| کد مطلب: ۳۱۸۴۵

رحیم ابوالحسنی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران: پزشکیان معطل تندروها شود، فرآیند اعتمادسازی متوقف خواهد شد

رحیم ابوالحسنی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی در گفت‌وگویی که با خبرنگار هم‌میهن داشت، معتقد است مسعود پزشکیان باید برای پیشرفت کار و قرار داشتن در مسیر توسعه، روند «معطل تندروها ماندن» را کنار بگذارد. او که اعتقاد دارد ایران محکوم به حضور در مسیر توسعه است، می‌گوید، با معطلِ تندروها شدن، فرآیند اعتمادسازی که در انتخابات ۱۴۰۳ ایجاد شد، متوقف خواهد شد و پزشکیان بخشی از حامیان خود را هم با این روش از دست می‌دهد.

رحیم ابوالحسنی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران: پزشکیان معطل تندروها شود، فرآیند اعتمادسازی متوقف خواهد شد

رحیم ابوالحسنی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی در گفت‌وگویی که با خبرنگار هم‌میهن داشت، معتقد است مسعود پزشکیان باید برای پیشرفت کار و قرار داشتن در مسیر توسعه، روند «معطل تندروها ماندن» را کنار بگذارد. او که اعتقاد دارد ایران محکوم به حضور در مسیر توسعه است، می‌گوید، با معطلِ تندروها شدن، فرآیند اعتمادسازی که در انتخابات 1403 ایجاد شد، متوقف خواهد شد و پزشکیان بخشی از حامیان خود را هم با این روش از دست می‌دهد. 

*بیش از شش ماه از آغاز به کار مسعود پزشکیان به‌عنوان رئیس جمهور در حالی گذشته که پزشکیان با شعار وفاق و بیان این جمله که «دعوا نکنیم» وارد پاستور شد. به‌دنبال این شعار در انتصابات هم دیدیم که به مخالفان هم پست داده شد و بعضاً افرادی پست گرفتند که هیچ شباهتی از نظر تفکر با رئیس‌جمهوری جدید ایران نداشتند. به‌عنوان اولین سوال، تحلیل و برداشت شما از عملکردی که مسعود پزشکیان در بحث وفاق داشته چیست و این وفاق طی شش ماه اخیر تا چه اندازه موفق بوده است؟ 

نکته مهمی که در ابتدا باید به آن اشاره کنم این است که من متاسفانه آمار دقیقی از عملکرد دکتر پزشکیان ندارم. لازم است آمارها را در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داشته باشیم و بعد از آن بررسی کنیم که این آمارها ظرف شش ماه به تناسب دولت‌های دیگر چقدر جواب داده است. پس چیزی که اینجا می‌توان گفت شاید به صورت کلیات و غیرمستند بر اساس داده‌های آماری باشد. به طور کلی، معتقدم اگر دولتی روی کار می‌آمد که توسط یک حزب قوی و آماده به کار حمایت می‌شد، در آن صورت آمارها قابل تشخیص بود و می‌توانستیم محاسبه‌ای انجام دهیم. اینکه یک فردی بیاید و رئیس‌جمهور شود و بخواهد از نیروهای متفرق و متشتت و گاه کارناآزموده استفاده کند، بعید است که بتواند یک کارنامه شفاف را ظرف شش ماه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی داشته باشد.

اما موضوعی که درباره آقای پزشکیان باید  اشاره کنم این است که ایشان درباره وفاق یکسری شاخص‌هایی می‌گفت اما افکار عمومی هنوز قانع نشده که این شاخص‌ها در انتصابات به صورت کامل مورد توجه و رعایت بوده است. یکی از شاخص‌هایی که ایشان می‌گفت این بود که انتصابات براساس تخصص باشد و  بدون توجه به اینکه برای کدام جناح هستند، جذب شوند. یا شاخص دومی که مطرح شد، شاخص تجربه بود و اینکه فرد در آن حوزه تجربه مربوطه را داشته باشد تا به کار گمارده شود. سومین شاخص کارآمدی بود و این موضوع که آن فرد مهارت کافی را برای حضور در آن پست داشته باشد.

اما آنچه که جسته و گریخته شنیده می‌شود، این است که در انتصابات موجود، عمل به این شاخص‌ها قانع‌کننده نیست و مبتنی بر این معیارها نبوده است. به عبارتی احساس می‌شود که بعضاً و در یکسری جاها، نیروهایی وارد کار شده‌اند که به نوعی در پی معامله سیاسی با بخشی از اصول‌گرایان تعیین شده‌اند. وفاق نباید به معنی معامله باشد، وفاق باید به این معنا باشد که ما یک کاری را می‌خواهیم انجام دهیم، در این کار بدون توجه به جهت‌گیری سیاسی، شاخص‌ترین و مطلوب‌ترین نیرو را به کار می‌گیریم. بحث دیگری که در حوزه نیروها وجود دارد، این است که من معتقد نیستم که وفاق به نیرو ختم می‌شود، بلکه می‌گویم وفاق با سیاست هم باید صورت گیرد. یعنی باید خط مشی معینی وجود داشته باشد و در این خط مشی معین، افرادی به کار گمارده شوند که اعتقاد به آن خط مشی داشته باشند، اما اینکه این خط مشی چیست، هنوز از سمت آقای پزشکیان اعلام نشده است.

به نظر می‌رسد، برخی از نیروهایی که منصوب شده‌اند، آن فاکتورهایی که آقای پزشکیان اعلام کرده بود را رعایت نمی‌کنند. مثلاً آقای پزشکیان گفت، خط مشی ایشان پذیرش همه نیروهاست اما چیزی که می‌بینیم در برخی نقاط اینطور نیست. مثلاً چیزی که من در سطح دانشگاه‌ها می‌بینم این است که بسیاری از نیروهایی که صلاحیت پذیرش مسئولیت را دارند و حتی در دانشکده‌ها در یک انتخابات آزاد هم انتخاب شده‌اند، با موضوعی تحت عنوان گزینش هنوز پشت خط مانده‌اند. به‌عنوان مثال در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، سه ماه پیش انتخاباتی برگزار شد و از دل همین انتخابات، فردی به عنوان رئیس دانشکده برگزیده شده است، اما سه ماه است که حکم این رئیس دانشکده را به علت همین بحث استعلام و گزینش نزده‌اند، با مشاهده این موارد انسان به این نتیجه می‌رسد که در سیاست وفاق ندارند.

اگر قرار است با آن نیروها وفاق داشته باشیم، باید در خط مشی هم این موضوع دیده شود. یعنی طرف مقابل حاضر و راضی شود که در این خط مشی با شما وفاق داشته باشد، نه اینکه الان نیروهای خودشان و نیروهایی که در دولت مرحوم رئیسی روی کار آمده‌اند را نگه دارند و بخش اعظمی از کارها به علت وجود همان نیروها بخوابد و کار پیش نرود.  

*علاوه بر وفاق سیاسی، بحث وفاق اجتماعی هم مطرح است. طی این مدت آیا نشانه‌هایی را از ایجاد وفاق در جامعه دیده‌اید و در این سطح چگونه کار شده است؟ 

در حوزه وفاق اجتماعی ما دو مسئله جدی داشتیم. یکی مسئله فیلترینگ بوده که متاسفانه هنوز آقای پزشکیان موفق نشده است مسئله فیلترینگ را به صورت کامل حل کند. اینکه شما فیلتر دو سکوی اینترنتی را برداشتی اما بقیه در همان وضعیت قبل باقی ماند، ایجاد رضایت نمی‌کند. اساساً جامعه و افکار عمومی با مسئله فیلترینگ مخالف است. نکته بعدی در قضیه حجاب است. به نظر من از جانب نیروی مقابل عقب‌نشینی صورت گرفته است اما این عقب‌نشینی به معنای این نیست که وفاق ایجاد شده باشد. وفاق به این معنا است که ما با این نظر شما موافق هستیم و این موافقت را اعمال می‌کنیم. اینکه با الزام و اجبار یک نیرویی عقب‌نشینی کند را نمی‌توان نامش را وفاق گذاشت.

من معتقد نیستم که طرف مقابل در مسئله اجتماعی حاضر به همکاری شده است. آنها مترصد این هستند که در فرصت مناسب خط و مشی مورد نظرشان در این بحث را پیش ببرند. نیروی مقابل ما که گفتمان مثلاً آقای قالیباف و یا گفتمان سنتی تند بوده‌اند، چیزی با عنوان وفاق از خودشان نشان نداده‌اند، فقط تا حد ممکن دنبال کسب موقعیت‌های اداری، پست‌ها و مقامات و تامین منافع خودشان بوده‌اند و این روند از نظر اجتماعی ضربه مهلکی را وارد می‌کند. این طرف در سمت اصلاحات هم وضعیت طوری است که خیلی از نیروهای اصلاح‌طلب که در روی کار آمدن آقای پزشکیان تلاش کردند، به کار گرفته نشدند.

البته ما به‌عنوان اصلاح‌طلب خوشحالیم که مشکلات کشور رفع شود ولی وقتی دیده می‌شود که نیروهای ضعیفی روی کار می‌آیند و در آن سمت نیروهای باصلاحیت‌تری وجود دارند و کنار می‌مانند، باعث خواهد شد که این نیروها هم از دست بروند؛ یعنی در نیروهای حامی خودش ریزش خواهد داشت؛ از سمت مقابل هم من فکر نمی‌کنم تا اینجا ایشان توانسته باشد از گفتمان‌های دیگر کسی را جذب کرده باشد که به گفتمان خودش نزدیک باشد. 

*نکته‌ای را در بخش اول اشاره کردید که موضوع مهمی است و اخیراً هم علی ربیعی درباره آن هشدار داده بود. به بحث گزینش‌ها اشاره کردید و اینکه نگاه سیاسی‌ای که وجود دارد، عملاً در برخی مواقع این ماجرای گزینش‌ها ایجاد سد می‌کند. تدوام وجود این نوع نگاه سیاسی در بحث گزینش‌ها و موضوع استعلام‌ها، چه آسیب‌هایی را وارد خواهد کرد ؟ 

این آسیبی است که در طول سه دهه ما دیده‌ایم. در این مملکت گزینش در فرآیندی قرار گرفت که در اختیار نیروهای سنت‌گرا و متحجر باشد، نیروهایی که من آنها را اصول‌گرا نمی‌دانم بلکه آنها اقتدارگرا هستند که نوعی خودی و ناخودی درست کرده‌اند و با استفاده از آن بخشی از جامعه را از صحنه‌های مختلف کنار گذاشته‌اند. همین فرایند گزینش باعث شد که در مملکت نیروهای ناتوان، ضعیف و دارای جهت‌گیری خاص سر کار بیایند و همین نیروها دولت ناکارآمد و پرهیاهو را سر کار بیاورند و عایدی آن برای مردم چیزی جز فقر و ایجاد گره‌ در حوزه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی نباشد. این جریان وجود دارد و متاسفانه آقای پزشکیان نتوانسته است این مشکل را حل کند و همچنان باقی مانده است. 

*یکی دیگر از مسائل، این است که تندروها با بسیاری از برنامه‌هایی که دولت برای خروج از وضعیت فعلی در نظر دارد مخالفت کرده و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از انجام این برنامه‌ها انجام می‌دهند. سوالی که مطرح می‌شود این است که باید رئیس‌جمهور در برابر آنها چه کند؟ آیا به اسم وفاق می‌توان کشور را معطل این تندروها نگه داشت؟ 

اولین آسیبی که معطل تندروها شدن در پی خواهد داشت، قطع فرآیند اعتمادسازی است که در حال صورت گرفتن بود و از انتخابات شروع شد . در صورتی که اگر این تدابیر صورت نگرفته بود، با مشارکتی که در انتخابات مجلس دوازدهم دیدیم در انتخابات ریاست‌جمهوری شاید مشارکت به زیر 30درصد هم می‌رسید. پس اولین ضربه‌ای که معطل تندروها شدن وارد خواهد کرد، توقف و علاوه بر آن، کاهش فرآیند اعتمادسازی است. نکته دوم این است که نیروهای سابقی که مقبولیتی نزد مردم ندارند همچنان روی کار خواهند ماند و مردم اینها را مثل استخوان در گلو هر روز ببینند.

مسئله دیگری که وجود دارد و متاسفانه آقای پزشکیان هنوز برای آن تدبیری نیاندیشیده است، موضوع آزادی‌ای است که تندروها دارند و در این ماجرا باید وزارت کشور حرکتی انجام دهد که جامعه احساس نداشته باشد یک طرف برتر از دیگری است. ماجرا از این قرار است که شما وقتی به تندروها اجازه می‌دهی به هر شکلی که خواستند راهپیمایی کنند و مخالفت خود را فریاد بزنند، باید برای طرف مقابل هم چنین امکانی را فراهم کنی که نظر خودش را بگوید. مثلاً در همین ماجرای آقای ظریف دیدیم که تندروها تجمع کردند، اما آیا به طرف مقابل و حامیان آقای ظریف اجازه داده می‌شود که مثلاً در یک استادیوم کوچک جمع شوند و حرف‌شان را بگویند؟ خیر، اجازه نمی‌دهند. وقتی حرف از وفاق می‌زنیم، یعنی همه باید اجازه مشارکت، حرف زدن و اعتراض کردن داشته باشند.

*راهکار خروج کشور از وضعیت موجود و به عبارتی بهبود وضعیتی که مردم آن را لمس کنند را چه می‌بینید؟ چقدر نیاز به اصلاحات دیده می‌شود و شکل و شمایل این اصلاحات باید چگونه باشد؟

من معتقدم ما باید گفتمان اصلاحات را تبدیل به گفتمان توسعه کنیم. ما دو سه دهه است شعار اصلاحات می‌دهیم و طرف مقابل هم به علت برخورداری از قدرت انتصابی و مراکز حساس کنترل کسب قدرت، اجازه نمی‌دهد که اصلاحات صورت بگیرد. شورای نگهبان را دارد و با نظارت استصوابی، مانع از انجام هر نوع اصلاحاتی می‌شود. مجلسی با نماینده‌های 5 درصدی هم که اساساً اعتقادی به حاکمیت مردم ندارند. بنابراین من اعتقاد دارم که راه برون‌رفت از این شرایط، تغییر گفتمان اصلاحات به گفتمان توسعه است. اقای پزشکیان حداقل برای یک دوره چهارساله دولت توسعه‌گرا تشکیل می‌داد.

واقعیت این است که من فکر می‌کردم با انتخابات 1400 و حذف‌هایی که انجام دادند، اینها برنامه توسعه دارند و برنامه مدونی دارند که می‌توانند کشور را تکان دهند اما وقتی دولت جدید روی کار آمد، با دیدن برخی از وزرا، آب سرد روی من ریخته شد و فکر می‌کردم برای این ترکیب همه نیروهای کارآمد را حذف کردند؟ به حرف قبل برمی‌گردم. ما نیاز به دولت توسعه‌گرا داریم. این دولت هم چهار شاخص دارد.

1- نخبگان توسعه‌گرا؛ یعنی نخبگانی که توان توسعه را داشته باشند.

2- بوروکراسی کارآمد داشته باشیم. این موضوع الان مشکل عمده دولت است. هر کابینه‌ای آمده نیرو اضافه کرده اما توان و کاربرد این نیروها چیست؟ به عبارتی این نیروها فاقد کارآیی هستند. آقای پزشکیان بهترین شعار را هم که بدهد و به این بوروکراسی بسپارد، کاری از پیش نخواهد برد.

3- برنامه توسعه داشته باشیم. حالا آقای پزشکیان گفته می‌خواهم برنامه هفتم را انجام دهم. باید متفکرین را جمع کنند و همین برنامه موجود را اصلاح و اجرا کنند. در این مسیر هم باید اصلاح را از دستگاه قضا شروع کرد و قوه قضائیه از حوزه سیاست مستقل باشد. در مبارزه با فساد باید ابتدا دستگاه قضا را اصلاح کرد که قوه قضائیه بتواند توسط قضات عادل و کارآمد جلوی فساد را بگیرد.

4- صحنه بین‌الملل. من اعتقادم این است که شرایط بین‌الملل مناسبی در حال شکل‌گیری است و اگر ما دارای دیپلماسی قوی با پشتیبانی داخلی باشیم، ما می‌توانیم در چانه‌زنی‌های بین‌المللی فضا را عوض کنیم. باید دستگاه دیپلماسی توسط افراد قوی اداره شود و این دستگاه دیپلماسی باشد که تعیین‌کننده و مجری و حرف آخر سیاست خارجی را بزند نه اینکه صحنه تقسیم به میدان و دیپلماسی کنیم و بعد در کار یکدیگر کارشکنی کنند. دیپلماسی باید صحنه تعیین‌کننده باشد. صریح و شفاف بگویم، نظامیان باید از عرصه سیاست خارجی کنار بکشند، همینطور که از عرصه سیاست و اجتماع هم باید کنار بکشند و تابع دستگاه سیاسی باشند. 

*شما می‌گویید کشور نیاز به دولت توسعه‌گرا دارد. سوالی که وجود دارد این است که اگر وضعیت به همین شکلی که پیش رفته ادامه پیدا کند و دولت با همین سرعتی که داشته ادامه دهد، آینده چگونه خواهد بود؟

اگر بخواهم در یک جمله این سوال را جواب بدهم، این است که ادامه این وضعیت به نقطه مطلوبی نمی‌رسد. به عبارتی حضور در این وضعیت فروپاشی را به همراه خواهد داشت. این بحث هم تنها مربوط به الان نیست و در همین تاریخ خودمان نمونه‌های آشکاری از این موضوع وجود دارد. در تاریخ خودمان چرا حکومت صفویه و قاجاریه دچار فروپاشی شدند؟ پهلوی چرا به همان وضعیت دچار شد؟ ریشه فروپاشی هم در اقتدارگرایی است، این اقتدارگرایی موجب ناکارآمدی می‌شود و ناکارآمدی در همه حوزه‌ها منتهی به نارضایتی عمومی و فروپاشی از درون می‌شود.

*پس به عبارتی شما می‌گویید ما چاره‌ای جز تن دادن به توسعه و تغییر نداریم و به عبارتی محکوم به این هستیم که در مسیر تشکیل دولت توسعه‌گرا حرکت کنیم؟

یک سیاستمدار عاقل و صاحبان قدرت عاقل، مختار هستند که بین حذف و توسعه یکی را انتخاب کنند. قدرت سیاسی موجود باید این نکته را بپذیرد که جز با توسعه نمی‌تواند پایدار بماند. کشور باید در حوزه‌ اقتصادی، حوزه همبستگی‌ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و حوزه سیاسی، بتواند به توسعه برسد. جز با توسعه امکان بقا وجود ندارد. من یک جمله جدی‌تری بگویم. ما در بحث‌های داروین می‌خواندم که حیات طبیعی مبتنی بر تنازع برای بقا و انتخاب اصلح است. حیات سیاسی هم همین است. قدرت هم امروز در عرصه داخلی و بین‌المللی جز با توسعه ممکن نیست.

یک جمله‌ای ابن‌خلدون دارد، می‌گوید که نظام‌های سیاسی به طور متوسط بعد از 120 سال فروپاشی دارند، چون ابتدا رشد است، بعد به تعادل می‌رسد و در نهایت به انحطاط می‌رسد، مگر اینکه در بیرون و درون مرز رقیبی شکل نگیرد. بله، یکسری کشورهایی در جهان وجود دارند که به علت اینکه در منطقه استراتژیک حساسی قرار ندارند، نه رقیب بیرونی دارند و نه در داخل کسی دنبال آنهاست. ولی ایرانی که به لحاظ جغرافیایی، سابقه تمدنی و فرهنگ سیاسی در منطقه حساسی قرار دارد، اگر نتواند صاحب یک قدرت برتر باشد، قطعاً توسط دست‌اندازی‌های داخلی به مشکل برخورد خواهد کرد.

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار