| کد مطلب: ۳۶۷۴۶

سازمانی آشوب‌‏زا و کج‏‌کارکرد / احمد زیدآبادی نویسنده و مشاور هم‌میهن از چرایی و چگونگی جنجال‏‌های این روزهای صداوسیما گفت

فاصله چهار روزه حضور خالد بن‌سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی به‌عنوان فرستاده ویژه در ایران و انتشار خبر «تقدیم پیام پادشاه عربستان به رهبر انقلاب» تا تمسخر محمد بن‌سلمان ولیعهد و فیصل بن‌فرحان وزیر امور خارجه عربستان در شبکه نسیم را می‌توان حاکی از زاویه ۱۸۰ درجه‌ای دستگاه صداوسیما با مواضع رسمی ساختار سیاسی دانست.

سازمانی آشوب‌‏زا و کج‏‌کارکرد / احمد زیدآبادی نویسنده و مشاور هم‌میهن از چرایی و چگونگی جنجال‏‌های این روزهای صداوسیما گفت

فاصله چهار روزه حضور خالد بن‌سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی به‌عنوان فرستاده ویژه در ایران و انتشار خبر «تقدیم پیام پادشاه عربستان به رهبر انقلاب» تا تمسخر محمد بن‌سلمان ولیعهد و فیصل بن‌فرحان وزیر امور خارجه عربستان در شبکه نسیم را می‌توان حاکی از زاویه ۱۸۰ درجه‌ای دستگاه صداوسیما با مواضع رسمی ساختار سیاسی دانست.

زاویه‌ای که علی‌الظاهر حاصل «بی‌توجهی سهوی» بوده است اما چنان‌چه احمد زیدآبادی، نویسنده و مشاور هم‌میهن می‌گوید، می‌توان آن را ذیل از دست رفتن کارکردهای اصلی صداوسیما در کنار ابتلای آن به کج‌کارکردی تحلیل کرد. این اما تمام ماجرا نیست. توهین به اهل سنت در شبکه یک و پس‌لرزه‌های آن؛ برکناری مدیر گروه تولید برنامه و مدیر پخش این شبکه دیگر خبری است که این روزها با نام سازمان صداوسیما گره خورده است. سازمانی که به گفته زیدآبادی، برای برون‌رفت از این وضعیت، برای اصلاح کج‌کارکرد‌های آن و بازگشت‌اش به کارکردهای اصلی خود، نیازمند تغییرات بنیادین است. 

‌چنان‌چه می‌دانیم این روزها تمسخر و توهین‌های صورت‌گرفته نسبت به ولیعهد و وزیر امور خارجه عربستان، همچنین اهل سنت در برنامه‌هایی از دو شبکه متفاوت صداوسیما، موجب جنجال بسیار شده است. جنجالی که نه‌تنها نمی‌توان آن را بی‌سابقه دانست‌ که کم‌سابقه هم نیست و از آن با ‌عنوان دوری صداوسیما از کارکردهای اصلی خود و ابتلای آن به کج‌کارکردی یاد می‌شود. هرچند ممکن است بخشی از آن‌چه گفته می‌شود، تکرار مکررات باشد اما بی‌توجهی صورت‌گرفته نسبت به این موضوع موجب می‌شود احساس کنیم همچنان نیازمند تکرار آن هستیم؛ کارکرد اصلی دستگاه عریض‌وطویل صداوسیما قرار بوده چه باشد که نه‌تنها از آن فاصله گرفته که دچار کج‌کارکردی هم شده است؟  

حکایت بیان دوباره و دوباره مطالبات جامعه از صداوسیما مانند حکایت توضیح دوباره و دوباره کارکرد چرخ است. درواقع گویی هربار باید از ابتدا‌به‌ساکن آغاز کنیم؛ از زمانی که بشر متوجه شد، می‌توان ابزار را به خدمت خود درآورد. در پاسخ به این‌که کارکرد دستگاه عریض‌وطویل صداوسیما چیست، باید گفت این دستگاه مگر جز برای اطلاع‌رسانی درست، بیان تحلیل‌های صحیح، تنویر افکار عمومی، ایجاد اعتماد، فراهم‌آوردن زمینه‌ای برای تضارب آراء، ایجاد بستری برای شکل‌گیری درکی درست از شیوه‌های ‌گوناگون تفکر و نشان‌دادن وجوه متفاوت این شیوه‌ها و راهبردهای گوناگون برای انتخاب موثرترین‌شان و... شکل گرفته است؟

این در حالی است که نگاهی کوتاه به مجموعه عملکرد صداوسیما نشان می‌دهد که کارایی این دستگاه در حوزه‌های مورد اشاره به نزدیکی صفر رسیده است. درنتیجه مردم اخبار و تحلیل‌ اخبار را یا از طریق فضای مجازی یا از طریق تلویزیون‌های ماهواره‌ای پیگیری می‌کنند. 

پس می‌توان گفت، دستگاه صداوسیما تاکنون عملاً به‌گونه‌ای عمل کرده که موجب انتقال مرجعیت رسانه‌ای از داخل به خارج از کشور شده است. اتفاقی که برای نظام سیاسی نیز مشکلات امنیتی به وجود آورده است. منظور از مشکلات امنیتی، دامن زده شدن به سلسله شکاف‌های موجود در داخل است. چراکه اخبار و تحلیل‌هایی مورد پذیرش مردم قرار می‌گیرد که به‌واسطه انتقال مرجعیت رسانه‌ای، منبع آن نه رسانه‌های داخلی که رسانه‌های خارجی‌اند. پذیرفته شدن این اخبار و تحلیل‌ها از سوی جامعه موجب می‌شود، سیستم توانایی انجام هر اقدام موثری را در داخل کشور از دست بدهد.

چنان‌چه می‌دانید یکی از کارکردهای رسانه‌های دولتی و شبه‌دولتی، زمینه‌سازی برای تصمیمات سخت است. چراکه حوزه حکمرانی، حوزه اتخاذ تصمیمات سخت است. پس حکمرانان برای متقاعدکردن افکار عمومی نیازمند اطلاع‌رسانی در مورد مزایای تصمیمات‌شان و صحبت در مورد دستاوردهای مثبت دراز‌مدت آن به نسبت معایب‌اش هستند. درنهایت این‌که در اختیار نداشتن دستگاه اطلاع‌رسانی عمومی موثر برای توجیه افکار عمومی درنهایت به فلج‌سازی ساختار سیاسی منجر می‌شود. 

‌با این حساب دستگاه عریض‌وطویل صداوسیما در کنار ناکارآمد بودن، دچار کج‌کارکردی نیز هست. شما ریشه این کج‌کارکردی را در کجا‌ می‌جویید؟ 

این دستگاه درواقع به‌جای ایجاد آگاهی، توزیع جعل می‌کند. به‌جای برآمدن درصدد تلطیف فضا، ایجاد همبستگی اجتماعی و جلوگیری از افزایش شکاف‌های بیشتر، آن‌ها را تعمیق می‌کند و گسترش می‌دهد. به‌جای آموزش چگونگی تفکر و شیوه نقد، به تریبون مروجان خرافه‌پرستی، تهییج‌کنندگان عواطف و احساسات مذهبی و مبلغان نگاه‌های آخرالزمانی تبدیل شده است. پس صداوسیما نه‌تنها کارکرد اصلی خود را از دست داده که تبدیل به دستگاهی کج‌کارکرد شده است که هرازچندی بحران هم می‌آفریند.

این‌همه، نشان می‌دهد که هیچ سیاست روشنی بر دستگاه عریض‌وطویل صداوسیما حاکم نیست و متولیان این دستگاه به نوع خاصی از طرز فکر عادت کرده‌اند. نوع خاصی از طرز فکر که به‌عقیده من، برای سامان دادن نوعی ایدئولوژی به قصد زمین‌گیر کردن از زمان دولت اصلاحات شکل گرفت. این ایدئولوژی ضد اصلاحات، ضد رواداری و مداراجویی، ضد همبستگی ملی و ضد توسعه، اگرچه به قصدی خاص شکل گرفت اما گویی در محل زایش‌اش لانه کرد و به بازتولید روزانه خود پرداخت. این در حالی است که اگرچه تصمیم ساختار سیاسی بر گذر از برخی کلیشه‌هاست، اما تولیدکنندگان و بازتولیدکنندگان ایدئولوژی مذکور، نه‌تنها از کلیشه‌ها عبور نمی‌کنند که به آن دامن می‌زنند. همین موجب شکل‌گیری بحران‌هایی در سطوح مختلف می‌شود. 

‌چنان‌چه شما می‌گویید بحران‌های شکل‌گرفته از طریق برنامه‌های تولیدی دستگاه صداوسیما چیزی نیست که بگوییم در خارج از کشور شکل گرفته است یا نیروهای منتقد و مخالف داخلی آن را به وجود آورده‌اند. به نظرتان چرا حاکمیت به دستگاهی که از صدر تا ذیل آن را زیر نظر دارد اجازه می‌دهد چنین کج‌کارکرد با سیاست‌های رسمی عمل کند؟ 

این بحران‌ها به‌گونه‌ای هستند که گویی سیستم بر مبنای پارادوکس‌های از پیش شکل گرفته، خود برای خود اقدام به بحران‌سازی می‌کند. چراکه پیش از این بر نکاتی به‌عنوان معیار حقانیت تاکید شده که امروزه مشخص است نه‌تنها حق نیستند بلکه سیستم نیز ناچار به کنار گذاشتن‌‌شان و عبور از آن‌هاست. با وجود این آن‌چه زمانی به‌عنوان معیار حقانیت معرفی شده است همچنان از سوی طرفدارانی ذی‌نفوذ در نظام سیاسی مورد قبول است. ساخت سیاسی همچون تصور می‌کند این طرفداران شکل‌دهنده پایگاه اصلی‌اش هستند خود را ناگزیر از باج دادن به آن‌ها می‌بیند.

حاصل این باج‌خواهی و باج‌دهی، متمرکز شدن این طرفداران در دستگاه صداوسیماست. این در حالی است که اگر قرار هم بر باج‌دادن به این طرفداران بود، باید در نقاط حاشیه‌ای‌تر و با حساسیت کمتر مستقر می‌شدند. درواقع اکنون در نقطه‌ای کانونی به نیروهایی باج داده می‌شود که مخالف هر نوع تغییر و تحول مثبت در کشورند. نیروهایی که برای متوقف کردن این تغییر و تحولات از تریبون یک‌طرفه‌شان به هر تنشی، اعم از فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، سیاسی و... دامن می‌زنند. حاصل این اتفاق غائله‌هایی ا‌ست که هر از چندی در دستگاه عریض‌وطویل صداوسیما بروز و ظهور پیدا می‌کند. 

پس وقتی دستگاهی دچار کج‌کارکردی می‌شود، این اتفاقات خواه‌ناخواه تکرار خواهد شد. فارغ از این‌که اراده‌ای بر تکرار آن وجود داشته باشد یا نه. هرچند ممکن است به‌شکل موردی در حوزه‌های مشخص قواعد و قوانینی تعیین شود اما ده‌ها حوزه‌ دیگر وجود دارد که می‌تواند بستر شکل‌گیری تشنج باشد. ازجمله تحریک قومی و مذهبی یا دامن‌زدن به دوقطبی‌های کاذب در سطح جامعه و توهین به منتقدان، مخالفان و... 

‌در کنار تمسخر محمد بن‌سلمان ولیعهد و فیصل بن‌فرحان وزیرامورخارجه عربستان در شبکه نسیم نکته‌ای که شما در کانال تلگرامی‌تان نیز بر آن انگشت گذاشته بودید، توهین صورت‌گرفته به اهل سنت در شبکه یک سیما بود. نکته‌ای که شما ذیل مطلبی تحت عنوان «دشمنان تقریب» آن را حاصل جاری بودن تقریب مذاهب تنها بر زبان و فقدان آن در عمل دانسته بودید. 

تقریب مذاهب از سابقه‌ای طولانی برخوردار است و صرفاً براساس مصالح زودگذر ازجمله وحدت مسلمانان در مقابل دشمنان‌شان نبوده که مطرح شده است. تقریب‌ مذاهب اگر قرار است به‌عنوان بحثی جدی مورد عنایت قرار بگیرد، باید مبانی کلامی آن را نیز به‌رسمیت شناخت تا بتواند موجب نزدیکی شود. وقتی مبانی کلامی تقلیل داده می‌شوند و اعتقادی به آن‌ها وجود ندارد، نوعی ریاکاری شکل می‌گیرد.

درنتیجه اگر هم در جایی رعایت می‌شود از سر منافع زودگذر است که دشمن سوءاستفاده نکند. درحالی‌که وقتی دشمنی‌ها کم‌رنگ باشد یا جایی برای سوءاستفاده وجود نداشته باشد، افراد شروع به بیان مکنونات قلبی خود ازجمله تعارض شیعه و سنی می‌کنند. بنابراین درمجموع بحث به‌شکلی ریاکارانه مطرح می‌شود. این از مسائلی است که باید دقیق‌تر روی آن کار شود که نشده است. به‌ویژه مبانی کلامی آن باید مدون‌تر ارائه شود. 

‌راهکار شما برای برون‌رفت از این وضعیت چیست؟ 

تنها راه برون‌رفت از این موقعیت، بازنویسی دوباره استراتژی این دستگاه است. به‌گونه‌ای‌که کلیت ساختار این دستگاه انحصاری و نیروهای مشغول در آن، دچار تغییر شوند. ناگزیری این تغییر باتوجه به وجه انحصاری دستگاه صداوسیما بیش‌ازپیش به چشم می‌آید. به موجب این وجه، امکان راه‌اندازی دستگاهی موازی با دستگاه صداوسیما چه توسط اجزای گوناگون سیستم و چه توسط بخش خصوصی وجود ندارد. در غیاب چنین دستگاه‌هایی، دستگاه صداوسیما به دستگاهی منحصربه‌فرد و انحصاری تبدیل شده و طبیعی است که هر اشتباه و تخلف کوچک یا بزرگ آن، ضمن برخورداری از بازتابی گسترده به‌عنوان اشتباه یا تخلف کل سیستم تلقی می‌شود و بحران می‌آفریند.

به بیان دیگر، اشتباهات و تخلفات دستگاه صداوسیما به‌عنوان اشتباهات و تخلفات شخصی تلقی نمی‌شوند چون در دستگاهی رسمی زیر نظر سیستم رخ داده است و درنتیجه به کلیت سیستم تعمیم داده می‌شود. به هر حال به عقیده من، اگر قرار است اوضاع در حوزه سیاست خارجی به روال درست فعلی پیش رود، ضمن این‌که در سیاست داخلی نیز شاهد تعدیل و کاهش فشار باشیم و در کنار آن جامعه به سوی همبستگی بیشتر حرکت کند، زمان‌اش رسیده است که دستگاه صداوسیما هم دچار تغییر و تحولاتی اساسی شود.

درغیر این صورت برخوردها و برکناری‌های صورت‌گرفته جوابگو نخواهد بود و اگر نه امروز، که در فردا و فرداها نمونه‌های دیگری از آن را خواهیم دید. چراکه هر مشکل ساختاری، به‌صورت مدام، موجب ایجاد مشکلات فرعی می‌شود و تا آن مشکل ساختاری برطرف نشود، برخورد‌های موردی با مشکلات فرعی فایده‌ای نخواهد داشت. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار