| کد مطلب: ۱۲۹۲۰

مشک آن است که خود ببوید

اگر جست‌و‌جویی روی اینترنت فارسی کنید، می‌بینید که جوانان و نوجوانان ایرانی چه اقبالی به انواع موسیقی، فیلم و سینمای خارجی نشان می‌دهند. شعر ترانه‌های «کانیه وست» و خواننده‌هایی مانند او را که به انگلیسی خیابانی شیکاگویی است، از بر دارند. می‌دانند که آنها چه می‌پوشند، چه می‌خورند و چه ‌می‌کنند. واضح است که بازار ایران در مقابل فروش چندصدمیلیونی آلبوم‌های این خوانندگان و تولیدات سینمای هالیوود، اصلاً به حساب نمی‌آید. واضح است که آنها فیلم و موسیقی نمی‌سازند که ما را اسیر خود کنند یا پول از جیب ما بدزدند. صحبت از صنعت و تجارت «انترتینمنت» در جهان است. بازاری که روزبه‌روز بر اهمیت‌اش افزوده می‌شود و البته آنها که حواس‌شان سرجاست؛ از این بازار، هم پول در‌ می‌آورند و هم خود را به جهانیان می‌شناسانند. در این سال‌ها ترک‌ها با درایت، عقلانیت و فهم درست از جهان رسانه و سرگرمی، کار مهمی صورت داده‌اند و سریال‌های تلویزیونی‌شان در شرق و غرب عالم، تماشاگر پیدا کرده. از همین راه سلطان‌هایشان را به‌صورت قهرمانانی مدرن، فهیم و بادرایت به تصویر می‌کشند و مردم را برای سفر به ترکیه و دیدن آثار به‌جا مانده از دوره‌های تاریخی پیشین، تشویق می‌کنند. بازهم جست‌وجویی اندک در اینترنت نشان می‌دهد که چطور صنعت رسانه و تولید سریال ترکیه، میلیاردها دلار سرمایه از جهان عرب جذب کرده و چطور سریال‌های ترکی، شبانه‌روز از تلویزیون‌های عربی پخش می‌شوند. بستن صفاتی مثل «فاخر»، «تراز» و مانند این الفاظ دهان‌پرکنِ بی‌محتوایِ البته بودجه‌آور، به دنباله موسیقی، سینما و جشنواره‌ها، چیزی به محتوای تولیدات فرهنگی اضافه نمی‌کند. ما قافیه را نه‌فقط خارج از مرزها بلکه در خانه‌های خودمان هم باخته‌ایم. کجا توانسته‌ایم یک گروه و ارکستر دائمی و مرتب، با دستمزد متناسب و مکفی، آماده کنیم که به‌طور منظم به اجرای آثار موسیقی‌دانان امروز و دیروز اشتغال داشته باشد و آثارش را ازطریق کنسرت، رادیو و تلویزیون به گوش مردم برساند؟ چه کاری برای معرفی بزرگترین حکمای شاعر ایران به نسل جوان خودمان انجام داده‌ایم؟ در عرصه سینما که چگونگی پس‌رفت و انحطاط در این سال‌ها باید مایه عبرت آیندگان شود، چطور از آثار هنرمندانه و درخشان دهه‌های 60 و 70 به «هزارپا» و «اخراجی‌ها» رسیدیم و با خونسردی این آثار را سینمای فاخر، نمونه و اصیل می‌نامیم؟ مشک آن است که خود ببوید، با ادعاهای وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی، نه آثاری فاخر و در خور تولید خواهند شد و نه سطح کیفی هنر ایران ارتقاء پیدا خواهد کرد. فعالیت‌های فرهنگی رسمی و آموزشی که علی‌القاعده ‌باید به آشنایی عمیق نسل‌های جوان با فرهنگ ملی منجر می‌شد، آنچنان کژ، ناصواب و بی‌ربط بوده که نه‌تنها کسی را علاقه‌مند نکرده، بلکه اندک شعله تمایل و استعداد را هم در دانش‌آموزان نابود کرده است. آموزش‌وپرورش کشور درگیر کارهای ظاهری و پرداختن به پوسته، به‌جای محتوا و هسته است و کار را فقط در عرصه شعار و کارهای نمایشی دنبال می‌کند؛ سیاست‌های ناکامی که در دوره‌های پیشین هم تجربه شده است و درنهایت هیچ نتیجه مثبت فرهنگی‌ای به دنبال نداشته و در تربیت نسلی ایران‌دوست و آشنا با فرهنگ ملی، ناکام مانده است. اگر اهتمام خانواده‌ها و اصرارشان بر آشنایی فرزندان‌شان با فرهنگ، هنر و زبان ملی نبود، امروز با وضعی بسیار بدتر روبه‌رو بودیم. مثل همیشه بار غفلت، بی‌عملی و شعارزدگی دولت را ملت با عمل به‌موقع و حکیمانه‌شان به دوش کشیده‌. درها را باز کردن، کار مردم را به مردم واگذار کردن و اهل فرهنگ، هنر و صاحبان اندیشه را نیازردن، عین عقلانیت است. مردم ایران، هنردوست و فرهنگ‌شناس هستند و به‌راحتی سره را از ناسره تمییز می‌دهند. همچنین با تعاریف وزیر و رئیس از دستپخت فرهنگی‌شان، کسی ـ جز عده قلیلی از بهره‌مندان، رانتی‌ها و بودجه‌بگیران ـ با آنها همراه و هم‌نظر نخواهد شد.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار