سوبژکتیویته تجربه عمومی و تفکر
در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم بود که مطابق با نیاز روز، نوشتههایی انتشار پیدا کردند که آزادی عمل بیشتری به نویسنده میدادند. اولینبار میشل دومونتنی از اسم «essai» برای اشاره به مجموعه نوشتههایش استفاده کرد. یک دهه بعد فرانسیس بیکن در انگلیس از معادل «essay» استفاده کرد. جستار ترجمه essay در زبان انگلیسی است که ریشهاش از فعل essayer در زبان فرانسه و به معنای تلاش و کوششکردن است، بعدتر ژورنالیستهای قرن نوزدهم برای اینکه روایتهای شخصیتری از وقایع ارائه بدهند این قالب را رواج دادند. درواقع نویسنده جستار نتیجه جستوجو در زندگی روزانهاش و اصطلاحاً تجربهی زیستهاش را آزادانه و از دیدگاه شخصیاش مینویسد.
جستار چیست؟
در تعریفی ساده از جستار میتوان گفت، جستار متنی است که با مقاله، داستان، جزوه و رساله متفاوت است و درعینحال با همه اینها اشتراکاتی دارد. نویسنده عامل ایجاد این تفاوتهاست. جستار نتیجه دیدهشدن یک موضوع از نقطهنظر منحصربهفرد نویسنده است، اما لزوماً نتیجهای که نویسنده از موضوع گرفته باعث نوشتهشدن جستار نمیشود. بسیاری وقتها نویسنده حین نوشتن تجربه میکند و تنها تفاوتی که با مخاطب دارد این است که ایده اولیه از اوست و قلم در دست دارد. نویسنده در جستارنویسی، آزادی مطلق دارد و میتواند ارزشگذاری کند. جستار ایدهای را بیان یا کاوش میکند که نظر خاص نویسنده است. ایده میتواند برگرفته از جزئیترین اتفاقات روزانه باشد.
فرق جستار با مقاله و داستان در این است که در جستار میتوانیم همزمان روایتی را تعریف کنیم، قصهای تخیلی بگوییم یا مسئلهای را تحلیلِ منطقی کنیم. «نورا آلترا» در تعریف جستار میگوید: «جستار در یک مسیر و جهت به پیش نمیرود، بر عکس نکتهها در آن همچون فرش به هم میتنند. باروری اندیشهها به چگالی بافت آن بستگی دارد. متفکر در جستار در عمل فکر نمیکند، بلکه بیآنکه تار و پود فکرش بگسلد، خود را به پهنهی (زیرانداز) تجربههای فکری و ذهنی بدل میکند». از نظر آدورنو، جستار عرصهی تاختوتاز منتقد است و تنها نسبت آن با هنر همان جستوجوی بیوقفه برای یافتن اشکال جدید بیانی است.» از نظر آدورنو، جستار عرصه تاختوتاز منتقد است و تنها نسبت آن با هنر همان جستوجوی بیوقفه برای یافتن اشکال جدید بیانی است. از منظر آدورنو، جستار نمونه اعلای یک فرم انتقادی، نقدی از درون به ساختارهای ذهنی و فکری و نقد ایدئولوژی است.
فیلم جستار چیست؟
جستار فقط در عرصه نوشتاری و متن مکتوب رخ نمیدهد بلکه دامنه آن تا ساحت بصری سینما هم گسترده میشود. «فیلمجستار» در متن یک بحران تاریخی ظهور کرد. این گونه نخستینبار در آوریل ۱۹۴۰ توسط هانس ریختر فیلمساز آوانگارد ایدهپردازی شد. ریختر در دوران تبعید خود در بازل و در آستانهی اخراج دوباره به آلمان بود. ریختر در چنین شرایطی جستار کوتاهی نوشت با نام «فیلمجستار: فرم جدیدی از سینمای مستند». این متنِ جریانساز گونهی جدیدی از فیلم را معرفی کرد که فیلمساز با آن میتواند «جهان نامرئی» و پنهان افکار و ایدهها را بر پرده مرئی بسازد. «فیلمجستار» برخلاف فیلم مستند که بیانگر فکتها و اطلاعات است، تأملات پیچیدهای را که ضرورتاً «مقید به واقعیت نیستند»، اما میتوانند متناقض، غیرعقلانی و جذاب باشند، ترسیم میکند. درواقع «فیلمجستار» فیلمساز را قادر میکند تا از قواعد و معیارهای مستندسازی سنتی عبور کند و به تخیل، با تمام استعدادهای هنری آن، مجال حکمفرمایی دهد. «تیموتی کوریگان» استاد سینما در دانشگاه پنسیلوانیا که چهرهای نامآشنا نزد علاقهمندان مطالعات سینمایی است در کتابی بهاسم «فیلم جستار از مونتنی تا مارکر و بعد» فیلمجستار را فرمی میداند که بین فیلم داستانی و غیرداستانی است و ریشههایش در جستارهای ادبی و نوشتههای جستارنویسانی چون مونتنی است که با آثارشان تحول بزرگی در ادبیات و هنر پس از خود به وجود آوردهاند. او در معرفی فیلمجستار آن را بر مبنای یک ساختار سهگانه استوار میکند؛ سوبژکتیویته، تجربه عمومی و تفکر. «جستار» در ذات خود اتفاقی ماجراجویانه و محدودیتناپذیر است. وقتی به قلمرو سینما وارد میشود تعریفی وسیعتر و گاه مبهمتر نیز به خود میگیرد. طبق نوشتههای آدورنو «فیلمجستار» فرمی از سینما است که در آن از هنجارها و عادات مرسوم در فیلمسازی تخطی میشود؛ چه در فرم ظاهری، چه در محتوا. درواقع فیلمجستار یک اثرِ خود بازتابنده است؛ اثری که از ساحت فکری آفرینندهاش برمیخیزد و آنچه شکلش را تعیین میکند، اندیشه و حالت ذهنی فیلمساز نسبت به سوژه است. ویژگی تخطی و هنجارگریزی، سنتی است که از جستارهای ادبی به فیلمجستار راه پیدا کرده است.
تفاوت فیلم جستار و مستند
اگرچه سویههایی از واقعگرایی و رئالیستی که در سینمای مستند میبینیم در فیلم جستار هم وجود دارد اما این دو تفاوتهایی با هم دارند. کوریگان فیلمجستار را شکلی از بازنمایی میداند که آفرینندهاش در آن «خودِ خویشتن» را وامینهد و رویدادها و تجربههای خارج از بیان سوبژکتیو خودش را جایگزین این خودِ چندپاره میکند. او پیوسته در دیگری سکنی میگزیند و در ساحت عمومی به بیان تجربههای شخصی و ذهنیت ویژه خود میپردازد. از اول قرن بیستویکم، اتفاقی افتاد که بسیار خوشایند بود؛ یعنی ظهور جمعی از محققان سینما که مرزهای فیلم مستند، تجربی و فیلم هنری را در هم شکستند و نوعی از فیلم را مطرح کرده و دربارهاش نوشتند که بهنظر میرسید تا اواخر قرن بیستم، برای دستهبندی کردن یا تقسیمبندی آن در انواع فیلم تولید شده، مشکل داشتند. محققان مایلاند سابقه فیلم جستار را به دهه ۱۹۲۰ بکشانند و کسانی را به این حیطه راه دهند که از آن زمان شروع به ساخت فیلمهایی کردند که به غیر از مستند، قادر به یافتن جایگاهی برای ردهبندی آنها نبودیم. با تعاریف سفت و سختی که محققان در خلال قرن بیستم برای فیلم مستند قائل بودند نمیتوانستیم فیلم جستار را به آنها نسبت دهیم. از طرفی چون بخش زیادی از فیلم جستار متأثر از فیلم تجربی است، به آن هم نمیتوانستیم نسبتاش دهیم. برای همین قادر نبودیم این فیلمها را در زمره فیلمهای هنری جا دهیم. اما سرانجام فرصت فراهم شد تا برای این نوع فیلم، جایگاهی تعریف کنیم. تا اواخر قرن بیستم تقریباً هیچ نمونهای دراینزمینه نداشتیم. یکی از کتابها در تعریف فیلم جستار میگوید که این نوع فیلم، مرز بین افسانهپردازی و واقعیت را حذف میکند. هرچند غالب فیلم جستارها از رویکردها و کارمایههای سینمای مستند بهره میجویند، لزوماً بیان و زبانی مستندنما ندارند و از هرچه تمهید سینمایی است برای بیان افکار و ایدههای خود سود میبرند و بهتبعآن، نمایی تجربی دارند. قهرمان این نوع سینما، ایدهها هستند و همانها شور و تعلیق و تاثیر اثر را رقم میزنند. آنچه فیلمی را بدل به یک فیلم جستار میکند، حضور مؤلفههایی مستندمحور است که پرده از شخصیترین دیدگاههای فیلمساز برمیدارند. چنانکه در جستار ادبی، نویسنده به یاری واژگان درصدد القای درک و دریافت شخصی خویش از موضوعی مشخص برمیآید، در فیلم جستار نیز، فیلمساز به مدد تصاویر تفسیر خاص خویش از رویداد یا مضمونی منحصربهفرد را عرضه میدارد.
فیلم جستارسازان برجسته
کوریگان پدید آمدن سینمای جستاری را نهفقط برآمده از تلاش فیلمسازان میداند، بلکه ایجاد زمینههای فرهنگی و اجتماعی خاص مثل سینهکلوبها در نقاط مختلف دنیا (بهخصوص در فرانسهی سالهای 1920 و 1930) را از دلایل مهم زمینهسازی برای گسترش فیلمجستار بهحساب میآورد. این سینهکلوبها باعث پرورش مخاطبانی آزموده و فعال شدند و به دنبالِ آن، در فیلمسازی نیز ضرورت ایجاد نوعی سینمای خاص با تعامل بیشتر به وجود آمد؛ سینمایی که اندیشه مخاطبان در مواجهه با آن، عنصر برجسته و غیرقابلانکاری بود. او این ساختار را برآمده از پرسشهایی میداند که بهویژه پس از تجربیات تروماتیکی چون بحران جنگ جهانی دوم، هولوکاست، هیروشیما و جنگ سرد در اذهان عمومی شکل گرفتند. در این میان عدهای از فیلمسازان کوشیدند به طرح مسائل سوبژکتیو و پرسشهای جستاری خود در قالب عمومی بپردازند. برای مثال فیلم شب و مه (1956 آلن رنه) از نخستین نمونههای فیلمجستار است که در آن بیننده را به بازنگری فعالانهای نسبت به تاریخ وا میدارد. فیلمسازان جریانساز فیلمجستار مانند آلن رنه، کریس مارکر، آنیِس واردا و الکساندر آستروک که همان فیلمسازان موسوم به «گروه سی»هستند، در تثبیت و شکوفایی فیلمجستار نقش تعیینکنندهای داشتند. در همان سالها ژانلوک گدار هم به ساخت فیلمهایی شخصی میپردازد که در آنها از محدودیتهای هر گونه ژانری فراتر میرود. او خودش را جستارنویسی میداند که بهجای جستارِ نوشتاری، با ساختن فیلم آن را به عرصهی ظهور میرساند. دراینمیان نوشتههای آندره بازن بستر مناسبی برای شناخت و تشریح سینمای جستاری میسازند. بازن نامهای از سیبری (1957) کریس مارکر را نمونهی بارز و درخشانی از فیلمجستار میداند. یکی از فیلم جستارسازان برجستهی تاریخ سینما، بهباور تیموتی کوریگان، عباس کیارستمی است. کوریگان در مقدمهی اثر حاضر، میگوید که درکش از ساختار فیلم جستار با عطف توجه به آثار غربی (خصوصاً فرانسوی و آمریکایی) شکل گرفته، اما آثار کیارستمی در این میان استثناهایی بودهاند که توجهاش را به سینمای شرق، خاصه ایران، معطوف ساختهاند و او را به این نتیجه رساندهاند که فیلم جستار نه گونهای منحصراً غربی، بلکه سینمایی جهانگیر و جهانشمول است.
پرسشگری مدام
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلمجستار پرسشگری مدام از دریچهی یک نقطه نظر شخصی است. از خلال این حالات مختلف فیلمجستار، سوبژکتیویته با تصاویر، صدا و تمهیدات سینمایی متبلور میشود. فیلم جستارهای سفر از مهمترین حالتهای جستاریاند که در آنها فیلمساز به کشف معانی روانشناختی یا ایدئولوژیکی میپردازد که تنها از راه سفر میسر است؛ حرکتی که از یک مبدأ مشخص آغاز میشود و با جابهجایی و در جایی دیگر سکنی گزیدن، مسافر را به تحول جدیدی در رابطه با خودش و جهان میرساند. این گونه فیلمجستارها نهتنها با نشان دادن سفر و حرکت، بلکه با استفاده از قالبهایی چون نامهنگاری نمود مییابند. نامه بهمثابه راهی ارتباطی که فاصلههای جغرافیایی را درمینوردد و دنیاهای گوناگون را به هم وصل میکند، در جستار بهمثابه سرمقاله فیلمساز به بیان رویکردهای سیاسی و اجتماعی میپردازد و آنها را از نقطهنظر شخصی خود بیان میکند. از نمونههای شاخص این نوع نگاه در فیلمسازی، فیلمهای ژانلوک گدار است. فیلمجستارهای او همواره زمینهی برخورد او با رویدادهای جاری و بحرانهای روز بوده. او با قائلبودن به ضرورتهای سیاسی، نسخه شخصی خودش را از اتفاقات سیاسی و اجتماعی ارائه میدهد. درواقع «فیلم جستار» برآمده از سینمایی پرسشگر و اندیشهورز است. «فیلم جستار» آن دسته از آثار سینماییاند که فراتر از مرزهای سینمای روایی کلاسیک حرکت میکنند؛ بایدها و نبایدهایی را که در جریان فیلمسازیِ مرسوم، متداول است به پرسش میگیرند؛ و گونه نوینی از سینما را خلق میکنند؛ گونهای که تا حد زیادی، وامدار ادبیات است.