نیاز به راهبرد دیپلماتیک در قبال ایران/برای پیشبرد برنامه صلح غزه، واشنگتن باید به اختلاف با تهران رسیدگی کند
دستاورد رئیسجمهور ترامپ، در اجرای مرحله اول برنامه ۲۰مادهایاش، نمود گام اولی مهم در رساندن جنگ در غزه به پایان است.

صنم وکیل مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در چتم هاوس
دستاورد رئیسجمهور ترامپ، در اجرای مرحله اول برنامه ۲۰مادهایاش، نمود گام اولی مهم در رساندن جنگ در غزه به پایان است. توانایی او در متمرکزکردن انرژی سیاسی روی این بحران، تعیینکننده بوده؛ بهخصوص در تأمین توافقی برای آزادی گروگانها و زندانیها و رساندن دو طرف به برداشتن گام اول به سمت آتشبس.
با این حال، این فقط آغاز ماجراست. مسائلی کلیدی هنوز حلنشده ماندهاند، مانند حکمرانی در غزه، مسئله خلع سلاح حماس و در نهایت، مسیری به سمت تشکیل کشور فلسطین. اینها تعیین خواهند کرد آیا این توافقها در بلندمدت حفظکردنیاند یا نه.
اما برای رسیدن به موفقیتی ماندگارتر، دولت ترامپ باید گستره تماسهای دیپلماتیکش را بیشتر کند. نمیتواند تلاشهایش را فقط به مسیر اسرائیلی فلسطینی محدود کند. بنبست تقابل با ایران که از زمان جنگ ۱۲ روزه ژوئن راکد رها شده، حالا بر سر هر تلاشی جهت تحصیل صلحی گستردهتر در منطقه سایه میافکند. تصمیم فرانسه، آلمان و بریتانیا، معروف به ای۳ [یا همان تروئیکای اروپایی] برای اعمال دوباره تحریمهای اسنپبک در پایان ماه سپتامبر، انزوای ایران را تعمیق کرده است. اگر واشنگتن به نادیدهگرفتن این مسئله ادامه دهد، فرصت تشکیل و تحکیم صلح ماندگار، کمتر و کمتر خواهد شد.
رئیسجمهور ترامپ متوجه این واقعیت هست. او هفته گذشته اعلام کرد «آنها [دولت ایران] میرفتند که در فاصله یک ماه سلاح هستهای داشته باشند و حالا میتوانند عملیات آن را دوباره از اول شروع کنند، اما امیدوارم این کار را نکنند، چون اگر بکنند مجبور میشویم به حساب آن هم برسیم.» ترامپ از تهران دعوت کرد در نشست شرمالشیخ درباره غزه شرکت کند، دعوتی که تهران رد کرد. پیام واضح بود: جاهطلبیهای مبهم هستهای ایران و بنبست تقابلش با ایالات متحده، همچنان سایهای است که بر سر ثبات گستردهتر در منطقه سنگینی میکند.
موضع ایران
ایران در حال حاضر خود را به لحاظ راهبردی در گوشهای به دام افتاده میبیند، با فضای مانوری بسیار محدود. ایالات متحده و اسرائیل در طول جنگ ۱۲ روزه ماه ژوئن، ضربهای جدی به برنامه هستهای ایران زدند. تحریمهای دوباره اعمالشده اروپا هم مسدودکردن داراییها، تحریم تسلیحاتی ممنوعیت تجارت در حوزه انرژی را به همراه آورده است.
اقتصاد ایران، پیش از اینها هم تحت فشار شدید بود، به خاطر تحریمهای فشار حداکثری آمریکا که در سال ۲۰۱۹ دوباره اعمال شدند، یعنی زمانی که ترامپ از برجام یا همان توافق هستهای ایران خارج شد. واحد پول ایران به نوسان ادامه میدهد، تورم اوج گرفته، صادرات نفت محدود شده و سرمایهگذاری خارجی وجود ندارد.
این فشارهای اقتصادی، به نارضایتی گستردهای هم کمک کردهاند، گرچه از سال ۲۰۲۲، اعتراضات گسترده و مهمی سر بر نیاوردهاند؛ اما دولت ایران گزینههای محدودی برای مهار وضعیت روبهنزول در کوتاهمدت دارد. همزمان، شبکه منطقهای ایران چندپاره شده است و موضعاش الان ضعیفتر از هر زمان دیگر در طول دهه اخیر است. آنچه «محور مقاومت» خوانده میشد و ایران در طول دههها آن را رشد داده بود، تحت حملات نظامی بیمحابای اسرائیل، تحلیل رفته است.
حماس در جنگ غزه صدمات جدی دیده و تحت فشار ترامپ قانع به پذیرش چیدمانی برای آتشبس شده است. حزبالله در لبنان، فقدانی سنگین در سطح رهبران متحمل شده و با فشار فزاینده داخلی و خارجی برای خلع سلاح مواجه است. شبهنظامیان عراقی که زمانی به عنوان نایبان ایران عمل میکردند، حالا تحت مداقه و انتقاد داخلی هستند، در حالی که رهبران عراق میخواهند در روزهای پیش از انتخابات ماه نوامبر پیش رو [اواسط پاییز جاری] از کشیدنشدن به میان درگیریهای منطقهای بپرهیزند. رژیم اسد در سوریه نیز جای خود را به دولت جدید و شکننده احمد الشرع داده است. فقط حوثیها در یمن هستند که همچنان به پرتاب محدود پهپادها به سمت اسرائیل ادامه میدهند؛ اما ظرفیت آنها محدود است و انتظار میرود حملات اسرائیل به آنها هم از سر گرفته شود.
انفعال آمریکا و غبارافکنی اروپا
این تغییرات منطقهای باید دریچهای به روی ایالات متحده بگشاید؛ اما تا اینجای کار، دولت ترامپ رویکرد خود را به اقدام نظامی ماه ژوئن محدود کرده و به گزینه پیشفرض تداوم تحریمها در فشار حداکثری. هنوز مسیر دیپلماتیکی مشخص برای رسیدگی به موضوع جایگاه ایران در نظم منطقهای تبیین نشده است. تاریخ نشان میدهد بدون ابتکار دیپلماتیک روشن، ایران بیشتر مواقع به نقش امتحانپسدادهاش به عنوان بازیبههمزن رجوع میکند. ممکن است به دنبال بازسازی برنامه هستهایاش برود، گروههای نیابتی تازهای رشد دهد و روابط قدیمی خود را تحکیم کند. تهران همین حالا هم به دنبال برقراری دوباره بازدارندگی و بازسازی دفاع هوایی خود است تا برای تقابل دوباره احتمالی با اسرائیل آماده شود.
رویکرد اروپا چشمانداز دیپلماتیک را غبارآلودتر هم کرده است. تصمیم تروئیکای اروپایی برای اعمال دوباره تحریمها بنا بود به ایران فشار آورد و به تعامل با دولت ترامپ مجبورش کند؛ اما این رویکرد نتیجه عکس داد: بیاعتمادی بین تهران و پایتختهای اروپایی را تعمیق کرد و اروپا را بدون هیچ راهبرد مشخصی بر جای گذاشت. حالا که اسنپبک در حال اجراست، آنها نه اهرم فشاری دارند و نه برنامه منسجمی برای از سرگیری تعامل با ایران، یا میانجیگری بین واشنگتن و تهران. چنددستگیهای درونی، موضع آنها را بیشتر هم تضعیف میکند. بدون رهبری ایالات متحده، سیاست تحریمهای اروپا، با این خطر مواجه است که به ورطه بیاهمیتی و بیربطی بغلتد.
بحث درباره ایران در ایالات متحده، درگیر شکاف و سیاستزدگی است. دولت رئیسجمهور ترامپ همچنان بر سر اینکه دنبال چه نتیجهای است، دچار اختلاف است: تغییر حکومت، مهار هستهای یا ادغام دوباره ایران در نظم منطقهای. هر کدام به ابزارهایی متفاوت نیاز خواهند داشت و بدون اجماع، واشنگتن با این خطر مواجه است که پیامهای درهم و متناقض بفرستد و چرخ این بحران را در حال چرخش نگه دارد.
رویکرد دیپلماتیک تازه به ایران
طرح کلی رویکردی جامعتر را همین حالا هم میشود دید. واشنگتن نیاز خواهد داشت، بازدارندگی نظامی خود را با چارچوب دیپلماتیکی معتبر جفت کند؛ چارچوبی که برای برنامه هستهای ایران محدودیتهایی تعیین میکند و فضا را برای تسکین اقتصادی جدی در صورت پایبندی ایران، باز میکند. ضمناً لازم خواهد داشت هماهنگی نزدیکتری با اتحادیه اروپا و بریتانیا داشته باشد، به عنوان طرفهایی که ظرفیت ترکیب فشار تحریمها با مشوقهای همکاری را دارند.
میانجیهای منطقهای تازه هم باید فراخوانده شوند. شمول عربستان سعودی در این چارچوب، اهمیت اساسی دارد. عربستان سعودی باید در این چارچوب باشد تا نقش وساطت ایفا کند، روابط اقتصادی برقرار کند و تضمینهای امنیتی بدهد. ریاض مسیر عادیسازی خود را با تهران ادامه داده است و در ثبات گستردهتر منطقهای، ذینفع است.
ممانعت از جنگ مستقیم دیگری بین ایران و اسرائیل هم باید هدفی مرکزی باشد. درگیری تازه بیثباتی منطقه را دوباره کلید خواهد زد و پیشرفت کار در غزه را از مسیر خارج خواهد کرد؛ از این رو، هر فرآیند گستردهتر دیپلماتیک باید مفاهمهای برای عدم تهاجم و عدم مداخله را هم در نظر بگیرد؛ مفاهمهای که در آن بازیگران منطقهای از خصومت مستقیم پرهیز و از بهکارگیری نیابتیهای ثباتزدا اجتناب میکنند.
چنین سازوکارهایی میتواند به عنوان ابزارهای اعتمادسازی عمل کنند و نیز به عنوان بنیانی برای معماری امنیتی بلندمدتتر در منطقه.جایگزین این ایدهها، رهاکردن ایران در وضعیت انزوا و تقابل مداوم است. این هم در نهایت همان پیشرفتی را که ترامپ در غزه دارد، تضعیف خواهد کرد. محور مقاومت درهمخورده، در صورتی که زمان بیابد، میتواند دوباره خود را شکل دهد. برنامه هستهای هم موقتاً دچار اخلال شده و میتواند دوباره از نو راه بیفتد. مهار ایران بدون مسیر دیپلماتیک، مُسکنی موقتی است، نه راهبردی قابلدوام.
آتشبس غزه برای رئیسجمهور ترامپ، دستاورد مهمی است، اما کارهای سختتر هنوز پیش رو هستند. حکمرانی در غزه، تشکیل کشور فلسطینی و تضمینهای امنیتی اسرائیل، همه اهمیت کلیدی دارند؛ اما تا به چالش ایران هم رسیدگی نشود، هر صلحی شکننده خواهد بود. ترامپ نشان داده میتواند انرژی، توجه و فشار لازم را برای تحمیل پیشرفتهای مهم، بسیج کند. حالا لازم است او همین عزم را برای شکلدادن به چارچوبی منطقهای به کار گیرد که ایران را در نظمی باثباتتر ادغام میکند یا لااقل مانع از این میشود که مرحله بعدی دیپلماسی خاورمیانهای را به هم بزند.