تجاوز در لباس جنگ پیش دستانه
اسرائیل این اقدام را «جنگ پیشدستانه» نامیده است. مداخله نظامی در سیاست بینالملل پدیدهای آشنا و در عین حال تلخ و تأملبرانگیز است که معمولاً با دو توجیه اصلی صورت میگیرد: مداخله بشردوستانه و جنگ پیشدستانه.
در این جستار، به بررسی مفهوم مداخله نظامی و جنگ پیشدستانه در پی تجاوز اسرائیل به ایران در بامداد ۲۳ خردادماه میپردازم.
اسرائیل این اقدام را «جنگ پیشدستانه» نامیده است. مداخله نظامی در سیاست بینالملل پدیدهای آشنا و در عین حال تلخ و تأملبرانگیز است که معمولاً با دو توجیه اصلی صورت میگیرد: مداخله بشردوستانه و جنگ پیشدستانه.
در این متن، با تکیه بر دیدگاههای سی. ای. جی. کودی (C. A. J. Coady)، این دو توجیه تحلیل میشوند و درنهایت موضعی در برابر این تجاوز پیشنهاد میشود.
مداخلهی بشردوستانه: توجیهی اخلاقی با چالشهای فراوان
مفهوم و جذابیت اولیه: مداخلهی بشردوستانه در نگاه اول ایدهای قوی و قابل دفاع بهنظر میرسد. زمانی که بخشی از جمعیت یک کشور در معرض نسلکشی، بردگی یا آزار شدید توسط دولت خود قرار دارد، منطقی است که نیروهای خارجی برای جلوگیری از این جنایات وارد عمل شوند. اگر قربانیان بتوانند از خود دفاع کنند، حق دارند این کار را انجام دهند؛ پس چرا دیگران نباید به کمک آنها بیایند؟ نمونهی بارز این موضوع، نسلکشی روانداست که عدم مداخله سازمان ملل در آن، کوفی عنان را وادار به عذرخواهی کرد و منجر به توسعهی دکترین «مسئولیت حفاظت»(RtoP) شد. البته مداخله نظامی تنها بخشی از این دکترین است و شاید مهمترین بخش آن نباشد.
تحول تاریخی و چالش حاکمیت: در گذشته، برخی فیلسوفان معتقد بودند جنگ میتواند برای اصلاح ظلمهای بزرگ، حتی بدون تجاوز مستقیم، توجیه شود. اما پس از جنگ جهانی دوم، ایدهی دفاع از خود بهعنوان تنها توجیه مشروع جنگ غالب شد و جنگهای تهاجمی محکوم شدند. این تغییر، مفهوم حاکمیت ملی (حق هر کشور برای اداره امور خود بدون دخالت خارجی) را بهعنوان پایهای برای صلح تقویت کرد. با این حال، برخی استدلال میکنند که حاکمیت باید مشروط به رعایت حقوق بشر باشد؛ یعنی اگر دولتی این حقوق را نقض کند، از حمایت بینالمللی محروم میشود.
خطرات و محدودیتهای مداخله بشردوستانه: جنگهایی که با توجیه اخلاقی انجام میشوند، باید با دقت بررسی شوند. تاریخ نشان میدهد که جنگهای مذهبی، تجاری یا امپریالیستی اغلب به فجایع بزرگی منجر شدهاند. حتی مداخلاتی با نیت «کمک» میتوانند نتایج فاجعهبار داشته باشند؛ مانند تهاجم آمریکا به کوبا در سال ۱۸۹۸ که مایکل والزر به آن اشاره کرده است.
گسترش توجیهات جنگ خطرناک است، زیرا میتواند شرایط جنگ عادلانه (مانند شانس موفقیت) را نقض کند. مداخلات بشردوستانه اغلب بهدلیل عدم درک پیچیدگیهای فرهنگی و سیاسی محلی، با شکست مواجه میشوند. همچنین نادیده گرفتن حاکمیت دیگران درحالیکه از حاکمیت خود دفاع میکنید، به ریاکاری منجر میشود؛ مشکلی که در دوران استعمار نیز دیده میشد.
پیشنهاد محدودسازی مداخله: برای رفع این مشکلات، برخی حامیان مداخلهی بشردوستانه پیشنهاد میکنند که مداخله تنها در موارد شدید مانند نسلکشی یا کشتار گسترده توجیه شود. دیوید لوبان که پیشتر دیدگاهی بازتر داشت، اکنون معتقد است تنها «بربریت» شدید میتواند چنین جنگهایی را توجیه کند. بر این اساس، اگر قرار به مداخله بشردوستانه باشد، این مداخله باید علیه اسرائیل صورت گیرد که متهم به نسلکشی است، نه علیه ایران.
جنگ پیشدستانه: توجیهی بحثبرانگیز و خطرناک
تفاوت جنگ پیشدستانه و پیشگیرانه: جنگ پیشدستانه با جنگ پیشگیرانه متفاوت است. جنگ پیشدستانه گاهی قابل توجیه است، زیرا میتواند بهعنوان دفاع از خود تلقی شود؛ مثلاً اگر تهدیدی قریبالوقوع وجود داشته باشد، مانند فردی که با تبر به شما حمله میکند. اما جنگ پیشگیرانه با تهدیدات دور و نامشخص سروکار دارد و اغلب راهحلهای غیرخشونتآمیز برای آن وجود دارد. هنری سیجویک، فیلسوف، هشدار داده که جنگ پیشگیرانه میتواند به بهانهای برای حمله به همسایگان قویتر تبدیل شود و صرفاً از ترس، نه تهدید واقعی، ناشی شود.
خطرات گسترش جنگ پیشدستانه: یکی از مشکلات جنگ پیشدستانه این است که اگر کشوری از آن استفاده کند، دیگران نیز ممکن است از این توجیه پیروی کنند و این امر خطر جنگهای ناعادلانه را افزایش میدهد. حامیان این نوع جنگ استدلال میکنند که سلاحهای کشتار جمعی، وضعیت را تغییر دادهاند.
مایکل والزر که ابتدا مخالف جنگ پیشدستانه بود، بعداً گفت این سلاحها فاصله بین جنگ پیشگیرانه و پیشدستانه را کم کردهاند. با این حال، این استدلال قابل نقد است؛ زیرا بین ساخت این سلاحها و استفاده خصمانه از آنها فاصله زیادی وجود دارد. بسیاری از کشورها دهههاست سلاح هستهای دارند، اما تنها ایالاتمتحده از آن استفاده کرده است.
مفهوم کشورهای یاغی و نقد آن: دیوید لوبان اخیراً از جنگ پیشدستانه علیه «کشورهای یاغی» دفاع کرده و آنها را کشورهایی با ایدئولوژی نظامیگری، سابقه خشونت و ظرفیت تهدیدآمیز تعریف میکند. اما این مفهوم مبهم و خطرناک است. اصطلاح «کشور یاغی» برای کشورهایی مانند لیبی و کوبا به کار رفته، اما باتوجه به سابقه مداخلات ایالاتمتحده (۲۴۰ مداخله در این قرن) و اسرائیل (مداخله در ۲۲ کشور) و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی، خود این کشورها نیز میتوانند کاملاً در این تعریف جای گیرند. بنابراین اگر قرار به مداخلهی پیشدستانه باشد، این مداخله باید علیه ایالاتمتحده یا اسرائیل باشد، نه ایران.
نتیجهگیری و موضعگیری در برابر تجاوز
در برابر این تجاوز اسرائیل که تحت عنوان «جنگ پیشدستانه» انجام شده، چه باید کرد؟ جان استوارت میل در باب مبارزهی آمریکاییان شمالی علیه جنوب بردهدار در جنگ داخلی، عبارتی درخشان دارد:
«جنگ پدیدهای زشت است، اما نه زشتترین پدیده: وضع و حال رو به زوال و تحقیرشدهی حس اخلاقی و میهنپرستانه که این عقیده را القاء میکند که هیچچیز ارزش جنگیدن را ندارد، بدتر از همه است... انسانی که چیزی ندارد که بخواهد برایش بجنگد، چیزی که بیش از سلامتی و امنیت شخصیاش برایش اهمیت داشته باشد، چنین انسانی موجودی نگونبخت است که از امکان آزاد بودن برخوردار نیست، مگر آنکه این آزادی از طریق جد و جهد انسانهای بهتر از خودش سرشته و صیانت شود.»
این نقلقول نشان میدهد که در برابر ظلم و تجاوز، مبارزه برای حفظ ارزشها و آزادی، حتی به قیمت جنگ، ضروری است. بنابراین مقاومت در برابر این تجاوز نهتنها حق، بلکه وظیفهای اخلاقی و میهنپرستانه است.