازمند جدی برخورداری از مرخصیهای طویلالمدت استعلاجی به موجب ظرفیتهای قانونی میباشند، اما داوطلبانه با بازگشت به مسئولیت، همگی در تلاشاند تا در جهت عادیسازی شرایط، آنهم در شرایطی بسیار دشوار و متراکم از نظر حجم مراجعات خانوادههای زندانیان، ایفای نقش نمایند. با اینحال، وجود کاستیها و مشکلات در سایر بخشها، موجب مشقت فراوان برای این ایثارگران واقعی شده است.
بمباران مستقیم زندان اوین و دادسرای مستقر در آن، بحرانی چندلایه با ماهیت نظامی، امنیتی، قضایی و انسانی را پدید آورد که منجر به برهمخوردن زنجیره بوروکراتیک و از بین رفتن پروندهها، اسناد، سوابق پزشکی و ایجاد اختلال در چرخه تصمیمگیری شد.
در چنین بحرانی، سکوت، تأخیر یا عدم اقدام شفاف و روشنگرانه، میتواند بهجای مدیریت بهینه، منجر به تشدید بحران گردد. در نظام حقوقی ایران، ظرفیتهای قانونی متعددی برای واکنش فوری به چنین شرایطی وجود دارد که مسئولان امر قطعاً از آنها مطلعاند؛ مانند:
مرخصی اضطراری زندانیان مطابق ماده ۲۱۴ آییننامه اجرایی سازمان زندانها، تسهیل روند آزادی مشروط برای زندانیان واجد شرایط بر اساس ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی، تعویق اجرای مجازات و توقف موقت اجرای حکم محکومان. اگرچه خوشبختانه در خصوص برخی محکومان که با وجود ابلاغ اجرای حکم هنوز مسئله اجرا رخ نداده، این تأسیس قانونی مورد بهرهبرداری قرار گرفته و همچنین در خصوص زندانیانی که مراجع اجرای احکام آنها در سایر دادسراهای کشور بودهاند بنا بر صدور و تمدید مرخصی مدیریت بهینه انجام پذیرفته اما در مورد سایر محکومان در حال تحمل حبس، این ظرفیتها هنوز عملیاتی نشده است.
مطابق ماده ۵۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری: در موارد خاص مانند بیماری شدید یا خطر جانی، اجرای حکم میتواند متوقف شود. گرچه مسئولین مختلف قضایی در حال تلاش برای اتخاذ تمهیدات لازم و بررسی درخواستهای زندانیان هستند و با وجود آسیب به بخشهای اجرای احکام و اداری زندان، این روند با کوشش درخور تقدیر سایر پرسنل در حال پیگیری است، اما این تلاشها برای عادیسازی، با کندی ناشی از بوروکراسی مواجه شده است؛ درحالیکه بحران موجود، مدیریت اضطراری و واکنشی میطلبید و سپس میبایست به مرحله عادیسازی میرسید. مدیریت بحران، مجموعهای از اقدامات سریع، موقت و اضطراری برای مهار، کنترل یا کاهش آثار یک وضعیت بحرانی مانند جنگ، حمله سایبری یا پاندمی است. هدف اصلی، جلوگیری از فروپاشی یا تشدید بحران است.
عادیسازی اما فرایندی بلندمدت و تدریجی برای بازگشت به وضعیت پایدار و تثبیتشده پیش از بحران است؛ هدف آن، برقراری نظم پایدار از طریق اصلاح یا ترمیم زیرساختها، اعتمادسازی و بازسازی روابط اجتماعی و سیاسی است. مدیریت بحران، دارای ویژگیهای کوتاهمدت، فوریتی و واکنشی است؛ در حالی که عادیسازی، ماهیتی میانمدت تا بلندمدت، تدریجی و برنامهریزیشده دارد.
پرسش اینجاست که چرا با همان توان اجرایی، مدیریت بحران با استفاده از نیروی سخت برای انتقال فوری زندانیان به زندانهای دیگر هموزن آن نیز جهت بهبود وضعیت ایشان، انجام نمیشود، در حالیکه این توانمندی بنا بر ظرفیتهای قانونی و اجرایی میسر است؟
راهکارهای مغفول عبارتاند از: صدور بخشنامه قضایی فوری برای اعطای مرخصی اضطراری تا بازگشت به شرایط عادی، بهرهگیری از اختیارات سازمان زندانها که بنا بر ماده ۸ آییننامه اجرایی، میتواند در بحرانها با موافقت رئیس قوه قضائیه اقدامات فوقالعاده انجام دهد، تشکیل «ستاد فوقالعاده بحران زندانیان آسیبدیده از حمله» با اختیارات ویژه، یا ابلاغ موقت دستورالعمل اضطراری حفاظت از حقوق زندانیان فاقد دسترسی به پرونده که شماری از موارد میسر هستند. این اقدامات، علاوه بر صیانت از حقوق زندانیان منتقلشده به زندانهایی با زیرساخت ناکافی، موجب کاهش فشار بر پرسنلی خواهد شد که ایثارگرانه در غیاب همکاران، با وجود صدمات جسمی یا آسیبهای جدی روحی، در تلاش برای عادیسازی امور هستند.
با وجود همه تلاشها برای عادیسازی، هنوز زندانیانی بدون پرونده بلاتکلیف ماندهاند و اختلال در روند درمانی، جان انسانها را تهدید میکند و همچنین بهرهبرداری از تأسیسات ارفاقی مانند آزادی مشروط، با موانع بوروکراتیک مواجه شده است.
آنچه رخ داده، نمونه بارز یک بحران ترکیبی است؛ اما آنچه انجام نشده، استفاده از ظرفیتهای قانونی، اداری و فناوری اطلاعات برای مدیریت این بحران است.
در چنین موقعیتهایی، سکوت و سکون، خود بخشی از بحران است. ارائه گزارش رسمی از وضعیت اسناد از بین رفته، اقدامات جبرانی، تصمیمات حقوقی و حقوق زندانیان، همچنین استقرار کارگروه حقوقی برای بازسازی پروندههای ازمیانرفته از طریق وکلای زندانیان و بستگان ایشان، میتواند موجبات قانونی اعطای مرخصی اضطراری به زندانیان خاص، سالمندان، مادران کودکدار و محکومان مالی غیرعمد را فراهم سازد. اگر هرچه سریعتر بر اساس رویکردهای مدیریت بحران، اقدام لازم انجام نشود، قطعاً منجر به فرصتسوزی اجتماعی خواهد شد.
فرمانده کل قوا نیز در فرازی از پیام تلویزیونی خود به ملت ایران در تاریخ ۲۸خرداد ۱۴۰۴ در پی تهاجم رژیم صهیونیستی فرمودند: «ملت ایران نشان داد که هم متین است، هم شجاع است، هم وقتشناس است:. طبعاً، بخشی از ملت ایران نیز زندانیان سیاسی و خانوادههای ایشان هستند که با وجود اختلاف عقیده با نظام سیاسی و با وجود تنوع گسترده در باورها، در آن مقطع، هیچکدام حاضر نشدند در حمایت از یورش نظامی اسرائیل، اقدامی انجام دهند یا بیانیهای صادر کنند. اکنون زمان آن است که با ملت وقتشناس، رفتاری شایسته و مسئولانه صورت پذیرد.
حمله به اوین میتواند فرصتی برای وفاق ملی و کاهش تنشهای داخلی باشد، اما مدیریت ضعیف و عدم پاسخگویی به درخواستهای خانوادهها، این فرصت را به تهدیدی برای نظام تبدیل خواهد کرد؛ بهویژه اگر فوت یا مرگ ناگهانی هر یک از زندانیان سالمند یا بیمار، رخ دهد.