| کد مطلب: ۲۸۵۶۸

بهترین‏‌های فیلم، موسیقی و کتاب به انتخاب گاردین نیویورک‌تایمز، نیویورکر، ورایتی

تریــن‌های ۲۰۲۴

هر سال رسانه‌های مختلف بهترین‌های هر حوزه را انتخاب و منتشر می‌کنند. در ادامه به بهترین‌های فیلم، سریال، کتاب و موسیقی که توسط منتقدان رسانه‌های مختلف انتخاب شده‌اند می‌پردازیم که احتمالاً خیلی‌هایش در فهرست محبوب‌های ما نیست.

تریــن‌های 2024

خیلی دور نیست زمانی که اینترنت خیلی فراگیر نبود؛ وقتی فیلم یا موسیقی منتشر می‌شد، روی دی‌وی‌دی یا سی‌دی دست‌به‌دست می‌شد و هر کس که آن را ندیده بود انگار از دنیا عقب بود اما حالا دیگر خبری از این حرف‌ها نیست، تولیدات انبوه فیلم‌ها، کتاب‌ها و موسیقی آن‌قدر زیاد است که فرصتی برای تماشای آن‌ها نمی‌یابی و مجبور هستی در میان این انبوه انتخاب کنی.

برای خیلی از مخاطبان همیشه معیارهایی برای انتخاب تماشا کردن و گوش دادن یا خواندن یک اثر وجود دارد، شاید بسیاری از مخاطبان عادت کرده‌اند که به‌صورت تصادفی فیلمی را تماشا کنند یا به یک موسیقی گوش دهند اما خیلی‌های دیگر همیشه به بهترین‌هایی که منتقدان و اهالی فن انتخاب می‌کنند، نیم‌نگاهی دارند و براساس آن ترجیح می‌دهند فیلمی را تماشا کنند که منتقدان درباره‌اش نظر داده‌اند و به آلبوم موسیقی‌ای گوش دهند که مورد پسند بوده و در لیست بهترین‌های سال قرار گرفته است.

بر این اساس هر سال رسانه‌های مختلف بهترین‌های هر حوزه را انتخاب و منتشر می‌کنند. در ادامه به بهترین‌های فیلم، سریال، کتاب و موسیقی که توسط منتقدان رسانه‌های مختلف انتخاب شده‌اند می‌پردازیم که احتمالاً خیلی‌هایش در فهرست محبوب‌های ما نیست.

اولین سرگرمی که بیشتر افراد آن را ترجیح می‌دهند، سینماست. در صنعت سینما همیشه فرازونشیب‌هایی وجود دارد اما این صنعت یکی از پول‌سازترین‌ها در جهان است. بعضی از فیلم‌ها می‌درخشند و بعضی دیگر با وجود بودجه‌های هنگفتی که برایشان می‌شود، مخاطبی ندارند. همیشه در بر این پاشنه چرخیده است که بعضی از فیلم‌ها خوب هستند، بعضی دیگر افتضاح و فقط تعداد اندکی به‌یادماندنی‌‌اند که با گذر زمان در فهرست بهترین فیلم‌هایی که یک نفر دیده قرار می‌گیرد. اما بهترین فیلم‌های 2024 چه فیلم‌هایی بوده‌اند. منتقدان نیویورک‌تایمز از 10 فیلم نام برده‌اند که به نظرشان بهترین بوده‌اند. 

بهترین فیلم‌های نیویورک‌تایمز

«هر چه ما نور تصور می‌کنیم»؛ پایال کاپادیا 

داستان لطیف و غم‌انگیز این فیلم درباره‌ی همدلی است و بر دو پرستار زن و یک آشپز متمرکز است؛ دوستانی که در یک بیمارستان در بمبئی کار می‌کنند. طی فیلم، کاپادیا بین این پرستاران در حرکت است؛ کسانی که باهم و جداگانه لذت‌های معمول را تجربه می‌کنند، با مشکلات دردناکی روبه‌رو می‌شوند و در کنار هم تسلی، حمایت و همدمی را می‌یابند.

هر چندوقت یک‌بار، کاپادیا که فیلم‌های مستند نیز ساخته است، تصاویری از مردم روزمره در حال گردش در شهر را به تصویر می‌کشد، تصاویری که شخصیت‌های او را به دریایی از انسانیت و درنتیجه به ما که تماشا می‌کنیم متصل می‌کند. «هرچه ما نور تصور می‌کنیم» یکی از محصولات مشترک هند و فرانسه است. کاپادیا بیشتر با مستند «شب هیچ ندانستن»، شناخته می‌شود که در سال ۲۰۲۱ در بخش دو هفته کارگردانان کن اکران شد و جایزه «چشم طلایی» را دریافت کرد.

«ارنی ‌گر: جادوی مکانیکی» 

این انتخاب که در فهرست منتقدان قرار گرفته درواقع یک فیلم نیست بلکه به نظر منتقد نیویورک‌تایمز، مرور آثار ارنی ‌گر فیلمساز آمریکایی است که برای خیلی از مخاطبان ایران شناخته‌شده نیست. به نظر منتقدان نیویورک‌تایمز، برخی از تاثیرگذارترین فیلم‌های امسال، بخشی از مرور بر آثار ارنی ‌گر در موزه‌ی هنر مدرن در ماه مارس بوده است. این فیلم‌ها که معمولاً کوتاه هستند و به‌صورت دیجیتال فیلمبرداری می‌شوند، فاقد دیالوگ فیلمنامه‌ای و طرح سنتی هستند.

فیلم‌های «گر» که از محدودیت‌های روایی رها شده‌اند، بر صحنه‌های روزمره تمرکز می‌کنند ـ مانند ابرها در آسمان آبی یا افرادی که در کنار ویترین فروشگاه قدم می‌زنند - و آن‌ها را به کاوش‌های عمیق انرژی، شانس، نور، سطح و فضا تبدیل می‌کند. فیلمسازانی مانند «گر»، نحوه‌ی درک ما از جهان را با ارائه‌ی دیدگاه‌های منحصربه‌فرد خود تغییر می‌دهند. این فیلم‌ها ذهن شما را گسترش می‌دهند و می‌توانند واقعاً روشنگر باشند. ارنی گر، یکی از فیلمسازان تجربی است که با جنبش فیلم ساختاری دهه‌ی 70 مرتبط است. 

«یک درد واقعی»؛ جسی آیزنبرگ 

این کمیک - درام ملایم و مالیخولیایی در مورد پس‌لرزه‌های نسل پس از هولوکاست است. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی آیزنبرگ است که خود او هم در این فیلم بازی می‌کند. او و کیرن کالکین در نقش پسرعموهای آمریکایی ایفای نقش می‌کنند که زمانی با هم صمیمی بودند و اکنون پس از مرگ مادربزرگشان که بازمانده‌ی هولوکاست، در جریان یک تور به‌اصطلاح میراث فرهنگی در لهستان، دوباره به هم نزدیک می‌شوند.

سفر آن‌ها عمیقاً متأثرکننده است درحالی‌که گاهی بسیار بامزه، خنده‌دار و در کل غیرمنتظره است، بخشی به این دلیل که آیزنبرگ می‌داند که زندگی یک درس زندگی شسته‌رُفته نیست و برخی چیزها ازجمله افراد دیگر، اساساً ناشناخته باقی می‌مانند. «یک درد واقعی» اولین‌بار در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۴ رونمایی شد و جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. فیلم با واکنش مثبت منتقدان همراه بود و در زمینه‌ی فیلمنامه، بازی کالکین و کارگردانی ستایش شد. 

«از پایان دنیا خیلی انتظار نداشته باش»؛ رادو ژوده

این کمدی سیاه، داستان یک دستیار تولید است که بیش از حد کار می‌کند و دستمزد کمی می‌گیرد و حالا باید یک ویدئو در محل کار را به سفارش یک شرکت چندملیتی فیلمبرداری کند. اما مصاحبه‌شونده نظری می‌دهد که او می‌فهمد مجبور است داستان خود را دوباره خلق کند تا مطابق با روایت شرکت باشد. آخرین فیلم ژوده، سفری هیجان‌انگیز و خنده‌دار است که در آن آنجلا ـ با بازی ایلینکا مانولاچه کاریزماتیک ـ در بخارست سفر می‌کند و بیشتر اوقات در ماشینی که به‌عنوان خانه اوست سر می‌کند.

این فیلم بقایای کمونیسم در رومانی و سرمایه‌داری فعلی را بررسی می‌کند و گذشته و حال این کشور، همچنین تضاد بین فرهنگ بالا و پایین را برجسته می‌کند. «از پایان دنیا خیلی توقع نداشته باش»، نخستین‌بار در جشنواره فیلم لوکارنو به نمایش گذاشته شد و جایزه ویژه‌ی هیئت‌داوران را از آنِ خود کرد و در ادامه در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد.

«داهومی»؛ ماتی دیوپ

این مستند، هم مبتکرانه و هم غنی از مضامین سیاسی و فلسفی، در پاریس آغاز می‌شود که کپی‌هایی از برج ایفل توسط یک فروشنده به نمایش گذاشته شده است. این سوغاتی‌ها شبیه سوغاتی‌هایی است که توسط فروشندگان آفریقایی در نزدیکی موزه‌ی کوای برانلی، جایی که کارگران در حال بسته‌بندی جعبه‌ها هستند، فروخته می‌شوند. در داخل این جعبه‌ها 26 گنجینه وجود دارد که توسط سربازان فرانسوی در سال 1892 غارت شد و در سال 2019 به بنین بازگردانده شد.

این فیلم، تلفیقی از واقعیت و خیال است. همچنین کارگردان برای روایت داستانش از دانشجویان کمک می‌گیرد و آن‌ها دیدگاه‌های خود را در مورد بازگرداندن سرمایه‌های فرهنگی و میراث ملی ارائه می‌کنند. برخی از دانشجویان، موزه‌ی پاریس را به‌خاطر بازگرداندن تنها 26 قطعه از 7000 اشیای قوم‌نگاری جهانی که در اختیار دارد، مورد انتقاد قرار می‌دهند. این فیلم در جشنواره برلین، خرس طلای بهترین فیلم را دریافت کرد و از سوی سنگال به‌عنوان نماینده‌ی اسکار معرفی شد. 

«تصاویر ارواح»؛ کلبر مندونسا فیلو

بخش اعظم این مستند تکان‌دهنده و پرجنب‌وجوش مندونسا فیلو که قبلاً‌ منتقد سینما بود، در آپارتمانی می‌گذرد که او در کودکی در شهر ساحلی رسیف در آن زندگی می‌کرد. کسانی که فیلم‌های او را دیده‌اند ممکن است این آپارتمان را از فیلم‌های قبلی‌اش تشخیص دهند؛ ازجمله «آکواریوس» (2016)، که در آن سونیا براگا نقش زنی را بازی می‌کرد که در حال مبارزه با اخراج است.

در اینجا، مندونسا فیلو از آپارتمان به‌عنوان نقطه محوری برای تحقیقی استفاده می‌کند که ـ به گذشته او و مادرش، به مجموعه فیلم‌های قدیمی و سینماهای متروکه – گسترش می‌یابد، اما همیشه به خانه بازمی‌گردد. این فیلم اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره‌ی کن 2023، در بخش نمایش‌های ویژه داشت و بعد در بخش مین اسلیت فستیوال فیلم نیویورک به نمایش درآمد. 

«فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه»؛ جرج میلر

این سرگرمی و سینمای ناب است. این فیلم، یک اکشن پساآخرالزمانی است.  این فیلم پنجمین قسمت از فرانشیز «مکس دیوانه» است که در آن آنیا تیلور جوی و آلایلا بروان، نقش نسخه‌های جوان‌تر شخصیت اصلی امپراطور فیوریوسا را بازی می‌کنند. داستان فیلم حدود 15 تا 20 سال پیش از وقایع «مکس دیوانه: جاده خشم»، در یک بیابان استرالیا اتفاق می‌افتد؛ جایی که جنگ‌سالاران بر سر آخرین منابع باقی‌مانده آب، غذا، اسلحه و بنزین با هم می‌جنگند. حالا در این فیلم، استرالیا به یک زمین بایر رادیواکتیو مشهور به ویست‌لند تبدیل شده است و یکی از آخرین مناطق باقی‌مانده با آب شیرین و زمین کشاورزی است.

در این داستان فیوریوسا راهی را طی می‌کند که انتهایش جهنم است. درواقع داستان او از بهشت آغاز می‌شود و جایی در اعماق جهنم پایان می‌‌یابد. در چنین قابی، مسیری که فیوریوسا پس از دزدیده شدن طی می‌کند همان مسیر قهرمانی است؛ انگار از دل اسطوره‌ها بیرون آمده تا شکست خودش و فلاکت مردمی را به پیروزی نهایی پیوند ‌بزند. «فیوریوسا»، نخستین نمایش جهانی خود را در هفتادوهفتمین جشنوراه فیلم کن داشت و با نقدهای مثبت منتقدان روبه‌رو شد.

«مگالوپلیس»؛ فرانسیس فورد کاپولا

Megalopolis_(film)_poster copy

فورد کوپولا سال‌ها طول کشید که «مگالوپلیس» خود را بسازد و شاید این فیلم، آخرین فیلم این کارگردان بزرگ سینما باشد اما زمانی که حماسه‌ی طولانی‌مدت کاپولا ـ یک فیلم هنری که او دهه‌ها درباره‌ی ساخت آن صحبت می‌کرد - افتتاح شد، به‌طور قابل پیش‌بینی‌ محکوم به فنا بود. این فیلم روی یک معمار اتوپیایی (آدام درایور) با نقشه‌ای در حال تغییر جهان که سرشار از ایده‌ها و زیبایی است، تمرکز می‌کند و به داستان یک جریان پنهان بازگشت به خودِ تکان‌دهنده می‌پردازد. فیلم هرگز قرار نبود برای همه باشد؛ هنر به‌ندرت این‌گونه است.

باوجوداین ناامیدکننده بود که برخی رسانه‌ها، ازجمله منتقدان، آن را شدیداً نادیده گرفتند. پس از انتشار آن، ریچارد راشفیلد، روزنامه‌نگار صنعت سرگرمی، به انتقادات شدید واکنش تندی نشان داد و در «آنکلر» نوشت: «مگالوپلیس» وجود دارد زیرا یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان تاریخ سینما، در پایان یک کار طولانی، تصمیم گرفته پول خودش را برای فیلمی که می‌خواست بسازد خرج کند.  همان‌طور که راشفیلد می‌گوید: درواقع اگر با آن مشکل دارید، شاید بهتر است که فیلم را دوست نداشته باشید.

«مرز سبز»؛ آگنیشکا هولاند

یکی دیگر از فیلم‌های مورد توجه منتقدان، درباره‌ی دغدغه‌ی جهانی کشورهای مختلف یعنی مهاجران است. خشمی که در درام هولاند درباره‌ی بحران مهاجران اروپا موج می‌زند، حیرت‌انگیز و کاملاً شایسته است. این فیلم که عمدتاً در امتداد مرز بین لهستان و بلاروس می‌گذرد، داستان شخصیت‌های مختلف ازجمله یک خانواده سوری که برای ورود به اتحادیه‌ی اروپا تلاش می‌کنند، فعالانی که به مهاجران کمک می‌کنند و نگهبانانی که وظیفه دارند با خشونت از منافع ملی حمایت ‌کنند را روایت می‌کند.

این فیلم که براساس وقایع واقعی ساخته شده است، به نتیجه‌گیری قدرتمندی ختم می‌شود که تعصبات پنهانی را که کشورها اغلب تحت پوشش میهن‌پرستی پنهان می‌کنند، آشکار می‌کند. فیلم جدید و تکان‌دهنده‌ی آگنیشکا هولاند، فیلمساز نامزد سه جایزه‌ی اسکار، ما را وا می‌دارد تا درباره‌ی انتخاب‌های اخلاقی که هر روز گریبانگیر مردم عادی می‌شود، تأمل بیشتری داشته باشیم. این فیلم در هشتادمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم ونیز به نمایش درآمد و هولاند توانست جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت‌داوران این جشنواره را از آن خود کند.

«اینجا»؛ باس دووس

در بخشی از این فیلم آرام و افشاگرانه‌ی بلژیکی، دو شخصیت اصلی آن - یک کارگر ساختمانی مرد و یک گیاه‌شناس زن - در پارکی با هم برخورد می‌کنند. در آنجا، زیر تاج پوشش گیاهی سبز، زن را دعوت می‌کند تا به برخی گیاهانی که در حال مطالعه‌شان است، نگاه کند و مرد هم به او ملحق می‌شود. توضیح می‌دهد که خزه‌ها قبل از ما انسان‌ها اینجا بوده‌اند و احتمالاً بعد از رفتن ما هم اینجا خواهند بود. این شیوه‌ی زندگی در فیلمی درباره‌ی ماندگاری، متعالی بودن و زنده بودن در دنیایی است که درنهایت همه‌ی ما در آن رهگذرانی هستیم. همان‌طور که شخصیت دیگری می‌گوید: «تو پلک می‌زنی و همه‌چیز از بین رفته است». 

سریال‌های برتر ورایتی

اما در این سال‌ها به لطف پلتفرم‌های پخش آنلاین مانند نتفلیکس،‌ هولو و خیلی از پلتفرم‌های دیگر، بسیاری به تماشای سریال معتاد شده‌اند. امروزه دیگر امتیاز یک سریال در یک پلتفرم، برای تماشای آن، یک چیز معمول است و برای انتخابِ دیدن یک سریال به بسیاری از مخاطبان کمک می‌کند. اما بسیاری دیگر ترجیح می‌دهند انتخاب‌هایشان براساس نظر منتقدان باشد.

نشریه ورایتی هم به رسم هر سال، سریال‌های منتخب سال جاری را منتشر کرده است که در صدر این فهرست سریال «پنگوئن» از اچ‌بی‌او است. درامی جنایی که دنباله‌ای برای «بتمن» تلقی می‌شود که کالین فارل در نقش «اُز» در آن بازی درخشان و متفاوتی دارد. دومین سریال منتخب این رسانه؛ «یک کسی یک جایی» است که سریال ساخته هانا بوس و پل تورین است که توسط اج‌بی‌او پخش شده است. این سریال در مورد زنی به‌نام «سم» است که احساس می‌کند در زادگاهش ـ کانزاس ـ غریبه است و نمی‌تواند جایگاهش را در جامعه پیدا کند. این سریال ازجمله سریال‌هایی است که بین مخاطبان ایرانی چندان شناخته‌شده نیست. 

سریال «بچه گوزن» کمدی سیاه ـ درام، ساخته ریچارد گاد است که از نتفلیکس پخش شد و داستان دانی دان، متصدی بار و مشتری‌اش مارتا را روایت می‌کند که ریچارد گاد و جسیکا گانینگ در آن بازی می‌کنند. این سریال آن‌قدر مورد استقبال قرار گرفت که نامزد 11 جایزه امی شد و چهار جایزه در بخش امی ساعات پربیننده را دریافت کرد. 

«روز شغال»، ساخته رونان بنت نیز یکی دیگر از سریال‌های محبوب امسال بود که در آن ردی ردمین در نقش شغال بسیار خوش درخشید. این فیلم که براساس رمان «روز شغال» فورسایت ساخته شده، داستان یک قاتل اجاره‌ای حرفه‌ای است که یک مأمور اطلاعاتی به دنبال گیرانداختن اوست. 

«بی‌گناه فرضی» که از اپل پلاس پخش شد، مینی‌سریالی آمریکایی با بازی جیک جیلنهال است که داستان یکی از کارکنان دفتر دادستانی شیگاگو که مظنون به قتل یکی از همکارانش است را روایت می‌کند. 

بهترین‌ کتاب‌های نیویورکر

شاید معیار خیلی‌ها برای انتخاب کتاب، پرفروش بودن آن باشد اما این گزاره‌ی خوبی نیست؛ چون بیشتر اوقات سلیقه‌ی عامه‌ی مردم چیزی نیست که بتوان به آن اتکا کرد و اغلب این آثار پرفروش کتاب‌هایی زرد هستند. البته می‌دانیم که فهرست پرفروش‌های پلتفرم‌ها و رسانه‌های مختلف مثل هم نیست. یعنی کتاب‌های پرفروش آمازون لزوماً با کتاب‌های پرفروش بارنز اند نوبل گوگل‌ریدر یکسان نیست یا کتاب‌هایی که در فهرست کتاب‌های پرفروش نیویورکر یا نیویورک‌تایمز می‌بینیم، با آن‌چه در فهرست رسانه‌ی دیگری مثل گاردین یا تایمز منتشر می‌شود، متفاوت است؛ برای همین فهرست بهترین کتاب‌های نیویورکر با رسانه‌های دیگر تفاوت دارد. این فهرست براساس نظرات نویسندگان و منتقدان این رسانه منتشر شده است. 

«تله‌ی آشیل» نوشته استیو کول؛ غیرداستانی

این اثر غیرداستانی به وقایع جنگ عراق می‌پردازد اما به نظر منتقدان، دیدن سیا به‌عنوان دانای کل وسوسه‌انگیز است. کتاب جدید کول، درباره‌ی جنگ عراق در سال 2003 است که آژانس اغلب اوقات اطلاعات مهمی نداشت. ناتوانی در پیش‌بینی حمله‌ی صدام حسین به کویت در سال 1990، تنها نمونه‌ای از یکسری اشتباهات است که منجر به جنگ‌های متعدد و تلفات جانی شد. درحالی‌که صدام در مورد جاسوسان پارانویا داشت، کول می‌گوید که ترس‌های او بیجا بوده است. سیا نتوانست برنامه‌های صدام برای حمله به کویت، جاه‌طلبی‌های هسته‌ای و خلع‌سلاح‌اش را شناسایی کند و تاکید کرد، مسئله واقعی آن چیزی نبود که سیا می‌دانست؛ بلکه چیزی بود که نمی‌دانست.

«چهار دست‌وپا» نوشته‌ی میراندا جولای؛ داستان 

میراندا جولای، نویسنده‌ی این کتاب، بازیگر و کارگردان هم هست. کتاب «من و تو و هرکسی که می‌شناسیم»، یکی از آثار اوست که هم خودش آن را کارگردانی کرده، هم در آن بازی کرده است. کتاب «هیچ‌کس مثل تو مال اینجا نیست» او ـ که جایزه فرانک اوکانر را هم برده ـ توسط فرزانه سالمه به فارسی ترجمه شده است. همچنین «اولین آدم بد» او هم، توسط حمید دشتی به فارسی ترجمه شده است.

  کتاب «چهار دست‌وپا» این نویسنده که در لیست بهترین‌های 2024 قرار گرفته، درواقع مطالعه‌ی بحران‌هاست؛ بحران این‌که میانسالی چگونه جنسیت، ازدواج و جاه‌طلبی را تغییر می‌دهد. راوی بدون نام 45 ساله، در لس‌آنجلس با شوهر تهیه‌‌کننده‌ی موسیقی و بچه‌ای هفت‌ساله و بسیار باهوش زندگی می‌کند. کمتر از یک ساعت پس از یک سفر جاده‌ای تنها به نیویورک، او در یک پمپ‌بنزین توقف می‌کند و با مردی جوان آشنا می‌شود و شیفتگی شدیدی به او می‌یابد. او به یک متل در نزدیکی می‌رود و اتاقش را به خلوتگاهی رؤیایی تبدیل می‌کند اما درنهایت این‌که باید به خانه بازگردد و وقتی او برگردد و با زندگی‌اش روبه‌رو شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

«انسان‌شناس» عایشه‌گل ساواش؛ داستان

عایشه‌گل ساواش؛ نویسنده ترکیه‌ای است که در دانمارک بزرگ شده و بیشتر داستان‌های کوتاهش را در رسانه‌های آمریکایی منتشر کرده است. «انسان‌شناس»، سومین اثر این نویسنده است که درباره‌ی زوج جوانی است که در شهری دور از کشور خود و خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند و به دنبال آپارتمانی برای خرید هستند. در این رمان ظریف و خاطره‌انگیز که سرچشمه‌ی آن از داستانی است که در یکی از مجلات منتشر شده است، ساواش راهی را ترسیم می‌کند که گاهی ما مسیر آینده‌مان را انتخاب می‌کنیم و گاهی به سمت آن سوق داده می‌شویم.

«زمین سوزان» نوشته سونیل آمریث؛ غیرداستانی

 نویسنده این کتاب، مورخ و استاد دانشگاه ییل است که در کنیا متولد و در سنگاپور بزرگ شده است. او در این کتاب جامع، چالش‌های زیست‌محیطی پیش روی زمین را در رابطه با بهره‌برداری انسان مورد بحث قرار می‌دهد. او رویدادهای کلیدی را با منشور جنگل 1217 شروع می‌کند که به مردم عادی، حقوق جنگل‌های انگلستان را می‌دهد. آمریث با بررسی فعالیت‌هایی مانند استخراج طلا در آفریقای جنوبی و استخراج نفت در باکو، پیوند بین مسائل زیست‌محیطی و عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را برجسته می‌کند. او به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه مردم در طول تاریخ، سعی در استخراج ارزش از منابع طبیعی داشته‌اند و در عین حال به دیدگاه‌های در حال تکامل در مورد ارتباط ما با طبیعت می‌پردازد، که به عقیده‌ی او باید به‌جای جدایی از بشریت به‌عنوان وابسته به یکدیگر تلقی شوند.

«درباره‌ محاسبه حجم» (کتاب اول) نوشته‌ سولوای بالی؛ داستانی

این رمان فلسفی که دهمین کتاب سولوای بالی، نویسنده دانمارکی است شامل دفتر خاطرات زنی به‌نام تارا سلتر ـ کتابفروش کتاب‌های قدیمی ـ است که بعد از یک بعدازظهر به‌ظاهر معمولی در پاریس در اتاق هتلی بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که همان روز دوباره اتفاق می‌افتاد و تکرار می‌شود. همان‌طور که او دوباره آن روز را تجربه می‌کند انتخاب‌های مختلف را بررسی می‌کند، به دنبال توضیح است. این رمان هم به‌عنوان یک تجربه روایی منحصر‌به‌فرد و هم به‌عنوان کاوشی عمیق در مورد زبان، ارتباطات انسانی و ماهیت زمان عمل می‌کند. 

«چلنجر» نویسنده آدام هیگین‌بوتام؛ غیرداستانی

آدام هیگین‌بوتام، روزنامه‌نگار بریتانیایی در این کتاب به تاریخچه‌ی جامع از شاتل فضایی چلنجر ناسا می‌پردازد که کمی پس از پرتاب دهمین پرواز خود در سال 1986 منفجر شد که نویسنده به‌طرز ماهرانه‌ای با حساب و کتاب دقیقی از آنچه منجر به فاجعه شد، به ستایش از مهندسان و فضانوردانی که در این مأموریت شرکت کردند، می‌پردازد. او در این اثر، دردناک‌ترین قسمت‌ها را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که چگونه مانورهای سیاسی و کاهش هزینه‌ها از همان ابتدا برنامه‌ی شاتل فضایی را به زانو درآورد. ناسا 14میلیارد دلار از کنگره در ابتدا درخواست کرده بود که تنها با پنج‌ونیم میلیارد دلارش موافقت شد، چیزی که هیگین‌بوتام آن را «اولین سازش از بسیاری از مصالحه‌های» مرگبار می‌نامد. 

«فوران» اولگا توکارچوک؛ داستان 

نویسنده لهستانی برنده‌ی جایزه نوبل در اولین رمانش پس از حماسه‌ی «کتاب‌های یعقوب»، داستان پسری که در اوایل قرن بیستم گالیسیا بزرگ می‌شود را روایت کرده است. او که از مادرش یتیم شده و تحت تسلط پدر و عموش است، باید دائماً مردانگی خود را با رویارویی با چالش‌هایی مانند خوردن سوپ خون اردک ثابت کند. او همچنین در قرار ملاقات‌های مرموز پزشک شرکت می‌کند. سال‌ها بعد درحالی‌که مرد جوانی در حال نقاهت از بیماری سل در یک استراحتگاه کوهستانی است با حوادث عجیب و ناراحت‌کننده‌ای روبه‌رو می‌شود. درنهایت میچسلاو ووینیچ، حقایقی را در مورد شهر خودش کشف می‌کند. در ایران، « پروازها» از این نویسنده با عنوان «گریزها» و «خانه روز، خانه شب»و... روانه بازار کتاب شده ‌است.

«تمام رفتگان اینجایند» جاناتان بلیتزر؛ غیرداستانی

این کتاب نیز به یکی از مسائل نگران‌کننده بشر یعنی مهاجرت می‌پردازد. بلیتزر مجموعه‌ای از پرتره‌های عمیقاً شخصی را به هم می‌پیوندد تا تاریخ بحران انسانی در مرز ایالات‌متحده آمریکا و مکزیک را ردیابی کند. این یک داستان پیچیده است که زندگی چندین نسل از مهاجران و قانون‌گذاران در آمریکای مرکزی و واشینگتن را در برمی‌گیرد. او در این اثر با فداکاری و شیوایی، علت غیرقابل انکار چیزی را که به یک تنگنا و باتلاق منطقه‌ای تبدیل شده است، مستند می‌کند؛ حق فردی و اراده شکست‌ناپذیر برای بقا. 

«عجایب بیرون آمدند تا بنویسند» نوشته تریشیا رومانو؛ غیرداستانی

در صفحات اولیه‌ی این کتاب تاریخ شفاهی پرجنب‌وجوش، رومانو از نمادین‌ترین روزنامه‌ی هفتگی آمریکا «ویلج وویس» صحبت می‌کند. این هفته‌نامه که در سال 1955 تأسیس شد، در زمانی رشد کرد که آزادی‌بیان نادر بود. این هفته‌نامه اولین نشریه‌ای بود که از هیپ‌هاپ ـ صحنه‌های هنری آوانگارد ـ برادوی صحبت می‌کرد و آثار جذاب را پوشش می‌داد. در دورانی که بحران ایدز را به‌عنوان یک بیماری همجنسگرایان رد می‌کرد، آن را با فوریت و جدیت گزارش کرد. این مجله همچنین اشکال جدیدی از نقد و داستان‌سرایی را ابداع کرد و روزنامه‌نگاری را متحول ساخت. این کتاب با بیش از 200مصاحبه، به این نشریه ادای احترام می‌کند.

«سلامت و امنیت» امیلی ویت؛ غیرداستانی

این اثر غیرداستانی، نوشته امیلی ویت روزنامه‌نگار است. کاوش در مورد مواد مخدر و وضعیت‌های تغییر یافته در صحنه‌های پرهیاهو و تأثیر همه‌گیری و قرنطینه در این کتاب آمده است. ویت، دوره مهمی را هم در زندگی خود و هم در تاریخ کشور ثبت می‌کند و در مورد فعالیت‌های جوانان، کمپین ریاست‌جمهوری بتو اورورک و تظاهرات حقوق اسلحه در ویرجینیا بحث می‌کند. نوشته‌های ویت، هم همدلانه و هم تزلزل‌ناپذیر است و درباره‌ی روابط ازدست‌رفته، زندگی شبانه در حال تغییر و وضعیت شهر نیویورک قبل از زوال آن می‌نویسد. او از تجربیات شخصی خود برای روشن کردن دوره‌ای پرتلاطم در تاریخ آمریکا استفاده می‌کند.

آهنگ‌های برتر گاردین

در گذشته، وقتی آهنگی محبوب می‌شد همه‌جا آن را می‌شنیدید. از کنار هر پنجره‌ای که می‌گذشتی، از ضبط ماشین‌ها در فروشگاه‌ها یا از رادیو و اگر برادر و خواهرت آن را روی نوار داشت و گوش می‌کرد، این نشانه‌ی موفقیت واقعی آن آهنگ بود. اما امروز معادلات عوض شده است، عموم مردم در موفق شدن و وارد کردن آن به جریان اصلی نقش دارند. یک نفر آهنگی را در تیک‌تاک به اشتراک می‌گذارد و خواه آهنگی جدید باشد یا قدیمی، می‌تواند مداوم به اشتراک گذاشته شود و همین باعث می‌شود آهنگی بارها و بارها شنیده و محبوبیت یابد. 

در سال‌های اخیر نمودارها بر هنرمندان جدید و آهنگ‌های موفق متمرکز شده‌اند که این روند در 2024 به اوج خود رسید. در زیر فهرست بهترین آهنگ‌های 2024 که توسط نویسندگان موسیقی گاردین انتخاب شده را می‌آوریم:

چپل رون آهنگ «خوشبخت بشی عزیزم!» 

او قبل از اینکه چپل رون باشد، کیلی رز امستاتز بود؛ ترانه‌سرا و دختر غمگینی که یکباره شکوفا شد. در 2014 ترانه‌ای به‌نام «جوان بمیر» را در یوتیوب بارگذاری کرد اما نقطه‌ی اوجش در 2020 با آهنگ «پینک پونی کلاب» بود که باعث شد به شهرت برسد. اما «خوشبخت بشی عزیزم!» او در اواسط 2024 منتشر شد که به‌شکل قابل توجهی در جدول‌های جهانی صعود کرد و در ایرلند، نیوزیلند و بریتانیا به رتبه‌ی اول رسید. 

سابرینا کارپنتر «اسپرسو»

کارپنتر که با بازی در فیلم «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه» پایش به دنیای هنر باز شد، بعد از بازی در چند فیلم تصمیم گرفت که وارد عرصه موسیقی شود و نخستین آهنگش به‌نام «نمی‌توان یک دختر را برای تلاش سرزنش کرد» را منتشر کرد و بعد از انتشار چند آهنگ دیگر درنهایت سه تک آهنگش؛ «تقریباً عشق»، «از من شکایت کن» و «بیگانه» در صدر جدول ترانه‌های باشگاه رقص آمریکا قرار گرفت. اما دو تک آهنگ؛ «اسپرسو» و «لطفاً، لطفاً، لطفاً» او در صدر جدول 200 آهنگ جهانی بیلبورد قرار گرفتند. «اسپرسو» نخستین ترانه‌ی شماره یک کارپنتر در جدول تک‌آهنگ‌های بریتانیا بود.

چارلی ایکس سی‌ایکس؛ «دختر گیج‌کننده است»، «فون داچ»، «حدس» (همراه با بیلی آیلیش) و «360»

آهنگ‌های مختلف چارلی ایکس سی‌ایکس ازجمله ریمیکس‌ها و نسخه‌های جدید، استعدادهای متنوع او را در یک سال به نمایش گذاشت. در آهنگ «360»، او با اطمینان دیدگاه هنری خود را ادعا کرد، درحالی‌که آهنگ‌های دیگری مانند همکاری جسورانه‌اش با بیلی آیلیش در «فون داچ» گستردگی هنر او را نشان دادند. آهنگ برجسته «دختر بسیار گیج‌کننده است» نسخه همراه با لرد (خواننده نیوزیلندی)، تمام دنیای احساسی‌اش را نمایش داد. 

چارلی در سال 2024 در فهرست «100آ»، اثرگذارترین آسیایی گلدن هاوس نام برده شد و نخستین زن آسیای جنوبی با تبار بریتانیایی هندی شد که این عنوان و افتخار را کسب کرده است.  جید ثیروال با «فرشته‌ رویاهایم»، بیلی آیلیش با آهنگ‌های «پرندگان یک پر» و «ناهار»، گروه فوتینس دی‌سی با آهنگ‌های «ستاره‌ برستر» و «سوگلی»، نیلوفر یانیا با آهنگ «همان‌طور که گفتم» (فرار کردم)، آدیسون ری با آهنگ «پپسی رژیمی»، نیک لئون و اریکا دی کایسیر با آهنگ «بیکینی» و کندریک لامار با آهنگ «نه مثل ما» جزو 10 آهنگ برتری هستند که توسط گاردین انتخاب شده‌اند. 

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار