| کد مطلب: ۱۷۴۷۶

کارنامه دیپلماتیک سیدکمال خرازی از معاون ابراهیم یزدی تا منصوب رهبری

در سایه رئیس‌جمهور

در سایه رئیس‌جمهور

دوران وزارت کمال خرازی تحت‌‏الشعاع شخصیت بین‏‌المللی سیدمحمد خاتمی قرار داشت و خاتمی با حضورهای پرسروصدا در سازمان ملل که انعکاس گسترده‌‏ای پیدا می‏‌کرد و پیشنهاد «گفت‌وگوی تمدن‌ها» که مورد تصویب مجمع عمومی سازمان ملل قرار گرفت کمتر فرصتی را برای وزیرش فراهم می‏‌کرد تا دیده شود. خاتمی در گفت‌‏وگو با رسانه‌‏های بین‌‏المللی چون سی‏‌ان‏‌ان نیز فعال بود و این‏‌چنین بود که از میزان فعالیت وزیرش ناراضی شد.

کمال خرازی وزیر عبوس دولت سیدخندان کسی که ابراهیم یزدی او را به استخدام وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران درآورد، اکنون رئیس شورای راهبردی سیاست خارجی و مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی است. کمال خرازی برادر محسن خرازی روحانی سرشناس تهرانی است که دخترش همسر مسعود خامنه‌ای یکی از فرزندان رهبری است. مردی که کمتر می‌خندد اکنون نیز مانند دوران وزارت امور خارجه‌اش در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی فعال است؛ اگرچه کمتر به چشم بیاید.

کمال خرازی در دوران وزارتش در سایه فعالیت‌های بین‌المللی سیدمحمد خاتمی رئیس‌جمهور قرار داشت بنابراین فعالیت‌های کنونی‌اش کمتر از دوران وزارتش دارای اهمیت نیست چه‌بسا مهمتر نیز باشد چراکه او از جایگاه منصوب رهبری و به‌عنوان نماینده نظام و نه قوه مجریه به سفرهای خارجی می‌رود و حامل پیام‌های مهم نظام جمهوری اسلامی است. چه وقتی که به خاطر موضع خلاف روسیه در قبال جزایر سه‌گانه ایرانی در اقدامی متقابل با سفیر ژاپن دیدار کرد و روسیه و ژاپن را دعوت کرد اختلاف خود را بر سر چهار جزیره در اقیانوس آرام از طریق گفت‌وگو حل کنند و چه وقتی که سال گذشته به ارمنستان رفت و با نخست‌وزیر و وزیر امور خارجه و دبیر شورای امنیت ارمنستان دیدار کرد و چه سفرهایش به عراق و روسیه؛ همگی حامل پیام کلیت نظام بوده است.

سخنان اخیر او در زمینه تغییر موضع ایران در سیاست هسته‌ای‌اش در صورت تهدید موجودیت توسط اسرائیل نیز از سوی کشورهای مختلف موضع جمهوری اسلامی ایران تلقی شد. کمال خرازی دولتمرد کم‌سخن و گزیده‌گو که حضورش را با معاون سیاسی وزارت امور خارجه آغاز کرد اکنون نیز با ریاست شورای راهبردی سیاست خارجی سکاندار اصلی و پشت پرده روابط بین‌الملل جمهوری اسلامی است.

از معاون تا وزارت

سیدعلی‌نقی خرازی، مشهور به کمال خرازی که در کارنامه‌اش سابقه وزارت امورخارجه، عضویت در شورای راهبردی روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران، دبیر ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی، سفارت ایران و نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل متحد به چشم می‌خورد، در ۱۰ آذرماه سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در مدرسه علوی پشت سر گذاشت و در سال ۱۳۴۷ مدرک کارشناسی خود را در رشته زبان عربی، در سال ۱۳۵۱، مدرک کارشناسی ارشد علوم تربیتی‌اش را از دانشگاه تهران و مدرک دکترای رشته مدیریت آموزشی را از دانشگاه هیوستون آمریکا دریافت کرد. در همین دوره بود که به عضویت انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا درآمد و با ابراهیم یزدی دومین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی آشنا شد. ابراهیم یزدی در خاطرات خود از دعوت کمال خرازی برای انتصاب به معاونت سیاسی یاد کرده است.

عباس امیرانتظام که سال‌ها به اتهام جاسوسی برای آمریکا در زندان بود، در مصاحبه‌ای با حسین دهباشی گفت که پس از دریافت تلگرافی از سوی صادق قطب‌زاده، وزیر امور خارجه وقت به ایران بازگشته است که در آن هدف از سفر که در آن زمان سفیر ایران در کشور‌های اسکاندیناوی بوده‌است برخی مشورت‌های سیاسی ذکر شده بود. وی در این گفت‌وگو عنوان کرد که با ورود به ایران، با دفتر وزیر امور خارجه تماس گرفته و تلفن به کمال خرازی وصل شده‌است که از او خواسته است در ساعت ۹ شب در دفتر وزیر حاضر شود. وی می‌گوید بعد‌ها وقتی در زندان قطب‌زاده را دیده است، وی از چنین دعوتی کاملاً اظهار بی‌اطلاعی کرده و گفته است که خرازی امضای وی را جعل کرده‌است. کمال خرازی جعل امضای قطب‌زاده را تکذیب کرده و توضیح داد که معاون سیاسی وزارت خارجه خودش حق امضا دارد و لازم نیست امضای وزیر را جعل کند و احضار آقای امیرانتظام بنا بر درخواست دادستان وقت انقلاب بوده‌است.

سال ۱۳۷۶ که به‌عنوان وزیر امور خارجه دولت سیدمحمد خاتمی معرفی شد، خبرگزاری ایرنا در معرفی او نوشت: «سیدکمال خرازی، وزیر پیشنهادی محمد خاتمی برای وزارت امور خارجه در سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیاآمد. وی در سال ۱۳۴۸ در مقطع لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. نامبرده دو سال بعد، مدرک فوق‌لیسانس خود را در رشته علوم تربیتی از همین دانشگاه گرفت و درسال ۱۳۵۵ موفق به اخذ درجه دکترا در رشته علوم تربیتی از دانشگاه هوستون آمریکا شد. خرازی از سال ۱۳۵۱ تا سال ۱۳۵۷ در انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا و مؤسسه تحقیقات اسلامی لندن عضویت داشت. وی در طول سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۹معاون طرح و برنامه صداوسیما، معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود.

خرازی از سال ۱۳۵۹ تا پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عضو ناظر شورایعالی دفاع و رئیس ستاد تبلیغات جنگ شورایعالی دفاع بود. از جمله اقدامات وی در این مدت، سازماندهی ستادی جامع برای نظارت بر عملیات اطلاع‌رسانی و تبلیغات جنگ، ایجاد چهل گروه شاهد برای ثبت رویدادهای جنگ و انتشار اسناد ارزشمند تصویری جنگ تحمیلی در چند مجلد است. کمال خرازی از خرداد سال ۱۳۵۹ به سمت مدیرعامل ایرنا منصوب شد و تا شهریور سال ۱۳۶۸ این سمت را عهده‌دار بود. در مدت مسئولیت وی در ایرنا، اطلاع‌رسانی و خبررسانی در این رسانه، مجهز به رایانه شد، دفاتر خبری در داخل و خارج توسعه یافت و بخش اخبار عربی ایجاد شد.

خرازی از مهرماه سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ که سکان وزارت امور خارجه را برعهده گرفت به‌عنوان سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل مشغول به خدمت است و در مقاطعی عهده‌دار پست‌های معاونت مجمع عمومی سازمان ملل، معاونت اجلاس سران ملل برای محیط زیست و توسعه، ریاست گروه آسیایی سازمان ملل، ریاست کنفرانس تجاوز و دفاع و نیز عضو گروه تماس بوسنی، کنفرانس اسلامی و عضو هیئت امنای مدرسه سازمان ملل بوده است.»

در سایه رئیس‌جمهور

دوران وزارت کمال خرازی تحت‌الشعاع شخصیت بین‌المللی سیدمحمد خاتمی قرار داشت و خاتمی با حضورهای پرسروصدا در سازمان ملل که انعکاس گسترده‌ای پیدا می‌کرد و پیشنهاد «گفتگوی تمدنها» که مورد تصویب مجمع عمومی سازمان ملل قرار گرفت کمتر فرصتی را برای وزیرش فراهم می‌کرد تا دیده شود. خاتمی در گفت‌وگو با رسانه‌های بین‌المللی چون سی‌ان‌ان نیز فعال بود و این‌چنین بود که از میزان فعالیت وزیرش ناراضی شد.

محمد صدر در کتاب خاطراتش از این اختلافات اینگونه یاد کرده است: «صبح روز پنج‌شنبه مورخ ۷۷/۰۲/۱۰ ساعت ۹:۳۰ از دفتر وزیر اطلاع دادند که به‌اتفاق آقای دکتر خرازی و معاونان سیاسی با آقای رئیس‌جمهور ملاقات داریم. ساعت ۱۱ در دفتر ایشان حاضر شدیم، علاوه بر بنده دکتر خرازی، آقای سرمدی، آقای امین‌زاده، آقای ظریف و آقای منفرد هم حضور داشتند. آقای خاتمی پس از حضور در جلسه با لحن نسبتاً تندی به آقای دکتر خرازی گفت که من مدت‌هاست که منتظر این جلسه هستم ولی تشکیل نمی‌شود. ظاهراً من باید مشاوره در باب سیاست خارجی را در جای دیگری انجام دهم. دکتر خرازی که قدری منفعل شده بود تقصیر را به گردن دفتر رئیس‌جمهوری انداخت و گفت آنها وقت را تنظیم نمی‌کنند. لازم است بگویم آقای خاتمی مایل بود هفته‌ای یک بار در روزهای پنجشنبه با وزیر و معاونان سیاسی وزارت امور خارجه جلسه داشته باشد، ولی دکتر خرازی به‌طور جدی این موضوع را دنبال نمی‌کرد و علت آن را نمی‌دانم.

آقای خاتمی چند بار این موضوع را با خود من مطرح کرد و گفت چرا دکتر خرازی در این زمینه فعال نیست. ماجرای عدم تشکیل جلسات اما به همین‌جا ختم نشد. جلسات که به خواست رئیس‌جمهوری بنا بود هر هفته برگزار شود دو هفته یک بار هم برگزار نمی‌شد و به دلایل نامشخص آقای خرازی علاقه‌ای به تشکیل آن نداشت. به همین دلیل آقای رئیس‌جمهور تا حدی نسبت به تعلل آقای خرازی دلگیر بود و چندین بار این دلخوری را در همین جلسات بروز داده بود. در جلسه دوشنبه ۷۷/۰۵/۱۹ نیز آقای خاتمی مطلبی بر همین منوال بیان داشت و در ابتدا اظهار کرد که وزارت خارجه در گذشته یک جمع منفعل، غیرکارا و فامیلی بود که کار مثبتی انجام نمی‌داد و به همین دلیل تغییراتی در آن ایجاد شد و تعدادی از مدیران از خارج از وزارت خارجه و تعدادی از داخل به مسئولیت برگزیده شدند تا تغییراتی اساسی در آن ایجاد شود. اکنون نزدیک به یک سال از آن تغییرات می‌گذرد و می‌خواهیم ببینیم در این مدت چه کرده‌ایم. آیا جز موج‌آفرینی کاری کرده‌ایم؟

من احساس می‌کنم که کم‌کم داریم موج ایجادشده را از دست می‌دهیم. نتیجه ۱۰ سال کار در افغانستان چه شد؟ افغانستان از دست‌مان رفت. پاکستان هم دارد می‌رود. من به همین دلیل معتقدم هر ۱۵ روز یک‌بار دور هم جمع شویم و درباره مسائل مختلف تصمیم‌گیری کنیم. باید دولت مسائل سیاست خارجی را تصویب کند نه شورایعالی امنیت ملی. ما اگر کاری نکنیم همه مجتهد هستند و آنها انجام می‌دهند. من غیر از شماها کسی را ندارم. البته می‌شود افرادی غیر از شما را دعوت کرد. شاید هم لازم باشد. شاید هم لازم باشد شورای سیاسی دولت مثل گذشته تشکیل شود. دکتر خرازی که در تمام طول صحبت آقای خاتمی ناراحت بود و به خود می‌پیچید، گفت: ما آماده تشکیل جلسه هستیم اما شما وقت ندارید. آقای خاتمی با لحن جدی گفت: من وقت ندارم؟ این چه حرفی است که می‌زنید. من دائما اعلام کرده‌ام که حاضرم هر ۱۵ روز یک‌بار جلسه را تشکیل دهم تا ببینم شما چه می‌کنید.

آقای خرازی گفت: ما خیلی کارها انجام داده‌ایم اما شما خبر ندارید. آقای خاتمی پاسخ داد: پس چرا گزارش آن را نمی‌دهید؟ این جلسه هم برای همین است. کجاست آن کارهای بزرگ؟ آقای خرازی در این وقت با حالت بسیار بد و خارج از نزاکت بلند شد و گفت: اینطوری نمی‌شود کار کرد. خوب است فرد دیگری را انتخاب کنید و جلسه را ترک کرد. آقای خاتمی با وجود اینکه ناراحت بود ولی خود را کنترل کرد و به روی خود نیاورد. ولی مشخص بود از این کار بسیار رنجیده شده است. چند دقیقه‌ای جلسه ادامه یافت و صحبت‌های معمول انجام شد. در زمان پایان جلسه آقای ظریف به آقای خاتمی گفت: دکتر خرازی مدتی است که اعصابش خیلی خُرد است و خوب است شما ناراحت نشوید. آقای خاتمی که خود را تا آن لحظه کنترل کرده بود با صدای بلند گفت: معلوم است که اعصابش خُرد است. وقتی ایشان نمی‌داند برای یک مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی چه کسی را انتخاب کند باید اعصابش خُرد باشد.

این همه آدم علمی در مملکت داریم آن وقت ایشان کسی را انتخاب می‌کند که اصلاً صلاحیت چنین کاری را ندارد. آقای خاتمی درحالی‌که به‌شدت عصبانی بود اتاق را ترک کرد. با شنیدن مطالب فوق، همگی متوجه شدیم که آقای خاتمی نسبت به انتصاب در معاونت پژوهشی و آموزشی در وزارت امور خارجه اعتراض دارد و این اعتراض را قبل از شروع جلسه به آقای خرازی منتقل کرده است. با رفتن آقای خاتمی واقعاً نمی‌دانستیم چکار کنیم، زیرا اتفاق بدی افتاده بود. یک وزیر به رئیس‌جمهور نجیب و بیست میلیونی اهانت کرده بود و ما پنج نفر (امین‌زاده، منفرد، سرمدی، ظریف و من) شاهد ماجرا بودیم. همگی آرزو می‌کردیم این برخورد در حضور ما صورت نمی‌گرفت، ولی چنین نشد.»

خود کمال خرازی نیز در کتاب «خاطرات و خطرات» که خاطراتش را بازگو کرده این واقعه را اینگونه بیان می‌کند: «از موارد دل‌خوری، رفتار افرادی بود که از نزدیکان آقای خاتمی محسوب می‌شدند و من آن‌ها را به عنوان معاونین وزارت خارجه منصوب کرده بودم. متاسفانه آقای خاتمی خیلی تحت تاثیر این افراد از جمله محسن امین‌زاده و سیدمحمد صدر بودند. آن‌ها سعی داشتند افراد دیگری را که در جناح آن‌ها نبودند از صحنه خارج سازند. ریشه اختلاف این آقایان با محمود واعظی که از جناح راست محسوب می‌شد در همین بود که سرانجام هم منجر به این شد که وی وزارت خارجه را ترک کند.

این در حالی بود که مبنای انتخاب معاونین توسط من موضع سیاسی آن‌ها نبود، بلکه توانایی و کارآیی آن‌ها ملاک بود و به همین دلیل از هر دو جناح انتخاب کرده بودم. از جمله موارد دل‌خوری، نگاه آقای خاتمی به افرادی مانند ظریف و البرزی بود که تحت تاثیر عوامل چپ به آن‌ها اعتماد نداشت. برای من نیروی زیادی برد تا آقای خاتمی را قانع کنم که آن‌ها افرادی توانا و قابل اعتمادند و جزو سرمایه‌های وزارت خارجه محسوب می‌شوند. در واقع داستان باند نیویورک هم از همین جا ناشی می‌شد.

یکی دیگر از دل‌خوری‌های من گرایش آقای خاتمی به اداره وزارت خارجه به صورت مشارکتی بود. به همین جهت ایشان اصرار داشت که معاونین سیاسی وزارت خارجه به صورت هفتگی همراه اینجانب با ایشان جلسه داشته باشیم تا در آن جلسه نسبت به مسائل سیاست خارجی بحث شود و تصمیمات مقتضی اتخاذ گردد. درحالی‌که من با این روش مخالف بودم که تصمیمات سیاست خارجی به صورت مشارکتی اتخاذ شود و این روش را موجب تضعیف وزیر می‌دانستم. علاوه بر این‌که نظرات رهبری در سیاست خارجی نافذ بود و ایشان نسبت به برخی از افراد وزارت خارجه نظر مثبتی نداشتند.

در یکی از جلساتی‌[جلسه‌ای که در تاریخ ۱۹ مرداد ۷۷ به دعوت آقای خاتمی تشکیل شده بود] که آقای خاتمی از معاونین و اینجانب دعوت کرده بودند؛ به تندی در حضور همه گفتند در وزارت خارجه کاری انجام نمی‌شود و نسبت به انتصاب صادق خرازی به معاونت آموزش و پرورش اعتراض داشتند (گرچه بعداً برای ایشان ثابت شد که انتخاب صادق به دلیل توانایی مدیریتی بالایی که در استفاده از نیروهای برجسته دارد، درست بوده است). آقای خاتمی همچنین گفت برگزاری دو هفته یک بار چنین جلسه‌ای را از شما خواسته بودم و شما اقدامی نکرده‌اید. من که اعصابم از قبل به دلیل فشارهای وارده بر وزارت خارجه خُرد بود و انتظار نداشتم آقای خاتمی هم این‌گونه در حضور معاونین برخورد کند، از کوره در رفتم و به اعتراض گفتم این‌گونه نمی‌توان وزارتخانه را اداره کرد و از ایشان خواستم شخص دیگری را معرفی کنند که بتوانند وزارت خارجه را به‌صورت مشارکتی اداره کند و جلسه را ترک کردم. آقای خاتمی انتظار این نوع برخورد را نداشت و خیلی ناراحت شده بود.

به هر صورت روز بعد با وساطت ابطحی و برخی از معاونین با ایشان ملاقات و ضمن عذرخواهی با ایشان آشتی کردم و گفتم فشار بر وزارت خارجه زیاد است و عصبانیت من از این بود که شما گفتید کاری در وزارت خارجه انجام نمی‌گیرد. ایشان هم ضمن عذرخواهی گفت من قصد دخالت در وزارت خارجه را ندارم و سلیقه متفاوت من نباید مخالفت با شما تلقی شود. ایشان ادامه دادند که اعتماد من به شما از همه بیش‌تر است، ولی احساس نیاز می‌کنم که نسبت به مسائل کلان سیاست خارجی بیش‌تر توجیه شوم. من گفتم این اشکالی ندارد، ولی به نحوی نباشد که موجب تضعیف مدیریت من شود؛ زیرا ظرفیت همه یکسان نیست و برخی سوءاستفاده می‌کنند. در عین حال این پیام به ایشان منتقل شد که روش کار من مشارکتی نیست، هرچند مسائل را در شورای معاونین به بحث می‌گذارم و نظرات معاونین را دریافت می‌کنم، ولی تصمیم نهایی را خودم با هماهنگی رئیس‌جمهور و احیاناً رهبری خواهم گرفت. به هر صورت در این جلسه قرار شد آقای منفرد جلساتی را برای انجام بحث‌های کلان نزد آقای خاتمی تنظیم کند و به تناسب موضوع از افراد دعوت شود.»

خرازی در ابتدای دوران مسئولیتش در جلب رضایت رهبران نظام نیز موفقیت نداشت. هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات ۵ مهر ۱۳۷۹ نوشته است: «شب میهمان رهبری بودم. درباره ضعف عملکرد دادگاه انقلاب، وزارت اطلاعات و وزارت امورخارجه مذاکره شد. ایشان از سفر آقای [کمال] خرازی [وزیر امورخارجه] به آمریکا، با این وضع راضی نیست.» همه اینها بیانگر این است که خرازی در این سال‌ها در حاشیه قرار گرفته بود و نمی‌توانست نقش وزیر امور خارجه را آنگونه که خواست رئیس‌جمهور و رهبری بوده ایفا کند.

شهادت اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف توسط نیروهای طالبان در ۱۷ مرداد ۱۳۷۹ یکی از اتفاقات ناگوار سیاست خارجی بود که در همین دوره اتفاق افتاد و انتظار می‌رفت ایران به آن واکنش نشان بدهد. همزمان متحدان ایران در افغانستان نیز که در حال شکست از طالبان بودند انتظار داشتند ایران به نفع آنان وارد جنگ در افغانستان شود. روزنامه کیهان سال گذشته ادعا کرد که دولت سیدمحمد خاتمی به‌دنبال جنگ با طالبان بوده است که کمال خرازی در اظهارنظری کم‌سابقه بخشی از خاطرات روزانه خود را منتشر کرد. خرازی در این خاطره نوشته است: «امروز جلسه دبیرخانه شورایعالی داشتیم. دو تن از برادران سپاه، دری نجف‌آبادی و پورمحمدی از اطلاعات، من و بروجردی از وزارت خارجه و لاریجانی از صداوسیما در این جلسه حضور داشتند.

لاریجانی و برادران سپاه مدافع دخالت نظامی و آزادسازی هرات بودند و اعتقاد داشتند که با چند گردان می‌توان از نیروهای خودی محافظت کرد. من پرسیدم که برای چه در افغانستان دخالت نظامی کنیم. هدف ما باید نگه‌داری مرزهایمان باشد و از موضع قدرت به کار سیاسی بپردازیم. درحالی‌که بحث شدیدی درگرفته بود، صداها بلند و فضای جلسه هیجانی بود، آقای حجازی سر رسید و پیام رهبری را بدین صورت بازگو کرد که: «من به‌هیچ‌وجه به این تصمیم نرسیده‌ام که کشور را وارد جنگ کنم. آنچه من مطرح کردم تعلیق به محال است که آیا جبهه متحد می‌تواند تضمین کند که هرات را نگه دارد، این به این معنا نیست که ما بچه‌های خودمان را بفرستیم و جنگ تمام‌عیار در کشور پدید آید. فضای ذهنی من اصلاً عملیات ورود به خاک کشور دیگر نیست».  صحنه جالبی بود. برادرانی که خواستار تصرف هرات بودند، با شنیدن پیام رهبری همگی سکوت اختیار کردند و لذا در پایان جلسه برای رفع کدورت، همدیگر را بوسیدیم و بدین ترتیب، دخالت نظامی منتفی شد.»

هرچند دوران وزارت کمال خرازی اتفاقات متعددی چون حمله آمریکا به افغانستان و عراق روی داد اما همچنان که خرازی عرصه بین‌المللی را به رئیس‌اش، سیدمحمد خاتمی باخته بود، عرصه منطقه را هم به نهادهای دیگر نظام واگذار کرد تا در عمل در پایان دوره او وزارت امور خارجه دایره عمل کوچکتری برای اقدام داشته باشد.

رئیس شورای راهبردی

اما در دور دوم دولت خاتمی او موفق شد بیش از گذشته اعتماد رهبری را جلب کند و با پایان این دولت از سوی رهبری به ریاست شورای راهبردی سیاست خارجی منصوب شد؛ هرچند رئیس‌جمهور جدید احمدی‌نژاد حاضر نبود با او دیدار کند. یکی از نزدیکان احمدی‌نژاد در پاسخ به درخواست دیدار خرازی به او پیغام داد که «هرگاه ماه‌ رمضان پایان یافت و افطاری‌خوردن‌های خرازی با خاتمی تمام شد، آنگاه می‌توان وقت ملاقاتی برای وی با رئیس‌جمهور در نظر گرفت».

موقعیت خرازی در دولت احمدی‌نژاد چندان موثر نبود اما با آغاز دولت حسن روحانی جایگاه او به‌عنوان یکی از مسئولین عالی‌رتبه سیاست خارجی جمهوری اسلامی تثبیت شد و سفرهای گاه و بیگاه او به نمایندگی از نظام آغاز شد. سفرهایی که موجب شائبه‌هایی در مورد نقش و جایگاه وزارت خارجه نیز شد تا جایی که خرازی پس از یکی از همین سفرها، مجبور به موضع‌گیری شد و در این رابطه گفت: «این سفر که با هماهنگی وزارت امور خارجه به منظور برداشت‌های راهبردی از وضعیت این دو کشور انجام گرفت، میزان تأثیرگذاری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را بر منطقه نشان می‌داد. متاسفانه برخی افراد از اخبار این سفر سوءاستفاده کرده؛ این سفر و سفرهای جناب آقای شمخانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی (شعام) را ناهماهنگ با وزارت خارجه تلقی کردند که نشان می‌دهد از برنامه‌های هماهنگ کشورمان در زمینه روابط خارجی ناآگاهند. طبیعی است که حل مسائل عالی امنیتی با شعام و پیشنهاد راهبرد با شورای راهبردی و اجرای سیاست خارجی با وزارت خارجه است که در هماهنگی کامل انجام‌ می‌گیرد. طبعاً اشاعه اینگونه تفسیرهای نادرست به مصلحت روابط خارجی کشور نیست.»

کمال خرازی، رئیس شورای راهبُردی روابط خارجی، تنها یک هفته پس از حمایت روسیه از مواضع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس و مشخصاً امارات متحده عربی درباره جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج‌فارس،  در دیدار با سفیر ژاپن در تهران، راه‌حل «اختلاف ارضی ژاپن و روسیه بر سر جزایر چهارگانه اقیانوس آرام» را «مذاکره مستقیم بین دو کشور» دانست. این اقدام متقابل نیز بیانگر آن بود که جمهوری اسلامی تصمیم گرفته در سطحی بالاتر از وزارت امور خارجه به موضع خلاف روسیه پاسخ بدهد و اقدام کمال خرازی پیام نظام جمهوری اسلامی به رهبری روسیه بوده که در روابط خود با ایران توجه بیشتری به خطوط قرمز ایران داشته باشد.

اما جنجالی‌ترین موضع اخیر کمال خرازی زمانی بود که از احتمال تجدیدنظر ایران در دکترین هسته‌ای خود گفت. هرچند برخی کشورهای غربی تلاش کردند این سخنان را به معنای تمایل ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای تلقی کنند اما مشخصاً این تغییر می‌تواند شامل طیف گسترده‌ای از اقدامات باشد که لزوماً به معنای حرکت به ساخت سلاح هسته‌ای نیست. کمال خرازی با بیان اینکه ایران آمادگی دارد از همه نظرها به همه کشورهای منطقه کمک کند، اظهار داشت: «اگر اسرائیل تهدید کند طبیعتاً کشورها ساکت نمی‌شوند و به همین دلیل اعلام کردم که اگر اسرائیل جسارت و تهدید کند ما ممکن است در دکترین هسته‌ای خود تجدیدنظر کنیم. آمریکایی‌ها واکنش نشان دادند و همان حرف‌های خودشان را زدند. ما اولاً خواهان سلاح هسته‌ای نیستیم و فتوای رهبری بر این اساس است. اما اگر دشمن شما را تهدید کند باید چه کار کرد؟»

خرازی در میان سیاستمداران ایرانی، شاید ساکت‌ترین و گزیده‌گو‌ترین شخصیت باشد؛ به عبارت بهتر، خرازی به ندرت در محافل ظاهر می‌شود و در همان معدود حضور خود هم سعی می‌کند از مصاحبه و رویارویی با خبرنگاران دوری کند. از طرفی خرازی با سابقه سال‌ها سکانداری دستگاه سیاست خارجی ایران، کامل بار حقوقی و سیاسی کلمات را می‌داند و به همین دلیل، اظهارات او متفاوت با سخنانی است که گاه و بیگاه توسط برخی نمایندگان مجلس یا فعالان سیاسی مطرح می‌شود و دست آخر انتساب خرازی به رهبری، دیگر عامل مهمی است که سخنان او را مهم جلوه می‌دهد. همچنین نباید فراموش کرد که خرازی از تیرماه ۱۳۸۵ با حکم مستقیم رهبر انقلاب با سمت رئیس شورای راهبردی روابط خارجی مشغول فعالیت است؛ شورایی که محل تصمیم‌سازی‌های کلان در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی به شمار می‌رود.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی