غافلگیری سیاسی در فضای مهآلود
پس از چهل روز وقفه در فعالیت نوشتاری، از سرگیری آن لاجرم نیاز به مقداری توضیح دارد. با این حال، نیاز به هیچ توضیحی نیست! از زاویهنگاه متافیزیکی نگارنده، همین که «دادار هستی» شاهد و گواه امری است، کفایت میکند؛ بهخصوص هنگامی که توضیح آن امر، خیر شخصی یا عمومی نیز در بر نداشته باشد.
فارغ از این ماجرا، شواهد و قرائن مرئی و نامرئی نشان میدهد که عمر یک دورۀ پنجساله از تحمل برخی اظهارنظرها و رفتارها و نقدها رو به پایان است، مگر آنکه انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری، روند چندماهۀ اخیر را تغییر دهد.
بهعبارت روشنتر، بعد از انتخابات مجلس دوازدهم، دو اتفاق در کشور ما رخ داده است که یکی از آنها قابل ترمیم و دیگری ترمیمناپذیر است. اتفاقی که قابل ترمیم است، بیتحملی پارهای محافل نسبت به نقد سیاستهای جاری کشور به سبک و شیوه و اسلوب پنج سال گذشته است.
این موضوع طبعاً دست صاحبنظران منتقد و روزنامهنگاران مستقل را در نقدِ مسائل بنیادی بیش از گذشته میبندد و دایرۀ فعالیت منتقدانِ حامی کنشِ غیرخشونتآمیز و ملزم به رعایت چارچوبهای حقوقی کشور را به موضوعات حاشیهای و نزاعهای سیاسی فاقد اصالت و روزمرۀ گروهها و دار و دستههای سیاسی محدود میکند.
با توجه به این محدودیت، به نظرم رسانههای مستقل که به فضای پنج سال گذشته خو گرفتهاند، با چالشهای تازهای روبهرو خواهند شد. با این حال، این مسئله محتوم نیست و چهبسا، انتخابات ریاستجمهوری مانع تحقق عملی آن شود. اتفاقی که در این میان غیرقابل ترمیم به نظر میرسد، شکاف بیسابقهای است که در صفوف اصولگرایان رخ داده است.
در واقع تا زمانی که جناح اصلاحطلب و اعتدالی، به منزلۀ «دشمن» یا رقیب خطرناک، نقش «نخ تسبیح» را در جهت همبستگی اجزاء طیف اصولگرا در متن رویدادهای سیاسی بازی میکرد، پراکندگی اصولگرایان آشکار و هویدا نمیشد، اما از زمانی که اصلاحطلبان و اعتدالیها به حاشیۀ سیاست رفتهاند، شکاف بین اصولگرایان عریان و علنی شده و حتی صورتِ لفظی، لفظ خشن و ناپسندی به خود گرفته است.
تردیدی نیست که برای فهم و درک تحولات آیندۀ کشور از نگاهی حرفهای، پیش از هر چیز لازم است بازیگران میدان سیاست را شناخت و از نوع اختلافات و نحوۀ عمل و میزان قدرت و نفوذ هر یک از آنان آگاهی مناسبی به دست آورد.
فارغ از علایق شخصی هر یک از ما، بازیگران اصلی صحنۀ سیاست کنونی کشور، اجزاء مختلف اصولگرایی هستند و این در حالی است که به دلیل مناسبات «اسرارآمیز» و غیرشفاف و «زبانِ شبهزرگری» آنان، یک تحلیلگر مستقل نه قادر است از نوع اختلافاتشان سر درآورد و نه حتی معنی درست و دقیق اشارات و کنایات آنها به یکدیگر را دریابد.
روشن است که چنین وضعی کار تحلیل مستقل و بیطرفانۀ سیاسی را بینهایت دشوار میکند و تا مرز محال پیش میبرد. در حقیقت، زبان برخی از محافل و چهرههای اصولگرا را باید با رمل و اسطرلاب حدس زد که این خود، مثل انداختن تیری در تاریکی است که اگر هم به فرض به هدف بخورد از سر اتفاق است!
در حقیقت، این خود محدودیت دیگری در حوزۀ تحلیلگری و دست به عصا شدنِ مضاعفِ تحلیلگران حرفهای در این فضاست. مشکل اما فقط دست به عصا شدنِ مضاعف نیست. از آنجا که هر تحلیل و اظهارنظری خواهناخواه بر نقطهای اثر میگذارد، چهبسا یک تحلیل مبتنی بر حدس و گمانهزنی، نقطۀ اثرگذاریاش مغایر هدف تحلیلگر باشد!
برای نمونه، در منازعات سیاسی معمولاً بازار «افشاگری» علیه رقیب، داغ میشود. بسیاری از اهل نظر هم از افشاگریها بهخصوص در امور مالی استقبال میکنند و حق هم همین است که فسادهای مالی در هر شرایطی برملا شوند. با این حال، اگر فردِ ناظر، از اغراض و اهدافِ پشت صحنۀ افشاگریها بیاطلاع باشد، چهبسا ناخواسته در جهت کمک به گروهی حرکت کند که قدرتگیری یا تحکیم قدرت آنان را به زیان خیر عموم بداند!
در واقع، همۀ این آسیبها، ناشی از فقدان یک سیستم حزبی معتبر و شفاف در کشور است. در یک نظام حزبی، کنشگران سیاسی هر کدام شناسنامۀ مشخص و دستورالعمل و برنامۀ روشنی دارند که هم شناخت آنان را برای ناظران ممکن میکند و هم نتیجۀ نهایی رفتارشان را کم و بیش قابل پیشبینی میسازد. با وضع فعلی در کشور ما اما هیچکدام از این دو مقدور نیست و هر اقدامی مثل حرکت در مِهی غلیظ است.
حال قرار است در این فضای مهآلود سیاسی، انتخابات ریاستجمهوری هم تا یک ماه دیگر برگزار شود. فشردگی و تنگی وقت برای چنین کاری نیاز به ارائۀ دلیل ندارد.
در حقیقت، اینکه نویسندگان قانون اساسی برگزاری انتخابات ریاستجمهوری را در مدت ۵۰ روز پس از فقدان غیرمترقبۀ رئیسجمهور مستقر الزامی کردهاند، نوعی شتابزدگی و بیم از پدید آمدن خلأ قدرت دیده میشود.
تنگنای وقت و فشردگی کارها، همۀ نیروهای سیاسی را دستپاچه کرده است. حتی مشخص نیست چه کسانی آمادۀ حضور در صحنۀ انتخابات هستند. گویی با فقدان غیرمترقبۀ مرحوم آقای سیدابراهیم رئیسی، همۀ چهرهها و نیروها از سرعت رویدادها عقب افتادهاند و به شدت غافلگیر شدهاند.
این غافلگیری و تبعات احتمالی آن نیازمند یادداشت دیگری است.