مطیعترین وزیر خارجه شاه
کارنامه دیپلماتیک غلامعباس آرام از ارتباط با انگلیس تا نقشآفرینی در برخورد با مخالفان در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
غلامعباس آرام، نخستین وزیر امورخارجه دوران محمدرضاشاه پهلوی بود که دوران وزارتش کوتاه نشد و توانست چند سالی بر کرسی خود تکیه کند؛ پس از او بود که دوران باثبات دولتها و به تبع آن وزیران آغاز شد. از او بهعنوان مطیعترین وزیر امور خارجه محمدرضاشاه پهلوی یاد میشود کسی که شهرت دارد در حد منشی شاه در امور سیاست خارجی نقش ایفا میکرد در عین حال به ارتباط با انگلیسیها شهره بود؛ بهگونهایکه این شهرت در اسناد ساواک نیز منعکس شده است.
پس از آغاز دوران دوم سلطنت محمدرضا پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هرچند شاه مایل بود سلطه و اقتدار بیشتری در امور دولت بهویژه سیاست خارجی داشته باشد اما با وجود رجال مقتدری چون فضلالله زاهدی و حسین علاء در مقام نخستوزیر، وزیران امور خارجهای که سرکار میآمدند بیشتر تابع نخستوزیر و منتخب او بودند تا شاه.
عبدالله انتظام و علیقلی اردلان و علیاصغرخان حکمت و جلال عبده، وزیران امور خارجه پس از کودتا همگی مورد غضب شاه قرار گرفته و مجبور به کنارهگیری از مقام خود شدند. با نخستوزیری منوچهر اقبال بود که مقام نخستوزیر نیز به بلهقربانگوی شاه تنزل کرد و اقبال به دنبال یافتن گزینه مطلوب شاه، جلال عبده را از سازمان ملل فرا خواند تا اوامر شاهنشاه برای شکایت از شوروی به شورای امنیت را اجرا کند اما عمر وزارت خارجه عبده از همه کوتاهتر شد چون او به شاه توضیح داد که ایران با شکایت از شوروی در شورای امنیت طرفی نخواهد بست و اساساً تبلیغات رادیو مسکو علیه ایران موضوعی نیست که منجر به دخالت شورای امنیت شود چراکه این موضوع صلح و امنیت جهانی را تهدید نمیکند.
اینگونه بود که دمدستیترین و نزدیکترین گزینه که پیشترها از سوی حسین علاء به شاه معرفی شده بود و حتی به جای اقبال از گزینههای نخستوزیری بود، بهعنوان وزارت امور خارجه رسید. هرچند دور اول وزارت آرام تنها یک سال به طول کشید و با پایان نخستوزیری منوچهر اقبال به اتمام رسید اما دوسال بعد در دولت علی امینی به وزارت برگشت و برای پنج سال در کابینههای اسدالله علم و رجبعلی منصور نیز وزیر بود. آرام در دوران پرالتهاب انقلاب سفید شاه و قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ و سرکوبهای پس از آن، بر کرسی وزارت امور خارجه تکیه داشت و در کنار اسدالله علم در این سرکوب نقش داشت و گویا از مشاوران نزدیک او نیز بود.
غلامعباس آرام، نخستین وزیر امورخارجه دوران محمدرضاشاه پهلوی بود که دوران وزارتش کوتاه نشد و توانست چند سالی بر کرسی خود تکیه کند؛ پس از او بود که دوران باثبات دولتها و به تبع آن وزیران آغاز شد. از او بهعنوان مطیعترین وزیر امور خارجه محمدرضاشاه پهلوی یاد میشود کسی که شهرت دارد در حد منشی شاه در امور سیاست خارجی نقش ایفا میکرد در عین حال به ارتباط با انگلیسیها شهره بود؛ بهگونهایکه این شهرت در اسناد ساواک نیز منعکس شده است.
اما آرام با وجود ارتباط با انگلیسیها ترقی خود را مرهون حسین علاء است؛ دولتمردی که به ارتباط با آمریکاییها و سوءظن به انگلیسیها علاقه داشت. غلامعباس آرام، آرام ترین و مطیعترین وزیر امور خارجه ایران در دوران حکومت محمّدرضاشاه و یکی از رکوردداران مناصب وزارت و سفارت در این دوران به شمار میرود.
پیش از او وزیران امور خارجهای چون دکتر علیقلی اردلان، علیاصغر حکمت و دکتر جلال عبده روی کار آمده بودند، اما هیچیک از آنها، رضایت محمّدرضاشاه را به دست نیاورده بودند. شاه بهدنبال فردی بود که بتواند بیهیچ چون و چرا دستورات وی را اجرا کند و بالاخره فرد مورد نظر خود را یافت. آرام بهخوبی در حکم منشی شاه در عرصه سیاست خارجی، اقدام مینمود. آرام، وزیر خارجه مطیعی برای شاه بود و دستورات شاه را عیناً اجرا میکرد و به نظر میرسد همین عامل باعث تثبیت در سِمت وزارت امور خارجه وی به مدت شش سال بوده است.
او در سند ارزیابی ساواک بهعنوان فردی «کمتجربه در کار و چاپلوس و متملق» و «اهل قمار و مشروب» معرفی شده است. همین سند مینویسد: «به حسین علاء، وزیر مختار و سفیر کبیر ایران نزدیک میشود چون مرد چاپلوسی است در وی نفوذ کرده و بهوسیله او از سال ۱۳۲۶ به بعد در وزارت امور خارجه ترقی مینماید و به سمت دبیر اول منصوب و در سال ۱۳۳۸ با فشار حسین علاء، سفیر کبیر ایران در ژاپن منصوب و تنها سمت سیاسی مهم او بود و چون دکتر جلال عبده از وزارت امور خارجه استعفا میدهد او به سمت وزیر امور خارجه منصوب میگردد...
وی کمتر با شخصیتهای مملکتی معاشرت دارد و بیشتر معاشرت او با حسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی است.» این گزارش در پایان اظهار میدارد: «گفته میشود هنوز میان آرام و مقامات انگلیسی ارتباط برقرار است.»
از آوارگی تا وزارت امور خارجه
غلامعباس آرام، در خانواده گمنام و فقیری در محلّه «فهادان» یزد متولد شد. پدر او ملاعلیرضا چایفروش از مبلّغان فعّال بهائیت در یزد و نیریز فارس بود و در نیریز در درگیری میان مسلمانان و بهائیها کشته شد. گزارش ساواک مادرش را پاکستانی و مسلمان معرفی کرده است. درست مشخص نیست او تحت تأثیر اعتقادات مادر یا پدر خود بوده ولی او به هنگام داشتن مقام وزارت یا سفارت و یا بیکاری و خانهنشینی اظهار مسلمانی میکرد.
هرچند در ایامی که قبای وزارت را بر تن داشت گفته میشد نسبت به معدودی از کارمندان وزارت امور خارجه که به بهائیت معروف بودند بیتوجه نبود و در لیستی که ساواک از ۱۱۲ تن از بهائیان شاغل در دوائر کشوری و لشکری در سال ۱۳۳۹، فراهم کرد، صراحتاً از عباس آرام بهعنوان یکی از بهائیان یاد شده است. گویا مادر غلامعباس پس از مرگ پدر با یک هندی ازدواج کرد و چون شوهر او با غلامعباس رابطه خوبی نداشت، وی خانه را ترک کرد و از یزد به آباده رفت و در مدرسه صحت آن شهر به تحصیلات خود ادامه داد و از آنجا به مدرسه گلبهار اصفهان رفت.
گویا در آباده توسط شخصی به نام سرهنگ دکتر دانشور، رئیس بهداری پلیس جنوب، بهعنوان بهیار استخدام شد. تهمورث آدمیت بیان میکند که آرام مدتی شاگرد کلنل سرپرسی سایکس نظامی و نویسنده معروف انگلیسی بوده و سال ۱۳۰۲، به پلیس جنوب پیوست. آرام به صورت انفیرمیه (بهیار) در پلیس جنوب استخدام شد و در آنجا اصول مربوط به درمان اولیه مجروحان را فرا گرفت. پس از انحلال پلیس جنوب به بمبئی و سپس کلکته رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت و زبان انگلیسی را به خوبی فراگرفت.
آرام، مدتی به اروپا رفت، اما پس از زمانی کوتاه به هند بازگشت. علت اینکه آرام به هند بازگشت طبق نظر خودش، به این خاطر بود که هزینه سفر و ادامه تحصیل در اروپا بسیار زیاد بود و چون از عهده این کار بر نمیآمد راهی بمبئی شد و در آنجا در تجارتخانه یک تاجر اصفهانی به نام ابوالحسن اصفهانی به سِمت منشیگری پرداخت. سپس در کنسولگری انگلستان مشغول به کار شد.
در همان جا بود که از طرف مستر کنت کنسول انگلستان در بمبئی مورد توجه قرار گرفت و تحت تربیت او قرار گرفت؛ بهطوریکه در همه مأموریتها همراه وی بود. او در این مدت با روزنامه حبلالمتین و مؤیدالاسلام نیز به همکاری پرداخت. آرام به تحصیل در کالج لامارتی نیز مشغول شد و پس از به پایان بردن این دوره به دانشگاه کلکته راه یافت.
او در سال ۱۳۰۲ از سوی سرکنسول ایران در کلکته، میرزاتقیخان معززالدوله به منشیگری سفارت منصوب شد و پس از چندی وقتی میرزاباقرخان عظیمی، سرکنسول ایران در دهلی، اطلاع پیدا کرد شخصی به نام غلامعباس آرام گذشته از خط خوشی که دارد زبان انگلیسی را هم به خوبی میداند، او را به عنوان کارمند محلی در کنسولگری ایران استخدام کرد و به مترجمی سرکنسولگری ایران در دهلی ارتقاء یافت.
آرام خود سمت خویش را در این ایام «دفتردار ژنرال قنسولگری ایران در هندوستان» نوشته است. غلامعباس آرام سرانجام در سال ۱۳۱۴، پس از ۱۲ سال به ایران بازگشت و در همان سال از طرف باقر کاظمی، وزیر امور خارجه دولت محمدعلی فروغی به سِمت مترجمی زبان انگلیسی با حقوق ماهیانه پانصد و پنجاه ریال به استخدام قراردادی وزارت امور خارجه درآمد.
سرانجام در آبانماه همان سال با احتساب دوره خدمت آرام از سال ۱۳۰۲ در کنسولگری هند و نیز سابقه خدمت وی در بیمارستان ژاندارمری در ۱۲۹۴، به استخدام رسمی در وزارت امور خارجه درآمد. در سال ۱۳۱۵ در دوره سفارت علی سهیلی در لندن، آرام به عنوان وابسته سفارت منصوب شد و دو سال بعد به دبیر سومی سفارت ایران در لندن ارتقاء یافت.
ارتباط با علاء و ترقی تا وزارت
او در سال ۱۳۲۱ به ایران بازگشت و سه سال بعد به دبیر اولی سفارت ایران در واشنگتن منصوب شد و در سال ۱۳۲۸ نیز به رایزن سفارت ارتقاء یافت. در همین ماموریت بود که به حسین علاء نزدیک شد و توانست اعتماد او را جلب کند و از حمایت او برخوردار شد. آرام در سال ۱۳۳۰ به تهران فراخوانده شد و به سمتهایی چون بازرسی وزارتخانه، ریاست اداره چهارم سیاسی (امور مربوط به آمریکا) منصوب شد.
پس از مدتی گزارشی از سوابق کار عباس آرام به نخستوزیر وقت ــ دکتر محمد مصدق ــ داده شد. در این گزارش آمده بود که آرام در جوانی عضو پلیس جنوب بوده و فردی غیرمطمئن به نظر میرسد و حتی علیه دولت است و با مخالفان نهضت ملی ارتباط دارد و در شرایطی که ایران درگیر مبارزه با دولت بریتانیا میباشد، صلاح و جایز نیست که آرام به کار و فعالیت در وزارت امور خارجه ادامه دهد. دکتر مصدق بعد از خواندن این گزارش از حسین نواب، وزیر امور خارجه درخواست کرد عباس آرام را به وزارتخانه دیگری بفرستد اما، حسین نواب مخالف این کار بود و در برابر مصدق ایستادگی کرد و حتی روز ۱۷ مهر ۱۳۳۱، از سِمت خود استعفا داد؛ چراکه نواب این گزارش را برای برکناری آرام کافی نمیدانست. ولی مدتی طول نکشید که مجدداً به کار دعوت شد.
عباس آرام در بهمن ۱۳۳۱ به رایزنی سفارت ایران در بغداد مامور شد و مرداد ۱۳۳۲ به رایزنی سفارت ایران در واشنگتن رفت و پس از کودتا به مدت سه سال وزیرمختار ایران در واشنگتن بود. با سقوط کابینه علاء در ۱۲ فروردین ۱۳۳۶، سخن از نخستوزیری چند نفر، از جمله آرام در محافل سیاسی در میان بود. اما سرانجام دکتر منوچهر اقبال مأمور به تشکیل کابینه و آرام از بهمن ۱۳۳۶ تا مرداد ۱۳۳۸، به سِمت سفیرکبیر ایران در توکیو منصوب شد. در ۱۱ مردادماه سال ۱۳۳۸ از سوی دکتر اقبال نخستوزیر، به تهران فراخوانده شد تا به جای دکتر جلال عبده، به سِمت وزیر امور خارجه منصوب شود که به مدت یکسال در این سِمت بود.
با روی کار آمدن دولت شریف امامی از این سِمت برکنار و ۳۰ مهر ۱۳۳۹، با سِمت سفیرکبیر ایران در بغداد راهی عراق شد و دوره سفارت وی مذاکراتی برای حل اختلافات مرزی بین دو کشور صورت گرفت. اما در ۱۱ فروردین ۱۳۴۱ در کابینه دکتر امینی دوباره به سِمت وزیر امور خارجه معرفی شد؛ و در سفر محمّدرضاشاه به آمریکا، وی را همراهی کرد و با «دین راسک» وزیر امور خارجه جانافکندی ــ رئیسجمهور آمریکا ــ در رابطه با مسائل خاورمیانه گفتوگو و مذاکره کرد و ۴ اردیبهشت ۱۳۴۱، برای شرکت در شورای پیمان مرکزی (سنتو) رهسپار لندن گردید.
با برکناری کابینه دکتر امینی و تشکیل کابینه علم، منصب وزارت امور خارجه به آرام داده شد و تا اسفند ۱۳۴۲ در این منصب مشغول به کار بود. در جریان قیام ۱۵ خرداد او تنها کسی بود که از سوی علم فراخوانده شد و مدتی طولانی این دو در پشت درهای بسته با یکدیگر در جستوجوی راهحلی بودند. او از موافقان حکومت نظامی برای سرکوب قیام ۱۵ خرداد بود.
او در مقام وزیر امور خارجه مجبور به پاسخگویی اعتراضات علمای وقت درخصوص دستگیری و تبعید امام خمینی شد و خطاب به آیتالله سیدمحسن حکیم، مرجع تقلید وقت نوشت:«چون به قراری معلوم اطلاعات بیاساس راجع به وضع علمای اعلام در ایران به عرض عالی رسیده که ممکن است موجب نگرانی شده باشد بدینوسیله مؤکداً خاطر محترم را مطمئن میسازد که اولاً علمای اعلام و طلاب در ایران در کمال احترام و آسایش بسر میبرند و ثانیاً جز دو سه نفر که به علت قیام علیه امنیت ملی و مصالح عمومی هنوز در بازداشت هستند و عطوفت و مراحم ملوکانه شامل حال آنان هم میباشد، بقیه آزاد و آسودهاند.»
از اقدامات آرام در کابینه علم، برقراری مناسبات دوستانه با دولت شوروی بود. آرام در دولت حسنعلی منصور نیز به وزارت خارجه منصوب شد و پس از آن تا سال ۱۳۴۶ در دولت هویدا نیز در همین پست بود. مدتی بعد در کابینه امیرعباس هویدا از سِمت وزارت امور خارجه، برکنار شد و به جای وی، اردشیر زاهدی را روی کار آوردند.
تصمیم و نظر محمّدرضاشاه این بود که به جای آرام، باید از مهرههای آمریکایی استفاده شود به همین جهت آرام که مشهور بود از حمایتهای سیاست انگلیس برخوردار است، کنار گذاشته شد. عملکرد و فعالیت سیاسی عباس آرام، در طول دوران کار در وزارت امور خارجه سبب شد، آرام را از وابستگان سیاسی دولت انگلیس معرفی کنند.
پس از برکناری از وزارت خارجه، به سفارت ایران در لندن اعزام شد و پنج سال در این پست باقی ماند. آخرین مأموریت سیاسی آرام، سِمت سفیرکبیری در چین به مدت سه سال بود. پس از بازگشت به تهران، حکم بازنشستگی وی صادر شده بود. پس از بازگشت به تهران در دوره هفتم مجلس سنا در سال ۱۳۵۵ نماینده انتصابی از تهران و نایب رئیس شعبه چهارم مجلس سنا شد و از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ سناتور بود و در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، استعفای خود را به دکتر محمد سجادی ــ رئیس مجلس سنا ــ اعلام نمود.
سوابق خدمت او در وزارت امور خارجه که قطعاً با نظر خود او تهیه شده و در نشریه وزارت امور خارجه شماره ۷ دوره دوم (سهماهه اول سال ۱۳۳۷) درج گردیده به شرح زیر میباشد:
تاریخ ورود به خدمت وزارت امور خارجه ۱۳۰۲
دفتردار ژنرال قنسولگری شاهنشاهی در هندوستان ۱۳۰۴ ـ کفیل نیابت ژنرال قنسولگری شاهنشاهی در هندوستان ۱۳۰۴ ـ کارمند وزارت امور خارجه ۱۳۱۴/۳/۱ ـ عضو اداره اطلاعات و ترجمه ۱۳۱۵/۴/۱ ـ تصدی وابستگی سفارت شاهنشاهی در لندن ۱۳۱۵/۱۲/۲۷ ـ دبیر سوم سفارت ایران در لندن ۱۳۱۷/۷/۱ ـ کارمند اداره اطلاعات و مطبوعات ۱۳۲۱/۱/۲۲ ـ کارمند اداره سوم سیاسی ۱۳۲۱/۱۱/۲۴ ـ تصدی کارمند مقدم اداره سوم سیاسی ۱۳۲۲/۱۱/۲۲ ـ تصدی دبیر یکم ایران در برن ۱۳۲۴/۲/۲۳ ـ تصدی دبیر یکم سفارت کبرای ایران در واشنگتن ۱۳۲۴/۱۰/۴ ـ تصدی رایزن سفارت کبرای ایران در واشنگتن ۱۳۲۸/۶/۹ ـ کاردار موقت ایران در واشنگتن ـ بازرس وزارتی ۱۳۳۰/۵/۱۰ ـ رئیس اداره چهارم سیاسی ۱۳۳۰/۶/۱۲ ـ رایزن سفارت کبرای ایران در بغداد ۱۳۳۱/۱۱/۱۳ ـ رایزن سفارت کبرای ایران در واشنگتن ۱۳۳۲/۵/۸ ـ کاردار موقت ایران در سفارت واشنگتن ۱۳۳۲/۷/۱ ـ وزیر مختار در سفارت کبرای واشنگتن ۱۳۳۲/۸/۱۱ ـ مدیرکل سیاسی وزارت امور خارجه ۱۳۳۵/۴/۱ ـ سفیرکبیر ایران در توکیو ۱۳۳۶/۱۱/۱۱.
از روی سابقه خدمت مندرج در نشریه وزارت امور خارجه معلوم میشود و خود آرام هم در خاطراتش گفته که ترقی او از هنگام آشنایی با حسین علاء بوده است؛، بهطوریکه پس از آن بیشتر به مأموریت به آمریکا اعزام میشده است.
آرام در خاطرهای درباره رابطه و ارادتش به حسین علاء مینویسد: «در یکی از این مجالس که شاه شرکت کرده بود در جلو در روی صندلی در میان مردم نشسته بود بهطوریکه من در آن موقع پیش خودم فکر میکردم اگر کسی بخواهد سوءقصدی به او بکند خیلی آسان میتوانست موفق بشود. در آن موقع عدهای از درباریان و از جمله مرحوم علاء که وزیر دربار بود و وزیران که من هم جزء آنها بودم به فاصله کمی ایستاده بودیم. یکی از درباریها تلگرافی را به او داد. شاه نگاهی به تلگراف کرد و بعد گفت بدهید به آرام تا جواب آن را تهیه کند. من تلگراف را گرفتم که الان موضوعش یادم نیست.
جوابش را به انگلیسی نوشتم و آن را به همان شخص دادم تا دوباره آن را به شاه بدهد. شاه نگاهی به آن انداخت و به علامت موافقت سری تکان داد و گفت بدهند مخابره بشود. بعد که مجلس تمام شد شاه برخاست و بهراه افتاد و در حین رفتن درحالیکه من و علاء هم در بین همراهان بودیم با صدای بلند گفت ما نفهمیدیم انگلیسی علاء بهتر است یا آرام؟ این موضوع به مرحوم علاء که در زبان انگلیسی واقعاً استاد بود خیلی گران آمد ولی به روی خود نیاورد. نتیجه آن شد که تا مدتی علاء با من سرسنگین بود و حرف نمیزد تا بالاخره روزی نزدش رفتم و گفتم ما چاکر شما هستیم من که تقصیری ندارم. مقصود اینکه شاه در این قبیل شیطنتها مهارت داشت و خوب میتوانست بین اشخاصی را که میخواست بههم بزند.»
وزیری بدون تحصیلات و سابقه خانوادگی
غلامعباس آرام از رجال وابسته به انگلیس بود. انتصاب او به وزارت امور خارجه در پنج دوره متوالی با توجه به آنکه تحصیلات مناسبی نداشت و در ضمن از مزایای انتصابهای خانوادگی در این وزارتخانه نیز بیبهره بود تاییدی بر وابستگی وی بود. آرام در خاطرات خود بیان میکرد که شاه در مسافرتهای رسمی به دیگر کشورها، هیچگاه احترام و شئون او را که وزیر امور خارجه بود رعایت نمیکرد و خود شاه شخصاً با رؤسای کشورها وارد گفتوگو و مذاکره میشد و حتی به وزیر امور خارجه دستور میداد که بیرون اتاق مذاکرات بماند.
یکی از دلایل ترقی او در وزارت امور خارجه شایعهی بهائی بودن وی و حمایت محافل بهائی در مراکز قدرت بوده است که البته با در نظر گرفتن فعّالیتهای پدرش شایعهی بیاساسی نیست. او در بین اعضای وزارت امور خارجه محبوبیتی نداشت و گمنامی وی و نداشتن تحصیلات کافی در وزارتخانهای که همگان از طریق نسبتهای فامیلی در آن راه یافته بودند برای همگان جای سوال بود؛ خصوصاً اینکه او ۵ دورهی متوالی و طولانی بر مسند وزارت امور خارجه جای داشت.
در همین زمینه سیدجواد صدر، وزیر کشور دوران پهلوی در کتاب خاطرات خود با عنوان نگاهی از درون با اشاره به تحصیلات علمی پایین آرام مینویسد: «غلامعباس آرام تنها وزیر امور خارجه در تاریخ آن وزارتخانه بود که بدون تحصیلات یا پشتیبانی خانوادگی از پایینترین شغل اداری تا بالاترین مقام دیپلماسی وزارت را بدون وقفهی طولانی طی کرده و پس از وزارت هم تا فرا رسیدن انقلاب اسلامی سناتور بود.»
دکتر صدر در ادامه یکی از صفاتی را که موجب ترقی آرام شد از قول نصرالله انتظام، بهترین اجرای منویات رئیس خود میداند. یا به قول مجید مهران دیگر دیپلمات دوران پهلوی در کتاب خاطراتش با عنوان «در کریدورهای وزارت امور خارجه چه خبر» آرام از افراد مطیع و فرمانبردار شاه محسوب میشد. غلامعباس آرام در خاطرهای درباره جدایی بحرین از ایران به نوع رابطه خود با شاه اشاره کرده و میگوید: «احساس من آن است که در موضوع بحرین شاه در این اواخر متقاعد شده بود که باید از بحرین صرفنظر کند ولی خودش نمیخواست در این کار پیشقدم بشود و منتظر فرصتی بود تا در مقابل یک عمل انجامشدهای قرار بگیرد.
در جلسهای که در این باره تشکیل شد و عدهای در آن شرکت داشتند وقتی در این باره صحبت میشد در جلو همه به من رو کرد و گفت «جناب آقای وزیر امور خارجه پس میخواهید من بحرین را در سینی بگذارم و دودستی تقدیم کنم» وقتی این را گفت من بیاختیار خندهام گرفت ولی جلو خندهام را گرفتم و پیش خودم گفتم مثل اینکه گمان میکند ما نمیدانیم ته دلش چیست؟ از جلسه که بیرون آمدم من تنها در گوشهای ایستاده بودم و فکر میکردم. وقتی این موضوع به یادم افتاد بیاختیار دوباره خندهام گرفت. یکی از درباریها پرسید موضوع چیست و چرا میخندی؟ گفتم چیزی نیست از کارهای دنیا خندهام افتاده است.»
غلامعباس آرام یکی از افرادی بود که در برقراری ارتباط ایران با اسرائیل نقش ایفا کرد. مئیر عزری اولین سفیر اسرائیل در ایران در خاطراتش در این مورد چنین مینویسد: «پیرو نامهی او در ۲۱ مارس ۱۹۵۷م، به محمدرضا پهلوی، مبنی بر لزوم افتتاح سفارت ایران در اسرائیل، شاه دستوری برای برخی بررسیهای آغازین و رایزنیهای راهگشا در این زمینه صادر کرد و تیمسار کیا و چند تن از سران ساواک نیز در جهت اجرای این امر به فعّالیت برخاستند.
اما چون علیاصغر حکمت، وزیر خارجهی وقت ایران با هر گونه پیوندی با اسرائیل ناسازگاری میکرد، تیمسار کیا در ژوئن ۱۹۵۹توانست با همکاری نخستوزیر و دربار، حکمت را از کار برکنار کند که عباس آرام به جای وی برگزیده شد.» البته عزری از احتیاط آرام در رابطه با استتار روابط ایران و اسرائیل خشنود نبود. به نوشتهی عزری، سپهبد بختیار و عباس آرام وزیر خارجه میکوشیدند برخلاف سپهبد کیا بر پیوند ایران و اسرائیل پرده بکشند و آن را از چشمها پنهان نگاه دارند.
آرام در ارزیابی ساواک در تیرماه ۱۳۳۹، اهل مشروب و قمار معرفی شده بود. در اردیبهشت ۱۳۴۱ نیز در اسناد ساواک آمده: «بدنام نیست ولی به علت معروفیت به طرفداری جدی از سیاست انگلیس، بین مردم وجههای ندارد.» در اواخر سلطنت رژیم پهلوی، آرام به سمت مشاور اجتماعی یا فرهنگی آستان قدس رضوی تعیین گردید.
مجید مهران در مورد این انتصاب اظهار شگفتی میکند و مینویسد: «یعنی شاه بدون توجه به احساسات مذهبی مردم، فردی را که به بهائی بودن شهرت داشت، در آستان مبارک حضرت امام رضا (علیهالسلام) (آستان قدس رضوی) مشغول به کار میکرد که انسان از این همه بیتفاوتی مبهوت میشود.» آرام اواخر سال ۱۳۵۹ در تهران بازداشت شد و چون دچار بیماری قلبی شد از زندان به منزل منتقل شد. سرانجام در سال ۱۳۶۳، بدرود حیات گفت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.