کارنامه دیپلماتیک صادق قطبزاده از سیلی به صورت سفیر در آمریکا تا تیرباران در تهران
انقلابیِ ناتمام
اگرچه تعداد قابل توجهی از مسافران پرواز انقلاب از قطار انقلاب پیاده شدند اما داستان صادق قطبزاده از همه تراژیکتر بود. صادق قطبزاده که حدود دو دهه از زندگیاش را به شکل فراری و پناهنده گذرانده بود و با جنبشهای مبارز در لبنان و فلسطین و لیبی و سوریه و همینطور مجامع حقوق بشری اروپا و آمریکا در ارتباط بود، در سبک زندگیاش کمترین شباهت را به دولتمردان انقلاب اسلامی داشت اما در سیاست دشمنی با شاه با آنان هممسلک بود و به همین دلیل دوستیاش با انقلابیون تنها تا زمانی که شاه را از میان برداشتند ادامه پیدا کرد و پس از آن به دشمنی گرایید و قطبزاده بر سر این قمار جان خود را باخت.
مصاحبه لوسین ژرژ، خبرنگار روزنامه لوموند با امام خمینی که نخستین مصاحبه بینالمللی ایشان بود را صادق قطبزاده ترتیب داد و به همین واسطه نقش مهمی در انعکاس بینالمللی صدای انقلاب ایران ایفا کرد. در حذف قطبزاده از ساختار قدرت جمهوری اسلامی که در دوران حیاتش از استخدام در کا.گ.ب تا مامور سیا بودن متهم شد، گروههای چپ بهویژه حزب توده نقش مهمی داشت.
صادق قطبزاده اسفند 1314 در خانوادهای متوسط در تهران به دنیا آمد. پدرش تاجر چوب بود. صادق که روحیه ماجراجویی داشت از دوران دانشآموزی جذب نهضت ملی شدن صنعت نفت شد. حاج حسین قطبزاده فرزندانش را برای ادامه تحصیل به آمریکا میفرستاد و صادق سومین فرزندش بود که سال 1337 برای تحصیل در رشته زبان انگلیسی به دانشگاه جرج تاون رفت. صادق به زودی به فعالیتهای سیاسی در آمریکا جذب شد و به عضویت کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درآمد. روحیه ماجراجو و تندخوی او در فعالیتهای سیاسیاش نیز مشهود بود.
فعالیت سیاسی در کشورهای مختلف
زمانی که در مراسم نوروزی دیدار سفیر ایران در آمریکا با دانشجویان ایرانی به صورت اردشیر زاهدی داماد شاه سیلی نواخت سرنوشتش تغییر کرد و وارد فاز جدیتری از فعالیت سیاسی شد. قطبزاده به درخواست اردشیر زاهدی بازداشت شد و گذرنامه آنان توسط سفارت ایران باطل شد اما دادگستری آمریکا با درخواست زاهدی برای بازگرداندن این دانشجویان به ایران مخالفت کرد و صادق که از دانشگاه جورج تاون اخراج شده بود، بعدها با معرفی ابراهیم یزدی به کالج دانشگاهی نوتردام در کانادا رفت.
صادق نه در جورج تاون و نه در کانادا دانشجوی خوبی نبود. روایتها از خوشگذرانیهای او بسیار است و با سبک زندگیاش و آنچه بعدها از او دیده شد نیز همخوانی دارد. صادق قطبزاده هرگز ازدواج نکرد اما رابطه خوبی با زنان داشت و زنان متعددی در زندگیاش حضور داشتند اما حضورهای کوتاهمدت. با باطل شدن گذرنامه صادق قطبزاده به الجزایر، مصر، سوریه و نهایتاً به عراق رفت. قطبزاده که توانایی فوقالعادهای در تحت تاثیر قرار دادن مخاطبیناش در دیدار اول داشت، در این سفرها با دولتها و جنبشهای انقلابی این کشورها ارتباط گرفت و در نهایت در نجف به دیدار امام خمینی رفت.
او نخستین مبارز سیاسی بود که در نجف به دیدن امام خمینی رفت و به این واسطه رابطه نزدیکی با امام خمینی پیدا کرد و مورد علاقه او قرار گرفت. قطبزاده به واسطه یک مبارز مراکشی با دولت عراق که روابط بدی با حکومت پهلوی داشت ارتباط گرفت و زمینههای سکونت امام خمینی در نجف را فراهم کرد. مصر نیز که در این زمان روابط خصمانهای با پهلوی داشت پذیرفت تا داوطلبان ایرانی را آموزش مسلحانه بدهد و مصطفی چمران فرماندهی این داوطلبان را برعهده گرفت.
قطبزاده در این دوره با امام موسیصدر رهبر شیعیان لبنان، ابراهیم یزدی و صادق طباطبایی و مصطفی چمران روابط نزدیکی پیدا کرده بود و از این طریق با معمر قذافی نیز ارتباط داشت. صادق قطبزاده در این دوران به یکی از محورهای فعالیت اپوزیسیون در خارج از کشور بدل شده بود و همزمان نهادهای حقوق بشری را با رساندن اخبار زندانیان و مخالفان سیاسی تحت سرکوب داخل کشور علیه رژیم شاه تحریک کرده و با آنان برای محکومیت حکومت پهلوی همکاری میکرد. پاریس محل اصلی حضور و فعالیتهای او شده بود.
اردشیر هوشی از دوستان قطبزاده درباره این دوره از فعالیتهای او میگوید: «قطبزاده در اروپا مثل موتور محرکه از این شهر به آن شهر میرفت و تمام فعالیت جمعآوری نیرو و از این دست کارها را خودش انجام میداد. از نظر سیاسی نیروی پرتحرکی بود. بنیصدر و حسن حبیبی حرکت نداشتند. بنیصدر خوب سخنرانی میکرد، حبیبی خوب مینوشت، اما قطبزاده خوب حرکت میکرد. این سه با هم هماهنگی خوبی داشتند. هیچکس توان رقابت با این گروه سهنفره را نداشت. ما اسمشان را گذاشته بودیم سه تفنگدار.»
مسافر پرواز انقلاب
با عزیمت امام خمینی به پاریس امکانات قطبزاده به یاری او آمد تا نقش و جایگاهش را در پیروزی انقلاب ارتقا ببخشد. پرتال امام خمینی وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی درباره قطبزاده مینویسد: «در پی عزیمت امام به پاریس، قطبزاده امکانات اقامت ایشان و همراهانش را در فرانسه فراهم کرد... در طول دوران حضور امام در پاریس قطبزاده یکی از مشاوران اصلی رهبر انقلاب بود و ایشان را در بسیاری از تصمیمگیریهای مهم همراهی میکرد. سرانجام در روز ۱۲ بهمنماه قطبزاده با هواپیمای حامل امام خمینی که بعدها «پرواز انقلاب» نام گرفت به کشور بازگشت.
با پیروزی انقلاب قطبزاده که به شدت مورد وثوق امام بود، بهعنوان عضو شورای انقلاب و رئیس سازمان رادیو تلویزیون منصوب شد.» همین جملات گویای جایگاه صادق قطبزاده در آستانه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. قطبزاده در ریاست رادیو و تلویزیون اعتراضات فراوانی را برانگیخت. البته در دوران آشفته ابتدای پیروزی انقلاب هر کسی در این جایگاه قرار میگرفت نمیتوانست سلایق گوناگون را اقناع کند.
با استعفای دولت موقت برای کمتر از بیست روز ابوالحسن بنیصدر از سوی شورای انقلاب سرپرست وزارت امور خارجه شد اما هشت آذر 1358 این مسئولیت به صادق قطبزاده سپرده شد و سیاسیترین دوران مسئولیتهای او در دوران انقلاب آغاز شد.
وزارت امور خارجه و موضوع گروگانها
وزارت صادق قطبزاده با موضوع گروگانهای سفارت آمریکا و بازگرداندن شاه برای محاکمه گره خورده بود. تمام دوران حضور قطبزاده در وزارت امور خارجه صرف گفتوگو و پیگیری این دو موضوع شد. در این دوره وی به یکی از مشهورترین سیاستمداران ایرانی تبدیل شد که هر روز تصویرش در رسانههای جهانی منتشر میشد. وی تلاش زیادی از یک سو برای آزادی گروگانهای آمریکایی و از سوی دیگر برای بازگرداندن شاه به ایران انجام داد. قطبزاده در تلاش بود با آزادی گروگانها ابتکار عمل را از گروهی که آنها را تودهای و عامل شوروی مینامید بگیرد و خودش به محور سیاست در ایران بدل شود اما در فضای عمومی از اقدام دانشجویان پیرو خط امام حمایت میکرد.
قطبزاده در گفتوگو با روزنامه کیهان در رابطه با همین موضع دوگانه گفته است: «من همیشه روراست بودهام و شاید همین مسئله سبب مشکلاتی برای من شده است. من همیشه حقیقت را میگویم و نگرانی از بازتاب آن ندارم اما مسئله گروگانها و سوءتفاهمی که برای بسیاری پیدا شده در رابطه با مصاحبه من با خبرنگاران خارجی بوده و حتی مصاحبهای که از من گذاشته شد در تلویزیون قسمتی از آن قطع شده بود که علت آن را نمیدانم و توضیح مسئله روشن نبود. امام خمینی به من دستور دادند که یک هیئت بینالمللی تشکیل دهیم برای بررسی جنایات آمریکا در ایران و یک هیئتی برای دیدار از گروگانها. من حتی در مورد دیدار گروگانها این مسئله را به تعویق انداختم و پیشنهاد کردم که این دیدار همزمان با میلاد حضرت مسیح انجام شود که امام هم قبول کردند و دستور هم به شورای انقلاب دادند تا در حقیقت مراسم مذهبی را هم به جای آورند. آن چیزی را که امام به من دستور داده بودند فقط این بود که من این کار را تعقیب کنم یعنی بررسی سیاست تجاوزکارانه آمریکا در ایران را و بنابراین به من دستور محاکمه نداده بودند و من هم در برابر جو بینالمللی راجع به این مطلب صحبت کردم که فعلاً مسئله محاکمه گروگانها مطرح نیست اما این کلمه «فعلاً» را از آن حذف کردهاند و بقیه آن را گرفتهاند و داد و قال بیمورد راه انداختهاند؛ اما در آینده چه خواهد شد و چه وضعی پیش خواهد آمد طبیعتاً این بستگی دارد به خیلی از مسائل، ولی من درست در آن خطی که امام معین کرده بود و دستور داده بود حرکت کردم و خواهم کرد.
سیاست من راجع به این مطلب خیلی روشن است. من موظف هستم که دستورات رهبری را موبهمو انجام دهم و در مواردی که رهبر دقیقاً و صریحاً اظهارنظر نکرده با سایر همکارانم در شورای انقلاب بنشینیم و بررسی کنیم و تصمیم مشترکی اتخاذ کنیم. من بههیچوجه موظف نیستم از ارگانهای دیگری چه رسمی و غیررسمی دستور بگیرم و یا دستوری را انجام دهم. این مسائل باید روشن باشد. همین دیروز عدهای از تبریز آمده بودند اینجا و داد و قال میکردند. به آنها هم گفتم که از من توقع نداشته باشید که من دستورات امام را رها کنم و تمایلات هر کس دیگری را انجام دهم ولو اینکه شما بگویید این تمایلات درست است یا غلط است برای من فرقی نمیکند، آن چیزی که هست آن است که اراده مردم از زبان امام جاری میشود و چون امام دستور میدهد آن کار باید انجام شود و من هم انجام میدهم. به هر حال راجع به اینکه گروگانها باید آزاد شوند یا نشوند این بستگی به خیلی چیزها دارد. ما مسائل زیادی با آمریکا داریم و این مسائل باید حل شود: مسئله اول استرداد شاه است و ما در پاناما هم داریم اقدام میکنیم که به زودی انشاءالله این اقدامات رسماً اعلام خواهد شد.»
او در قامت وزیر امور خارجه تلاش خود را برای ارتباط با خارجیها گذاشت و سعی در مذاکره پیرامون گروگانها داشت که این مسئله و استرداد شاه به نتیجه نرسید و قطبزاده در این زمینه ناکام ماند، اما جهان بزرگتر از آمریکا و شاه بود و قطبزاده نیز مقاصد دیگری را انتخاب کرد و علناً در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «مصمم هستیم حکومت عراق را برداریم؛ صدام و دارودستهاش باید بروند!»
یکی از اقدامات جنجالی قطبزاده در این دوره اخراج دبیر اول سفارت شوروی در تهران به جرم جاسوسی و نامهای بلند و اتهامآمیز به وزیر امور خارجه شوروی بود. صادق طباطبایی سخنگوی دولت موقت بر این باور بود که این موضوع «ریشه در مواضع سیاسی ملیگرایانهاش در دوران نهضت مقاومت ملی و دوران مبارزه علیه استبداد داخلی در آمریکا و اروپا و بالاخره حوادث بعد از انقلاب داشت. صادق وقتی وزیر خارجه شد یک نامه سرگشاده بیست صفحهای خطاب به آندره گرومیکو، وزیر خارجه وقت شوروی نوشت. وقتی آن نامه منتشر شد، من سفری به لبنان و سوریه داشتم، عبدالحلیم خدام وزیر خارجه سوریه به من گفت: «آیا صادق دیوانه شده؟ این نامه چیست که نوشته؟ با این نامه حکم قتل خودش را به دست روسها داده و بیتردید عوامل شوروی نقشه قتلش را میکشند.» طولی هم نکشید که آن ماجراها پیش آمد.» صادق طباطبایی به ماجراهای دستگیری و اتهامات صادق قطبزاده اشاره دارد. قطبزاده در این دوره به شدت نسبت به تودهایها موضعگیری میکرد و اشغال سفارت آمریکا را کار تودهایها میدانست.
آمریکا با پیچیده شدن موضوع گروگانها شاه را به پاناما منتقل کرد تا از اتهام میزبانی او شانه خالی کند و بتواند آسانتر در مورد گروگانها با ایران مذاکره کند. صادق قطبزاده، که قصد ورود به رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری را داشت میدانست که اگر بتواند شاه را برگرداند، ورق انتخابات را در ایران به نفع خودش برمیگرداند. او دو نماینده عجیب به پاناما فرستاده بود؛ یکی کریستیان بورگه، وکیل دادگستری چپگرای فرانسوی و دیگری یک ماجراجوی آرژانتینی به نام هکتور ویلالون. آن دو از دوستان قطبزاده در پاریس بهشمار میرفتند و برای معامله استرداد با عمر تریخوس دیکتاتور پاناما وارد مذاکره شدند.
در همان زمانی که قطبزاده وزیر امور خارجه بود، قصد داشت تا با یک معامله پشتپرده با آمریکاییها، شاه را برای محاکمه به ایران برگرداند و در عوض، دیپلماتهای آمریکایی را آزاد کند. در صورت انجام این کار، وی از خود چهره یک قهرمان ملی میساخت و راه را برای ریاستجمهوری خود در دور بعدی انتخابات، هموار میکرد. فرح دیبا به معامله محرمانهای که قطبزاده با آمریکاییها کرده بود، چنین اشاره میکند: «قطبزاده مذاکرات محرمانهای را با آمریکا از یک طرف و عمر توریخوس و نوریه گا از طرف دیگر، آغاز کرد که هدف آن بازداشت شاه و برگرداندن شاه به ایران بود. بهطوریکه بعداً ما مطلع شدیم، آمریکاییها ضمن موافقت ضمنی با این طرح، از قطبزاده خواسته بودند تا پای آمریکاییها را وسط نکشد و پس از انجام طرح، طوری وانمود کند که این یک معامله بین پاناما و ایران بوده و آمریکا در برابر یک عمل انجامشده قرار گرفته است. به این ترتیب، هم گروگانها [دیپلماتهای سفارت آمریکا در تهران] آزاد میشدند و غائله خاتمه مییافت و هم آمریکا در معرض اتهام تحویل دادن یار صمیمی و قدیمی خود قرار نمیگرفت.»
تریخوس اگرچه منافعی غیر از منافع ایرانیها داشت اما بدش نمیآمد وارد این قمار شود. شاه در پاناما احساس امنیت نمیکرد. او در باهاما خبر دستور یاسر عرفات به کماندوهای فلسطینی برای استردادش را شنیده بود. در همان زمان آیتالله خلخالی، رئیس وقت دادگاه انقلاب، بهصورت غیابی حکم اعدام شاه، فرح، غلامرضا، اشرف و فریده دیبا را صادر و اعلام کرده بود هر کس در خارج از کشور این افراد را اعدام کند حکم دادگاه را اجرا کرده است.
ترور شهریار شفیق، پسر اشرف در پاریس هم شاه را وحشتزده کرده بود. آیتالله خلخالی چندی بعد در گفتوگویی با خبرگزاری فرانسه اعلام کرده بود کارلوس معروف به کارلوس شغال را برای اعدام شاه استخدام کرده است. شاه خاطره خوبی از کارلوس نداشت و احتمالاً آیتالله خلخالی با زیرکی این خبر را اعلام کرده بود. کارلوس در سال 1975(4سال قبل از انقلاب) در وین پایتخت اتریش وزیران نفت اوپک ازجمله جمشید آموزگار و احمد زکییمانی را گروگان گرفته بود. او در ازای دریافت مبالغ زیادی از گروگانها آنها را آزاد کرد.
خلخالی گفته بود برای انجام عملیات اعدام شاه در آمریکای لاتین 140هزار دلار جایزه تعیین شده است. تمام این اخبار شاه را قانع کرده بود که ایرانیها میخواهند او را به تهران برگردانند. بهمن58، دو روز قبل از رایگیری انتخابات، صادق قطبزاده در اطلاعیهای اعلام کرد که شاه در پاناما بازداشت شده است. انتشار این بیانیه از سوی صادق قطبزاده، وزیر وقت امور خارجه و نامزد انتخابات برای تأثیر گذاشتن در انتخابات ریاستجمهوری ایران بود. در پاناما دولت تریخوس از این بیانیه تعجب کرد اما در پاسخ، بازی را به هم نزده و اعلام کرده بود شاه تحت تدابیر امنیتی در پاناما قرار دارد. دروغ هم نگفته بودند، تدابیر امنیتی برای حفظ جان شاه در پاناما در بالاترین شکل ممکن انجام میشد. دو روز بعد قطبزاده انتخابات را به بنیصدر باخت و قمار تمام شد. شاه به دعوت انورسادات به مصر رفت و در آنجا با وجود تلاش پزشکان درگذشت و بازی گروگانها نیز ناتمام باقی ماند و به دولت بنیصدر و مجلس آینده سپرده شد.
صادق قطبزاده با روی کار آمدن دولت بنیصدر از قطار انقلاب پیاده شد و مسئولیتی در اختیار نداشت. مدتی منزوی شد و بعد ماجرای دستگیری و محاکمهاش در سال 61 جنجالی شد. ریشهری رئیس دادگاه او مدعی شد قطبزاده به همراه تعدادی از نیروهای ارتشی قصد داشته با ریختن مواد منفجره در چاهی در جماران امام را به قتل برساند. بعدها مشخص شد سرهنگ بیژن کبیری، عضو سازمان نظامی افسران حزب توده در گرفتار کردن قطبزاده نقش داشته است.
اردشیر هوشی از دوستان قطبزاده مدعی است او چنین نقشهای نداشت و تنها چند نفر به او مراجعه و نقشه خود را بیان کرده بودند و قطبزاده نیز قصد داشت پس از شنیدن کل ماجرا آن را گزارش کند. در هر حال او پس از محاکمهای جنجالی و دادگاهی که از تلویزیون پخش شد و قطبزاده طی آن به اقدامات خائنانه اعتراف میکرد تیرباران شد.
محسن سازگارا مدعی است حجتالاسلام ریشهری قاضی دادگاه برای گرفتن حکم اعدام قطبزاده بیش از 11 بار به امام خمینی مراجعه کرد تا موفق به جلب موافقت رهبر انقلاب شد. صادق طباطبایی، از همراهان امام خمینی در پرواز انقلاب اتفاقاتی که برای صادق قطبزاده پس از انقلاب رخ داد را «نتیجه تدارک تودهایها» میداند و میگوید: «قطبزاده ۲۵ سال مبارزه کرده بود و تمام دنیا را برای مبارزه علیه شاه زیر پا گذاشت اما در نهایت در دام تودهایها گرفتار آمد. آنچه سرش آمد نتیجه تدارک تودهایها بود.»
عکس: آلفرد یعقوب زاده