دغدغههای ترکیه در قبال همسایه/راهبردهای آنکارا در منطقه، چه نمودی در موضوع تهران خواهد داشت؟
مشخصترین تجسم عدم تعهد در منطقه را میتوان ترکیه، بهخصوص در دوران صدارت رئیسجمهور، رجب طیب اردوغان دانست.

مشخصترین تجسم عدم تعهد در منطقه را میتوان ترکیه، بهخصوص در دوران صدارت رئیسجمهور، رجب طیب اردوغان دانست. در خاورمیانه، از یک طرف اعراب حضور دارند که وابستگیهای ریزودرشتی به یکدیگر دارند. اغلب این کشورها هم با کموزیاد، روابط نزدیکی با ایالات متحده آمریکا دارند و در مجموع بیشتر به غرب نزدیک هستند.
از سه بازیگر غیرعرب منطقه، یکی اسرائیل است که نماینده تامالاختیار آمریکا در خاورمیانه است. حتی ایران هم تا حدی در صحنه روابط خارجی با روسیه و چین تعامل دارد و البته با بسیاری از بازیگران غیردولتی منطقه. تا زمانی که حکومت بشار اسد هم در سوریه بر سر کار بود، مهمترین متحد منطقهای ایران به حساب میآمد؛ البته که اعراب هم تعاملات خود را با روسیه و چین و دیگران دارند و اسرائیل هم. ترکیه هم در سطح دیگری با همه در ارتباط است و به هیچ کس متعهد نیست، بلکه دیپلماسی خود را کاملاً با الگوی خودش پیش میبرد.
ترکیه، بهنوبه خود با سوریهی بشار اسد در تقابل جدی بود، اما همزمان در بزنگاهی که صلاح دید، تعامل با اسد را هم در نظر گرفت و بلکه در کنار دو متحد مهم سوریهی بعث، یعنی ایران و روسیه در جلسات مربوط به سرنوشت دمشق حاضر میشد. اولین کشور منطقه و اولین کشور مسلمان بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت و در عین حال در موضعگیری علیه اسرائیل گاهی حتی از ایران هم تندتر میشد.
همزمان با حماس هم ارتباط سیاسی داشت. بسته به موضوع، هم با روسیه کار میکرد و هم عضو ناتو و متحد آمریکا بود. تقریباً هیچ کشوری نیست که این چنین با بازیگرانی که در مقابل هم قرار گرفتهاند، تا این حد روابط عمیق داشته باشد. بیشتر این ویژگیها را همچنان هم دارد و باز فقط بسته به موقعیت، درجه هر کدام را کم و زیاد میکند.
رابطه ترکیه با ایران هم از جنس خاص آنکارا بوده و هست. از نظرگاهی میتوان ادعا کرد که ترکیه و ایران، تنها کشورهایی هستند که میراثدار مستقیم امپراتوریهای کهن منطقه بودهاند و آن امپراتوریها زمانی، جدیترین تنشها را با هم داشتند. روی زمین البته زدوخوردهای ایران و ترکیه یا با نام آن زمانش، امپراتوری عثمانی، بیش از هر فایدهای که برای هر کدام داشت، برای هر دو هزینههای سنگین به بار آورد و همین روند بود که در نهایت، منتهی بهنوعی همزیستی شد که بعدها، نسخههای مدرن دو کشور هم به ارث رسید.
معروف است که مرز ایران و ترکیه، کمترین میزان تغییر را در میان مرزهای این حوالی داشته است و قرنهاست، بهرغم وجود برخی ظرفیتها، دو طرف درگیر نبرد مستقیم با یکدیگر نشدهاند. در عین حال، همزمان با برخی همکاریهای جدی، تضاد منافع قابلتوجه نیز همواره بین دو طرف برقرار بوده و ترازوی بین این دو در بزنگاههای مختلف بالا و پایین شده است. در ماههای اخیر اما تحولات متعدد در منطقه، صحنه را دستخوش تغییرات جدی کردهاست. سؤال اینجاست که در وضعیت فعلی، پس از این تحولات و البته در حالی که هنوز ظرفیت اتفاقات تازه و فرازوفرودهای مجدد نیز برقرار است، رابطه تهران – آنکارا چه شرایطی دارد، یا به تعبیر دیگر، ترکیه چه موضع و ترجیحاتی در قبال ایران دارد.
انرژی و امنیت
یک مسئله مشخصاً در منافع هر دو طرف تعریف شده است. اولی بحث انرژی است که در آن ترکیه از خریداران اصلی ایران بوده است. این موضوع خود نقش مؤثری در تصمیمات آنکارا درباره تهران داشته است. از طرف دیگر، تشدید بحران برای ایران، ظرفیت بالایی برای تبدیل به تشدید بحران امنیت در منطقه دارد و طبعاً یکی از تبعات چنین رویدادی، در بازار و قیمت حاملهای انرژی خود را نشان خواهد داد.
علاوهبر نقش ایران به عنوان یک تولیدکننده، اتفاقاتی مثل بستهشدن تنگه هرمز یا هدف قرارگرفتن میدانها، پالایشگاهها و نیروگاهها هم میتواند بر این موضوع اثر بگذارد. اقتصاد ترکیه در مرحله کنونی نقطه ضعفی برای دولت این کشور به حساب میآید و ضربه تغییرات در بازار انرژی میتواند چالش را برای آنکارا تشدید کند. مسئله دیگر مسئله امنیت منطقه است. آشوب و درگیری در منطقه، طبعاً برای هیچیک از دو طرف خوشایند نخواهد بود و از این رو، در بسیاری عرصهها، ترجیحات ایران و ترکیه به هم نزدیک است. فراتر از اینها اما همپوشانی منافع کمتر میشود.
عراق، صحنه چالش بالقوه
به تعبیری میتوان گفت، عراق در منطقه وضعیت برعکس ترکیه را دارد. اگر آنکارا در تعامل با هر طرف تلاش دارد منافعی برای خود تأمین کند، بغداد از سمت همه بازیگران کموبیش در معرض آسیب است و هرازگاهی، توان اندک دیپلماتیک خود را نیز به میدان آورده تا با ممانعت از تشدید تقابلها، تهدیدها علیه خود را کاهش دهد، مثل زمانی که فعالانه پیگیر تعامل بین ایران و عربستان سعودی در اوج تنشهایشان بود.
ترکیه در تلاش برای پیگیری پروژههای عمرانی است که بتواند بخشی از تعاملات ترانزیتی خود را از عراق بگذراند و به این ترتیب، هم جای پای محکمتری برای خود بسازد و هم تا حدی مسیرهای تجاری خود را از ایران دور کند. این موضوع هم البته ظرفیت چالشآفرینی بین دو طرف را دارد. در هر حال فعلاً از بین پایتختهایی که ایران در آنها نقشآفرینی و حضور جدی داشت، کمترین تغییر در وضعیت بغداد ایجاد شده است. مسئله دیگری که ممکن است عراق را بین تهران و آنکارا قرار دهد، موضوعی است که نمود اصلیاش در سوریه دیده میشود.
دستبهدستشدن سوریه
در روند کوتاهمدت تصرف دمشق به دست هیئت تحریرالشام و تبدیل جولانی، رهبر یک گروه تروریستی به احمدالشرع، رئیس به رسمیت شناختهشده دولت جدید، حکومت که در سوریه متحد مهم ایران بود کنار رفت و نیرویی جای آن را گرفت که نزدیکترین متحد خارجی خود را در آنکارا مییابد. تا پیش از این اتفاق، ترکیه با گروههای اینچنینی تعامل داشت که در تقابل با حکومت وقت سوریه تعریف میشدند اما حالا، ترکیه متحد حاکمیت مستقر است. این وضعیت، البته هنوز به حالت ثبات نرسیده و همین نگرانیهایی برای ترکیه ایجاد میکند.
از طرفی، این احتمال وجود دارد که گروههای نزدیک به ایران دوباره در سوریه شکل بگیرند و حاکم نهچندان مستقر دمشق را به چالش بکشند. چنان که در هفتههای نخست پس از رفتن اسد، اشاره به احتمال چنین اتفاقی در سخنان مقامات ارشد ایران نیز دیده شد. ایران البته در ماههای گذشته کنش فعالی در قبال سوریه نداشته اما همه بازیگرانی که در تعامل با احمدالشرع قرار گرفتهاند، این احتمال را همچنان در ذهن دارند که تهران، دمشق را فراموش نکند و همچنان تلاش کند سهمی در دعوای سوریه داشته باشد. مسئله دیگری که بین دو طرف در سوریه پتانسیل چالشآفرینی دارد، مسئلهای است که در عراق نیز میتواند نمود داشته باشد و البته ظرفیت این را نیز دارد که تنها عرصه تقابل مستقیم بین دو طرف شود: مسئله کردها و ترکها.
کردها، بازیگران بیدولت
کردها، در چهار کشور منطقه حضور دارند و دستهبندیهای سیاسی مختلفی نیز در میان آنها برقرار است. مسئله کردها، دغدغهای قدیمی برای آنکاراست که از همان زمان آتاتورک، روزهای آغازین ترکیه مدرن، روی میز حاکمان این کشور قرار داشته. ترکیه از طرفی فعلاً توانسته روندی را با عبدالله اوجالان، رهبر قدیمی و زندانی پکک به عنوان یک گروه قدرتمند کردی پیش ببرد که بخشی از آن، تصمیم برای خلع سلاح است. از طرف دیگر، کردها پایگاه خود را همچنان در سوریه دارند و یک طرف مذاکره با حاکم جدیدی هستند که برای تثبیت وضعیت به تعامل با آنها نیاز دارد. این مسئله ترکیه را در وضعیت نهچندان مطلوبی قرار میدهد.
یکی از دغدغههای آنکارا در این میان این است که ایران در تعامل با کردهای سوریه بر بازی اثر بگذارد و چالشآفرینی کند. از طرف دیگر، پژاک، شاخه پکک در ایران، تنها بخشی است که با نظر اوجالان برای خلع سلاح همراه نشده است. این به همان اندازه که برای ایران مسئله است، برای ترکیه نیز چالش به حساب میآید. به عبارت دیگر، هر گونه تثبیت و فعالیت کردها در منطقه ترکیه را نگران این میکند که کردهای درون این کشور نیز فرصت و ابزاری در تقابل با دولت آنکارا بیابند، اما نکته اینجاست که این موضوع، در مورد پژاک، نگرانی مشترک تهران و آنکاراست، اما در مورد کردهای سوریه، دغدغهها و منافع دو طرف بهسادگی میتوانند در مقابل هم تعریف شوند.
بازی نژادی اردوغان
ترکیه چند سالی است که مسئله «نژاد ترک» با تفاسیر و تعابیر مختلفش را در پروژه سیاست خارجی خود قرار داده است. بخشی از نمود این موضوع در تعاملات آنکارا با باکو بوده که البته بروندادش اغلب برخلاف ترجیحات ایران واقع شده است. نمود دیگر ماجرا در اتهامی است که تهران به آنکارا میزند. ایران میگوید ترکیه در ادامه همین رویکرد، جداییطلبی در شمال غرب ایران را نیز تحریک میکند. در واقع، بخشی از نگرانی ترکیه از کردها مربوط به واکنشهایی است که از مقامات ایران درباره این مسئله نشان داده و در آنها، تلویحاً یا صریحاً، ترکیه تهدید شده که پاسخ این اقدامات را با اقدام مشابه ایران درون مرزهای خود خواهد داد.
گذرگاههای دور ایران
برای گذرگاه زنگزور، در نهایت با حضور رهبران جمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن و با فشردن دست ترامپ، تصمیمگیری شد و برنامهای چیده شد که در جای خود بررسی شده و خواهد شد؛ اما یکی از تبعات این پروژه، ایجاد مسیری است که ترکیه میتواند از طریق آن، بدون نقشآفرینی ایران با جمهوری آذربایجان تبادل و تعامل داشته باشد. این مسئله، مشخصاً امتیاز مهمی برای ترکیه است اما در پروژه ترکی اردوغان هم این پروژه معنادار میشود. این البته تنها پروژه راهی ترکیه نیست که برای ایران نگرانی میآفریند. علاوهبر مسیری که اشاره شد در عراق پیگیری میشود، ترکیه پیگیر خط انتقال گازی از قطر نیز هست. این خط و زنگزور هر دو میتوانند ترکیه را در نقطه عطفی بین خاورمیانه و اروپا قرار دهند که پیشتر تا سالیان سال ایران آن را در خود میدید.
آنکارا – واشنگتن، اردوغان - ترامپ
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ویژگیهای منحصربهفرد بسیاری نسبت به اسلافش دارد و یکی از آنها، تأثیر قابل توجه رابطه شخص او با رهبران کشورها، در روندهای سیاست خارجی دولتش است. اردوغان در این میان، رابطه مثبتی با ترامپ داشته و دارد و در بزنگاههایی توانسته از این موضوع استفاده نیز ببرد.
مشخصاً وقتی در دولت اول ترامپ، با یک درخواست در یک تماس تلفنی، اردوغان ترامپ را قانع کرد نیروهایش را از شمال سوریه و از جایگاه پشتیبانی کردها خارج کند تا ترکیه بتواند به راحتی عملیات خود علیه آنها را پیش ببرد. این رابطه مضاف بر رابطه مثبتی است که ترکیه با آمریکا داشته و دارد. به هر حال ترکیه به عنوان عضو ناتو، متحد آمریکاست و در چندین پروژه منطقهای نیز، اهدافی کموبیش همگرا با ایالات متحده دارد. در عرصهای که به ایران مربوط باشد، یکی از چالشها بین آنکارا و واشنگتن، مسئله اسرائیل است.
چالش اسرائیل
تا پیش از آغاز عملیات اسرائیل در غزه، روند روابط ترکیه با این رژیم از دره گذشته بود و آرامآرام به سمت بهبود هم میرفت. بعد از آغاز حملات، ترکیه در راستای سیاستهای خود در قبال فلسطین، گامبهگام تقابل خود را با اسرائیل بیشتر کرد. سقوط حکومت بشار اسد در سوریه نیز ظرفیت تازهای برای تقابل این دو دولت اضافه کرد، چه اینکه اهداف اسرائیل در جنوب سوریه، با افزایش حضور و نفوذ در قلمرو سوری، با برنامه ترکیه در تعامل با دولت تازه، همخوان نیستند. فعلاً تنش بین این دو بر سر سوریه، بیشتر وضعیت بالقوه دارد، اما خطر هنوز وجود دارد.
مضاف بر اینکه گردنکشیهای تلآویو نیز برای ترکیه خوشایند نیست. ترکیه در همان راستایی که به عنوان مدعی قدرت منطقهای، با ایران رقابت میکند، تشدید موضع اسرائیل را نیز تهدید برای خود حساب میکند و این صرفاً منحصر به سوریه هم نیست. به طور کلی، رفتار اسرائیل، در مسیر تنشآفرینی در منطقه نیز هست و این هم بهنوبه خود، منافع ترکیه را در معرض خطر قرار میدهد. این تنش نیز البته بین آنکارا و واشنگتن مسئلهآفرینی میکند.
نفوذ در مقابل نفوذ
تمام این بحثها البته زیر سایه دستور کار اصلی دو پایتخت یعنی نفوذ منطقهای است. در چندین ماه گذشته، ضرباتی که به جان ایران و اتحادهایش در حوزه نفوذ منطقهای افتاده، تا حدی برای ترکیه مطلوب بوده، بهخصوص در مسئله سوریه که شرح آن رفت. ترکیه به طور کلی مدعی قدرت منطقهای است و طبعاً این روند، او را در رقابتی با ایران قرار میدهد.
بهعلاوه، ترکیه مدعی پیشگامی به عنوان قدرت اسلامی اصلی در منطقه و جهان نیز هست و بر سر این موضوع نیز رقابتی با تهران دارد که گاهی، مثل مسئله فلسطین و اسرائیل، به هممسیری نسبی هم میرسد. به طور مشخص، ترکیه، اگر در سوریه، مستقیماً از کاهش نفوذ ایران بهرهمند میشود، به طور کلی نیز به عنوان رقیب، عقبراندهشدن ایران را فرصتی بالقوه برای خود میبیند. هر چند البته، این موضوع برای ترکیه مطلق نیست؛ به همین مناسبت بود که ترکیه به حمله اسرائیل به ایران واکنش منفی نشان داد و از حمله متحدش، ایالات متحده به ایران نیز استقبالی نکرد.
آنکارا در میانه تهران - واشنگتن: برنامه هستهای، فشار حداکثری و جنگ
برآیند همه این سوژههای متعدد، در سه مسئله اصلی بالقوه بین ایران و آمریکا، موضع ترکیه را شکل میدهد. در موضوع هستهای، ترکیه از تقابل آمریکا با ایران بر سر مسئله هستهای راضی است. تبدیل ایران به قدرت هستهای، علاوهبر اینکه تقویت رقیب است، به طور بالقوه میتوان چالش دیگری نیز برای آنکارا بیافریند، چالشی که برخی دیگر، از جمله ریاض نیز نگرانی آن را دارند: شکلگیری رقابت هستهای. آنکارا نگران است خود را ناچار به حرکت به سمت برنامهای هستهای خود ببیند، با همه چالشهایی که چنین تصمیمی برای ترکیه خلق خواهد کرد. به این مناسبت، در کلیت ماجرا، آنکارا اصل مقابله با ایران در این موضوع را تأیید میکند. آن چه ماجرا را دوباره پیچیده میکند، راهبردی است که برای این موضوع تعیین خواهد شد.
مطلوبترین گزینه برای ترکیه، احتمالاً شبیه به دیگران، این است که ایران و غرب از طریق روند مذاکره موضوع را حل کنند و به این ترتیب، هم نگرانیهای ترکیه از قدرتگیری هستهای ایران رفع شود، هم چالشها و تهدیدهای امنیتی ناشی از این پرونده کهنه برطرف شود.
برنامه فشار حداکثری، گزینه دیگری که دولت ترامپ در تقابل با ایران داشته نیز، با شرایطی مطلوب ترکیه است: اگر این فشار به مهار ایران در وضعیت فعلی منحصر شود، بهخصوص با تغییراتی که در نفوذ منطقهای ایران رخ داده، باز مطلوب ترکیه تأمین خواهد شد. ترکیه میتواند در چنین روندی حتی با ایالات متحده همکاریهایی نیز صورت دهد و در دیگر عرصههای مواجهه با ایران نیز از این موضوع بهره ببرد. حتی در صورت لزوم آنکارا خواهد توانست، استثناهای مطلوب خود را نیز از این روند فشار حداکثری کسب کند.
این بهخصوص در شرایطی به کار ترکیه خواهد آمد که هماکنون در صحنه سوریه، حکومت مورد حمایت آنکارا با واشنگتن در مسیر تعامل مثبت قرار گرفته است. برداشتن تحریمهای سوریه پس از تغییر حکومت، البته کمکی به دولت تازه دمشق بود، اما لطف مهمی به ترکیه نیز بود و راه را برای استحکام نظام مطلوبش در سوریه تا حد زیادی هموار کرد. ترکیه طبعاً امیدوار است در ادامه این روند نیز بتواند از تعامل با آمریکا بهره ببرد؛ خواه در کمک به بازسازی و ایجاد ثبات در سوریه، خواه در مدیریت تنش با اسرائیل و خواه در مواجهه با تصمیمات احتمالی ایران.
از اینجا به بعد اما دو سناریو مطرح میشود که در صورت اتخاذ آنها، واشنگتن احتمالاً حمایت ترکیه را نخواهد داشت. سناریوی اول، طبعاً تجدید برخورد نظامی با ایران است، چه مستقیماً از سوی ایالات متحده و چه با اقدام تلآویو و حمایت واشنگتن. سناریوی دیگر، فرایندی از همان جنس فشار حداکثری است با تنظیمی که تبعات آن برای ایران مشابه جنگ باشد.
از طرفی، فشار بیش از حد به ایران ممکن است تهران را قانع به استفاده از آخرین برگههای در دسترساش کند. فشار بر مسیرهای حملونقل انرژی، مشخصاً از طریق تنگه هرمز، چنان که توضیح داده شد، برای ترکیه چالش خواهد آفرید. بهعلاوه، تصمیم ایران برای هدفقراردادن اهداف نظامی در دسترس نیز میتواند بحران امنیتی منطقه را تشدید کند؛ بهخصوص که سیستم راداری قوی ترکیه در همین جنگ پیشین نیز مورد سوءظن ایران قرار گرفت و حتی برخی آنکارا را متهم کردند، در این زمینه به کمک آمریکا آمده است. ترکیه این اتهام را رد کرده اما به هر حال چنین اتهامی، ترکیه را نیز مثل قطر یا دیگران در فهرست اهداف احتمالی ایران قرار میدهد. گزینه بهشدت نامطلوب برای ترکیه نیز این است که در هر درگیری احتمالی بین ایران با اسرائیل یا آمریکا، ناچار به میانه دعوا کشیده شود.
چالش دیگر مربوط به پیامد تزریق بحران سیاسی در ایران است که دو برونداد مهم برای ترکیه خواهد داشت. اگر در بحبوحه جنگ یا در نتیجه آن، تنش درون مرزهای ایران بالا بگیرد، پتانسیل سربرآوردن گروههای کوچک و بزرگ غیردولتی یا پیداکردن فضا برای گروههای موجود ایجاد خواهد شد، چه گروههای مذهبی افراطی از جنس داعش و چه گروههایی مثل گروههای کردی مخالف ترکیه. این میتواند در میانه یک درگیری بزرگ منطقهای، یک دردسر تازه پیش روی ترکیه بگذارد که تازه قدمهایی در مسیر تخفیف آن برداشته بود.
پیامد دیگر فشار بیش از حد به ایران یا جنگ نظامی گسترده با او، آسیب کمتری برای کلیدخوردن نیاز دارد. اگر جنگی طولانی و گسترده شکل بگیرد، صرفنظر از این که چه کسی دست بالا را داشته باشد، پتانسیل شکلگیری موج مهاجرتی دوبارهای در خاورمیانه وجود دارد. ترکیه در همین سالهای اخیر نیز با جمعیت گسترده مهاجر و پناهجو از کشورهای مختلف مواجه بودهاست، چه آنهایی که ترکیه را به عنوان مقصد برگزیدهاند و چه آنهایی که هدف نهایی خود را اروپا در نظر گرفتهاند و مستقیمترین مسیر را در ترکیه یافتهاند.
سالهاست که بسیاری هشدار دادهاند، اگر جنگ با ایران به نقطه ایجاد موج مهاجر برسد، شدیدتر از نمونههای مشابه از دیگر کشورها خواهد بود، در شرایطی که همین حالا هم مسئله مهاجرین چالشی جدی برای ترکیه و اروپاست. آنکارا در این زمینه هشدارهایی نیز به اروپا داده و اشاره کردهاست که چنین موجی محتمل است.
در مجموع، موضع ترکیه در قبال ایران را میتوان چنین خلاصه کرد: آنکارا مایل است که برنامه هستهای و نفوذ منطقهای ایران مهار شود، اما هر اتفاقی فراتر و شدیدتر از این برای او نامطلوب و ناخوشایند خواهد بود. موضع ترکیه در قبال هر اقدامی از سوی دیگران نیز بر اساس همین مسئله تعیین میشود؛ البته با چینش فعلی، گزینهای وجود ندارد که در آن ترکیه فعالانه در مقابله با سناریوهای حداکثری مداخله کند؛ اما همان آنکارایی که در مدیریت این دو دغدغه نسبت به ایران، میتواند شریکی آماده برای واشنگتن باشد، تمایلی به ایجاد چندین بحران بزرگ در همسایگی خود ندارد، بهخصوص اگر این بحران بابت خواسته دولتی ایجاد شود که اردوغان، به هیچ وجه دل خوشی از آن ندارد.